دویست و پنجاه مرکز پژوهشی حوزوی که عمدتا از طلاب و فضلای حوزه تشکیل شده است، وجود دارد، ولی یک نارسایی و کاستی مهم مشهود است و آن عدم پاسخ گویی و توانمندی به نیازهای فکری دنیا است و نمی توانند نیازشناسی یا موضوع شناسی از واقعیت های بیرونی دنیا داشته باشند

حوزه و خلاء هاي ارتباطي دويست و پنجاه مرکز پژوهشي حوزوي که عمدتا از طلاب و فضلاي حوزه تشکيل شده است، وجود دارد، ولي يک نارسايي و کاستي مهم مشهود است و آن عدم پاسخ گويي و توانمندي به نيازهاي فکري دنيا است و نمي توانند نيازشناسي يا موضوع شناسي از واقعيت هاي بيروني دنيا داشته باشند . گفتگو با آيت الله تسخيري(قسمت دوم) ما مسئله تقليد را به روش عقلا بنا کرده ايم، مگر دليل لفظي داريم؟! روايت «فللعوام ان يقلدوه ...» روايت ضعيف و مرده اي است، براساس رجوع جاهل به عالم است، امروز در کل جهان و در مسئله رجوع جاهل به عالم، عالم فردي ارزش ندارد . مسئله ديگر اينکه علما جمع مي شوند و مسائل جديد را مطرح مي کنند، من شما را به تصميمات «مجمع الفقه » جده ارجاع مي دهم . آنها مسائلي مانند «سکولاريزم » ، «مدرنيته » ، «حقوق بشر» و ... را مورد بحث و بررسي فقهي قرار داده اند و به عنوان موضوعات مطرح بحث کرده اند که چه کنيم؟ مسائل نو از قبيل مرگ به معناي جديد آن، مسئوليت خلبان اگر هواپيما سقوط کرد و خود زنده ماند، آيا اين خلبان مسئوليت دارد؟ مرگ چيست؟ بانک هاي شير، خون، نطفه و توليد مثل مصنوعي و مسائل بيمه را مطرح کرده اند . من نمي گويم که اجتهاد فردي علماي ما در مورد موضوعات جديد ضعيف است، بلکه ما از آنها قوي تر هستيم، ولي آنها به اين سمت رفته اند، به صورت اجتهاد مجمعي، و اين موضوعات جديد و مستحدثه را مطرح و حل کرده اند . حال ببينيد که آيا ما به اين اشکالاتي که در جامعه درباره دين مطرح شده است، جواب داده ايم؟ بر روي اين مسئله بحث کرده ايم که آيا مي توان حکمت را به دادگاه هاي بين المللي ارجاع بدهيم؟ آيا اين خلاف متون ما نيست؟ آيا حکميت را مي توان به دادگاه لاهه برد؟ آيا مي توان به دولت اسلامي اجازه داد که به آنجا برود و اين علت حکميت نيست؟ اين بحث در اينجا به صورت متفرقه و فردي مطرح شده و به شکل مجموعه اي اصلا مطرح نيست . اعتقاد اينجانب بر اين است که حوزه حداقل در اين سه رکن گفته شده، به تحول نياز دارد . اگر بخواهيم مثلا هشت مرکز از جهان مثل الازهر، مجمع الفقه و ... را بررسي کنيم و راه هاي ارتباط را پيگيري کنيم، چه مواردي را نام مي بريد؟ مراکز معلوم هستند; «مرکز الازهر» ، «مرکز زيتونه » و ... . هم چنين يک مرکز بايد بر روي «ترکيه » کار کند زيرا ترکيه دارد به صورت جهاني کار مي کند . آذربايجان . ترکمنستان و قزاقستان به رهبري ترکيه به دنبال ترکيه بزرگ هستند . يک مرکز بر روي «پاکستان » کار کند; مرکزي در مورد «اندونزي » ، که در آنجا دو حرکت عظيم وجود دارد: «نهضت العلما» که 60 تا 70 ميليون عضو دارد و «محمديه » که 30 الي 40 ميليون عضو دارد . اندونزي قصد دارد همه منطقه مالزي، سنگاپور، برونئي و استراليا را تحت پوشش خود قرار بدهد . در «عربستان سعودي » «مرکز ام القري » و «جامعه الامام محمد بن سعود» است . اين مراکزي که اشاره فرموديد، بايد شناسايي بشود، چه راهکارهاي ارتباطي وجود دارد که حوزه علميه بخواهد با آنها ارتباط برقرار کند؟ زمينه هاي زيادي وجود دارد: 1 . هيئت هايي براي بازديد از اين مراکز به آنجا بروند که از کارهاي مقدماتي است و هيئتي که مي خواهد به آنجا برود، بايد اطلاعاتي از اين مراکز داشته باشد; از قبيل نوع رهبري و گرايش، تا بتواند در آنجا ارتباط برقرار کند . 2 . توافق و تبادل دانشجو با آن مراکز; طبيعي است که بهترين راه نفوذ در آن مراکز ارسال هدف دار دانشجو و طلبه به آن است، تا بافت آن مرکز را بشناسند و با آن ارتباط برقرار کند . براي مثال حرکت «مرحوم قمي » در قاهره چه حرکت زيبايي بود; حرکتي فردي، ايشان تنها در الازهر نفوذ کرد و به جايي رسيد که شيخ الازهر فتواي تاريخي خود را صادر کرد . از مراکز بين المللي بايد براي ايجاد همين رابطه استفاده کرد، مانند مجمع الفقه الجده که اينجانب بيست سال است که عضو آن هستم، نشريه چاپ کرده و صادر مي کند که من 45 شماره آن را دارم که مجله اي کاملا جدي است . همه مصاحبات، مذاکرات و سخنراني ها در آن چاپ شده است . يکي از راه هاي ارتباط با دنياي اسلام از طريق همين مجامع بين المللي علمي - اسلامي است . به دو نکته اساسي اشاره فرموديد: رهبري فکري و مقتضيات فکري حوزه، تربيت کادر براي ماموريت هاي اسلامي . به نظر حضرت عالي براي تربيت اين کادر اکنون چه اقداماتي بايد صورت بگيرد، چه خلاهايي در حوزه هست و چرا اين کادر تربيت نمي شود؟ تربيت کادر دو مرحله دارد: 1 . تربيت علمي کادر از لحاظ قدرت فقهي، اصولي و حديثي که اين مسئله به برنامه ريزي نياز دارد; کادري که تربيت مي شود، بايد جامعيت داشته باشد، نه اينکه ما روي فقه و اصول توجه کنيم و حديث و تفسير را فراموش کنيم . کسي که تربيت مي شود بايد به صورت تخصصي تربيت شود تا هدايت گر باشد . 2 . کادر علمي به تربيت تکميلي نياز دارد، افق سياسي آنها بايد رشد کند و اطلاعات آنها با تئوري هاي سياسي تکميل شود تا توانايي شناسايي جغرافياي مناطق مختلف جهان را داشته باشند . کادرهاي ما از لحاظ معلومات و اطلاعات ناقص هستند، ممکن است در يک جنبه تمرکز داشته باشد و ديگر جنبه ها فراموش شده باشد و نگاه تکميلي نسبت به سطح جهان و نيازهاي آن ندارد . امروز تحدي طلبي است; قرآن تعبير زيبايي دارد و مي گويد: « والذين کفروا بعضهم اولياء بعض الا تفعلوه تکن فتنه في الارض و فساد کبير » (انفال/73) ; يعني آنان که کافر شدند، بعضي دوست دار و مددکار يکديگرند و شما مسلمين، اگر آن را که خدا دستور داده، به کار نبنديد، همانا فتنه و فساد بزرگ زمين را فراخواهد گرفت . ما بايد با يک نقشه منظم نقاط خلا را بشناسيم و با کادرهاي عامل شروع کنيم . ما براي «روسيه » کادر خيلي کم داريم . روسيه - کشوري عظيم است، زبان مردم کشورهاي آسياي ميانه روسي است . ما در اين زمينه چه کرده ايم؟ 250 ميليون نفر در دنيا به زبان مالائي صحبت مي کنند و جمعيتي در حدود 450 ميليون نفر به زبان اسپانيولي صحبت مي کنند . ما در اين زمينه براي آنها چه کرده ايم؟ خلاصه اينکه شناسايي رسالت، شناسايي کادر، شناسايي خلا و نقاط اولويت، و پرکردن آنها با امکانات، از امور ضروري و داراي اولويت است . اگر حوزه براي تبليغ خارج از کشور افرادي را آموزش بدهد، علاوه بر مواد سنتي که آموزش داده مي شوند، چه موادي را براي تدريس مهم مي دانيد؟ جغرافياي سياسي جهان، شناخت جريان هاي فرهنگي - اجتماعي جهان (اين بحث بسيار بزرگي است که گرايش هاي مردم امريکاي مرکزي را بشناسيم; بايد به صورت تخصصي شرايط آن منطقه را ببينيم و به عنوان مکمل درس هاي حوزه قرار بگيرند) و زبان که بسيار مؤثر است . در جمهوري اسلامي سازمان ها و نهادهاي بين المللي مختلفي وجود دارند; مانند سازمان فرهنگ، مجمع جهاني اهل بيت (سلام الله عليهم) و مجمع التقريب که هرکدام از اينها بخشي از کارهاي بين المللي را به عهده دارند . به نظر حضرت عالي چه خلاهايي وجود دارد که بخش بين الملل حوزه بايد به آن پوشش بدهد؟ بايد حرکت را از يک مرکز هدايت کرد و لازمه اين کار آن نيست که به صورت کامل اين ارگان ها را منحل کنيم، بلکه بايد مانند بازوي اين مرکز اصلي باشند، يک مرکز اينها را هدايت کند و پشتيبان آنها باشد و در يک طرح عظيم که نمي توانند به تنهايي اجرا کنند، هر کدام بخش هايي از اين طرح را اجرا کنند و حداقل با يک ديگر آشنا شوند تا طرح رسالت جمهوري اسلامي در جهان را تحت پوشش قرار بدهند . مراکز بايد هماهنگ باشند و مثل خون در رگ هاي اين جريان جاري شوند .اگر يک مرکز که همه قبول کرده اند، محوريت داشته باشد، اين مرکز مي تواند رسالت حوزه در جهان را دنبال کند و بين ارگان هاي فرهنگي جمهوري اسلامي رابطه برقرار کند و از نظر فکري کادر را تغذيه کند . براي هماهنگي اين حرکت دو کار بايد انجام بگيرد: 1 . رسالت حوزه در جهان تعريف شود . 2 . ارتباط و تکميل مراکز موجود ايجاد شود براي مثال: حرکت «مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي » که مبشر حرکت اسلامي و وحدت مشترک است، در داخل و خارج کشور مخالف دارد . هدف مجمع پيدا کردن زمينه هاي مشترک براي همکاري است در حوزه برخي از حرکت مجمع تقريب شناختي ندارند، بلکه در بعضي از حرکت ها ما و بعضي از دوستان مقصر هستيم، ولي يک حرکت زيبا تشيع را تا الازهر پيش برد و ما به دانشگاه الازهر رفتيم و در خصوص رئيس دانشگاه و مفتي الازهر در مورد زمينه هاي مشترک صحبت کرديم که در الاهرام منتشر شد . ما در الجزاير که حتي يک شيعه هم ندارد، تشيع را مطرح کرديم; بنابراين آنها که شيعه و خيلي ولايي هستند، بايد از اين حرکت استقبال کنند . ارتباط حوزه بايد با «مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي » بيشتر باشد و آن را بشناسند و اگر انحرافي در آن مشاهده مي شود اعلام گردد تا خود را اصلاح کند، حوزه تحقيقات مجمع را پشتيباني کند و از اهداف آن پشتيباني به عمل آورد . چنانکه اطلاع داريد، دويست و پنجاه مرکز پژوهشي حوزوي که عمدتا از طلاب و فضلاي حوزه تشکيل شده است، وجود دارد، ولي يک نارسايي و کاستي مهم مشهود است و آن عدم پاسخ گويي و توانمندي به نيازهاي فکري دنيا است و نمي توانند نيازشناسي يا موضوع شناسي از واقعيت هاي بيروني دنيا داشته باشند . ما در روش بحث و هماهنگي مؤسسات فرهنگي نقص داريم و يک مرکز بايد اينها را هماهنگ کند . من نمي خواهم بگويم که اين روش اشکال دارد، بلکه مي گويم تجديدنظر نياز دارد تا بتوانيم رسالت خود را انجام دهيم . نيروهاي عظيمي در حوزه هستند و حوزه با برکت است . خود اهل بيت (ع) بزرگ ترين پشتوانه حوزه هستند، به شرطي که خود ما باور کنيم و دشمنان را هم باور کنيم . ما دشمن را باور نکرده ايم و آن را دست کم گرفته ايم . منبع:پگاه حوزه تنظيم و تلخيص:نقدي - حوزه علميه تبيان
-
[placeholder]