دولت روس و انگليس براى چپاول هرچه بيش تر منابع ايران با يكديگر رقابت مى كردند و هر وقت پايه هاى حكومت مركزى را در ايران سست مى يافتند، به بهانه حفظ منافع تجارى و صيانت جان و مال اتباع خود با قشون وارد خاك ايران مى شدند.

پرچمدار مبارزه با اشغالگري هاي روسيه و انگليس پيشرو در مبارزه با اشغال گران روس و انگليس سازش روس و انگليس در تجاوز به خاک ايران و اعتراضات مرحوم آخوند فرمان جهاد آخوند خراسانى در مقابله با متجاوزان روسى و درگذشت وى پيشرو در مبارزه با اشغال گران روس و انگليس دولت روس و انگليس براى چپاول هرچه بيش تر منابع ايران با يکديگر رقابت مى کردند و هر وقت پايه هاى حکومت مرکزى را در ايران سست مى يافتند، به بهانه حفظ منافع تجارى و صيانت جان و مال اتباع خود با قشون وارد خاک ايران مى شدند. در هنگامه نهضت مشروطيت و در بحبوحه قيام ملت، براى حمايت دولت فاسد وقت، سربازان روسيه تزارى وارد ايران شدند و هيچ گاه مايل به ترک اشغال نبودند. حضور مداوم بيگانگان در ايران و فجايعى که مرتکب مى شدند خارى در چشم وطن پرستان و آزادى خواهان واقعى بود. اينان چون به تنهايى قدرت مقاومت در برابر روسيه تزارى نداشتند، چشم اميد به مراجع دينى خود دوخته بودند تا آن ها بتوانند با نفوذ معنوى که در ميان توده هاى مردم دارند، چاره اى براى دفع روسيان بينديشند. به همين روى مرحوم آخوند به عنوان مرجع تقليد شيعيان، از روى تعهّد و احساس وظيفه دينى، در اولين قدم، در تلگراف به مجلسيان امتعه روسى را تحريم کرد. در اين تلگراف آمده است: «مجلس محترم شوراى ملى ـ شيّد الله تعالى ارکانه... ـ اساس قويم مشروطيت و استقلال وطن، بلکه ارکان ديانتمان در تزلزل و روح ملّيتمان در خطر و حقوق وظيفه ملّيه، بلکه بشريّه مان لگدکوب و تکليف دينى اسلامى زياده بر اين به انتظار نشستن، دست روى دست گذاردن را اقتضا ندارد. اگر حقوق بين المللى مرعى و قوانين آن منظور است، سکوت تا کى؟ انتظار تا چند؟ و اگر مجرّد الفاظى بدون واقعيت و خالى از حقيقت است، البته عموم علما و قاطبه مسلمين هم از مقتضيات اسلاميت خود رفع يد نخواهند کرد. و عجالتاً مجاهده اقتصاديه ترک امتعه روسيه بالکليّه، که اولين قدم دين دارى و وطن خواهى است ـ بعون الله تعالى و حسن تأييده ـ بايد سريعاً اقدام شود.» دولت روسيه از اين اعلاميه مرحوم آخوند از منافع خود نگران گرديد و در نامه اى به وى او را تهديد کرد که ما نيز جلوى واردات کالاهاى ايرانى را خواهيم گرفت. ايشان به فرزند ارشدشان، ميرزا مهدى، که همگام با پدر در صف مقدّم مشروطه خواهان بود، دستور داد تا نامه اى در جواب روسيه بنويسد. در بخشى از اين نامه آمده است: «حالا که انقلابات ـ بحمدلله ـ مرتفع، و امنيت ايران با ساير ممالک متقارب و بر هر ذى حسّ عياناً محسوس است که ابقاى قشون روسيه در ايران همه روزه يک نوع اشکال عظيمى براى ملت و دولت توليد و اختلال جديد فراهم نموده، اسباب تزلزل کلى و منافى استقلال مملکت بوده و هست، مفاسد مترتّبه و اشکالات متولّده هم جز به خروجشان قابل زوال و ارتفاع نيست.» سازش روس و انگليس در تجاوز به خاک ايران و اعتراضات مرحوم آخوند روسيان چون از ترساندن آخوند و متقاعد ساختن وى مبنى بر عدم تحريم کالاهاى خود مأيوس شدند، تصميم به شدت عمل و ايجاد رعب و وحشت و تجاوز هرچه بيش تر به حقوق ملت ايران گرفتند و در اين کار، انگليسى ها را نيز با خود همراه و همداستان ساختند. از سوى ديگر، به گفته مورّخان، دولت ايران پس از استقرار مشروطيت در سال 1911 براى رفع نابسامانى اقتصادى ايران، شوستر امريکايى را به استخدام درآورد. او نيز در همان سال، براى سر وسامان دادن به مسائل مالى و گمرکى، وارد ايران شد و در اندک مدتى توانست با در نظر گرفتن مصالح کشور و انجام اصلاحات لازم، موفقيت هاى قابل توجهى به دست آورد. به همين روى، دولت روسيه که از طرز کار و موفقيت هاى او ناراضى بود، با ادامه خدمتش در ايران مخالفت کرد و با يک تهديد، عزل او را خواستار گرديد و متعاقب آن، دست به اقدامات حادّى زد که از آن جمله قتل آزادى خواهان در تبريز، اشغال قزوين و به توپ بستن حرم حضرت رضا(عليه السلام) بود. دولت تزارى روسيه به دولت ايران اولتيماتوم داد تا ظرف 48 ساعت مستر شوستر، مستشار مالى، را از مملکت اخراج کند و متعهد شود تا مستشاران خارجى هر وزارت خانه را از دولت روس و انگليس انتخاب کند و اگر بخواهد از کشورهاى ديگر مستشار استخدام نمايد، بايد اين کار با اجازه وزراى مختار روس و انگليس باشد. به دنبال اين اولتيماتوم قلدرانه، دولت تزارى با دستور فرمان دهى کل قوا، نيرو هاى روسى را مأمور پيش روى در خاک ايران کرد. آن ها نيز مازندران و رشت را اشغال کرده و تا قزوين پيش روى نمودند و تهران را مورد تهديد قرار دادند. از سوى ديگر، دولت انگليس نه تنها به اين اولتيماتوم اعتراض نکرد، بلکه وزارت خارجه آنان در يادداشتى، دولت روسيه تزارى را تأييد کرد. کسروى در اين باره مى نويسد: «... انگليس در 14 اکتبر (بيست و يکم مهرماه) با دست نماينده خود در تهران، يادداشت سختى به دولت ايران فرستاد. در اين يادداشت، نخست ناامنى جنوب و زيان آن را به بازارگانان انگليسى و راهزنى هايى که شده بود، ياداورى کرده، آگاهى مى دهد که هرگاه از آن تاريخ تا سه ماه ديگر دولت ايران نتواند راه هاى جنوب را به ايمنى بياورد، دولت انگليس ناگزير خواهد شد به کارهايى برخيزد و نخستين کارى که خواهد کرد اين است که نيرويى به نام «امنيه» از هزار و دويست تن از مردم ايران بسيج خواهد کرد که به سرپرستى سرکردگان انگليسى به ايمنى راه ها بپردازند و ماهانه ايشان را از صدى ده که به گمرک جنوب افزوده شود و از ماليات فارس گرفته، خواهد پرداخت. اعتراض آخوند به انگليس در همدستى آنان با متجاوزان روسى مرحوم آخوند و شيخ عبدالله مازندرانى در تلگراف اعتراض آميز خود گفتند: «... هرگز گمان نبود از دولت حق پرست آزادى خواه، که در اقطار عالم خود را معرفى به طرف دارى حقوق نوع بشر فرموده اند، مسلک قديم و قويم خود را از دست داده، در محو آزادى و استقلال ايران، با دولت روس همدست شوند و نظير معاملات روس در شمال، نسبت به جنوب ايران، درصدد برآيند، ملت تازه بيدار ايران که به جهت مدافعه ازحقوق وطنيه و گسيختن زنجير اسارت و خلع طوق رقيّت خاندان سلطنت خود، اين همه خون ها ريخته و قربانى ها نموده و خانمان ها بر باد داده تا جان در بدن دارد به رقيّت اجانب تمکين نخواهند کرد... در طريق حفظ استقلال مملکت، که اولين وظيفه دينيه مسلمين است، حاضر و مهيّا خواهد بود. مقام رياست روحانيه اسلاميه هم در دفاع از حوزه مسلمين از هر نحو اقدامى کوتاهى نخواهد کرد...» با وجود اين تلگراف ها نه تنها روسيه قشون خود را از ايران فرا نخواند، بلکه به نيروهاي خود دستور داد که تا قزوين پيش روى کنند و تهران را در معرض خطر سقوط قرار دهند. در تهران مردم باغيرت و حميّت دست به کار شدند و براى دفاع از مملکت گردهم آمدند; زنان کفن پوشان شعار مى دادند: اگر مردها جرأت مبارزه و جهاد را ندارند، اجازه دهند ما به جهاد برويم. اولين واکنشى که در نجف به وقوع پيوست ترک نماز جماعت و درس و بحث بود که در حمايت از ايران صورت گرفت. کسروى مى نويسد: «... خروش مردم روز به روز بيش تر مى شد. در عراق، آخوند خراسانى و حاج شيخ مازندرانى به کوشش برخاستند و نخست فتوا به ترک کالاهاى روس داد، و آن را با تلگراف به همه جا آگاهى فرستادند و سپس آخوند بر آن شد که خويشتن براى جهاد و شورانيدن مردم به جنگ روسيان به ايران آيد و بى درنگ به آمادگى پرداخت. اين کار جنبش مردم را چندين برابر گردانيد، در همه جا، علما به کار برخاستند; مردم را به ترک کالاى روسى واداشتند. ايرانيان از سال ها عادت به چاى خوردن دارند، ولى چون قند آن روسى بود و چاى نيز از خاک روس به ايران مى آمد، در اين هنگام، آن را رها کردند و به جاى چراغ نفتى، شمع روشن کردند. از هر چه کالاى روسى بود پرهيز نمودند. در تهران، جوانان و شاگردان دبستان ها در خيابان ها گرديده مغازه ها و دکان ها را ازخريد و فروش کالاهاى روسى باز مى داشتند و هرگاه يکى گوش نمى داد، شيشه هاى مغازه ها و دکان ها را مى شکستند...» فرمان جهاد آخوند خراسانى در مقابله با متجاوزان روسى و درگذشت وى آية الله خراسانى، به دنبال پيام شفاهى اعتراض آميز خود به کنسول روسيه، تلگرافى هم بدين منظور به روس ها فرمود، ولى چون گزارش هاى فراوانى از تعدّيات نيرو هاى روسى که تا قزوين پيش آمده بودند، به دستش رسيد، فرمان جهاد عليه آنان صادر کرد. در اين فرمان آمده است: «بسم الله الرحمن الرحيم. بر کافه مسلمين واضح است که نفاق و اختلافات داخليه ايران عبده صليب را کامياب نموده، براى محو توحيد و نبوت ختمى مرتبت، که اهمّ مکنونات ديرينه آن هاست، کاملاً موقع يافته، از يک طرف ايتاليا به طرابلس غرب و از طرف ديگر، روس و انگليس به شمال و جنوب ايران قشون وارد نمودند. اندک تسامح موجب ذهاب اسلام است.... بر قاطبه مسلمين و صاحبان فطرت اسلاميت و عرق ديانت، خصوصاً عشاير ايلات با حميّت، واجب عينى است که درمقام دفاع از اسلام و رفع حملات ظالمانه صليبيان که بالضرورة الدينية، از اهمّ فرايض دينيه است، اتفاق و اتحاد حقيقى نموده، از تمام اغراض شخصى، که منشأ اين همه خرابى هاست، اغماض نمايند، و دعوت اسلام را اجابت و استغاثه شريعت محمديه(صلى الله عليه وآله) را لبيک گويند.» مرحوم آخوند به دنبال اين فرمان، تصميم گرفت تا خود در رأس ساير علما و به اتفاق آنان، براى تهييج عشاير و ايلات و سرکوبى روسيان به ايران بيايد و در همان وقت، تلگرافى به مؤتمن الملک رئيس مجلس شوراى ملى مخابره کرد و آمادگى خود را براى حرکت به سوى ايران اعلام داشت. بعضى از کسانى که در اين ماجرا بودند، در اين باره مى نويسند: «... بعد از آن که جميع علماى نجف و کربلا و کاظمين و سامرّا با آن بزرگوار براى حرکت در دفاع از مملکت اسلاميه متفق شدند، آن بزرگوار مقرّر فرمود که شب چهارشنبه 21 ذى الحجة الحرام 1329 براى دعاى توسل به حضرت ولى عصر ـ عجل الله تعالى فرجه ـ نقل مکان به سهله و از آن جا از طريق کربلا و کاظمين به اتفاق ساير حجج اسلام به ايران روانه شوند. و خيلى از فضلا و مجتهدين بعد از اين قرار روز پيش رفتند و حجرات مسجد سهله را حيازت نموده هر ده دوازده نفر يک حجره گرفتند و اسباب و لوازم سفر را آن جا کشيدند. از سامرّا حجة الاسلام آقاى آقا ميرزا محمدتقى شيرازى، از کاظمين تمام علما از عرب و عجم، و از کربلا حجة الاسلام اقاى صدر و حجة الاسلام آقاى شيخ حسين مازندرانى، حجة الاسلام آقاى شيخ عبدالله مازندرانى و جناب حجة الاسلام آقاى آخوند ملامحمّد خوانسارى و جناب حجة الاسلام آقاى شريعت اصفهانى، جناب حجة الاسلام آقاى سيدعلى تبريزى و جناب حجة الاسلام آقاى شيخ محمدحسين قمشه اى که بسيار پيرمرد و افتاده بود... و ساير علما و جميع طلاب عازم حرکت شدند. مرحوم آخوند در همين شب، که بنا داشت فردا صبح عازم ايران گردد، بيمار شد و نزديک هاى طلوع آفتاب روحش به جوار رحمت حق پرواز نمود. مرگ او در چنين شرايطى بسيار مشکوک است; همچنان که بعضى از پزشکان گفتند: احتمال دارد قبلاً در غذاى او سمى ريخته بودند که منجر به ايست قلبى گرديد. تهيه و تنظيم: فريادرس گروه حوزه علميه