داستان های نماز

داستان های نماز

داستان های نماز
- اهتمام علی علیهالسلام به نماز اوّل وقت
هنگامی که علی علیهالسلام در جنگ صفّین سرگرم نبرد بود، در میان هر دو صف کارزار، مراقب حرکت و وضعیّت خورشید بود [تا ببیند چه وقت به وسط آسمان میرسد تا نماز ظهر را بخواند].ابن عبّاس عرض کرد: «یا امیرالمومنین، این چه کاری است که میکنید؟»
حضرت فرمود: «منتظر زوال هستم تا نماز بخوانیم.»
ابن عبّاس گفت: «آیا حالا وقت نماز است با وجود اینکه سرگرم پیکار هستیم؟»
علی علیهالسلام فرمود: «جنگ ما با ایشان بر سر چیست؟ تنها به خاطر نماز است که با آنها نبرد میکنیم.»

امام سجّاد (علیهالسّلام و نماز اعرابی
عربی وارد مسجد پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم شد، با عجله تمام دو رکعت نماز گزارد، در هیچ رکنی رعایت شرایط و آداب مربوطه را نکرد و در قرائت و حفظ مخارج و الفاظ و حروف و کلمات هیچگونه دقّتی بعمل نیاورد. به عبارت دیگر، نماز را با طمأنینه و سکون، و وقار و خضوع و خشوع بجا نیاورد. آنگاه برای دریافت مزد نمازی که خوانده بود دستهایش را به آسمان برداشت و گفت: «خدایا، اعلی علّیبین، بهشت را روزی من کن و قصری زرّین و چهار حوریه به من عطا فرما.»از قضا امام سجّاد علیهالسّلام در آنجا حضور داشت و نماز خواندن شتابزده و درخواست اعرابی را از خداوند شنید، پس خطاب به او فرمود: «ای برادر عرب، کابین و ازدواج بزرگی را طلب میکنی!»
یعنی نمازی که تو با این وصف گزاردهای، شایستگی درخواست بهترین نعمتها و عالیترین مکانها را از درگاه باریتعالی ندارد.
تهیه و تنظیم برای تبیان: رضا سلطانی