فیلمبردار الجزیره در گزارش، ساختمانهای ویران شده، مردمی که در بهت و شوک هستند را به تصویر کشیده، او از ترس و خشمی که در خیابان‌های بمباران شده وجود دارد، حرف می‌زند.

فاطمه ناجی
سه‌شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۶
از آسمان مشوش بیروت تا ویرانه‌های به جامانده
بیروت ، جنگ، رژیم صهیونیستی، ضاحیه،

فیلمبردار الجزیره در گزارش، ساختمانهای ویران شده، مردمی که در بهت و شوک هستند را به تصویر کشیده، او از ترس و خشمی که در خیابان‌های بمباران شده وجود دارد، حرف می‌زند.

بیروت ، جنگ، رژیم صهیونیستی، ضاحیه،

1. یک ماه دردناک و پرغصه برای بیروت

ماه گذشته، ساکنان شهر بیروت اتفاقات دردناکی را یکی پس از دیگری تجربه کردند. شروع آن از حملاتی بود که هزاران پیجر و رادیو واکی‌تاکی در منازل و اماکن عمومی منفجر شد. به دنبال آن حملات هوایی بی‌شماری از ۲۰ سپتامبر آغاز شد که عمدتاً بر ضاحیه در جنوب شهر، در مجاورت فرودگاه متمرکز بود. در 27 سپتامبر، شهادت رهبر 32 ساله حزب‌الله، توسط بمباران رژیم اسرائیل در حومه مسکونی جنوب شهر تایید شد

بیروت ، جنگ، رژیم صهیونیستی، ضاحیه،

2.شرایطی که عادی نیست!

ضاحیه ساکت‌تر از همیشه است؛ برخی به خانه‌های خود بر می‌گردند تا آنچه را که می‌توانند نجات دهند، برخی مغازه‌ها هم مجبور به تعطیلی شده‌اند، اما سایر افراد در تلاشند تا به کار خود ادامه دهند. ما متوجه نگاه‌های مردم داوطلب یا آواره‌ای هستیم که از دیدن گروه‌های تلویزیونی و تلاشهای‌شان برای نمایش دادن شرایط مردم، خشمگین و ناراضی هستند. یک مرد جوان به انگلیسی از من می پرسد: "شما بریتانیایی هستید، چرا بریتانیا از اسرائیل حمایت می‌کند؟"

بیروت ، جنگ، رژیم صهیونیستی، ضاحیه،

3.یونیسف؛ پتو بعد از اهدای بمب!

مقامات یونیسف در کنار یک نیروی تلویزیونی آمریکایی حاضر می‌شوند، جعبه‌های مهر و موم شده کمک به دقت چیده شده‌اند، افسران یونیسف در حالیکه لبخند می‌زنند، برای عکس گرفتن ژست می‌گیرند. احساس خصومت در هوا موج می‌زند و مردی با عصبانیت فریاد می‌زند: "شما غربی‌ها به اسرائیل بمب می‌دهید و تنها چند پتو می‌توانید به ما بدهید؟" لبخندهای یونیسف به سرعت به نگاه‌های مضطرب تبدیل می‌شوند، این استقبالی که آنها انتظار داشتند نبود.

بیروت ، جنگ، رژیم صهیونیستی، ضاحیه،

4."آنها جاسوس هستند"

«یکی از دوستانم از ساختمانی زیبا عکس می‌گیرد - نشانه امید در میان چنین ویرانگری - مردی اسکوترسوار بعد از دیدن این صحنه با عصبانیت به سمت ما می‌آید: "گوشی‌ت رو به من بده!". قبل از اینکه بتوانیم تلفن را تحویل دهیم، او مشت محکمی به پهلوی دوستمان می‌زند. فریاد می‌زند: "آنها جاسوس هستند!" در میان مرگ، ویرانی و آوارگیِ مردمی که اینجا شاهد آن بوده‌ایم، سوء ظن و بی‌اعتمادی در حال افزایش است و با ادامه جنگ، به نظر می‌رسد که این ترس‌ها بیشتر ریشه‌دار می‌شوند.»

پیام شما به ما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدیدها

پربحث‌ها