خاطره اي شنيدني از علامه عسکري يک خاطره هم بگويم از همين همايشها. يکبار در ترکيه همايشي برگزار شد که من هم دعوت شدم با عنوان سنت رسول و عقيده شيعه. آنها معتقد هستند که چون ما به احاديث اهلبيت عليهمالسلام رجوع ميکنيم. پس سنت رسول را قبول نداريم و نيز قائل به تحريف قرآن هستيم! در آن همايش ابتدا از من تجليل شد که من اين همايش را افتتاح کنم; من هم در سخنراني از قرآن گفتم و برهان آوردم که اين قرآن که نزد ماست‚ همان قرآني است که از عصر رسول اللّه مانده است و روايات فريقين مبني بر تحريف قرآن‚ صحيح نيست; اين جا بود که حاضران فرياد اللّه اکبر سر دادند; با همين سخنان کوتاه من‚ مسئله اولي که ميخواستند بنا بر آن شيعه را تکفير کنند پايان يافت و از بين رفت و اين لطف خدا بود. رئيس جلسه‚ يک عالم وهابي بود و وقتي نوبت من براي سخنراني فرا رسيد‚ وقت کمي دادند و با اين که موضوع همايش بر سر سنت رسول اللّه بود‚ آن شخص حرفهايي در مورد غدير خم‚ ولايت حضرت علي عليهالسلام و امام زمان عجلاللّهتعاليفرجهالشريف مطرح کرد و من تنها هفت دقيقه فرصت داشتم که پاسخ بگويم; من هم ناراحت شدم و گفتم شما مرا دعوت کردهايد که در اين همايش‚ عليه شيعه حکم صادر کنيد؟! گفتند نه اينطور نيست; گفتم پس چرا به من فرصت نميدهيد که پاسخ دهم؟ مگر موضوع جلسه درباره سنت رسول اللّه نيست؟ پس چرا از خلافت بحث ميکنيد؟ آيا شما به دنبال ايجاد اختلاف بين مسلمين نيستيد؟ مگر وضع مسلمين در بوسني و هرزهگوين‚ کشمير و فلسطين را مشاهده نميکنيد که مسئله خلافت را پيش ميکشيد؟ و غير از اين‚ مسئله غدير و خلافت اميرالمومنين عليهالسلام و حضرت مهدي عجلاللّهتعاليفرجهالشريف در کتب عامه مسلمين نقل شده اما موضوع بحث ما درباره سنت است که به اعتقاد ما سنت‚ معصوم نيست; چه کتب روايي ما باشد و چه صحيح بخاري که نياز به بررسي و تحقيق دارد . با اين سخنان‚ تمام نقشههاي آنان به هم ريخت و نتوانستند کاري از پيش برند و بيانيهاي هم عليه شيعه صادر نشد . روز دوم هم بحثها ادامه پيدا کرد و گفتم که کتابهاي مرا ببيند که من از احاديث صحيح هر دو گروه استفاده کردهام همين طور شما کتاب تفسير تبيان را ببينيد که از احاديث صحيح طرفين استفاده کرده است. بعضي از سخنرانان هم حرفهاي مرا تاييد کردند و حتي يکي از آنها گفت که بايد مدرسهاي تشکيل شود و عسکري در آن سنت رسول اللّه را تدريس کند! لذا من وضع آن همايش را دگرگون کردم و وهابيها محکوم شدند و پيروز نشدند من مثالي هم درباره حفظ قرآن زدم که: همه جمع شدند و آتشي عظيم روشن کردند تا ابراهيم را بسوزانند اما خدا ابراهيم را ميان آن آتش حفظ کرد‚ پس قرآن را هم مثل ابراهيم بين اين احاديث جعلي حفظ خواهد کرد. من ملاقاتها و مذاکرات زيادي با علماي اهل سنت داشتهام و همواره بر گفتگو و احترام تاکيد کردهام و فقط درباره معاويه و يزيد سخنان تندي دارم‚ چون معاويه بود که حضرت امير را لعن کرد. اين را هم خود اميرالمومنين ياد دادند در جنگ صفين که عدهاي درباره نسب معاويه سخن ميگفتند‚ (نسب معاويه را نميتوانم الآن بازگو کنم) اما حضرت فرمودند: اذکروا معايب افعالهم; من هم از افعال خلفا سخن ميگويم نه از شخصيت آنها و مثلاً ميگويم که خليفه دوم برخي احکام پيامبر را تغيير داد و نيز ثابت کردهام برخي از احاديثي که به عايشه نسبت ميدهند‚ جعلي است و در تمام عمرم سعي کردهام منصف باشم‚ چراکه انصاف‚ حقايق را آشکار ميکند. توصيه ميکنم کساني که شيعه ميشوند‚ در ترويج مکتب اهلبيت عليهمالسلام روش جدال احسن را پيش بگيرند و از بياحترامي و اذيت ديگران خودداري کنند. منبع:حوزه نيوز تنظيم براي تبيان:مجيد نقدي گروه حوزه علميه