سه شنبه 19 آذر 1398 - 11 ربيع الثاني 1441 - 10 دسامبر 2019
فرشته يك كودك كودكي كه آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد: مي گويند فردا شما مرا به زم
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
متن قرآن کریم
قرآن
اعتقادات شیعه
نهج البلاغه
اخلاق و عرفان
احکام
مهدویت
تاریخ و سیره معصومین
زندگی
خانواده ایرانی
کلوب ازدواج
تغذیه و آشپزی
سلامت
مخصوص متاهلین
زیبایی
کودک و نوجوان
جامعه
فرهنگ
ادبیات
سینما و تلویزیون
هنری
کتاب و کتابخوانی
فرهنگ پایداری
دانش و زندگی
گردشگری
آموزش الکترونیک
آموزش الکترونیک
آموزش الکترونیک
شبکه اجتماعی
شبکه اجتماعی
شبکه اجتماعی
خدمات
خدمات
خدمات
گنجینه الکترونیک
گنجینه الکترونیک
روزنامه الکترونیک
روزنامه الکترونیک
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
محبت و عاطفه
فرشته يك كودك كودكي كه آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد: مي گويند فردا شما مرا به زم
توسط :
MCLAREN
فرشته يك كودك
كودكي كه آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد: مي گويند فردا شما مرا به زمين مي فرستيد، اما من به اين كوچكي و بدون هيچ
كمكي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم؟
خداوند پاسخ داد: از ميان تعداد زيادي فرشتگان، من يكي را براي تو در نظر گرفته ام. او در انتظار توست و از تو نگهداري خواهد كرد.
كودك دوباره پرسيد: اما اينجا در بهشت، من هيچ كاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اينها براي شادي من كافي هستند.
خداوند گفت: فرشته تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهي كرد و شاد خواهي بود.
كودك ادامه داد: من چطور مي توانم بفهمم مردم چه مي گويند وقتي زبان آنها را نمي دانم؟
خداوند او را نوازش كرد و گفت: فرشته تو زيباترين و شيرين ترين واژه هايي را كه ممكن است بشنوي در گوش تو زمزمه خواهد كرد و با
دقت و صبوري به تو ياد خواهد داد كه چگونه صحبت كني.
كودك سرش را برگرداند و پرسيد: شنيده ام كه در زمين انسانهاي بدي هم زندگي مي كنند. چه كسي از من محافظت خواهد كرد؟
خداوند ادامه داد: فرشته ات از تو محافظت خواهد كرد، حتي اگر به قيمت جانش تمام شود.
كودك با نگراني ادامه داد: اما من هميشه به اين دليل كه ديگر نمي توانم شما را ببينم ناراحت خواهم بود.
خداوند گفت: فرشته ات هميشه درباره من با تو صحبت خواهد كرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، اگرچه من هميشه در
كنار تو خواهم بود.
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صدايي از زمين شنيده مي شد. كودك مي دانست كه بايد به زودي سفرش را آغاز كند. او به آرامي يك
سؤال ديگر از خداوند پرسيد: خدايا، اگر من بايد همين حالا بروم، لطفا نام فرشته ام را به من بگوييد.
خداوند بار ديگر او را نوازش كرد و پاسخ داد: نامش اهميتي ندارد، به راحتي مي تواني او را مادر صدا كني!
چهارشنبه 18/3/1384 - 14:25
گزارش محتوا
محتوای مخالف با موازین شرعی
محتوای مخالف با مصالح نظام جمهوری اسلامی
محتوای نقض کننده حریم شخصی من
محتوای مخالف با موازین اخلاقی
0
-
-
✖
مورد توجه ترین های هفته اخیر
yaraliii
(2)
myasin
(2)
mahgol07
(2)
rahimmiri
(1)
mahdid
(1)
yamakazi_ir_1
(1)
fal343
(1)
mostafa2_gh
(1)
cakavak123
(1)
Dr_Jackool
(1)
لینک ها
جستجو در مطالب روزانه
ثبت مطلب جدید
مطالب روزانه اعضا
فعالان مطالب روزانه
مطالب من
نظرات مطالب من
فعالترین ها در ماه گذشته
haji bina
(284)
abbaszadegan
(244)
azemandias
(10)
ايران درخت
(9)
pooyaandish
(1)
tahmasby
(1)
mohsen_yahoo
(1)
smhsherafatmoula
(1)
(3)فعالان 24 ساعت گذشته
abbaszadegan
(21)
haji bina
(14)
azemandias
(1)
وبگردی