عدم اقامه نماز در كليسا!
رعايت حقوق اقليتها و مبنا قرار دادن اصل مدارا و تسامح، سيره عمليامامان معصوم(س) و شماري از خلفا در طول تاريخ بوده است. رسالهحقوق امام سجاد(ع) و انجام مناظرات و گفتگوهاي امامان با مخالفانخود، گواه اين مدعاست. در كتب تاريخي گزارش شده است كه روزي يكياز خلفاي صدر اسلام در جمع مسيحيان در كليسا حاضر شده بود. وقتِ نماز،خليفه خواست تا در بيرون كليسا نماز اقامه كند. علت آن را نيز چنين ذكر كرد:ميترسم كه بعد از نمازخواندن من در كليسا، مسلمانان به بهانه تبرك و نمازخواندن خليفه در كليسا، آنجا را تصرف و به مسجد تبديل نمايند.
سستي ادعاي ترحمي خواندنِ تسامح در اسلام
بعضي از فلاسفه غربي مانند جانهيك و به تبع آن بعضي از روشنفكران،اصل تسامح را با بينش «انحصارانگاري» اديان ناسازگار ميدانند و يا حداكثرآن را از باب ضرورت، ظاهرسازي و ترحم قلمداد ميكنند. منصفان آنان نيزتسامح را در اسلام با قيد «تا حدودي» ميپذيرند.
در اينجا به پاسخ اين ادعاهاي گزاف و به دور از واقعيت نميپردازيم، امااز گويندگان اين گونه سخنان ميخواهيم به اين پرسشها توجه بيشتري كنند:
آيا دعوت قرآن به نيكوكاري به كفار و اهلكتاب صرف ظاهرسازياست؟ آيا ادعاي پيامبر اسلام، مبني بر دفاع از حقوق اقليتها در قيامت و يااحترام آن حضرت به جنازه يهودي از باب مصلحت است؟
آيا سفارش امام علي(ع) به مالك در دوستداشتن قلبي مردم اعم ازمسلمان و كافر از باب تظاهر است؟
آيا اظهار تأسف شديد و قلبي از تعدّي به يك زن يهودي، صرف توجيهيك حاكم است؟
بدرقه همسفر يهودي توسط آن حضرت را چگونه توجيه كنيم؟
بالاخره آيا اصول سياست و حكومت دنيوي اقتضا نميكرد كه آتشخوارج در نطفه خاموش شود و اجازه فعاليت به آنها داده نشود و حقوق آناناز درآمدهاي دولتي قطع گردد؟! و دهها سؤال ديگر كه با كاوش در كتابالهي و احاديث و رفتار پيامبر اسلام(ص) و امامان(س) هرگونه ابهامنسبت به اصل تسامح در اسلام را از بين ميبرد.