نه گنهکاریم نه بی تقصیریم
منــو تــو بــازیچه تقدیــریـم
هر دو در بیراهه بی رحم عشق
با دل و احساس خود در گـیـریم
بیشــتــر از هـمیـشـه دوستـت دارم
گرچه ازعاشقی وعاشق شدن بیزارم
زیــر آوار فـرو ریـخـتـه عـــشـــق
ازدلم چیزی نمانده که به توبسپارم
تو که همدردی مرا یاری ده
به من عـاشق امـیـدواری ده
اگرعشق باماسریاری نداشت
تو به من قول وفاداری ده