• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 50750

پرسش

علت دین گریزی جوانان چیست؟

پاسخ

با عرض سلام و تحیت!
اگر عصری را كه در آن زندگی می‌كنیم،‌ به خصوص دهه‌های اخیر ـ دهه‌های رشد چشمگیر و سریع ارتباطات و اطلاعات ـ را عصر "بحران فرهنگی" بنامیم، سخنی ناروا نگفته‌ایم. در این عصر آشفتگی، تنوع، سردرگمی و شكاكیت فكری شدیدی را ملاحظه می‌كنیم كه حتی در مقایسه با دوره "سوفیست‌های یونان" هم شدّت و حدّت بیشتری دارد.
دامنه این بحران می‌تواند با كمی غفلت وارد مرزهای هر كشوری بشود. اساسا عصر ارتباطات مرزها را از بین برده است.
در مورد سرزمین ما، باید گفت كه ما دوره‌هایی در تاریخ معاصر را از سر گذرانده‌ایم كه جوانان و تحصیل كرده‌های ما تحت تأثیر فرهنگ‌های وارداتی، دچار بحران و آفت "دین ستیزی" بوده اند؛ ما از این دوره ها كم و بیش سربلند بیرون آمده ایم. اما مشكل فعلی ما، "دین گریزی" در اقشاری از جوانان و نسل جدید می‌باشد و خوشبختانه كمتر با "دین ستیزی" ـ مگر محافلی كه اغراض سیاسی و فرهنگی خاص دارند ـ روبرو هستیم.
بخش بزرگی از عوامل دین گریزی، جهانی است. در این موارد باید جهانی اندیشید، و اگر راه حلی هم دارد راه حل جهانی است. این كه بعضی از شاگردان آیت الله بروجردی از حضرت ایشان نقل می كنند كه سخن از لزوم وحدت ادیان ابراهیمی در مقابل بی دینی ـ فراتر از وحدت شیعه و سنی ـ به میان می آورده اند، حكایت از درك همین حقیقت از سوی ایشان داشته است.
اما، با این وجود، اولا، نمی توان انكار كرد كه عوامل داخلی و بومی هم در این راستا بی تأثیر نیستند؛ هم در جهت تسریع در تأثیرگذاری عوامل خارجی، و هم در ایجاد نفس فتنه. در این بخش ممكن است با تدبیر، درایت و دلسوزی بیشتر بتوان تا حدود زیادی با این عارضه مقابله كرد.
پس از این مقدمه، باید گفت: عوامل دین گریزی، در خصوص جامعه ما، تركیب پیچیده‌ای از علل سیاسی، فكری، اقتصادی، اجتماعی و روانی دارد كه می‌توان اهم آن را با استفاده از دیدگاههای ارائه شده توسط صاحب نظران در موارد زیر خلاصه نمود:
1ـ هجوم فرهنگی دشمن: در دهه اخیر فرهنگ مقابل توانسته است با استفاده از خلاء موجود و رخنه‌های ایجاد شده، با استفاده از رسانه‌های ارتباطی سرگرم كننده، در حجم چشمگیری میدان عمل پیدا كرده و پیشروی هایی داشته باشد.
نگارنده معتقد است كه ما عملا فرزندان خود با تربیت و اخلاق و ارزشهای غربی تربیت می كنیم. با كمی مسامحه می توان گفت فرزندان ما كمتر از بچه های غربی روح خودخواهی و رفاه طلبی و توجه به دنیا ندارند.
2ـ معرفی ناقص سیمای مذهب: بعد از انقلاب به دلیل شرایط خاص به وجود آمده ـ كه شاید در نگاهی عمیق و بیطرفانه اجتناب ناپذیر هم بوده است ـ به جنبه‌های سیاسی و انقلابی دین بیشتر اهمیت داده شد، و به زوایای معنوی، عرفانی و زیباشناختی و لطیف دین پرداخته نشد.
حوزه‌های دینی هم آن طور كه بایست به ابعاد غیرتكلیفی(فقهی) اسلام توجه نداشتند، و طبق معمول خود عمدتاً در مقوله فقه و اصول كار می‌كردند. مضافاً به اینكه یك نوع سیاست زدگی هم به مشكلات اضافه شد. لذا جذابیت های لازم برای نسل جدید تولید و خلق نشد، و فضایی برای استخراج و شكوفایی و عرضه معنویت و عرفان اسلامی و بومی خودمان كه بصورت بالقوه مستجمع تمام كمالات دیگر معنویت‌ها و عرفان ها بود،‌ مهیا نگردید.
"گویند كه رمز عشق مگوئید و مشنوید
مشكل حكایتی است كه تقریر می‌كنند"
در این میان، نسل جدید، ناخواسته، در یك خلاء معنوی دچار سردرگمی و گم كردن "معنا" گردید، و به سختی زیان دید؛ زیر پایش خالی شد و بر لب پرتگاه پوچی قرار گرفت.
فیلسوفی غربی وضع اسفناك جوانان جامعه خودش را در این دوره در قسمتی از قطعه‌ای جانسوز چنین توصیف كرده و می گوید: «… جوانان ما در عین خوبیشان بر فراز هیچ ایستاده‌اند.»
این ناله بی‌شباهت به ناله ما در باره جوانان ما نیست. همانطور كه گذشت این درد جهانی است.
3ـ سخت گیری: گاهی در برخورد با مبتدی و با یك فرد عادی، توقع زیاد داشتن، از نظر روانشناختی و تربیتی آثار نامطلوبی ایجاد می‌كند، و چه بسا نتیجه معكوس بدهد.
از این رو، پیامبر بزرگ اسلام(ص) افتخار می‌كنند كه شریعت او احكام آسان دارد، و می‌فرمایند: «بعثت علی الشریعة السهلة السمحة» یعنی من بر شریعتی مبعوث شده ام كه آسان است.
همواره بزرگان دین با توجه به این شعار پیامبر(ص) توصیه كرده‌اند كه بر مردم عادی آسان گرفته شود؛ اما متأسفانه، گاهی افرادی در مقوله دین، بر خلاف این شعار پیامبر(ص) عمل نموده و بر مردم عادی سخت‌گیری می‌كنند، كه آثار بدی برجای می‌گذارد. سهولت و دشواری یك حكم به حسب ظرفیت و تحمل افراد، از یك سو، و شرائط و تحمیلات آن از سوی دیگر، متفاوت است.
در روایات معصومین بر مسئله آسان گیری نسبت به دیگران، به خصوص در دوره آخرالزمان، تأكید بسیار شده است.
4ـ جاذبیت‌های تمدن غرب: مسلماً فرهنگ غرب توانسته است با استفاده از ابزارهای علمی و تكنیك‌های پیشرفته خود مجموعه ای از رفاه و تظاهرات جذاب را فراهم آورد؛ و به تبع آن قبله گاه بسیاری از افراد ظاهربین و كم اطلاع گردد ـ اگر نگوئیم بعضاً مطلعین هم تحت تأثیر قرار گرفته‌اند!
این تمدن توانسته است لااقل به نیازهای ابتدائی انسان ـ مثل مسائل اشتغال، امور جنسی، مدیریت و زیباشناسی و … ـ ظاهرا، پاسخگو باشد. در عصر ارتباطات، جوان ما این رفاه و آن جلوه ها را ـ كه از قضا كمی بزك هم شده است ـ می بیند، دمكراسی و آزادی را مشاهده می‌كند، نظم و برابری ظاهری را احساس می‌كند، و پیش خود دلیل عقب ماندگی كشورش را فرهنگ و سنت بومی خود احساس می‌نماید، و سعی می‌كند مثل آنها شود.
"سخن درست بگویم نمی‌توانــم دید
كه خود می‌خورند حریفان و من نظاره كنم"
نسل جدید حق دارد بگوید چرا ژاپن بت پرست و ایران مسلمان در یك زمان و یك سال به فكر افتادند كه تمدن و صنعت جدید را اقتباس كنند، و ژاپن به آنها رسیده است كه با غرب رقابت می‌كند و ایران در این حد است كه می‌بینیم؟
"ما و لیلی همسفر بودیم اندر راه عشق
او به مطلب‌ها رسید و ما هنوز آواره‌ایم"
در فرهنگ خودی هم برنامه‌ای نمی‌بیند تا حس ترقی خواهی، زیباشناسی، عاطفی و حتی جنسی او را آرام و راضی كند. طبیعتاً جذب ظواهر، زرق و برق و زیبائی‌های غربی می‌گردد.
تمدن غرب هم با آگاهی و اطلاع كامل از اوضاع و خلاء موجود، كمال بهره برداری را می كند و با توسعه ابزار رسانه‌ای و بهره گیری از پیشرفته ترین ابزارهای هنری و تبلیغی به دلبری از نسل جدید می‌پردازد. در این شرایط حربه آنها مؤثر می‌افتد، و جوانان و نسل جدید را كه سهل است، پیران و نسل قدیم و زاهدان را هم دچار وسوسه، و بلكه زلزله می‌كند. "چو گل بسیار شد پیلان بلغزند"
"شاهدان گر دلبری زینسان كنند
زاهدان را رخنه در ایمان كنند"
5ـ بد دفاع شدن از دین: ما گاهی چنان سخن می گوییم كه باید به جای جمله بعد، از آن دفاع كنیم.
این مسئله را می‌توان در ابعاد زیر خلاصه كرد:
الف ـ متناسب نبودن تاكتیك‌ها و هدف‌ها: برای این كه كوهنورد قله‌ای را فتح نماید باید از روشها و مكانیزم های خاصی استفاده كند ـ انتخاب ابزار، انتخاب مسیر، پیش‌ بینی‌های لازم در هنگام برخورد با مشكلات مربوطه. و چه بسا اگر مقدمات مربوط خوب انجام نشود و به هدف نرسد، چنین قضاوت می‌شود كه او "هدف صحیح" و "راهبرد درستی" نداشته است؛ در حالی كه هدف و یا راهبرد(خطوط كلی) او ایرادی نداشته است.
یكی از اساتید ما ـ هنگام فروپاشی شوروی، در درس خارج خود فرمودند: امروز فروپاشی شوروی را همه به خطای نظام كمونیسم نسبت می دهند، در حالی كه لااقل یك احتمال دیگر باید بررسی شود، و آن عدم انجام صحیح تعالیم و عدم تهیه مقدمات لازم برای آن است؛ ولی پس از شكست، هیچ كس این احتمال را بررسی نمی كند. پس از این مقدمه ایشان فرمود: اگر ما هم خدای ناكرده در عمل به تعالیم دین كوتاهی كنیم و شكست بخوریم، در آینده قضاوت خواهند كرد كه دین ناقص است!
بعضی از ما در انتخاب هدف و استراتژی موفق بوده‌ایم، ولی در رسیدن به آن از ابزارها و شیوه‌های معقول و منطقی و علمی استفاده نكرده‌ایم. لذا حتی اهداف ما هم لوث شده و زیر سؤال رفته است. ما در اهداف مقدسی، از قبیل مبارزه با فساد اخلاقی، بی حجابی، اعتیاد، عدالت اجتماعی، گاه به دلیل عدم اتخاذ شیوه‌های مناسب، ناكام مانده ایم.
ب ـ تضاد شعار و عمل: یكی از عوامل مهم در تربیت این است كه اگر مربی دستورالعملی به متربّی ـ تربیت شونده ـ دیكته كند، در درجه اول خود عامل به آن دستور باشد. در غیر این صورت آثار تخریبی مهمی در تربیت ایجاد می‌كند. مانند پدری كه به فرزندش می‌گوید كه: "راستگو باش" در حالی كه خود دروغ می‌گوید. این وضعیت به مراتب اسفبارتر از وقتی است كه ما اصلاً هیچ "آموزه تربیتی" و باید و نبایدی مطرح نسازیم.
بالاخص باید توجه داشته باشیم كه بسیاری از انسانها عقلشان به چشمشان است و اغلب نمی‌توانند بین رفتار نادرست دنیاداران و حساب دین تفكیك قائل شوند، و حساب آنها را از هم جدا كنند. ریشه‌های روانی گریز نسل جدید از دین را باید در این نوع برخوردهای دوگانه جستجو كرد، و نقش مهم این عامل را در توهم و تردید آنها در مورد اصالت باورهای دینی و ارزشهای اسلامی مورد توجه قرار داد؛ زیرا كه "اذا فسد العالم، فسد العالم".
ج ـ تورم تبلیغات و آموزشهای مستقیم دینی: یكی از جنبه‌های بد دفاع كردن از چیزی، زیاد مطرح كردن آن است ـ به اصطلاح ادبی، تكرار زیاد مخلّ بلاغت است. ما به جای این كه به ظرفیت و وضعیت مخاطبین خود توجه داشته باشیم، خواستیم با حجم زیاد تبلیغات دینی، آن هم به شكل صریح و مستقیم، به رشد اعتقادی نسل انقلاب كمك كنیم، در حالی كه بعضی اوقات نتیجه معكوس به بار می‌آید.
در روایات معصومین داریم: «كونوا دعاة الناس بغیر ألسنتكم» یعنی به غیر از زبان، مردم را به طرف دین دعوت كنید. این همان هدایت غیرمستقیم است.
6ـ از دست رفتن اندیشمندان طراز اول و شخصیت‌های تعیین كننده: یكی از ضرباتی كه بر انقلاب اسلامی وارد شد و خلاء‌ آن هرگز پر نشد و مدیران كشور به دلایل سیاسی نمی‌توانستند ابراز كنند، و نسل جدید از آن زیان دید، خالی شدن صحنه از بزرگان و متفكران دین و انقلاب در اثر ترورهای حساب شده دشمن بود. بزرگانی كه می‌توانستند با سرانگشت تدبیر خود در حل مشكلات فكری، سیاسی، اجتماعی،‌ و تربیتی، بسیار مؤثر و تعیین كننده باشند.
چهره‌هایی مانند مرحوم مطهری، بهشتی و شهیدان محراب و … هر یك از این شخصیت‌ها قادر بودند در ابعادی الگو و اسوه‌های تربیتی و راهنمایان فكری و سیاسی نسل جدید باشند، و متأسفانه خیلی زود از دست رفتند؛ بالاخص با توجه به این كه انقلاب اسلامی تجربه‌ای نو و بی سابقه بود و برای حل مشكلات آن هم راهكارهایی از پیش طراحی شده وجود نداشت، و طبیعتاً كارشناسان خبره و مجتهدان آگاه را می‌طلبید تا در ابعاد مختلف فكری و سیاسی و دینی به چاره جویی و اجتهاد زنده پرداخته، و در راستای حل معضلات و پیچیدگی‌هایی كه لازمه هر تحول انقلابی است،‌ گامهای مؤثر بردارند؛ ولی متأسفانه صحنه كشور و انقلاب از و جود آنها خالی شد.
با فقدان علمای نوآور و مبتكر ، كه در عین التزام به مبانی و اصول توان شناخت جامعه و واقعیات آن را داشته باشند و جرأت طراحی طرحهای نو را داشته باشند، مشكلات فكری و اجتماعی مردم بجای حل ، بایگانی و منحل، و بر روی هم تلنبار گردید و همه را در خماری خود گذاشت.
"شهر خالی است ز عشاق، بود كز طرفی
مردی از خویش برون آید و كاری بكند"
"كو كریمی كه ز بزم طربـــش غمزده‌ای
جرعه‌ای در كشد و دفع خمــاری بكند"
معضل "گریز نسل جدید از دین" در دوره امام به دلیل تأثیر معنوی شگرف ایشان، و ارادت عمومی جوان و پیر به آن شخصیت كم نظیر، مسأله و مشكل آن دوره نبود؛ لااقل به صورت جدی مطرح نبود. البته با این وجود، امام بر اساس بینش عرفانی و اخلاقی ای كه داشت، انصافا بر این مسئله تأكید داشت كه:
اولا، غرب و تفكرغرب را دشمن سیاسی خود بدانیم، و هرگز آنان را خودی نشمریم.
ثانیا، خود ما می توانیم. عزت طلبی امام وجهه برجسته شخصیت ایشان است.
ثالثا، دعوت اكید ایشان بر "ساده زیستی" و "زی طلبگی" در میان مسئولان امر كم اهمیتی نبود؛ و اگر به درستی بدان عمل می شد، بسیاری از تضادهای روانی در جامعه ما، خودبخود پیش نمی آمد.
و این همه كم و بیش در راستای همانی است كه گذشت.
روشنفكران و دیدگاههای آنها نسبت به مسئله را می‌توان به دو دسته عمده تقسیم كرد:
دسته اول روشنفكرانی كه دغدغه دینی ندارند، و طبیعتاً نسبت به "دین گریزی" حساسیت نداشته، و احیاناً از آن استقبال كرده و وضعیت موجود را تأئیدی بر دیدگاههای غیردینی و عدم اصالت تفكر مذهبی می دانند. اینها كاملا تسلیم واقعیت موجود شده اند.
دسته دیگر روشنفكرانی مذهبی هستند كه دغدغه دینداری نسل جدید را دارند؛ ولی آنها هم طیف گسترده‌ای را تشكیل می دهند.
بخشی از آنها دغدغه دینداری نسل جدید دارند و با تعالیم اصیل و سنتی دین درصدد نیل به هدف برمی آیند. یعنی از دو سو مراقبند تا هم نیازهای واقعی و روانی انسان در دنیای جدید را پاسخ گویند، و هم اصول و مبانی دین را كه از كتاب و سنت اخذ شده و نسل به نسل از امامان معصوم بدست رسیده است، حفظ كنند.
عده‌ای از آنها هم با وجودی كه دغدغه دینداری نسل جدید را دارند، ولی آنچنان نسبت به هجمه غرب هراسناك و از خودبیخودند كه در جوابگویی به نیازهای جدید عملا چیزی از دین باقی نگذارده اند، الا بعضی تعالیم اخلاق درویشی. اینها، به تبع بسیاری از متكلمین یهودی و مسیحی، دین را در چارچوب ابعاد شخصی وجود انسان محصور دانسته و ندای "جدایی دین از دنیا" و ساحتهای اجتماعی آن را بلند كرده اند.
در "دین به اصطلاح عصری" این گروه مقوله‌های تكلیف،‌ فقه، احكام و حدود كم رنگ است، و تنها به جنبه‌های "اخلاقی" دین، آن هم به شرط آن كه همه آن را بپذیرند، توجه می شود.
اینها اصول گرایی و مطلق اندیشی متعبدانه را مطلقا، زیان آور و موجب آزردگی خود‌ی‌ها و بیگانگان و گریز نسل جدید از دین و مذهب می‌دانند.
این گزارشی بود كه عجالتا در جواب شما عرضه شد، بدون آن كه اولا، در صدد استقصای كامل مسئله باشیم؛ و ثانیا، راهكاری برای حل این معضلات ارائه كنیم.
شاید نوشتار ما، بدوا، كمی بدبینانه تلقی شود، ولی به نظر نگارنده مشكل، در عین بزرگی، از حیث نظری بدون چاره نیست؛ می ماند عمل و تلاش ما، و شرائط آخرالزمان.
منابعی برای تحقیق پیرامون "علل دین گریزی" خواسته بودید؛ ما كتابهای زیر را مفید دیده ایم.
1ـ ده گفتار، شهید مطهری.
2ـ پرسش‌ها و پاسخها، گروه مؤلفان.
3ـ علل گرایش به مادیگری، شهید مطهری.
4 و5 ـ آموزش عقاید ـ بحث علل انحراف، استاد مصباح یزدی.
6ـ كاوش‌ها و چالش‌ها، ج1، استاد مصباح یزدی.
7ـ در جستجوی راه از كلام امام، دفتر21و22.
8ـ معارف دین، ج1، بخش جوانان، آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی.
9ـ آسیب شناسی تربیتی، علیجان رحمانی.
10ـ تكاپوگر اندیشه‌ها، بحث تمدن و فرهنگ، عبد الله نصری با مقدمه استاد محمدرضا حكیمی در مورد زندگی و آثار و اندیشه‌های استاد علامه محمد تقی جعفری.
11- دفاع از عقلانیت، مرتضی مردیها.
12ـ مدارا و مدیریت، دكتر عبدالكریم سروش.
كامروا باشید.
مشاوره مذهبی_ قم.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : سه شنبه 5/12/1382 | پاسخ : جمعه 8/12/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 252 بار

تگ ها :

UserName