کد:
30478
پرسش
سلام
اطلاعاتی در مورد زندگینامه حافظ
میخواستم.
با تشكر
پاسخ
با سلام
این هم اطلاعاتی جامع و كامل در مورد زندگی نامه حافظ:
در هرخانه ایی و بر سه هر طاقچه، رف و كتابخانه ای پس از قرآن مجید دیوان اشعار حافظ یافت می شود. شب یلدا كه از مراسم كهن ایرانیان است، با تفألی به حافظ مزین می شود. درهرگرفتاری ، شادی غم و یا اندوهی اشعار حافظ وصف الحال یا راهگشای گرفتاران است. دیوان حافظ تنها كتابی است كه فارسی زبانان پس از قرآن كریم برای استخاره به آن توسل می جویند.
پایایی نام حافظ و اشعار او نه تنها در میان ایرانیان كه در میان ملل مسلمان از قبیل تركیه و هندوستان و طی دو سده اخیر در میان اروپایی نشان از عمق شعر حافظ دارد كه از عمق جان او برخاسته و لاجرم بر دل خوانندگان می نشیند.
" خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی یكی از بزرگترین شاعران نغزگوی ایران است ... نام پدرش را " بهاءالدین" نوشته اند و ممكن است بهاءالدین علی الرسم لقب او باشد... تذكره نویسان نوشته اند كه اجداد او اصلاً از كوپای( كوهپایه) اصفهان بوده اند و نیای او در ایام حكومت اتابكان سلغری(1) از آنجا به شیراز آمد و در همان شهر متوطن شد و نیز چنین نوشته اند كه پدرش بهاءالدین محمد بازرگانی می كرد و مادرش از اهل كازرون و خانه ایشان در دروازه كازرون شیراز واقع بود.
ولادت حافظ در اوایل قرن هشتم هجری حدود سال 727 هجری در شیراز اتفاق افتاد...
بعد از مرگ بهاءالدین... شمس الدین محمد كه خردسال بود با مادر در شیراز ماند و روزگار آن دو به تهیدستی می گذشت... حافظ در نانوایی محله به خمیرگیری مشغول شد تا آنكه عشق به تحصیل كمالات او را به مكتب خانه كشانید... وی چند گاهی ایام را بین كسب معاش و آموختن سواد می گذرانید."(2)
در سده های نخستین اسلامی یعنی تا اوایل سده 6 مركز ادب و فرهنگ ایرانی - اسلامی در خراسان قرار داشت بزرگان عرصه ادب در این دوره مانند رودكی، فردوسی، دقیقی، ابن سینا، ابوریحان و بسیاری دیگر كه همگی در ناحیه خراسان می زیستند موید این مطلب است ولی هم عصر حافظ و چندی پیش از او خراسان مركزیت ادب و فرهنگ را به شیراز ( به طور كل ایران مركزی ) واگذاشته بود كه ستاره های درخشان عرصه فرهنگ همانند سعدی و حافظ و خواجوی كرمانی خود بیانگر این مطلب است. حافظ در زمانی بالید كه شیراز در عین حال كه وضعیت سیاسی بسیار بی ثبات و نا آرامی داشت، ازنظر ادبی، هنری و فرهنگی در اوج درخشش بود و در این عصر مركز بزرگ علمی و ادبی ایران و جهان اسلام به شمار می آمد.
شیراز با در اختیار داشتن میراث ادبی – علمی خراسان،علما، ادیبان، عرفا و شاعران بسیاری را در درون خود پرورد و " شمس الدین محمد" از چشمه این ادب و هنر نوشید و " حافظ شیرازی" شد. جریان ادبی – علمی در شیراز با پروردن حافظ در مقام یك ادیب و عالم علومی شرعی، اندكی پس از آن به افول گرائید. " او ( حافظ) در اكتساب علوم شرعی یا ادبی قصد ارتزاق نداشت یعنی بعد از تحصیل در این رشته ها به عنوان مدرس و معلم باقی نماند بلكه ورود در محافل ادبی و عرفانی و معاشرت با عرفا و شعرا و در همان حال تعهد امور دیوانی و " ملازمت شغل سلطان" و " وظیفه خواری " و رفتن در ظل حمایت امرا و وزرا، هم مورد توجه و علاقه او بوده است. (3)
سوء برداشت ها از زندگی و اشعار حافظ بسیار زیاد است یكی از این اختلافات همین "ملازمت شغل سلطان" است كه در بعضی نسخ به جای این عبارت " ملازمت بر تقوی و احسان" درج شده است. این اختلاف آراء و نظرات از نحوه زندگی حافظ تا دریافت مفاهیم اشعار او گسترش یافته است.
روشن ترین بخش زندگی حافظ اشارات آشكار و نهان او به شخصیت های سیاسی زمانه خویش است. ابواسحق اینجو( از امرای سلسله آل اینجو) .
زمان وی دوره پر تلألویی برای حافظ بود و حافظ در رثای دولت مستعجل وی می سراید:
راستی خاتم فیرزوه بو اسحاقی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
یا
خسرو روی زمین غوث زمان بواسحق كه به مه طلعت او نازد و خندد بر گل
دیگری شاه شجاع مظفری است از حكام آل مظفر فارس كه حافظ بسیار از وی در اشعارش سخن گفته است او نیز مانند آل اینجو حامی ادب و هنر بود:
سحر زهاتف غیبم رسید مژده بگوش كه دور شاه شجاعست می دلیر بنوش(5)
سلطان احمد بن شیخ اویس یكی دیگر ا ممدوحان حافظ است وی یكی از سلاطین جلایری یا ایلكانی است كه دوره كوتاهی شیراز(فارس) نیز به قلمرو او افزوده شد.
تعداد حاكمان و امرایی كه در دوره كوتاه زندگی حافظ بر شیراز حكومت كرده اند خود نشان از آشفتگی سیاسی فارس و ایران در این زمان دارد.
حافظ در جایی از اشعارش به سلطان غیاث الدین بن سلطان فرمانروای بنگال اشاره می كند:
حافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دین غافل مشو كه كار تو از ناله می رود(6)
این سلطان مذكور و همچنین سلطان احمد جلایری حافظ را به دربار خود فرا خوانده بودند ولی حافظ دعوت هیچیك را اجابت نكرد. " حافظ مانند هر گوینده متفكری به گوشه گیری و تسلیم خود به عوالم تخیلات شاعرانه بیشتر علاقه داشت تا به سیر و سیاحت های طولانی."(7)
همچنانكه پیشتر اشاره شد حافظ جوانی را در تحصیل علم و دانش سپری كرد. " مطالعه حافظ ... در ادب فارسی و مخصوصاً در دیوان های شاعران پارسی گوی بسیار وسیع بود و او كمتر شاه بیت و شاه غزلی را در زبان پارسی بی جواب گذارده است."(8)
از شعرایی كه تاثیر بسیار بر حافظ نهاده می توان به خواجوی كرمانی و مسعود سعد سلمان اشاره كرد. این بدان معنا نیست كه حافظ تنها به این دو شاعر التفات و توجه داشته است بلكه نشانه هایی از سعدی ، مولانا و دیگران در شعر حافظ می توان یافت. ولی خواجوی كرمانی علاوه بر عشق كه یگانه موضوع غزلیات بود " موضوعات دیگر مانند ناپایداری جهان و امثال آن را در غزل آورده است و سلمان در صنایع لفظی و تشبیهات لطیف و استعارات بدیع غزل های خود را به حد كمال رسانیده است."(9)
و این هر دو شاعر پر آوازه مدتی را درشیراز اقامت گزیده و حافظ از محضر هر دو بهره های فراوان برده است. برای این مدعا، دلایل بسیار موجود است كه سطری از ان در ذیل آورده می شود:
" خواجه گفته است: گرشدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست این چنین رفتست از روز ازل تقدیرما
و حافظ گوید: در خرابات مغان ما نیز همدستان شویم كاین چنین رفته است از روز ازل تقدیرما"(10)
و نمونه ای دیگر: خواجه گفته است
تا ببینند مگر نور تجلی جمال همچو موسی ارنی گوی به میقات آیند
و حافظ گوید: با تو آن عهد كه در وادی ایمن بستیم همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم
... این شواهد و حقیقت دعوی ما را در تاثیر حافظ از خواجو به آسانی بسیار ثابت می كند و بیهوده نیست كه از قدیم بازگفته اند كه " دارد سخن حافظ طرز غزل خواجو"(11)
و اما شواهدی كه از تاثیر پذیری حافظ از مسعود سعد سلمان حكایت دارد:
"سلمان گفته است:
در ازل عكس لب لعل تو در جام افتاد عاشق سوخته دل در طمع خام افتاد
و حافظ می گوید:
عكس روی تو چو در آینه جام افتاد عارف از خنده می در طمع خام افتاد"(12)
همچنین " حافظ... ضمن مطالعات و تفحصات ممتد خویش در آثار استادان بزرگ مقدم همیشه به سراغ مشهورترین و خوش وزن ترین غزل ها و قصاید می رفت و آنها را جواب می گفت و گاه نیز سخنان مشهور گذشتگان را تضمین می نمود.
خیز تا خاطر بدان ترك سمرقندی دهیم كاز نسیمش " بوی جوی مولیان آید همی "(13)
لازم است گفته آید كه بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی قصیده معروف رودكی شاعر پر آوازه سمرقند و از نخستین شاعران پارسی گوی ایرانی است.
از مطالب گفته شده نباید چنین استنباط گردد كه ما در صدد كاستن از ارزش اشعار حافظ هستیم" دیوان او ( حافظ) به قدری از ادبیات بلند و شاه غزل ها و مضامین نو و تعبیرات عالی پراست كه این تقلیدها و تاثرها در میان آنها گم و ناچیز می نماید."(14)
حافظ شیوه های سخنوری فارسی را دراشعار خود به سر حد كمال رساند و به زیباترین و مطبوعترین شعر فارسی دست نیافت از اینرو باید گفت كه حافظ نه تنها در زمان ما شهرت جهانی دارد كه در زمان خویش نیز واجد این شهرت بوده است . این حقیقت را از میان اشعار خود او می توان جست:
" به شعر حافظ شیراز می گویند و می خندند سیه چشمان كشمیری و تركان سمرقندی
حافظ حدیث سحر فریب خوشت رسید تا حد عصر و چین و به اطراف روم و ری"(15)
تاریخ وفات حافظ را در قدیمی ترین نسخی كه درباره احوال او موجود است به سال 792 ذكر كرده اند.
آرامگاه حافظ در حافظیه شیراز توسط ابوالقاسم بابر (16) تزئین شد و در زمان كریم خان زند مجدداً مرمت و مزین شد.
شایسته است به تفسیرهایی كه بر اشعار حافظ شده اشاره ایی هر چند مختصر داشته باشیم. همچنانكه گفته شد زندگی حافظ در میان خوش باشی و عرفان در نوسان است. عده ایی با توجه به اشعاری كه از می و ساغر و شاهد و دلبر سخن می گویند حافظ را اهل عیش و طرب خوانده و عده ایی دیگر این واژه ها را ایما و اشاره ایی از جهان باقی و عیش و تنعم آن می دانند. از سوی دیگر دیوان اشعار حافظ بسیار مورد تفأل قرار می گیرد و از این روست كه لسان الغیب نامیده شده است.
آنه ماری شیمل می گوید: " بی انصافی است كه اشعار حافظ را فقط از جهات لذت بخشی و عشرت طلبی تفسیر كنیم و نیز اشتباه خواهد بود اگر او را فقط زبان عالم غیب و اسرار بپنداریم و اشعارش را با تفاسیرتمثیلی و دور از ذهن بسنجیم."(17) این مشكل، مشكل نسلهایی از محققان و مفسران و ستایشگران حافظ است كه آیا باید شعر حافظ را احساسی و یا عرفانی تلقی نمود؟
" در هر بیتی از اشعار حافظ می توان اشاره ای به مسائل دنیوی و اخروی كشف كرد. این همان چیزی است كه شعر او را قابل تفسیر ساخته و دو یا سه بعدی اش كرده است. ( چون دارای ابهام است). موضوع می تواند یك محبوب زیبای چهارده ساله باشد. به مثابه ماه شب چهارده كه در ستمگری هم بی نظیر باشد و ترك نامیده شود. یا اینكه موضوع می تواند معبودی باشد فعال ما یشاء و محبوب شاعر چون جمال و جلال هر دو را در خود دارد و " بی نیاز از هر سببی است"( سوره 3، ایه 47) ؛ موضوع حتی می تواند شاهزاده ای باشد با هوی و هوس بی پایان و خواهان مدح و تمجید و شوریدگی . "(18)
" شناخت عرفانی دیوان حافظ در زمان صفویان در سرزمین های شرقی رواج یافت دراین زمان ستایشگران حافظ با پیش كشیدن معیارهای نویسندگانی چون ملامحسن فیض كاشانی به اشعار او نوعی فرو نهاد قائل شدند... این نوع تفسیر عرفانی موجب شد تا بعضی از رهبران صفوی هند در كتابخانه خود فقط سه كتاب یعنی قرآن، مثنوی مولانای رومی و دیوان حافظ را نگهداری كنند."(19)
حافظ در میان اروپائیان
حافظ شیرازی پرآوازه ترین شاعر ایرانی پس از خیام نیشابوری در غرب است. به ویژه حافظ پس از ستوده شدن توسط گوته(20) در میان غربیان شناخته شده و اشعارش مورد استقبال مردم اروپا قرار گرفت.
در اینجا به برخی از نظرات نویسندگان و منتقدین غربی در باب اشعارحافظ اشاره كوتاهی می كنیم.
" هیندلی در سال 1800 م نوشت: حافظ ... با نگاه شوریده و آزادی كامل در پی الهام گیری از زمین تا آسمان و از آسمان تا زمین بود تا مضامینی را برای موضوع تركیب بندی هنری خود بیابد. "(21)
" گرترودبل... با اعجاب می گوید كه در اشعار او بازتابی از وقایع سیاسی و مادی زمانه اش موجود نیست ... اما استدلال می كند كه تو گویی چشم و دل وی كه با حقیقت شگفت آور بصیرت سیراب شده بود گوشه و كنار سرزمین تفكر را كه بعدها ما در آن مقیم شدیم، می كاود."(22)
" هلموت ریتر... می گوید: اشعار شاعر بزرگی همچون حافظ مثل الماس هایی است سوده و پرداخته كه هر آن تلالو خاصی از خود به دیدگان می نشاند. "(23)
این نیم نگاهی است بر چهره بزرگ و درخشان شاعر شهیری كه به حق می توان او را شاعری برای تمام اعصار خواند.
پی نوشتها:
1- اتابكان سلغری: پس از سلجوقیان مناطقی از ایران توسط حامیان شاهزادگان سلجوقی كه به اتابك موسوم بودند اداره می شد یكی از این حكام، اتابكان سلغری بودند كه در فارس ، مناطقی از یزد وعراق عجم( ایران مركزی) حكومت می كردند.
2- صفا ذبیح الله - تاریخ ادبیات در ایران ، ج 3- ب2، صص 1066-1064
3- همان، ص 1068.
4- همان، ص 3و 1082.
5- دیوان حافظ به تصحیح خرمشاهی ، ص 285.
6- دیوان حافظ به تصحیح خرمشاهی ، ص 225.
7- صفا ذبیح الله تاریخ ادبیات در ایران، ج 3، ب 2، ص 10710.
8- همان، ص 1072.
9- ادوارد براون تاریخ ادبی ایران 360 ، ص 318.
10- صفا ذبیح الله تاریخ ادبیات در ایران، ج 3، ب 2، ص 1074.
11- همان، ص 1075.
12- همان، ص 1077.
13- همان، ص 1075.
14- همان، ص 1078.
15- همان، ص 1080.
16- ابوالقاسم بابر پسر میرزا بایسنقر نوه شاهرخ بن تیمور است كه از 854 تا 861 در خراسان و عراق عجم و فارس حكومت كرد.
17- تاریخ ایران دوره تیموریان( پژوهش دانشگاه كمبریج) ص 447.
18- تاریخ ایران دوره تیموریان ( پژوهش دانشگاه كمبریج ) ص5-444
19- همان، ص 440.
20- گوته: یوهان و ولفگانگ گوته از مشاهیر و نویسندگان و شعرای آلمان 1832-1749.
21- تاریخ ایران دوره تیموریان ( پژوهش از دانشگاه كمبریج)، ص 440.
22- همان.
23- همان، ص 443.
مشاور :
مجتبي رضواني
| پرسش :
يکشنبه 27/7/1382
| پاسخ :
شنبه 17/8/1382
|
|
|
0
سال
|
هنري
| تعداد مشاهده:
214 بار