کد:
17693
پرسش
ماهیت عقل چیست ؟ آیا از مجردات است یا به جسم مربوط می شود؟رابطه آن با روح چیست ؟
پاسخ
با عرض سلام و تحیت!
حكماء و فلاسفه دو قاعده مستقل فلسفی را مبرهن كردهاند كه صورت آنها چنین است:
1ـ "كلّ مجردٍ عاقلٌِ" یعنی هر موجود مجرد از ماده حتماً عاقل است. ابن سینا در رسائل ج2، ص140 و صدر المتألهین در ج3 اسفار بدان پرداخته است و …
2ـ "كلّ عاقلٍ مجردٌ" یعنی هر عاقلی باید مجرد از ماده باشد. ابن سینا در"النجاة" و "المباحث" و فخر رازی در "المباحث المشرقیة"، ج1، ص396، بر آن برهان آورده، و نیز شیخ اشراق در "حكمةالاشراق" آن را معتبر دانسته، و صدر المتألهین در اسفار اربعه، ج3، ص470 فصلی را بدان اختصاص داده است.
از این رو، آن چه را شرایع به نام "فرشته" و "ملك" میشناسند، حكماء عنوان "عقل مجرد" مینهند. اما در مورد انسان چون عاقل بودن او ثابت است، از عاقل بودن او طبق قاعده دوم، مجرد بودن نفس او اثبات میشود. (ر.ك. به مجموعه آثار شهید مطهری، ج8، ص299)
ازسوی دیگر، به مقتضای قاعده برهانی "النفس فی وحدتها كل القوی" نفس انسانی در وحدت خویش همه قوای انسانی را داراست، پس او نفس "عاقل" است.
توجه دارید كه فرق بین "نفس انسان" با "فرشته" نزد حكماء این است كه روح انسان در فعل خود محتاج ماده است ـ یعنی كارهایش را با ماده و ابزار مادی انجام میدهد و در شنیدن و فهمیدن و … نیازمند ماده است ـ اما فرشته هم در ذات و هم در فعل خود نیاز به هیچ ابزار مادی ندارد؛ و از این رو آن را عقل مفارق هم خواندهاند.
ولی عقلی كه یكی از قوای نفس است، محدودیتهایی دارد، و مفارق نیست.
با توجه به این مطلب حكماء مشاء مراتب عقل در نفس انسان را بر حسب میزان تعلقش به ماده ـ یا جسم ـ 4 قسم كردهاند:
1ـ عقل بالقوه یا عقل هیولانی: كه همان استعداد تعقل اشیاء بدون فعلیت است، به طوری كه برای او امكان تعقل وجود دارد.
2ـ عقل بالملكه: در طول زمان و در اثر زیاد شدن تجارب كودك و وارد شدن محسوسات زیادی در ذهن او ذهن رشد می كند و همان قوه به فعلیت ناقصی میرسد؛ مثل درك بدیهیات اولیه تصوریه و تصدیقیه.
3ـ عقل بالفعل: مرحله بالاتری است كه ذهن قدرت استدلال پیدا میكند. انسان در حالی كه استدلال میكند معقولات در ذهن او حضور دارد، اما در حالی كه استدلال نمیكند دیگر در ذهن او حضور ندارد.
4ـ عقل بالمستفاد: مرحله حضور معقول در ذهن است كه دو تقریر دارد:
الف) هر مسئله استدلالی در حالی كه در ذهن حضور دارد و ذهن به آن توجه دارد، حضور این مسئله را عقل بالمستفاد مینامند.
ب ) تعبیر بالاتری است كه انسان به مرحلهای میرسد كه در آن واحد همه مسائل برایش حضور دارند، یعنی همه مسائل حالت حضوری داشته و اساساً حالت غیابی برای او نباشد؛ مثل آن چه برای پیامبران و اولیاءالله است، این مرحله در اثر اتصال به مبادی عالیه پیدا میشود.(ر.ك. به مجموعه آثار شهید مطهری، ج8، ص293 الی ص295)
روشن است كه این مراحل چهارگانه قابل تطبیق به مراحل تجرد نفس است. در هر مرحله ای نفس تجرد بالاتری پیدا كرده است.
با التماس دعا.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
يکشنبه 19/5/1382
| پاسخ :
دوشنبه 3/6/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
202 بار