کد:
16938
پرسش
با عرض سلام دوباره
و با تشكر از اینكه به من ایمیل زدید
باید عرض كنم كه سوالات خود را دوباره
می پرسم چون در بار قبلی جواب آنها را ندادید
سوال اول: هدف از خلقت چیست؟(لطفا به طور مفصل شرح دهید)
سوال دوم: چرا عده زنی كه كه همسرش فوت كرده با زن مطلقه فرق می كند. ( منظور اینكه چرا یكی سه ماه و ده روز است و دیگری چهار ماه و ده روز است؟
با تشكر از اینكه پاسخ ها را به آدرس ایمیل اینجانب میفرستید
در ضمن مایلم پاسخ سوالاتم را جناب آیت اله جوادی آملی پاسخ دهند.
پاسخ
برادر بزرگوار!
به جهت مشغولیت های فراوانی كه حضرت استاد جوادی آملی دارند، امكان جوابگویی ایشان به سؤالات مراجعین نیست. آنچه در ذیل می آید پاسخی است كه محققین مشاوره مذهبی تهیه كرده اند.
1) با بیانی ساده و همه فهم بیایید فلسفه و حكمت آفرینش خداوند را، با سه احتمال زیر ارزیابی كنیم: نیاز، سرگرمی، ترس، انتخاب و رجحان. حال هر كدام از این احتمالات را بررسی می كنیم.
آیا خدا می تواند نیازی داشته باشد؟ اگر او نیاز می داشت، آیا مثل ما نبود!؟ مگر او ـ معاذ الله ـ كمبودی دارد؟ صمد ـ از اوصاف الهی، به معنای بی نیازی ـ بودن خدا ادامه احد بودن اوست. بی نیازی نتیجه یگانگی است. خداوند از آنجا كه بی نیاز است، محدود نیست؛ چون محدود، محتاج حد و مرز، و سپس محتاج محدود كننده و مرزبان است. با این تحلیل دیگر احتمال نیاز، و همچنین سرگرمی، كنار می رود.
از طرف دیگر، برای او ترس و دگرگونی نیست، كه كسی در برابر او نیست كه از او بترسد. در نتیجه جز یك احتمال، چیزی نمی ماند........
اینكه می پرسند چرا خدا جهان را آفرید، همواره می تواند با این سؤال قرین باشد كه چرا نیافریند؟ آفریدن و نیافریدن، كدامیك رجحان دارد، تا بر اساس رجحانها، یك طرف انتخاب شود؟ اگر چه به نظر می رسد كه آفریدن، با درد و رنج در انسان، و ظلم و ستم در جامعه، و تفاوت و تبعیض در خلقت همراه است، ولی نیافریدن، با احتكار و بخل دست بگریبان خواهد بود.
علاوه بر این اگر سه مسئله درد و رنج، ظلم و ستم و بالاخره تفاوت ها جواب بگیرد و توضیح بیابد، آفرینش به رجحان قطعی می رسد. با توجه به نقش انسان و وضع هستی، می توانیم جواب این سه مسئله را بدست بیاوریم. هستی راهی برای كمال انسان است، و دردها و رنجها، او را پیش می برند و بندهای هستیش را بازمیكنند. ظلم و ستم، دلیل آزادی انسان است، و خلقت آزاد رجحان دارد. از سوی دیگر مظلوم نیز محكوم نیست؛ او با آنچه كه دارد میتواند به اوج هایش برسد. چون تفاوتها ملاك افتخار نیست، و در ارزیابی الهی نسبت ها در نظر گرفته می شود. با همین تحلیل مختصر رجحان آفرینش روشن می گردد؛ و این است كه او آفرید، و آفریده هایش را در رحمت خود پیچید، و آنها را با غفران خود پوشانید. فیض او، بخشش او، رحمت او و مهمتر از همه حكمت او آفریدن را ایجاب می كند. چون كسی كه می تواند بیافریند و می تواند نیافریند، در هر صورت مسئول است و باید رجحانها را در نظر بگیرد. «ما خلقنا السموات و الأرض و ما بینهما لاعبین»
این سوال كه خدا ما را برای چه هدفی آفرید، با توجه به استعدادهای انسان و تركیب آنها، روشن می شود. انسان بیش از خوشی، بیش از خوردن و خوابیدن و لذت بردن، استعداد دارد. تركیب استعدادهای انسان، تحرك را به او هدیه می كنند و او را از یكسانی و جمود می رهاند. و با توجه به همین نقش انسان است كه دردها، رنجها، درگیریها و تضادهای زندگی توضیح می یابد. خدا از ما چه می خواهد؟ از ما می خواهد كه از نعمتها و دارائی های خویش بگونه ای استفاده كنیم كه خود ما، نسل ما، جامعه ما و هستی ما صدمه نبیند. چرا زندگی كنیم؟ اگر ما رجحان آفرینش را باور داریم، ادامه خود را شناخته ایم.... و می توانیم با سنجش خویش، رجحانها را انتخاب بنمائیم. زندگی، ادامه رجحان آفرینش است. این زبان گویای یكی از اندیشمندان معاصر(ره) بود كه مفاهیم عمیق عقلی را به گونه ای قابل فهم عرضه كرده است. اما جواب رسمی ما را به این سؤال ـ كه در حقیقت جان كلام بالا است ـ در زیر بخوانید.
در مورد سؤال از فلسفه خلقت انسان و جهان و اینكه خداوند چرا و برای چه هدفی آفریده است، باید گفت: خلقت فعل خداوند است، و از آنجا كه خداوند صاحب اراده است و هر آن چه بخواهد انجام می دهد، طبیعی است كه این مسئله را می بایست از خود خداوند سؤال كرد. و اگر معارف بشری ـ مثل فلسفه ـ به مطلبی نائل شود، ارزش آن تا آنجاست كه بتواند اراده خداوند را كشف كند. علی أی حال، خداوند در حدیثی قدسی می فرماید: «كنت كنزا مخفیا فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لأعرف» یعنی گنج مخفی ای بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم.
گر چه این حدیث سند قابل اعتمادی ندارد، ولی شاید مراد از آن این باشد كه اقتضای ذاتی و لازمه فیاضیت و فاعلیت تام الهی آن است كه موجود قابلی بیافریند تا علت فاعلی(خدا) محل خود را برای تجلی بیابد و اثر ببخشد.(اشاره آن كه تحقق هر امری محتاج دو علت فاعلی و قابلی با هم است.)
این اقتضا ادامه می یابد تا خلقت موجودات ذی شعور.
با خلقت این موجودات مسئله معرفت مخلوق به خالق نیز مطرح می شود. بعضی از آیات قرآن هدف از آفرینش را معرفت الهی برشمرده است؛(طلاق/12). و البته از آنجا كه معرفت به خالق عبودیت او را درپی دارد، طبیعی است كه پس از خلقت، بندگی، اطاعت و عبودیت خواهد آمد. این همانی است كه خداوند در آیه شریفه فرمود: «ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون»(الذاریات/56)
شاید همین است كه انسان اشرف مخلوقات است، چون عبادت از روی معرفت و اختیار از او سرمی زند. عبادت، در اینجا به معنای تسلیم فرمان خدا بودن با معرفت و اختیار است.
و البته باید دانست كه عبادتی این چنین زمینه ساز رشد و تكامل روح و جان انسان نیز خواهد بود، كما این كه آزمایش الهی زمینه ساز این تكامل است. قرآن مجید می فرماید: هدف از آفرینش انسان آزمایش حسن عمل اوست. (هود/7)
یك مطلب قابل توجه است؛ و آن این كه خداوند از خلقت انسان، خود سودی نمی برد، بلكه در صدد تكامل بخشیدن به انسان است، همچنانكه در مورد بقیه موجودات هم به حسب قابلتشان چنین است.
مولوی می گوید:
"من نكردم خلق تا سودی كنم بلكه تا بر بندگان جودی كنم"
این شعر مضمون روایت قدسی است كه فرمود: «یقول الله عزوجل: إنما خلقت الخلق لیربحوا علیّ و لم أخلقهم لأربح علیهم»
2) خداوند متعال در آیه 228 سوره بقره در باره عده زنان مطلقه فرموده است: «والمطلقات یتربصن بأنفسهن ثلثة قروء» یعنی زنان مطلقه باید به مدت سه بار پاك شدن انتظار بكشند؛ و در باره زنانی كه همسرانشان میمیرند در آیه 234 سوره توبه میفرماید: «والذین یتوفون منكم و یذرون أزواجا یتربصن بأنفسهن أربعة أشهر و عشرا» یعنی كسانی كه از شما میمیرند و همسرانی از خود باقی میگذارند، آنها باید چهار ماه و ده روز انتظار بكشند.
در مورد حكمت عده و اختلاف این دو عده چند نكته به استحضار میرسد:
1- زمانی می توان در باره حكمت یك حكم اظهار نظر قطعی نمود كه در آن باره، تصریح آیه یا روایتی صحیح از معصومین(ع) وجود داشته باشد؛ و در غیر این صورت هر گونه اظهار نظری، بیان احتمالاتی است كه به ذهن بشر میرسد؛ و پر واضح است كه ذهن بشر توانایی درك كامل و دقیق افعال الهی را ندارد.
2- عده زن مطلقه فلسفه و فوائد فراوانی دارد، كه براس مطالعه در این باره میتوانید به كتاب تفسیر نمونه، ج2، ص159 به بعد، مراجعه كنید.
اما چرا سه ماه؟ این مدت برای روشن شدن وضع زن از نظر بارداری است. هر چند یك بار دیدن عادت ماهانه معمولاً دلیل بر عدم بارداری زن است، ولی گاهی دیده شده است كه زن در عین بارداری، عادت ماهیانه را در آغاز حمل میبیند. از این رو برای رعایت كامل این موضوع، دستور داده شده است كه زن سه بار عادت ماهیانه ببیند و پاك شود تا به طور قطع عدم بارداری از شوهر سابق روشن گردد و بتواند ازدواج مجدد كند. بنابراین، این حكم در واقع وسیلهای برای حفظ نسل میباشد.
امام رضا(ع) در این باره میفرمایند: «چنین كاری(عده سه ماهه) برای پاك سازی رحم از فرزند است.»(علل الشرایع، ص508)
بدیهی است كه این بیان، حكمت است و نه علت؛ پس نمیتوان گفت كه اگر یقین به عدم انعقاد نطفه باشد، عده نگه داشتن لازم نیست.
3- در مورد فلسفه عده زنانی كه شوهرانشان میمیرند، باید متذكر ریشه تاریخی مسأله شد. در زمان جاهلیت هر گاه شوهر زنی میمرد، وی باید سالها لباس سیاه بر تن كرده، از شستشوی خود بپرهیزد، عملاً حق ازدواج مجدد نداشت، و … (ر.ك. به "اسلام و عقائد و آراء بشری"، ص617 ـ به نقل از تفسیر نمونه، ج2، ص193)
اسلام بر تمام این اجحافها و خرافات، خط بطلان كشیده و دستور میدهد زنان فقط مدت خاصی، جهت حفظ حریم زوجیت، عده نگهدارند.
شاید بتوان گفت به طور طبیعی باید مدت سه ماه، هم چون عده زنان مطلقه، جهت حفظ نسل، عده نگهداشت و 40 روز نیز برای پاسداشت وفات همسر؛ و البته این صرف یك استحسان است.
در مورد این زنان نیز اگر هیچ گونه احتمال بارداری در میان نباشد، باز باید عده نگاه دارند.
قابل توجه است كه در احكام اسلامی آمده است كه: آغاز عده وفات، مرگ شوهر نیست، بلكه موقعی است كه خبر مرگ شوهر به زن میرسد، هر چند بعد از ماهها باشد، و این خوب میرساند كه تشریع این حكم قبل از هر چیز به خاطر حفظ احترام و حریم زوجیت است، اگر چه مسأله بارداری احتمالی زن، در این قانون مسلماً مورد توجه بوده است.
موفق و مؤید باشید.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
سه شنبه 14/5/1382
| پاسخ :
سه شنبه 14/5/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
85 بار