کد:
10690
پرسش
سلام یك شبه در ذهن من در مورد اینكه می گویند اسلام دین كاملی است به وجود آمده لطفا آن را جواب بدهید. در كتاب های تاریخی داریم كه بعضی از عرفا كه 30-40 سال در زمینه عرفان و نزدیكی به خدا زحمت كشیده اند و تلاش كرده اند وقتی داشتن از یك كوچه ای رد می شدند نگاهشان به پنجره ای می افتد و در پشت آن پنجره یك دختر زیبا می بینند و تمام عبادت 40 ساله ی خود را تباه می كنند و تقاضای نزدیكی به آن دختر می كنند. حال ما جوان های تهرانی كه نه به اندازه ی آن عارف روی نفس خودمان كار كرده ایم و نه شرایط ما به خوبی شرایط آن عارف است چگونه می شود انتظار داشت كه در اینگونه مسائل سالم بمانیم? آن عارف یك دختر زیبا را در پشت پنجره دیده و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم هر روز صدها دختر زیبا را در سطح شهر در هر جا كه فكرش را میكنید می بینیم. آن عارف ازدواج كرده بوده ولی ما حتی امكان ازدواج موقت هم نداریم دین كامل و مترقی اسلام هم كه اجازه دوست شدن با دختران را به ما نمی دهد حتی اگر خواهان برقراری ارتباط جنسی با آن نباشیم و بخواهیم بدون تماس بدنی و یا بدون گفتن جملات تحریك آمیز با هم دوستی برقرار كنیم. خب می خواستم بدانم راه حل اسلام كه كاملترین دین است برای برخورد با این مسایل چیست. من تمام آرشیو شما را خواندم ولی این جواب هایی كه شما داده بودید برای زمانی است كه شخص تحریك نشده باشد ولی الان شرایط جامعه ی ما به صورتی است كه شخص چه بخواهد چه نخواهد تحریك می شود و این راه حل هایی كه شما گفته اید اصلا كارآیی ندارد.
این راه حل های شما مثل مسكن می ماند و فقط برای مدتی درد را ساكت می كند ولی درمان نمی كند.
من در دانشگاهی درس می خوانم كه 80 درصد دانشجویان آنجا دختر هستند و در كلاس های 30 الی 40 نفره بیشترین تعداد پسرها در بهترین حالت 5 نفر می باشد و در اكثر مواقع تعداد پسرها كمتر از این می باشد. آن موقع شما می گویید كه روزه بگیرم، نگاه نكنم، به اینگونه مسائل فكر نكنم، با دخترها رابطه معقول برقرار نكنم و ....؟ در حالی كه ازدحام دخترها در این دانشگاه به حدی است كه گاه برخورد و تماس بدنی ناگزیر و غیرقابل اجتناب است.
خیلی ممنون می شوم اگر نظر اسلام را در این مورد بگویید.
پاسخ
برادر گرامی!
با عذرخواهی از تأخیری كه در ارسال پاسخ داشتیم، نكاتی به عرض می رسد، بدون آن كه مدعی باشیم آنچه می گوییم، تماما بازگوی جواب حقیقی اسلام به سؤال شما است. غایت مدعای ما این است كه ما از اسلام چنین دریافته ایم؛ یعنی مداركی از اسلام كه در اختیار بوده، و ما توانسته ایم بخوانیم ما را به این جواب رسانده است. ولی معترفیم كه حقیقت اسلام، در وهله اول، در دست اهل بیت پیامبر اكرم علیه و علیهم السلام است، و در وهله دوم در دست كسانی است كه از ما عالمترند، و با فكر و عمل بیشتر، توانسته اند حقائق دینی را بیش از ما درك كنند.
آنچه خواهیم گفت، بیشتر به درد دل شبیه است، ولی دو هدف اساسی را دنبال می كند: یكی آن كه نشان دهد دامن اسلام از ناكامی های احتمالی جهان امروز مبرا است، و دیگر آن كه راه را لااقل از بعد نظری روشن كند.
پس از این مقدمه، به ما اجازه بدهید در ابتدا با طرح این بحث در جهات اجتماعی آن، راه را از بعد نظری روشن كنیم؛ و سپس به بیان قضیه از بعد فردی بپردازیم، كه شاید به اقتضای طبع بحث محسوستر باشد. قبلا از حوصله شما تشكر می كنیم.
معنای كامل بودن دین اسلام این است كه تعالیم و احكام اسلام، از چنان جامعیت و غنا برخوردار هست كه بتواند راهنمای انسان برای حل نیازهایش، در همه زمانها و مكانها، باشد؛ ولی باید توجه داشت كه راهنمایی اسلام تنها در صورتی مسئله را، در عالم واقع حل می كند كه از قالب یك طرح و نظر بدرآمده، و در قالب برنامه و عمل انسان تجلی بیابد.
به عبارت دیگر، اسلام مشكل را به تنهایی حل نمی كند، بلكه همراهی مسلمانان در ایجاد شرائط تحقق عملی آن، و سپس التزام عملی به آن لازم است. و لذا است كه فرهنگهای غنی، و انسانهای قوی در تحقق اسلام موفقترند.
توضیح مطلب آن كه راهنمایی های اسلام در سه سطح مختلف قابل فرض است: یكی سطح بیان ارزشها، دیگری سطح بیان هنجارهای كلی، و سوم سطح ارائه قانون های خاص.
مثلا اسلام گاه می گوید حیا خوب است؛ و گاه می گوید در حل مسائل خود به شورا مراجعه كنید؛ و گاه می گوید حد سارق قطع دست است. اولی ارزشی را بیان می كند. دومی راهنمایی عملی كلی ارائه می كند و سومی حكم خاص دارد.
از نظر منطق زندگی اجتماعی، راهنمایی های نوع اول محتاج آن است كه توسط انسانها در قالب، و با كمك هنجارها و ساختارهای حیات ـ كه نوعا ساخته ذهن و عمل بشرند ـ و سپس قانون های خاص، آمادگی و امكان آن را بیابد كه توسط انسانهای با تقوا عملی شود.
راهنمایی های نوع دوم اسلام نیز به قانون ریزی های خاص توسط انسانهای آگاه به زمان و مكان نیازمند است، تا بتواند آثار عملی آن تحقق یابد. این تقنین نیز به توسط انسانها واقع می شود.
و بالاخره راهنمایی های نوع اخیر كه از همه واضحتر و كاملتر است، با تسلط انسانها بر نفس، می بایست به عمل درآید.
شرط مشترك برای تحقق هر یك از انواع هدایت فوق، تقوا است. اما در تحقق همه هدایتهای اسلام این به تنهایی كافی نیست. همراهی انسانها در ایجاد شرائط اجتماعی لازم برای تحقق منویات الهی نیز لازم است.
علاوه بر ایجاد زمینه های عینی اجتماعی، شرائط فرهنگی و اخلاقی ای كه لازم است تا اجرای عملی یك قانون از پشتوانه روانی و همسویی عاطفی انسانها برخوردار باشد، هم مزید بر نیازهایی است كه تحقق اسلام بدان وابسته است.
مگر می شود با تبلیغ بی بندوباری و مقدمات و لوازم آن انتظار داشت كه مردم ـ ولو از نظر عقلانی توجیه شده باشند ـ هنوز پایبند به تقوای دینی بمانند؟ مگر آستانه مقاومت انسان در برابر شرائطی كه از بیرون بر انسان تحمیل می شود، چقدر است؟
بیایید مثالی بزنیم.
در اسلام ـ همچنانكه گذشت ـ حیا یك ارزش است؛ و در بسیاری از تعالیم دینی بر این ارزش تأكید شده است. اما از شما سؤال می كنیم كه آیا این به تنهایی كافی است؟ آیا قبول دارید كه شرائط زندگی انسان تا حد زیادی در تعریف حیا و میزان و امكان التزام به آن تأثیر دارد؟ مثلا تا پنجاه سال پیش هنگامی كه به مادربزرگ ما گفته می شد كه اگر تار موی زنی در معرض دید نامحرم قرار گیرد، شعله آتش می شود، برای او كاملا قابل درك بود، و امكان عملی داشت. شاید بتوان ادعا كرد كه بسیاری از آنان تا پایان عمر این توفیق را یافتند كه به این ارزش و حكم اسلامی به شكل كامل كلمه جامه عمل بپوشند. اما امروزه آیا التزامی به این شكل به معجزه شبیه نیست؟
مگر می شود در ساختاری كه امروز برای زندگی اجتماعی خود ساخته ایم، انتظار داشت كه نامحرمان هرگز موی زنی را ـ ولو به طور اتفاقی ـ نبینند؟!
كافی است به اختلاط موجود در ادارات و خیابانها، و از همه بدتر وسائط عمومی حمل و نقل بنگریم. با این وضع، آیا اساسا حیا تعریف خود را از دست نمی دهد؟
كارمند خانمی كه هر روز بر سر میزی، در كنار كارمند دیگر مرد می نشیند، و به ضرورت كاری با او گفتگو و دادوستد دارد ـ توجه كنید مراد ما مراوده كاملا سالم است ـ پس از مدتی آن تعلیم و ارزش دینی برای او توجیه عقلانی، عاطفی و روانی خود را تا حد زیادی از دست نمی دهد؟!
وقتی حكم و ارزشی توجیه عقلانی، و یا روانی و عاطفی، خود را از دست داد، كم كم در سطح آماری مورد تخلف واقع می شود، و كم كم تعداد ملتزمین به آن در اوحدی از انسانهای متقی و فرهیخته اجتماعی محصور می شود.
آیا رواج این اختلاطها به تدریج آثار عینی سوء اجتماعی و فردی را به دنبال خود نخواهد داشت؟ همانی كه امروز شاهد بروز آن در جامعه خود هستیم. آمار فساد، طلاق، سست شدن بنیان خانواده، و ... هر روز رو به افزایش است؛ همان آثاری كه اسلام برای اجتناب از آن به بیان آن ارزش و جعل احكام مربوط به آن اقدام كرده است.
آیا وظیفه عالم انسانی این نبوده كه پس از تأكید اسلام بر حیا، شرائط تحقق آن را از نظر شكل زندگی و عاطفی فراهم آورد؟ و ساختارها و نظامات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود را به گونه ای تنظیم كند كه این ارزش ـ ولو به تدریج و در سطح آماری ـ رنگ نبازد، و پشتوانه منطقی و عاطفی خود را از دست ندهد؟!
مثال دیگری بزنیم.
یكی از هنجارهایی كه در تعالیم اسلامی است، آن است كه "كاد الفقر أن یكون كفرا". یعنی در جامعه ای كه فقر وجود دارد، زمینه های كفر و بی ایمانی وجود خواهد یافت.
حال آیا بدون توجه به فقر و تلاش برای رفع آن می توان انتظار داشت تعلیمات دینی نتیجه مطلوب را ببخشد؟!
این تعلیم دینی به ما نشان می دهد كه اگر بخواهیم در سطح اجتماعی ایمان را ایجاد كنیم، باقی نگهداریم و رشد دهیم، می بایست تلاشی جمعی برای رفع فقر داشته باشیم؛ یعنی بقاء و رشد دین به وجود ساختار اقتصادی خاصی نیاز دارد كه ما انسانها موظف به ساختن آن هستیم.
این مثالها، در همه ابعاد حیات ما نظائر بارز دارد، كه پرداختن به آنها در جای خود توسط كارشناسان لازم است.
این اتفاقی است كه امروزه شما را ـ و جامعه مسلمان را، و بلكه جامعه بزرگ بشری را ـ رنج می دهد؛ یعنی ساختارهای زندگی ما هم از ابعاد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و هم از بعد فرهنگی، به گونه ای پایه ریزی نشده اند كه بتوانند زمینه ساز عمل به ارزشها و هنجارهای و احكام اسلام باشند.
در این شرائط، اولا، نكته قصور و تقصیر چیست؟ و ثانیا، هر كدام از ما چه باید بكنیم؟
اسلام هنگامی كه راهنمایی و هدایت خود را در هر یك از سطوح فوق الذكر ـ ارزش، هنجارهای كلی و قانون ـ ارائه می كند، برنامه ریزی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی برای ایجاد شرائط عقلانی و عاطفی تحقق و عمل به آن برعهده مسلمانان است.
این كه علما و دین شناسان راستین، قائلند كه دین از همه شؤون حیات ـ از جمله حقوق و سیاست ـ جدا نیست، حكمتش در همین حقیقت نهفته است.(دقت كنید)
در چنین تلقی ای از دین تعاملی دائم بین تعلیمات موجود در متون دینی، از یك سو، با عقلانیت و تفكر بشری، از سوی دیگر، و سپس عمل، همت و تقوای بر عمل به این یافته ها، از سوی سوم، لازم است تا امكان تحقق دین در سطح كلان و آماری اجتماع ایجاد شود.
اسلام در قالب هنجار "رجوع به شورا" و امر به "جمع عقول ناس" ما را به لزوم این تعامل هدایت كرده است.
اصل شیعی نیاز به اجتهاد در همه دورانهای حیات بر اساس این تحلیل قابل فهم است؛ اصلی كه اهل سنت آن را با نگاه خشك و ابتر به دین اصلا قبول نكردند، و شیعیان هم چندان به عمل به آن ملتزم نمانده اند.
این قصور و تقصیرها، امروزه تا آنجا پیش رفته است كه همه یا بیشتر ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ما بر اساس نظام ارزشی ای كه غیر مسلمانان آن را پایه ریزی كرده اند، استوار شده است. خلاصی از این ساختارها و نظامات، و سپس اقامه نظامات و ساختارهای مناسب با ارزشهای اسلامی وظیفه ای است كه پیش روی ما است؛ همانطور كه فقدان آن نظامات و ساختارها به ما مربوط است، و ناشی از قصور و تقصیر ما است.
تكرار می كنیم اگر قصور و تقصیری هست به اسلام و ارزشها و نظامات و احكام نورانی آن مربوط نیست، بلكه متوجه برنامه ریزی ها و زمینه سازی های ما برای عمل به آن است.
اسلام آنجا كه فرمود استنباطات موضوعی احكام و ارزشها بر عهده مكلفین و نه فقها و دین شناسان است، و یا آنجا كه فرمود "وأمرهم شوری بینهم" و یا گفت: "أعقل الناس من جمع رأی أخیه إلی رأیه"، برای هدایت ما به سوی انجام این وظیفه بوده است.
اسلام برنامه ریزی را به عهده كارشناسان مسلمان گذاشته، تا در چهارچوب احكام اسلام برای هر شرایطی، برنامه خاص خود را تنظیم و به اجراء گذراند، و حتی در زمان حیات پیامبر نیز، برنامه ها به مشورت و مشاركت افراد آگاه تنظیم و اجراء می شد.
مگر پیامبری كه همه حقائق را به الهام و علم الهی می داند، بسیاری از طرحها و برنامه های جنگی خود را با مشورت با كارشناسان و اهل حل و عقد زمان خود اتخاذ نمی كرد، تا به ما یاد دهد كه در رفع مشكلات و عمل به وظائف شرعی خود این چنین عمل كنید؟! و مگر این پیامبر معصوم، حتی گاه نظر خود را به خاطر نظر كارشناسی دیگران به كناری نگذاشت، تا به ما یاد دهد كه عمل به این هنجار اجتماعی ـ منظور مشورت و استفاده از عقل جمعی است ـ از توفیق در عمل و درستی تصمیمی كه اتخاذ می شود مهم تر است؟!
بنابراین، تنظیم طرح و برنامه و تطبیق حكم بر موضوع وظیفه كارشناسان است و به اصطلاح تعیین موضوع و مصداق كار دین نیست، و اساساً نقش شورا و مشورت در اسلام كه حتی شخص پیامبر نیز مامور به آن شده است، در زمینه تطبیق حكم بر موضوع و مصداق، و ایجاد شرائطی است كه در آن بتوان اسلام و ارزشها و احكام آن را تحقق داد.
با توجه به آنچه گذشت ما اعتقاد داریم كه اسلام دین كاملی است؛ و این كه گاه می بینیم بعضی از ارزشها و احكام اسلامی عملی نیست، و یا عمل به آن سخت تر از آنی است كه بتواند در سطح اجتماع، توسط همه انسانها، مورد عمل واقع شود، به سبب ضعفی است كه در شرائط و ساختارهای حیات، توسط خود ما، وجود یافته است؛ و این ضرری به كمال دین نمی زند.
به قول شاعر:
"اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب كه هست از مسلمانی ماست"
اما چه باید كرد؟
بعد اجتماعی وظیفه ما از آنچه گذشت معلوم می شود. با برنامه ای كلان و درازمدت باید شرائط موجود را ارزیابی كرد و موارد نامناسب و غیرمساعد با ارزشها و احكام اسلامی را بازشناخت، و سپس باز با مراجعه به عقل اجتماعی همه مسلمانان ـ و حتی استفاده از دستاوردهای همه انسانها ـ برای بازسازی شرائط و ساختارهای حیات همتی جمعی كرد. در این همت همه تخصصها و دانشها به كار می آیند، تا بر اساس احكام و ارزشهایی كه اسلام شناسان معرفی می كنند، راه تحقق آنها را باز كنند.
اما از نظر فردی، كار، از بعد عملی، مشكل تر است؛ چرا كه با وجود شرائط ناهماهنگ، نمی توان صبر كرد تا شرائط اجتماعی مساعد شود و سپس به اسلام عمل نمود.
به نظر نگارنده، راهی جز این نیست كه فرد مسلمان به غیر از اشتراكی كه در اصلاح وضع اجتماع، و ایجاد شرائط تحقق دین در بعد اجتماعی، دارد، همتی جدی كند و با برنامه ای عاقلانه ـ و احیانا سخت ـ زندگی فردی خود را نظم دینی دهد.
در این راستا، اولا انتظارات از خود را تعدیل كند؛ چرا كه شكست دائم در انجام وظائف دینی ممكن است او را دلسرد و سرخورده نماید. باید بداند خدا از او گاه، جز انجام واجبات، آن هم در اقل مراتب آن، نخواسته است؛ البته سعی كند همیشه در بالاترین حدی كه از نظر منطقی و عاطفی آن را می فهمد، تقوای الهی را ـ حتی در ترك مكروهات و عمل به مستحبات ـ حفظ كند.
بعضی از عبادات خاص، اگر بدون افراط و تفریط باشند، در تقویت این روحیه بسیار مفیدند. شما ـ دوست عزیز! ـ برای یك بار هم كه شده نماز شبی را با اقبال قلب تجربه كنید. گاه احساس خوشایندی از آن حاصل می شود كه تا ابد علقه ها و محبتهای دینی شما را پایدار می دارد. و "هل الدین إلا الحب و البغض؟"
نگارنده به خصوص شما را به دو عبادت جلب می كند: یكی نماز اول وقت و دیگری گاهی نماز شب. آنها كه تجربه كرده اند خبر از تأثیر آن داده اند.
ثانیا، خود را از آلوده شدن به شرائط اجتماعی ـ حتی المقدور ـ دور نگهدارد. در جامعه ای كه شاخصهای سلامت و توفیق در آن توسط اسلام تعریف نشده، بلكه به تعبیری، دوران دوران فتنه است، هر چه خود را از آلودگی به آن دور نگهداریم بهتر است. این فرمایش امیرالمؤمنین است كه در دوران فتنه مثل "ابن لبون" باش. ابن لبون شتر یكساله را می گویند كه نه شیر می دهد و نه می توان از او سواری گرفت.
و این ممكن نیست، الا با ایجاد شرائط عاطفی جایگزین برای خوشیها و احساس رضایتهای غلط رائج.
یكی از نكاتی كه جوانان مسلمان و با تقوای ما را از نظر روانی رنج می دهد، آن است كه خود را محروم از لذات دنیوی می بینند؛ و این آستانه مقاومت آنان را به سختی پایین می آورد. این روحیه تنها در صورتی رفع می شود كه جوانان مسلمان با هماهنگی و تقویت ارتباطات خود، جوّی جدای از جو اجتماعی برای خود درست كنند؛ دسته جمعی به كوه بروند و با سرودهای شاد و سالم احساس خوشایندی از حیات را در خود بوجود آورند. در روابط دوستانه سالم آنچنان صمیمی و پایدار باشند كه دوستی با خود و همراهی با هم را بر هر تفریح و شادی دیگری ترجیح دهند.
این یكی از تعالیم روایات ما است كه توصیه می كند در آخرالزمان مؤمنین دوستی های خود را تحكیم كنند، و با آن خود را تقویت روحیه كنند.
شركت در مراسم جمعی جشنها و عزاداری ها در همین راستا می تواند مفید باشد.
ثالثا، گناهی كه احیانا از انسان سرمی زند، نباید پایان كار فرض شود. خداوند رحیم تر از آن است كه بدون درنظرگرفتن شرائط سخت، از همه جوانان انتظار داشته باشد كه عمل اولیاءالله را داشته باشند. ولی الله بودن هر كس به حسب خود او تعریف می شود.
نگارنده بدون آن كه بخواهد حساسیت كسی را نسبت به زشتی گناه كاهش دهد، توجه شما را به حدیثی جلب می كند. در روایت است كه رسول خدا(ص) می فرمایند: در زمان ما هر كس از هر ده حكم دینی به نه تای آن عمل كند اهل بهشت است؛ ولی در آخرالزمان وقتی می آید كه اگر كسی از هر ده حكم الهی به یكی عمل كند اهل بهشت خواهد بود!(نقل به مضمون)
كما این كه قدر خود را هنگامی كه بر نفس خود غلبه می كنید، بدانید. در روایت است كه كسانی كه در آخرالزمان تقوا می ورزند، از درجات بالایی از قرب الهی برخوردارند. پس قدر خود را بدانید.
یكی از ابزارهای شیطان برای فریب انسان آن است كه انسان را در نزد خودش خفیف و خوار كند. انسانی كه نزد خود بی عزت است، امید هدایت از او نخواهد رفت. این هم مضمون روایتی است.
برادر عزیز!
بدانید كه با همت ما می شود در همین شرائط هم تقوا را حفظ كرد و خود را به اعلی علیین رساند. در مثالی كه قبلا آوردیم گفته شد: "كاد الفقر آن یكون كفرا" این یك تعلیم اجتماعی بود؛ اما آیا واقعا نمی توان به طور فردی بین ایمان و فقر جمع كرد؟ مگر اكثر اولیای الهی فقیر نبوده اند؟! مگر شخص پیامبر اكرم(ص) نفرموده است: "الفقر فخری"؟!
همین كه دغدغه دینداری دارید، نیمی از راه را رفته اید. سختی راه بر ما پوشیده نیست، اما هر سختی باید به حسب غنیمتی كه در پی دارد، ارزیابی شود. "و لیس للانسان الا ما سعی"!
شما جوانان قدر خود را بدانید. ما و همه كسانی كه سن و سالی را پشت سر گذارده اند، چه بسا محتاج آن خواهیم بود كه در روز قیامت و در درگاه الهی، امثال شما جوانان دستگیر آنان باشند.
بیان ما درد دلی بیشتر نبود، ولی شاید در بعض شرائط جز درد دل، چیزی فائده نبخشد.
خدا را هیچگاه از یاد نبرید، كه در هر حال آنچه او بخواهد، می شود. شاید این مهمترین نكته ای باشد كه توجه به آن، و تأمل در آن، كارساز باشد.
نگارنده معترف است كه بهتر بود با زبانی ساده تر سخن بگوید. اما به عنوان اولین گفتگو با این بیان كم و بیش فنی آغاز كرد، تا در اولین قدم بتواند همه آنچه را می خواهد، در بیان كوتاهی بگوید، و امید دارد كه با ادامه گفتگو ابهامات برطرف شود.
خدا یار و نگهدار شما باد.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
پنج شنبه 29/3/1382
| پاسخ :
پنج شنبه 29/3/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
87 بار