ضعف ارتش رضاخان در برابر غرب
ارتش رکن اصلی سیاستورزی و نظامیگری رضاخان محسوب میشد. اما با وجود هزینههای هنگفت وی برای تجهیز و سازماندهی نیروهای مسلح، ارتش رضاخانی دارای قدرتی پوشالی و شکننده بود که با کوچکترین تحرک خارجی نسبت به مرزهای ایران، بدون مقاومت تسلیم شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : جمعه 1397/07/27
با ورود نیروهای بلشویک به مرزهای ایران، تمامی فرماندهان نظامی از ترس جانشان فرار کردند و تا کیلومترها خبری از افسران نظامی نبود و به همین دلیل، مهاجمین با خیال راحت و بدون درگیری سخت به درون مرزهای ایران حرکت کردند.
سیدمحمدجواد قربی؛ ارتش رکن اصلی سیاستورزی و نظامیگری رضاخان محسوب میشد. اما با وجود هزینههای هنگفت وی برای تجهیز و سازماندهی نیروهای مسلح، ارتش رضاخانی دارای قدرتی پوشالی و شکننده بود که با کوچکترین تحرک خارجی نسبت به مرزهای ایران، بدون مقاومت تسلیم شد. این ارتش فاقد روحیه اصیل نظامیگری بوده و صرفاً مترصد اجرای فرامین شاه بود و منافع ملت برای آنها هیچ ارزشی نداشت. در ادامه به شواهدی از ضعف ارتش رضاخانی اشاره میشود.
ارتش رکن اصلی قدرت رژیم پهلوی بود تا جایی که مجلس و دولت در برابر آنها هیچ اختیاری نداشتند. از سوی دیگر اغلب فرماندهان ارتش رضاخان بر روی مسائل مختلف با یکدیگر اختلاف داشتند. رضاخان هم نه تنها جلوی این درگیری و منازعات در ارتش را نمیگرفت بلکه خود به آن دامن میزد.
به گفته حسین فردوست، از افراد نزدیک به دربار پهلوی؛ «رضا خان به حزب و تحزب اعتقادی نداشت و تنها به ارتش متکی بود و از ارتش آنچه برایش مهم بود پادگان تهران بود و تازه همین پادگان را به دو لشکر کاملا همقوه تقسیم کرده بود: لشکر یک به فرماندهی کریم آقاخان بوذجمهری و لشکر دو به فرماندهی علی آقاخان نقدی. به این ترتیب یک فرمانده بیسواد (بوذجمهری) در مقابل یک فرمانده با سواد (نقدی) قرار داشت. رضاخان همیشه بین این دو لشکر اختلاف میانداخت به طوری که عملا دشمن و رقیب یکدیگر بودند. در نزد افسران لشکر یک لشکر دو را بیعرضه میخواند و بر عکس. او آتش این اختلاف را تا رفتنش روشن نگه داشت.»
فقدان کنترل صحیح مرکزی بر فرماندهان ایالتی در میزان آزمندی و زورگویی آنان، خواه در درون ارتش و خواه نسبت به مردم غیرنظامی موثر بود. این فرماندهان از رضاخان سرمشق میگرفتند. وی اساساً مسئول ایجاد فضایی از تحریک، دسیسه و بیثباتی در فرماندهان عالی بود.
علیرغم ظاهر پرزرق و برق ارتش رضاشاه، كفایت سطوح مختلف فرماندهی آن مورد تردید بود. اغلب فرماندهان عالیرتبه ارتش رضاخان به اقسامی از فسادهای مالی و اداری و ... آلوده شده بودند و بالاخص از قدرت مانور و تصمیمسازی در لحظات سخت و سرنوشتساز عاجز بوده و در برابر رضاشاه آلت فعلی بیش بهنظر نمیرسیدند. به همین دلیل بود که وقتی متفقین در شهریور 1320 به ایران حمله كردند اكثر واحدهای نظامی كشور در بخشهای مختلف در بیاطلاعی تمام سیر میکردند و در نوعی استیصال و بیسروسامانی بهسر میبردند؛ فرماندهان ارشد نظامی عملاً غافلگیر شده و ناتوان از اتخاذ هرگونه آرایش تدافعی شده بودند.
به عنوان نمونه با ورود نیروهای بلشویک به مرزهای ایران، تمامی فرماندهان نظامی از ترس جانشان فرار کردند و تا کیلومترها خبری از افسران نظامی نبود و به همین دلیل، مهاجمین با خیال راحت و بدون درگیری سخت به درون مرزهای ایران حرکت کردند.
حتی چنانکه از روایات و شواهد تاریخی برمیآید، با نزدیکی نیروهای متفقین به ایران، بسیاری از فرماندهان ارتش رضاشاه از تهران گریختند که نشان از ترس آنها از امور نظامی گری داشت.[ حمید سبزواری در خاطرات خود پیرامون تحقیر ارتش رضاشاهی در هنگام حمله متفقین میگوید: «وقتی كه متفقین وارد ایران شدند با اولین گلولهای كه در مرز شلیك شد لشكر 9 خراسان از مشهد خارج شد و فرار كرد. هنوز لشكر سرخ به آنجا نیامده اینها فرار كردند، تیمسارها و درجهدارها و اینها اسلحهها را انداختند و با لباس مبدل زدند به جاده. لشگر 9 خراسان عقبنشینی كرد و رفت تربتحیدریه، سربازان اسلحه را در تربت حیدریه ریختند و فرار كردند و اسلحه افتاد دست نااهلان.»
ترس فرماندهان و عدم مقاومت ارتش رضاشاه، مانع مقاومت جدی آنها در برابر متجاوزین به خاک ایران شد و این مسئله گواهی بر این بود که ارتش پهلوی که در داخل به سرکوب مردم مشغول بود، هیچ قدرتی در برابر نیروهای خارجی نداشت و زورآزمایی آنها فقط در برابر مردم بی دفاع ایران بود و با کوچکترین تهدیدی، فرار را به قرار ترجیح دادند.
براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا در مورد ارتش رضاشاه، در زمان تجهیز ارتش ایران توسط وی، مرزهای ایران دارای استحكامات مناسب نبوده و استانهای شمالی كشور به راحتی در معرض حمله بودند و موقعیت بسیار آسیب پذیری داشتند. دوم اینكه، ارتش ایران طرح عملیاتی برنامه ریزی شده و سازمان یافتهای برای دفاع در برابر تهاجم دشمن ندارد ولی بزرگ ترین مشكل كشور تجهیز و حفظ ارتش مطابق با معیارهای امروزی است.
به نظر میرسد نقاط ضعف بسیاری در سازمان نظامی رضاشاه وجود داشت که از منظر گزارشهای ماموران آمریکایی، این ضعفها به قرار زیر است؛
«الف. اگرچه تجهیزات فعلی ارتش تجهیزات خوبی است، ولی مقدار آن كافی نیست و كمبود مهمات برای سلاحهای سنگین به قدری است كه میگویند فقط كفاف یك روز جنگ را میدهد؛
ب. با توجه به مكانیزه شدن بخشی از پیاده نظام و توپخانه، كار با ماشین آلات نظامی مدرن و پیچیده برای سربازان مشكل است؛
ج. آموزشهای نظامی بسیار كوتاه و ناچیز و تاكتیكهای جنگی هنوز ابتدایی است؛
د. فقدان افسران قابل به خوبی مشهود است و میگویند كه ارتش در كارهای ستادی نیز بسیار ضعیف عمل میكند؛
ه. از آنجایی كه ارتش ایران سابقه جنگیدن ندارد، احتمالاً در مواقع اضطراری رهبری خوبی نخواهد داشت و روحیه سربازانش بسیار پایین خواهد بود.»
به همه ضعفهای ارتش رضاخان، باید یک مورد دیگر نیز اضافه کرد و آن ضعف و زبونی شخص رضاخان دربرابر دولتهای غربی بود به طوری که ترس او از دول غربی باعث میشد هر لحظه به فکر فرار و پنهان شدن باشد. و این ترس از طریق رضاخان به ارتش او نیز منتقل میشد.
شاید بیان خاطرات افرادی که از نزدیک شاهد ضعف و زبونی شخص رضاخان بودند، بیشتر بتواند شخصیت فردی و روحیه نظامی وی را در برابر تهدیدات خارجی نشان دهد و میزان شهامت و شجاعت وی را نمایان سازد. جعفر شریف امامی استاد اعظم لژ فراماسونری و از وابستگان و وفاداران جدی رژیم پهلوی، در خاطرات خود مینویسد: «روزی موقع خروج دیدم که سرگرد لئالی، معاون پلیس راه آهن، در ایستگاه راه آهن یک گوشی تلفن به دست راست و یک گوشی دیگر را به دست چپ گرفته و مطالبی را که از یک طرف شنید به طرف دیگر بازگو میکند، چند دقیقه ایستادم. دیدم، میگوید که روسها از قزوین به سمت تهران حرکت کردهاند و ایستگاه بعد نیز مطلب را تأیید کرده و بدون (تحقیق) موضوع را به رئیس شهربانی با تلفن اطلاع میدهد و او موضوع را به هیئت وزیران و از آنجا به دربار و به اعلی حضرت خبر میدهند که روسها به سمت تهران سرازیر شدهاند. ایشان [رضا خان] هم دستور میدهند که فورا اتومبیلها را آماده کنند که به طرف اصفهان حرکت کنند... زودتر رفتم به منزل. از آنجا به راه آهن تلفن کرده و خط قزوین را گرفتم.
پس از بررسی و پرسش از ایستگاهها، معلوم شد چند کامیون عمله که بیلهای خود را در دست داشتند به طرف تهران میآمدهاند و چون هوا تاریک بود، نمیشد درست تشخیص دهند، تصور کردهاند که قوای شوروی است که به طرف تهران میآید. لذا بلافاصله مطلب را به اعلیحضرت گزارش دادم تا از حرکت خودداری شود.»
این موضوع، نشانگر ترس و ضعف رضاخان در برابر دشمنان خارجی بود و گویای آن بود که رضاشاه از ضعف ارتش خود کاملا اطلاع داشت.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
سیدمحمدجواد قربی؛ ارتش رکن اصلی سیاستورزی و نظامیگری رضاخان محسوب میشد. اما با وجود هزینههای هنگفت وی برای تجهیز و سازماندهی نیروهای مسلح، ارتش رضاخانی دارای قدرتی پوشالی و شکننده بود که با کوچکترین تحرک خارجی نسبت به مرزهای ایران، بدون مقاومت تسلیم شد. این ارتش فاقد روحیه اصیل نظامیگری بوده و صرفاً مترصد اجرای فرامین شاه بود و منافع ملت برای آنها هیچ ارزشی نداشت. در ادامه به شواهدی از ضعف ارتش رضاخانی اشاره میشود.
اختلافات درونی میان فرماندهان ارتش
ارتش رکن اصلی قدرت رژیم پهلوی بود تا جایی که مجلس و دولت در برابر آنها هیچ اختیاری نداشتند. از سوی دیگر اغلب فرماندهان ارتش رضاخان بر روی مسائل مختلف با یکدیگر اختلاف داشتند. رضاخان هم نه تنها جلوی این درگیری و منازعات در ارتش را نمیگرفت بلکه خود به آن دامن میزد.
بسیاری از شرکتهای خارجی برای چپاول دارایی و منابع ملی ایرانیان به رشوه دادن به نظامیان پهلوی مشغول بودند تا از این طریق بتوانند بدون مقاومت فرماندهان نظامی پهلوی، استثمارگری خود را پیگیری کنند.
به گفته حسین فردوست، از افراد نزدیک به دربار پهلوی؛ «رضا خان به حزب و تحزب اعتقادی نداشت و تنها به ارتش متکی بود و از ارتش آنچه برایش مهم بود پادگان تهران بود و تازه همین پادگان را به دو لشکر کاملا همقوه تقسیم کرده بود: لشکر یک به فرماندهی کریم آقاخان بوذجمهری و لشکر دو به فرماندهی علی آقاخان نقدی. به این ترتیب یک فرمانده بیسواد (بوذجمهری) در مقابل یک فرمانده با سواد (نقدی) قرار داشت. رضاخان همیشه بین این دو لشکر اختلاف میانداخت به طوری که عملا دشمن و رقیب یکدیگر بودند. در نزد افسران لشکر یک لشکر دو را بیعرضه میخواند و بر عکس. او آتش این اختلاف را تا رفتنش روشن نگه داشت.»
فقدان کنترل صحیح مرکزی بر فرماندهان ایالتی در میزان آزمندی و زورگویی آنان، خواه در درون ارتش و خواه نسبت به مردم غیرنظامی موثر بود. این فرماندهان از رضاخان سرمشق میگرفتند. وی اساساً مسئول ایجاد فضایی از تحریک، دسیسه و بیثباتی در فرماندهان عالی بود.
. فساد مالی و اداری ارتش رضاخان
در دوران سیاه حکومت رضاشاه، ارتش به عنوان ابزار وحشیانه حفظ رژیم استبدادی به شدت از مردم فاصله داشت و صاحب منصبان نظامی با حمایت شخص شاه ثروتهای هنگفتی به دست آورده بودند و املاک و اراضی گستردهای از مردم با زور و فشار به تملک خود در آوردند و به وسیله این جنایتها و فساد اقتصادی، فرماندهان نظامی به یکی از زمینداران اصلی ایران تبدیل شدند. به همین دلیل بود که نظامیان دوره رضاشاه غرق در فساد و چپاول دارایی و اموال ملت بودند.علیرغم ظاهر پرزرق و برق ارتش رضاشاه، كفایت سطوح مختلف فرماندهی آن مورد تردید بود. اغلب فرماندهان عالیرتبه ارتش رضاخان به اقسامی از فسادهای مالی و اداری و ... آلوده شده بودند و بالاخص از قدرت مانور و تصمیمسازی در لحظات سخت و سرنوشتساز عاجز بوده و در برابر رضاشاه آلت فعلی بیش بهنظر نمیرسیدند. به همین دلیل بود که وقتی متفقین در شهریور 1320 به ایران حمله كردند اكثر واحدهای نظامی كشور در بخشهای مختلف در بیاطلاعی تمام سیر میکردند و در نوعی استیصال و بیسروسامانی بهسر میبردند؛ فرماندهان ارشد نظامی عملاً غافلگیر شده و ناتوان از اتخاذ هرگونه آرایش تدافعی شده بودند.
. ضعف و شکنندگی ارتش رضاخان
رضاخان تنها به تقویت ارتش مرکزی همت گماشت و سایر نیروهای نظامی در مناطق مختلف کشور از چنان قدرت و جایگاهی برخوردار نبودند که بتوان به آنها در شرایط مختلف نظامی اعتماد کرد. عدم رسیدگی صحیح شاه به نیروهای نظامی مستقر در مناطق مرزی و بی تفاوتی وی نسبت به فرماندهان نظامی در مناطق دوردست، منجر به شکنندگی ارتش در برابر دشمنان خارجی و هراس بنیادین آنها در برابر مهاجمان بیگانه داشت.به عنوان نمونه با ورود نیروهای بلشویک به مرزهای ایران، تمامی فرماندهان نظامی از ترس جانشان فرار کردند و تا کیلومترها خبری از افسران نظامی نبود و به همین دلیل، مهاجمین با خیال راحت و بدون درگیری سخت به درون مرزهای ایران حرکت کردند.
حتی چنانکه از روایات و شواهد تاریخی برمیآید، با نزدیکی نیروهای متفقین به ایران، بسیاری از فرماندهان ارتش رضاشاه از تهران گریختند که نشان از ترس آنها از امور نظامی گری داشت.[ حمید سبزواری در خاطرات خود پیرامون تحقیر ارتش رضاشاهی در هنگام حمله متفقین میگوید: «وقتی كه متفقین وارد ایران شدند با اولین گلولهای كه در مرز شلیك شد لشكر 9 خراسان از مشهد خارج شد و فرار كرد. هنوز لشكر سرخ به آنجا نیامده اینها فرار كردند، تیمسارها و درجهدارها و اینها اسلحهها را انداختند و با لباس مبدل زدند به جاده. لشگر 9 خراسان عقبنشینی كرد و رفت تربتحیدریه، سربازان اسلحه را در تربت حیدریه ریختند و فرار كردند و اسلحه افتاد دست نااهلان.»
ترس فرماندهان و عدم مقاومت ارتش رضاشاه، مانع مقاومت جدی آنها در برابر متجاوزین به خاک ایران شد و این مسئله گواهی بر این بود که ارتش پهلوی که در داخل به سرکوب مردم مشغول بود، هیچ قدرتی در برابر نیروهای خارجی نداشت و زورآزمایی آنها فقط در برابر مردم بی دفاع ایران بود و با کوچکترین تهدیدی، فرار را به قرار ترجیح دادند.
. نفوذ قدرتهای خارجی و مستشاران انگلیسی در بدنه ارتش رضاخانی
اغلب فرماندهان نظامی در دوره رضا شاه به قدرتهای خارجی وابسته بوند و طیف عمدهای از آنها به سیاستهای استعماری انگلستان وابستگی داشتند. انگلیس بعد از تسلط رضاخان بر سرنوشت ملت ایران، تلاش کرد تا ساختار نظامی ایران را براساس نیازهای خود سازمان دهی کند و حتی تغییراتی در آن ایجاد کرد کند و در همین راستا فرصت خوبی برای نفوذ و رخنه در نهاد ارتش به دست آورد. نفوذ و رخنه نیروهای خارجی در بدنه نظامی پهلوی به حدی بود که چرچیل و روزولت اذعان کردند؛ «خودمان او را آوردیم و خودمان او را برداشتیم.». عدم برنامهریزی و آمادگی ارتش رضاخان برای دفاع نظامی
ارتش رضاشاهی در مواجه با نیروهای مخالف رژیم در داخل کشور، اقدامات سرکوبگرانه شدیدی داشت اما برای مقابله با تهاجم خارجی هیچ برنامهای نداشت و قادر نبود با تجهیزات مدرن خود به مقابله با متجاوزان بپردازد.براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا در مورد ارتش رضاشاه، در زمان تجهیز ارتش ایران توسط وی، مرزهای ایران دارای استحكامات مناسب نبوده و استانهای شمالی كشور به راحتی در معرض حمله بودند و موقعیت بسیار آسیب پذیری داشتند. دوم اینكه، ارتش ایران طرح عملیاتی برنامه ریزی شده و سازمان یافتهای برای دفاع در برابر تهاجم دشمن ندارد ولی بزرگ ترین مشكل كشور تجهیز و حفظ ارتش مطابق با معیارهای امروزی است.
به نظر میرسد نقاط ضعف بسیاری در سازمان نظامی رضاشاه وجود داشت که از منظر گزارشهای ماموران آمریکایی، این ضعفها به قرار زیر است؛
«الف. اگرچه تجهیزات فعلی ارتش تجهیزات خوبی است، ولی مقدار آن كافی نیست و كمبود مهمات برای سلاحهای سنگین به قدری است كه میگویند فقط كفاف یك روز جنگ را میدهد؛
ب. با توجه به مكانیزه شدن بخشی از پیاده نظام و توپخانه، كار با ماشین آلات نظامی مدرن و پیچیده برای سربازان مشكل است؛
ج. آموزشهای نظامی بسیار كوتاه و ناچیز و تاكتیكهای جنگی هنوز ابتدایی است؛
د. فقدان افسران قابل به خوبی مشهود است و میگویند كه ارتش در كارهای ستادی نیز بسیار ضعیف عمل میكند؛
ه. از آنجایی كه ارتش ایران سابقه جنگیدن ندارد، احتمالاً در مواقع اضطراری رهبری خوبی نخواهد داشت و روحیه سربازانش بسیار پایین خواهد بود.»
به همه ضعفهای ارتش رضاخان، باید یک مورد دیگر نیز اضافه کرد و آن ضعف و زبونی شخص رضاخان دربرابر دولتهای غربی بود به طوری که ترس او از دول غربی باعث میشد هر لحظه به فکر فرار و پنهان شدن باشد. و این ترس از طریق رضاخان به ارتش او نیز منتقل میشد.
شاید بیان خاطرات افرادی که از نزدیک شاهد ضعف و زبونی شخص رضاخان بودند، بیشتر بتواند شخصیت فردی و روحیه نظامی وی را در برابر تهدیدات خارجی نشان دهد و میزان شهامت و شجاعت وی را نمایان سازد. جعفر شریف امامی استاد اعظم لژ فراماسونری و از وابستگان و وفاداران جدی رژیم پهلوی، در خاطرات خود مینویسد: «روزی موقع خروج دیدم که سرگرد لئالی، معاون پلیس راه آهن، در ایستگاه راه آهن یک گوشی تلفن به دست راست و یک گوشی دیگر را به دست چپ گرفته و مطالبی را که از یک طرف شنید به طرف دیگر بازگو میکند، چند دقیقه ایستادم. دیدم، میگوید که روسها از قزوین به سمت تهران حرکت کردهاند و ایستگاه بعد نیز مطلب را تأیید کرده و بدون (تحقیق) موضوع را به رئیس شهربانی با تلفن اطلاع میدهد و او موضوع را به هیئت وزیران و از آنجا به دربار و به اعلی حضرت خبر میدهند که روسها به سمت تهران سرازیر شدهاند. ایشان [رضا خان] هم دستور میدهند که فورا اتومبیلها را آماده کنند که به طرف اصفهان حرکت کنند... زودتر رفتم به منزل. از آنجا به راه آهن تلفن کرده و خط قزوین را گرفتم.
پس از بررسی و پرسش از ایستگاهها، معلوم شد چند کامیون عمله که بیلهای خود را در دست داشتند به طرف تهران میآمدهاند و چون هوا تاریک بود، نمیشد درست تشخیص دهند، تصور کردهاند که قوای شوروی است که به طرف تهران میآید. لذا بلافاصله مطلب را به اعلیحضرت گزارش دادم تا از حرکت خودداری شود.»
این موضوع، نشانگر ترس و ضعف رضاخان در برابر دشمنان خارجی بود و گویای آن بود که رضاشاه از ضعف ارتش خود کاملا اطلاع داشت.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی