تبیان، دستیار زندگی

از عدالتخانه تا مشروطه؛ راه‌ها و بی‌راهه‌ها

حادثه مشروطیت، در تاریخ پرنشیب و فراز کشورمان، از جمله حوادث «بهمن‌گونه»ای است که هنوز پس از گذشت یک قرن از وقوع آن، چتر تأثیر خویش را از فراز سیاست و اجتماع و فرهنگ ما برنگرفته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
مشروطه

با سپاس از قبول گفت وگو، اگر صلاح بدانید بحث را از حکمت و ضرورتِ پرداختن به تاریخ مشروطیت آغاز کنیم. به نظر جناب عالی، نسل جوان و تحصیلکرده ما، چه نیازی به آشنایی با تاریخ مشروطه، و ریشه و روند و پیامد آن دارد؟

حوادث گوناگونی که در تاریخ ملتها رخ می دهد، به لحاظ آثار و پیامد، بردو گونه اند: برخی از آنها، همچون پرتاب سنگی در آب، موجی گذرا پدید آورده و بزودی آرام می گیرند. برخی دیگر، چونان سقوط همان سنگ از سینه برف پوش کوهستان، هرچه پیشتر می روند بزرگتر می شوند، تا آنکه تبدیل به بهمنی بزرگ می گردند که همه چیز را در زیر گامهای تند خویش درنوردیده و درهم می کوبند.

حادثه مشروطیت، در تاریخ پرنشیب و فراز کشورمان، از جمله حوادث «بهمن گونه»ای است که هنوز پس از گذشت یک قرن از وقوع آن، چتر تاثیر خویش را از فراز سیاست و اجتماع و فرهنگ ما برنگرفته است. مشروطیت چنانکه در جای دیگر گفته ام به لحاظ «تاثیر عمیق و ماندگار» در سیاست و فرهنگ این سرزمین، نقطه عطفی در تاریخ کشورمان به شمار می رود که گذشت زمان، نه تنها از اهمیت بحث در باره این رویداد مهم نکاسته، بلکه بر آن افزوده است.

چندانکه، بسیاری از صاحب نظران، بررسی مشروطیت و کاوش درباره ریشه ها و پیامدهای آن را، برای آشنایی نسل حاضر با پیشینه فرهنگ و سیاست کشور خویش، و عبرت گیری از آن در جهت بهبود وضعیت کنونی خود، ضرورتی حیاتی می شمرند.

مشروطیت، در چه بستری بوجود آمد و علل و عوامل پیدایش آن چه بود؟
علل و عوامل متعددی را می توان برای خیزش ملت ایران در عصر مشروطیت برشمرد، که مهمترین آنها دو عامل است که عرض می کنم:

1. ظلم و ستم حکام به مردم، و فراتر از آن: وجود «نظام خودکامگی» و «رژیم استبدادی» یعنی فقدان یک قانون مدون و دستور العمل ثابت و عام برای کنترل اعمال ماموران دولت، که آنان را از صدر تا ذیل، و به اصطلاح از شاه و صدراعظم گرفته تا کوچکترین مامور دیوان، از تجاوز به حقوق رعیت باز دارد و به وظایف و مسوولیتهای خود ملزم سازد.

می دانید که نظام استبدادی، در برابر رژیم حکومتی قانونمند قرار دارد. در چنین نظامی، عملکرد شاه و دولت، عمدتا مبنایی جز تشخیص و اراده شخصی ارباب قدرت ندارد و عمال حکومت، به طور غیرقانونمند و به یک معنا دلخواهانه و خودسرانه، سرنوشت افراد تحت قلمرو خویش را رقم می زنند. طبعا از آنجا که اولا قدرت در ذات خویش تمایل به فساد دارد و ثانیا دستورالعمل مشخص و ثابت و نهاد قدرتمندی که عملکرد ارباب قدرت را تنظیم و کنترل کند وجود ندارد، دامنه ظلم حکام بر مردم به طور فزاینده گسترش می یابد، و با اوج گیری ظلم و بیداد، موج قیام مردمی بالا می گیرد. نخستین عامل از علل مهم جنبش ملت ایران در عصر مشروطه، ظلم و ستم حکام، و بی قانونی دوایر حکومت بود.

2. عامل مهم دیگر در برپایی جنبش، دخالت روزافزون بیگانگان در مقدرات کشور بود. امتیازات اقتصادی که در طول دوران قاجار به بیگانگان داده شده بود، همچون قراردادهای رویتر و رژی و دارسی، امتیاز چاپ و پخش اسکناس توسط بانک شاهنشاهی ایران و انگلیس، و نیز وامهای سنگینی که دولت ایران (در زمان مظفرالدین شاه و پیش از آن) از بیگانگان گرفته و بازپرداخت آنها نوعا همراه با شروطی کمرشکن بود، رجال مردم دوست و وطن خواه را به چاره جویی واداشته و چاره اساسی این کار را نیز، چیزی جز قانونمند کردن روند اداره کشور و کنترل تصمیمات خودسرانه شاه و دولت با مهار تجربه و عقل جمعی نمایندگان ملت (مجلس شورا) نمی دیدند.

بویژه، دو قرض عمده ای که امین السلطان، صدر اعظم مظفرالدین شاه، از روس ها گرفته و درآمد گمرکات شمال را وثیقه بازپرداخت آنها قرار داده بود، در فراهم آمدن زمینه جنبش ضد استبدادی، تاثیری بارز داشت. 
نگرانی و نفرت مردم ایران از دخالت روزافزون بیگانگان در مقدرات کشور، عامل مهم دیگری بود که به پیدایی جنبش عدالت خواهی صدر مشروطه انجامید.

لطفا از وضعیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران در روزگار مشروطه (به ویژه در تعامل و تقابل با سیاست قدرتهای خارجی) صحبت کنید.
جنبش عدالتخواهی صدر مشروطیت، جنبشی کاملا ملی بود که طبقات مختلف ملت: اصناف، بازرگانان، علما و حتی برخی از نظامیان و درباریان و شاهزادگان در آن به نحوی گسترده شرکت داشتند. البته بین جنبش عدالتخواهی صدر مشروطه و آنچه که بعدا به عنوان مشروطه استقرار یافت تفاوت هایی وجود دارد.

در اینجا، نظرم عمدتا به جنبش عدالتخواهی پیش از تاسیس مشروطه است که با شعار «عدالتخانه» آغاز شد ولی در تداول رایج (تسامحا) از آن با عنوان مشروطیت یاد می شود. درباره بستر و جایگاه تاریخی مشروطیت نیز باید عرض کنم که جریان موسوم به مشروطیت، در یک دوران بسیار حساس، مخاطره بار و پردسیسه، و در بستری از کارشکنی های عوامل استبداد و مهمتر از آن: تهدیدها، توطئه ها و تجاوزهای آشکار و پنهان قدرتهای خارجی به وجود آمد و شکل گرفت.

ایران، در حال ضعف و ناتوانی شدیدی به سر می برد و قدرتهای خارجی (عمدتا روسیه و انگلستان) روز بروز حلقه محاصره برگرد این کشور را تنگتر می ساختند و تهدیدها و تجاوزهای رنگارنگشان بیشتر می شد. مهمتر و خطرناکتر از همه، عقد قرارداد 1907 تجزیه ایران به مناطق نفوذ روس و انگلیس بود که در بحبوحه مشروطیت اول، بین آن دو ابرقدرت بسته شد و بر اساس آن، کشورمان به سه منطقه تقسیم گردید: 1. منطقه جنوب، منطقه نفوذ انگلیسها 2. منطقه شمال، منطقه نفوذ روسها 3. منطقه به اصطلاح پوشالی و بی طرف میان آن دو.

نقش و تاثیر استعمار در جنبش موسوم به مشروطیت

در این زمینه ، بایستی اولا از توطئه پنداری مطلق (و نیز نقطه مقابل آن: انکار مطلق توطئه) اجتناب کرد، واقع جو و واقع بین بود و تابع استنباط درست از مفاد اسناد و مدارک معتبر تاریخی بود. ثانیا جریانها و و گرایشهای فکری و سیاسی گوناگون در جنبش مشروطه را از هم تفکیک کرده و از اطلاق حکم واحد بر آنها پرهیز نمود.

به تعبیر روشنتر، برای هر یک از آنها پرونده ای مستقل باز کرد و متناسب با اوراق پرونده، درباره مبدا و مآل و پیامدهای فکر و عمل آنان نظر داد. ثالثا مراحل و تغییرات حاصله در سرشت و سرنوشت جنبش را دقیقا مد نظر قرار داد و خصوصیات و آثار هر مرحله را ملحوظ داشت.

منبع:
 فصلنامه زمانه، ش 11، مصاحبه با حجت الاسلام علی ابوالحسنی(منذر)
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.