تبیان، دستیار زندگی

مشکلات پیش‌روی حکومت علوی

وقتی نخبگان چالش حکومت باشند

میزان انحراف از اسلام در حکومت بنی امیه در شام تا آنجا بود که در ایام منتهی به جنگ صفّین، معاویه در مسیر در روز چهارشنبه اعلام نماز جمعه کرد و خطبه و نماز جمعه خواند و احدی نیز متعرض او نشد؛ آنگاه به امام (ع) نامه نوشت به این مضمون که ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
علی(ع)

حکومت امیرالمؤمنین (ع) به عنوان دوّمین تجربه حکومت ولایی در تاریخ اسلام، عمده‌ زمان و نیروی خود را مصروف اصلاح و نبرد با نخبگانی نمود که به دلیل بافت اجتماعی آن روز، فضای عمومی را نیز تحت سلطه خود داشتند. در این مقال به اجمال به بررسی نسبت میان حکومت علوی و نخبگان قدرتمند آن روز پرداخته می‌شود.

حکومت امیرالمؤمنین در شرایطی محقق شد که آمادگی لازم نخبگانی برای درک مبانی، آرمان‌ها و روش‌های او وجود نداشت. نخبگانی که با شرایط سیاسی و اقتصادی و حتی اعتقادی زمان خلفا خو گرفته بودند و در بسیاری موارد تحت تأثیر سرعت تحوّلات اجتماعی پس از رسول خدا (ص)، سبک زندگی متفاوتی با آنچه در زمان پیامبر داشتند به خود گرفته بودند. به عبارت دیگر همپای تغییر برخی مبانی دینداری به معنای سست شدن آن در زمان خلفای سه گانه و عدم تبیین و آموزش صحیح دین تمام اجتماع از اصول رسول خدا فاصله گرفته بودند و در این میان آنچه بر طبقه‌ی خواص رفته بود بیش از مردم رخ می‌نمود.

همپای تغییر برخی مبانی دینداری به معنای سست شدن آن در زمان خلفای سه گانه و عدم تبیین و آموزش صحیح دین تمام اجتماع از اصول رسول خدا فاصله گرفته بودند


شاهد پیشرانی طبقه نخبگان عصر حکومت امیرالمومنین (و پیش ازآندر عصر خلفای سه گانه) در فاصله گرفتن از سبک زندگی مدنی رسول الله (ص) در خطبه‌ها و نامه‌های نهج البلاغه می‌توان یافت. آنجا که عمده انتقادات و احیاناً انذارها و گله‌گزاری امام (ع) نسبت به طبقه‌ نخبگان صورت می‌گیرد. این پیشرانی و پیشگامی عمدتاً به دو دلیل عمده واقع می‌شد:

الف) مرجعیّت دینی و سیاسی به صورت همزمان در طبقه‌ی نخبگان؛
ب) نفس عنوان صحابی و همراهی با پیامبر اسلام (ص) سبب ایجاد امتیازات ویژه‌ای اعمّ از سیاسی و اقتصادی و اجتماعی می‌شد.

به همین دلایل است که امام علی (ع) اساساً فضای ذهنی نخبگانی و شرایط عمومی را برای حکومت خود مناسب نداشتند و آنگاه که مردم در مدینه برای بیعت با ایشان اجتماع کردند از قبول بیعت استنکاف فرمودند. این نکته نشان می‌دهد که امام (ع) شرط لازم و ضروری کارکرد حکومت ولایی را در آمادگی شرایط آفاقی و انفسی جامعه می‌داند که به دلیل بافت سنّتی و البته نخبه گرایانه‌ی آن روز باید ابتدا در میان آن طبقه حاصل شود. از این رو وقتی اصرار بی حدّ مردم را مشاهده فرمودند شرط پذیرش حکومت را منوط به بیعت "اهل بدر"[ منظور افرادی است که در جنگ بدر حاضر بوده و در قید حیات باشند.] دانستند.

امیرالمؤمنین (ع) مهم‌ترین مشکل خود را برخی نخبگانی می‌بینند

امیرالمؤمنین (ع) مهم‌ترین مشکل پیش روی خود در حکومت را نخبگانی می‌بینند که دارای سه مشکل اساسی هستند:
1. خود را دارای شأن ممتاز نسبت به سایر مردم می‌دانند و در پرتو آن امتیازات ویژه سیاسی و اقتصادی نیز طلب می‌کنند.
2. در طول بیش از دو دهه پس از پیامبر (ص)، اعتقادات دینی و جهان بینی‌شان با چالش جدّی مواجه شده است.
3. همین ضعف اعتقادی و دینی را با سبک زندگی خود به فضای عمومی جامعه منتقل کرده‌اند.

پس از این است که روند تلاش و مبارزه برای اصلاح حکومت و رشد اسلام ناب توسّط امام (ع) آغاز می‌شود. امیرالمؤمنین باید به صورت همزمان در چند جبهه نبرد کند:

1. جبهه‌ فرهنگی و آموزشی برای تغییر شاکله‌ای که به غلط به نام اسلام برای عموم جامعه ایجاد شده است؛
2. جبهه مبارزه با فساد اقتصادی و سیاسی که بسیاری از نخبگان و کارگزاران حکومتی را فرا گرفته است؛
3. جبهه مبارزه با استکبار که ان روز در مدل اسلام ابوسفیان و معاویه در شام ترویج می‌شود.


رجوع مردم به علی(ع) اعتقادی نیست، بلکه انتخابی سیاسی است

در میدان اوّل یعنی جبهه فرهنگی و آموزشی، به نظر می‌رسد که انحراف بیش از دو دهه‌ای از مبانی اسلام ناب نیازمند تلاشی مستمر و البته طولانی مدّت خواهد بود. به عبارت دیگر مراجعه مردم به علی بن ابیطالب (ع) رجوعی اعتقادی و تئوریک نیست، بلکه عموم مردم از نظرگاه یک انتخاب سیاسی به امام (ع) رسیده‌اند.

از این منظر تغییر مبانی ایدئولوژیک جامعه قطعاً در یک مدت کوتاه چند ساله ممکن نخواهد بود. بنابراین امام (ع) مجبور است با جامعه‌ای حرکت کرده و مدارا نماید که از لحاظ مذهبی انطباق چندانی با او ندارند هرچند از لحاظ سیاسی او را پذیرفته‌اند.

اوّلین برنامه‌؛ سیاست قطعی مبارزه با فساد

در میدان دوّم یعنی جبهه‌ی مبارزه با مفاسد سیاسی و اقتصادی، کار امام (ع) حتماً به مشکل برخواهد خورد. انجا که امیرالمؤمنین در روز ابتدای بیعت از سیاست قطعی مبارزه با فساد به عنوان اوّلین برنامه‌ی خود یاد می‌کنند.

از سوی دیگر امام علی (ع) باید افرادی را که نابجا در مناصب سیاسی و امارات مختلف حاکم شده‌اند را عزل نماید. امیرالمؤمنین بر حسب اختلاف اخبار تاریخی، جز ابوموسی اشعری در کوفه و امرای یمن و همدان و بحرین و آذربایجان، سایر منصوبان عثمان در تمام بلاد را عزل فرمودند. بدیهی است که چنین تغییرات بنیادینی می‌تواند یک اتحاد نخبگانی علیه امام (ع) ایجاد کند. به علاوه اینکه سیاست مساوات مالی ایشان درباره‌ی بیت المال نسبت به صحابی و غیر صحابی و عرب و عجم و... اعتراض بسیاری از خواص را به همراه داشت.

مبارزه با استکبار؛ بیشترین انرژی را از حکومت امام (ع) گرفت

در میدان سوم یعنی جبهه‌ مبارزه با استکبار، که بیشترین انرژی را از حکومت امام (ع) گرفت. در واقع امیرالمؤمنین بخش مهم موانع در هدایت جامعه به سمت سعادت را در اسلام ابوسفیانی و حکومت خودخوانده‌ معاویه در شام می‌دیدند که آن روز نیز با تحویل ندادن امارت شام مبدّل به یک بحران امنیّتی و سرزمینی برای حکومت نوپای علی بن ابیطالب (ع) شده بود.

میزان انحراف از اسلام در حکومت بنی امیه در شام تا آنجا بود که در ایام منتهی به جنگ صفّین، معاویه در مسیر در روز چهارشنبه اعلام نماز جمعه کرد و خطبه و نماز جمعه خواند و احدی نیز متعرض او نشد؛ آنگاه به امام (ع) نامه نوشت به این مضمون که با صد هزار شمشیر زنی به سوی تو می‌آیم که تفاوت چهارشنبه را از جمعه نمی‌دانند!

در ادامه به بررسی وجوه مظلومیّت امیرالمؤمنین می پردازیم.

یکی از مشکلات امیرالمؤمنین در حکومت مواجهه با نخبگانی بود که در بیش از دو دهه سبک زندگی خود را به اشرافیّت و تجمّل آمیخته بودند و در جمع آوری مال دنیا از هیچ تلاشی فروگذار نکرده بودند. عنصر اشرافیّت و دنیا زدگی به عنوان زمینه‌ی ثابت همه‌ی انحرافات خواص در حکومت امیرالمؤمنین دیده می‌شود.

یکی از مشکلات امیرالمؤمنین در حکومت مواجهه با نخبگانی بود که در بیش از دو دهه سبک زندگی خود را به اشرافیّت و تجمّل آمیخته بودند و در جمع آوری مال دنیا از هیچ تلاشی فروگذار نکرده بودند. عنصر اشرافیّت و دنیازدگی به عنوان زمینه‌ی ثابت همه‌ی انحرافات خواص در حکومت امیرالمؤمنین دیده می‌شود.

عنصر اشرافیّت و دنیازدگی به عنوان زمینه‌ی ثابت همه‌ی انحرافات خواص در حکومت امیرالمؤمنین دیده می‌شود.


شریح قاضی در زمان خلافت امام علی علیه السلام خانه‌ای برای خود به هشتاد دینار خرید و آن را برای خود سند زد. این موضوع از طریق جاسوسان امام (ع) به ایشان گزارش شد. امام او را احضار کرد و فرمود: به من گزارش شده که تو خانه‌ای به قیمت 80 دینار خریده‌ای و آن را به نام خود قباله کرده‌ای و برای آن شهود و گواه گرفته‌ای؟

شریح در پاسخ گفت: درست گزارش داده‌اند. امام (ع) نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود: ای شریح! بزودی کسی (عزرائیل) به سوی تو آید که نه به قباله می‌نگرد و نه به امضای آن شهود و گواهان توجه می‌نماید، تو را از آن خارج می‌کند، و تنها تو را در گودال قبر می‌گذارد.

مشكل سازی نخبگان به جای حل مشكلات

بخشی از یاران امام (ع) در بحران‌ها و لحظات حسّاسی که می‌بایست از هزینه‌های حکومت و رهبر جامعه‌ی اسلامی بکاهند خود بخشی از مشکل و هزینه می‌شدند. طبعاً در چنین شرایطی سیستم امام (ع) به جای انکه همه‌ی توان خویش را مصروف مبارزه با دشمن اصلی و نیل به هدف بالاتر کند، به خود مشغول شده و هزینه‌های غیر قابل پیش بینی پرداخت نماید. نمونه‌ی این مورد را در رفتار خوارج به عنوان همرزمان سابق امام (ع) و دشمنان لاحقش می‌توان دید.

در حالی که برخلاف سه خلیفه‌ قبلی، مردم و نخبگان به میل شخصی خود با امیرالمؤمنین بیعت کرده بودند، اما تنها پس از مدت کوتاهی وقتی طبقه‌ای از خواص دریافتند که مطامع دنیوی مورد نظرشان در حکومت امام (ع) تأمین نخواهد شد بیعت شکسته و علیه ایشان اقدام به فتنه گری و جنگ نمودند. طلحه و زبیر، اشعث بن قیس، جریان خوارج، زیاد بن ابیه، نجاشی شاعر، مصقلت بن هبیره و... تنها نمونه‌هایی از کسانی هستند که پیمان خود مبنی بر اطاعت از امام (ع) را نقض کرده و در برابر حضرت ایستادند یا به معاویه پیوستند.

در صورتی دیگر ممکن است فرد عقاید و مبانی درستی داشته باشد، اهل اشرافیت و دنیازدگی نیز نباشد، امّا در شناخت اولویّت و زمان‌های عمل ناتوان باشد. عدم درک مسائل اصلی از فرعی و پرداختن به حواشی می‌تواند رهبر جامعه اسلامی را گله مند کرده و از تکیه به توان نخبگی فرد مأیوس نماید. در مورد تاریخی بحث امام علی (ع) در نامه‌ای به جناب "کمیل بن زیاد" یکی از بهترین یاران و خواص خود، او را به دلیل سستی و عدم اولویّت بندی در انجام وظایف یه شدت توبیخ می‌نمایند.

یکی از مظلومیت‌های ولایت در حکومت این است که هر چه قدرتش از لحاظ کمّی و کیفی افزایش داشته باشد، اگر به همان اندازه رشد معنوی در میان همه نیروها اتّفاق نیفتد، ابتدا حلقه‌های نزدیکتر یاران خود را از دست می‌دهد.


یکی از مظلومیت‌های ولایت در حکومت این است که هر چه قدرتش از لحاظ کمّی و کیفی افزایش داشته باشد، اگر به همان اندازه رشد معنوی در میان همه نیروها اتّفاق نیفتد، ابتدا حلقه‌های نزدیکتر یاران خود را از دست می‌دهد. زیرا به دلیل بالا رفتن سطح انتظارات ولایت و امّت، بسیاری از نزدیکان تاب همراهی و پذیرش قواعد کارگزاری در حکومت ولایی را ندارند یا از دست می‌دهند، بنابراین از اطراف ولیّ خدا پراکنده می‌شود. به دلیل همین حساسیت‌ها و محکم کاری‌ها در مسیر حکومت ولایی، هر کسی به میزان ناخالصی‌های درونش از همراهی با ولایت بازخواهد ماند. تعدادی از یاران امیرالمؤمنین در زمانی که حکومت ایشان دستخوش حملات گاه و بیگاه نیروهای شام قرار گرفته بود بدون هرگونه مقاومتی شهرهای محلّ مسئولیّت خود را تحویل داده و از میدان عملیّات می‌گریختند.

نمونه چنین رفتاری در سقوط شهرهای مدینه و مکّه و یمن اتّفاق افتاد. انجا که والیان امام در این شهرها به جای مقاومت و ایستادگی از شهر می‌گریختند.

بر این اساس بدون انکه امام (ع) در هیچ نبردی به ضد اسلام یا کفر شکست بخورد؛ تنها بر اثر بی مبالاتی و اشرافیت و دنیا زدگی و خیانت نخبگان و خواص نتوانست منویّات خود در اداره‌ی جامعه و حکومت را به عرصه‌ی ظهور برساند. مقصّر اصلی در ناکامی آرمان‌های امیرالمؤمنین طبقه‌ای از نخبگان و اطرافیان و کارگزاران بودند که با مبانی ناصحیح اعتقادی و تئوریک و عدم آمادگی نفسی نتوانستند افق‌های خود را با امام (ع) منطبق نمایند. در همین مسیر بود که یکی از جداشدگان از سیستم امام (ع) (عبدالرحمن مرادی از خوارج) با ترور ایشان به عمر حکومت ولایی او پایان داد.

 منابع:
1. تبیینی بر گونه شناسی نخبگان در حکومت علوی(1)؛ مرتضی خانجانی / گروه سیاسی اندیشکده برهان
2.تبیینی بر گونه‌شناسی نخبگان در حکومت علوی (2)؛ مرتضی خانجانی / گروه سیاسی اندیشکده برهان
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.