چگونه خلاقیت دانش آموزان را شکوفا کنیم؟
دانشآموزان را به فعالیت سوق دهید نه گوش دادن
ما باید فراتر از این ایده برویم که تدریس كامل و بی نقص، تدریسی است كه در ان اكثریت دانشجویان یكسری مطالب آموزشی را دریافت كنند. چنین آموزش هایی برای برخی از دانش آموزان موثر خواهد بود، اما ...
دیوید گوبلار مدرس دانشگاه آیوا در مقاله ای با عنوان Your Students Learn by Doing, Not by Listening از شیوه ی جدیدی در آموزش سخن می گوید. این شیوه نه تنها در تحصیل و آموزش افراد در مدرسه و دانشگاه بلكه در شیوه تربیتی والدین نیز به شدت تاثیر گذار است. در واقع اتكا به این شیوه میتواند سرچشمه ی بسیاری از تغییرات در عرصه های مختلف زندگی فردی باشد.
گوبلار؛ آموزش را به سطح بالاتری ارتقا میدهد. آموزشی كه در آن ذهنیت افراد تغییر پیدا كند و افراد تنها به دریافت یكسری اطلاعات اكتفا نكنند، بلكه با این شیوه آموزشی در جریان عمل قرار می گیرند و مجری آموزش میشوند و دست به ایجاد ابداعات و ابتكارات میزنند. با این شیوه آموزش است كه دانشجو بودن از یادگیری و گوش دادن به سخنرانی استادان به درگیر شدن با مطالب و فعالیت و ابداع نسخههای خاص تغییر جهت میدهد. در ادامه با این شیوه آموزش بیشتر آشنا میشوید.
گوبلار در ابتدای یادداشت خود به مقاله جدیدی از نیویورک تایمز ارجاع میدهد. نتایج جالب این مطالعهی جدید بیانگر آن است كه "کیفیت رژیم و نه كمیت آن" کلید کاهش وزن است. بر اساس این مطالعه، تمرکز بر مصرف زیاد سبزیجات و غذاهای فرآوری نشده استراتژی بهتری از شمارش کالری است. در این مطالعه حدود 600 نفر یكی از این دو نوع رژیم را انتخاب كرده بودند و تحت نظر قرار گرفته بودند. با این حال، نزدیک به پایان مقاله، متوجه نكتهای غیرعادی شدند: افراد در هر دو گروه کالری مصرفی شان کمتر از آن مقدار كالری بود كه می توانستند مصرف كنند. ناگهان ادعا در مورد کیفیت در برابر كمیت مشکوک به نظر رسید.
بهترین یادگیری دانش آموزان زمانی است که خودشان چیزی را کشف کنند
گوبلار در ادامه عنوان میكند: هم زمان با این كه روند این تحقیق را مطالعه می كردم؛ متوجه شدم نكته كلیدی در مورد رژیم غذایی نیست بلكه در مورد آموزش و تعلیم است. گاهی اوقات نگرانم که کلمه تدریس ما را به سمت دانشگاه و مدرسه گمراه کند. متعاقبا وقتی تنها تدریس را در مدارس و دانشگاهها خلاصه كنیم؛ وظیفه ما به عنوان اساتید دانشگاه نیز این می شود كه علوم جدید را در سر دانشجویان فرو كنیم. اما تجربه به من نشان داده؛ بهترین یادگیری هنگامی رخ می دهد که دانش آموزان خودشان چیزی را یاد بگیرند و کشف کنند و این دقیقا همان چیزی است که در این مطالعه رژیمهای غذایی اتفاق افتاد.از نظر نویسنده، علوم پایه تغذیه تغییر نکرده است: افرادی که کالری بیشتری مصرف میکنند نسبت به سوخت و ساز بدن وزنشان زیاد میشود. اما فقط گفتن این موضوع به مردم برای كاهش وزن كفایت نمیكند. اگر این طور بود؛ همه در BMI ایدهآل بودیم. پس محققان مطالعه به گونهای متفاوت عمل كردند. آنها به مردم آموختند که چگونه عادتهای غذایی را در خود ایجاد كنند که به طور طبیعی كالری كمتری مصرف كنند.
شرکت کنندگان در کلاسها برای یادگیری عادات غذایی سالم در دو ماه اول یک بار در هفته ، و به مرور كمتر در كلاسها شركت می كردند. اندازه كلاس كوچك بود (حداكثر 22 دانشجو)، و مربیان بر «تغییرات پایدار شیوه زندگی و نه تنها رژیم غذایی موقت» تمركز كردند.
علاوه بر این، بر اساس بازخورد اولیه، محققان شیوه آموزش خود را تغییر دادند. آنها سعی كردند كلاسها و مطالب فشرده و متراكم ارائه نشود و جنبه تعلیم و آموزشی نداشته باشید بلكه بیشتر تعاملیتر باشد. مربیان کمتر سخنرانی کردند و سعی كردند کلاسهای خود را بر محور فعالیت مخاطبان قرار دهند. به عنوان مثال هركس دستور پخت غذایی خود را تهیه میكرد و با این كار عملا حضوری فعالانه در جریان برنامه پیدا میكردند.
دانش آموزانی در تحصیل موفق ترند که خودشان یاد می گیرند
با این اوصاف دانش آموزانی در دورههای تحصیلی خود موفق ترند که خودشان یاد می گیرند. همانطور که شرکت کنندگان در این مطالعه نیز به صورت عملیاتی خودشان را در فرآیند تعلیم قرار دادند. آنها ذهن خود را درباره چگونگی غذا خوردن و رفتارشان تغییر دادند. ما اساتید در دانشگاه و حتی مدرسه، نیز به دنبال دست یافتن به این فرآیند هستیم و سعی میكنیم دوره های آموزشی طراحی كنیم که به دانشآموزان و دانشجویان کمک كند تا در این فرآیند آموزش قرار بگیرند و خودشان یاد بگیرند و نه كسی به آنها یاد بدهد.تغییر ذهنیت افراد كار بسیار سختی است
از نظر این استاد دانشگاه تغییر ذهنیت افراد كار بسیار سختی است. وی در ادامه می گوید: در دوره آموزش سخنرانی من و دانشجویانم متفق القولیم كه تغییر ذهنیت افراد كار سختی است و افراد غالبا در برابر پذیرش اشتباهاتشان مقاومت می كنند. زمانی كه هنر متقاعدسازی را آموزش می دهم؛ چالشهایی را كه به عنوان معلم با آنها روبه رو شده ام؛ به خاطر می آورم.به ندرت، کتاب یا سخنرانی ای؛ مردم را به متفاوت فکر کردن دعوت می کند
تدریس، تغییر ذهن دانش آموزان نیست؛ به این معنی که آنها را متقاعد سازیم که موضع دیگری در مورد برخی مسائل داشته باشند. اما تدریس موفق باعث تغییر ذهنیت می شود. دائما سعی میکنم به دانش آموزان کمک کنم که تصورات غلط خود را کشف و بر این اساس آنها را اصلاح کنند. گرچه متقاعد کردن برای سخنرانی مهم است؛ هدف مشخص نوشتن و صحبت کردن، متقاعد کردن خوانندگان و مخاطبان استدلال ماست. باید اعتراف کنیم که حتی بهترین نویسندگان اغلب اوقات در متقاعد کردن خوانندگان ناکام می مانند. به ندرت، کتاب یا سخنرانی ای؛ مردم را به فکر کردن متفاوت دعوت می کند.دانشجویانم در این ترم موظف بودند سخنرانی با موضوع" .... ذهن من را تغییر داد" ارائه دهند. دانش آموزان مجبور بودند در مورد چیزی بنویسند که تفکرشان را به طور قابل توجهی تغییر داده بود و تجزیه و تحلیل کنند که چرا و چگونه چنین تغییری در آنها رخ داده است. در نهایت این طور به نظر می رسید كه حتی فكر كردن به مثالی مناسب در این زمینه برای بسیاری از دانش آموزان دشوار بوده است. اما همه اینها به معنای آن نیستند كه آموزش یا متقاعدسازی غیرممكن است.
اغلب، به دانشآموزانم میگویم، تنها چیزی که میتواند ذهن ما را تغییر دهد، چیزی است که از خودمان می گذرد. در مطالعه جاما، محققان در تغییر عادات غذا خوردن شرکت کنندگان موفق بودند؛ چراكه فقط به گفتن اصول تغذیه سالم اكتفا نكردند و فراتر از آن را به مخاطبان خود آموزش دادند. این محققان نوعی استراتژی یادگیری فعال را که همه ما باید در کلاسهای درس استفاده کنیم، به کار بردند.