• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
1381/02/19 ÏÑíÇÝÊ ÝÇíá
احكام و دستورات خداوند (4)

قصاص قاتل، عامل حيات و امنيّت جامعه

«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» اللهم صل على محمّد ال محمّد الهى انطقنى بالهدى والهمنى التقوى در دو جلسه قبل، دو سه جلسه است به نظرم جلسه سوّم، چهارم باشد كه فلسفه احكام داريم صحبت مى‏كنيم يعنى دليل اين كار چيه، و در هر جلسه من اين را تذكّر مى‏دهم كه نبايد منتظر باشيم همه اسرار را همين امروز همه ما بفهميم.ما پاى تلويزيون هستيد هر يه چند وقتى يك كشورى، يك دانشمندى، يك مسئله‏اى را كشف مى‏كند. دنيا پر از اسرار است، بسيارى از اسرار به مرور زمان كشف مى‏شود، اگر خواسته باشى بگويى همه اسرار را من بايد بفهمم و الّا عمل نمى‏كنم، مثل كسى، بيمارى است كه به دكتر بگويد: تا اسرار اين نسخه را نگويى من اين نسخه را نمى‏خورم پس بميرى، ما بايد دارو را مصرف بكنيم و دنبال تحقيق هم باشيم، فعلاً براى اينكه نميريم به دستورهاى كارشناس عمل مى‏كنيم ولى خوب مطالعه هم مى‏كنيم كه چى را بفهميم «الحمدالله». در عين گفتيم كه يك سرى دستورات و اسرار توى خودِ روايات آمده كه داريم بحث مى‏كنيم مثلاً. قصاص چرا، قبله چرا، نماز خوف چرا همچين، چراها هم در روايات است، هر جلسه‏اى چندتا چرا را مى‏گوييم. اول: قصاص چرا؟ ادامه بحث دليل و فلسفه احكام. قصاص چرا؟ قرآن مى‏فرمايد: «و لكم فى القصاص حيوة يا اولى الالباب»: يعنى اگر قاتل را به قصاص مى‏رسانديد قاتل را كشتيد جامعه تان زنده است اى كه عقل داريد . جامعه‏اى كه از قصاص، يعنى آدم مى‏كشد و صاف، صاف توى خيابان راه مى‏رود اين جامعه مرده است. ماچند رقم حياة داريم: انواع حياة: 1 - حيات نباتى نباتات 2 - حيات حيوانى حيوانات 3 - حيات انسانى 4 - حيات عقلى و فكرى 5 - حيات سياسى - حيات نباتات همينكه مى‏گوئيم اين زنده است. يك درخت انگور را كه قيچى مى‏كنى هر شاخه‏اى را كه مى‏كارى همان شاخه تبديل به درخت مى‏شود اين پيداست كه يك حياتى در آن است كه مى‏تواند خودش را رشد بدهد. بعضى از كرمها را قطعه، قطعه مى‏كنى باز قطعاتش، خون از بدن ما كه مى‏رود خودش آب و شير كه مى‏خوريم باز بدن خون سازى مى‏كند اين حيات توى نباتات است - حياة حيوانى: زاد و ولد توى حيوانات هم هست . - حياة انسانى: كه قرآن مى‏فرمايد: پيامبر«دعاكم لما يحييكم»: پيغمبر دعوت مى‏كند براى چيزى كه شما را زنده مى‏كند. مگر ما مرده‏ايم نه نفس مى‏كشيم زاد و ولد هم داريم اما از نظر فكرى ممكن است فكر ما مرده باشد. پيامبر «صل الله‏عليه واله‏و سلم» مى‏آيد دعوت مى‏كند براى چيزى كه شما را احياء مى‏كند. اين حياة سياسى است. حياة، يعنى اگر جامعه نفس مى‏كشد معده و چشمش هم كار مى‏كند، اما توى اين جامعه قاتل راه مى‏رود و هيچ كس كاريش ندارد. جامعه از نظر سياسى مرده است. «ولكم فى القصاص» . حالا اگر اين حياة «قصاص نباشد» چى مى‏شود؟ گاهى وقتها يك قانونى داريم توى طلبه‏ها مى‏گويند: «تعرف الاشياء باضدادها»: يعنى اگر بخواهى قدرش را بدانى ضدّش را ببين قدرش را مى‏دانى . مثال: مى‏خواهى ببينى چشم چيه؟ چشمت را به هم بگذار راه برو، همان يك دقيقه مى‏توانى، ما اگر بخواهيم نعمتها را بدانيم، چه كنيم آن وقت قدرش مشخّص مى‏شود. مثال: آب مى‏خوريم، اصلاً يك دفعه تا حالا نگفتى «الحمدالله» آب شيرين است. قرآن مى‏گويد: اگر مى‏خواهى قدر آب شيرين را بدانى فرض كن اين آب تلخ باشد: «لو نشاء لجعلناه اجاجا» عربى هايى كه مى‏خوانم قرآن است - اگر بخواهم آب را تلخ مى‏كنم گ‏ به چه كسى تلگراف مى‏كنى شيرينش كن؟ اگر بخواهيم پائيز كه شد در ختها را سبز نمى‏كنيم «!!؟ بهار» : «ولو نشاء لجعلناه حطاماً»: اگر بخواهيم درختها را خشك نگه مى‏داريم. به چه كسى تلگراف مى‏زنى سبزش كنى. بخواهيم اى پيامبر جبرئيل نازل نمى‏شود. به چه كسى تلگراف مى‏كنى نازل مى‏كنى جبرئيل نازل شود. «لونشأ لنذهبنّ بالذى او حينا اليك» . ما اگر خواستيم بفهميم قصاص چه نقشى دارد. قصاص را از جامعه بردار، اگر برداريم، آفاتى پيدا مى‏شود. 1 - اول اگر مردم احساس آرامش نكنند هر كسى براى حفظ خودش مجبور است يك دارو دسته و تشكيلاتى راه بياندازد. وقتى ببينيم جان من در خطر است يك باندى درست مى‏كنم، آن هم، چون كسى به كسى نيست همه همديگر را مى‏كشند. اگر ببينيم واقعاً كسى، كسى را بكشد قصاص نمى‏شود آنوقت همه براى همديگر حفاظت يك دارو دسته اين رقمى پيدا مى‏شود. بعد اگر قصاص نباشد افراد عقده اى مى‏شوند انتقام مى‏گيرند. انتقام هم يكى به يكى نيست. مردم على «عليه السلام» نيستند كه در باره ابن ملجم فرمود: ضربه به ضربه« يكى به يكى». مردم خيلى‏ها مثل آمريكا هستند «!!؟؟» به خاطر يك بن لادن راست يا دروغ يك كشور را بمباران مى‏كنديعنى اگر قصاص نباشد انتقام وعقده پيدا مى‏شود. ديگه جلوى او را نمى‏شود گرفت. اگر قصاص نباشد خود قاتل جرأت پيدا مى‏كند. حالا كه كشتيم طورى نشد يكى ديگر هم. اگر قصاص نباشد غير قاتل، باقى مردم هم جرأت پيدا مى‏كنند، و هم طرفى كه مى‏بيند خونش ريخته و قصاص نشده عقده‏اى مى‏شود و دست به انتقام و انفجار مى‏زند سه، هر گروهى براى حفظ جان خود دارو دسته و تشكيلات راه‏مى اندازد چهار، به هر حال «ولكم فى القصاص حياة يا اولى الالباب». حالا يه مُشت از اينها ك دروغ مى‏گويند. چون دنياى ما دنياى دروغ هاست، در هيچ زمانى در تاريخ بشر اگر كسى بگويد: دروغ به اندازه حالا نبود باور كنيد و احتمال بدهيد راست مى‏گويد


رحمت يا خشونت براساس عدالت

همه جا هم خوب نيست تنها صفتى كه همه جا خوب است عدالت است، عدالت با دوست، با بچّه، با دشمن، با همسايه، با حكومت، بالا دست، عدالت صفتى است كه هميشه خوب است. غير از عدالت تمام صفات هميشه خوب نيست مثلاً سخاوت هميشه خوب نيست، همه جا آدم سخاوت داشته باشد نه بعضى از جاهاهم بايد مشتش هم باشد عبادت همه جا خوب نيست. يه كاروان از مكّه آمدند گفتند: آقا يه كسى توى كاروان ما بود چقدر گريه مى‏كرد ،هر جا مى‏رسيديم نماز مى‏خواند. حضرت فرمود: كار هايش را چه كسى مى‏كرد؟ گفت: من گفت: نمى‏خواست، از زير كار در مى‏رفت براى اينكه ظرف بشويد مى‏رفت نماز مى‏خواهند. بعضى بچّه هامى خواهند توى خانه كار نكنند مى‏دوند، ميدوند، كتابخانه، مادرشان توى صف نانوايى است اين آقا مطالعه مى‏كند. تحصيل همه جا خوب نيست. امام حسين «عليه السلام» را كربلا كشتند. آمد نو توى مسجد كوفه بحث راه انداختند كه خون پشه، بعضى از بحث‏هاى علمى چيز است يادم رفت كلمه‏اش را، سبب مغالطه كردن و گيج كرده مردم است. مثلاً يه كارى مى‏خواهند بكنند. فرض كنيد يك بازى‏هاى بين المللى راه مى‏اندازند توى همان برنامه كه مردم و جوانهافكر او هستند يك كارى را انجام دهند مثل بنده من خودم اين كار را انجام مى‏دهم مثلاً مطالعه مى‏كنم و بچّه يا نوه هايم مى‏خواهد مزاحم شود من براى اينكه او را سرگرم كنم انگشترم را در مى‏آورم مى‏اندازم اون اطاق برو بردار تا اين را سرگرم انگشتر مى‏كنم خودم مطالعه مى‏كنم. خيلى وقتها جامعه ما را به يك چيزى سرگرم مى‏كنند كه كار ديگرى انجام بدهند، از اين شيطنتها بوده، در بقيع چهار امام ما امام سجاد و امام باقر و امام صادق و امام حسن مجتبى «عليهم السلام» گنبد و بارگاه داشت، آنها را خراب كردند، ايران راهپيمايى راه افتاد رضا شاه عكس راهپيمايى را برداشت فرستاد براى اربابهايش گفت مردم راهپيمايى مى‏كنند كه ما احمد شاه را نمى‏خواهيم رضا شاه را مى‏خواهيم اصلاً از چى به چى . قبرستان بقيع‏را خراب مى‏كنند مردم از غم اهلبيت «عليهم السلام» راهپيمايى مى‏كنند عكس غم اهلبيت «عليه‏السلام»را رضا شاه مى‏فرستد براى اينكه مردم راهپيمايى مى‏كند كه ما رضا شاه مى‏خواهيم. گاهى وقتها از همه چيز سوء استفاده مى‏كنند، تحريف مى‏كنند همه چيزى را. يك چيزه ديگه بوديك چيزه ديگه، «اصلاً 180 درجه نه دو، سه درجه گاهى وقتها مردم منحرف مى‏شوند . من به يك كسى گفتم قبله چه جورى است گفت، مثل خودتان كنى انحراف دارد« خنده حضار» گاهى يك كسى كمى انحراف دارد طورى نيست وقتها هم 180 درجه، يعنى كچل،كچل است ميگويند زلفى «خنده حضار» هيچى اش به هيچى نمى‏خورد. فلسفه قصاص: پس ببينيد قصاص دستورى است حق، و خشونت هم بعضى جاها درست است. ولى اصل با رحم است، رحمت سر جايش و خشونت هم، در نماز مى‏گوييم «الرحمن الرحيم» هم مى‏گوييم «مغضوب‏عليهم» يعنى مورد غضب شده. پس در يك سوره حمد اوّلش رحمت و آخرش مغضوب، البتّه رحمتش بيشتر است، رحمتش 6 تا يكبار در حمد مى‏گوييم «بسم الله الرحمن الرحيم» دوباره بعد از «الحمد» مى‏گوئيم «الرحمن الرحيم»چهار تا توى قل هوالله هم مى‏گوئيم«بسم الله الرحمن الرحيم». يعنى 6 تا رحم است اما يك مغضوب هم هست با همه نمى‏شود با رحم رفتار كرد. بعضى‏ها اصلاً نمى‏شود، قاتل است آقا با قاتل مى‏خواهى چكار كنى.. ضمناً همين آقايى كه مى‏گويد قاتل را نكشيد. هيجانى است، بفرستيد كارگاه كار كند. همين آقا اگر بچّه خودش را بكشى حاضر است بگويد. چون برادر مرا كشته مى‏گويد، هيجانى است. اگر برادر خودش باشد مى‏گويد نه تنها خودش را بايد كشت. خانه‏اش راهم بايد خراب كرد. چون برادر مرا كشته حالا حالا روانشناسى و دامپزشك و جامعه شناس شده امّا اگر جوجه‏هاى خانه‏اش را بكشى از مغول بدتر است و اسب همسايه ببخشيد مرغ همسايه غاز است


قبله، رمز استقلال از كفّار

قبله چرا؟ دليل قبله را من اشاره مى‏كنم چون بحث قبله را مفصّل كرده‏ايم. يهوديها اينور نماز مى‏خوانند و مسيحى‏ها اينور مسلمانها بايد يك سمتى نماز بخوانند جزء دين و آن نباشد، قبله رمز استقلال است. چون اوّل هم كه ما رو به بيت المقدس نماز مى‏خوانديم و قبله اوّل ما بود. يهودى‏ها هى هى مى‏كردند، حضرت فرمود، ناراحت شد و آمد به اطراف آسمان نگاه كرد و خدا گفت: چرااين طورى مى‏كنى؟ «قد نرى تقلب وجهك فى السماء»: و جهت را، صورتت را در آسمان‏ها همچين مى‏كنى، يهوديها هى هى بهت مى‏گويند: چشم «و انو ائنك قبلة مرضيها» به خاطر به خاطر گل روى تو قبله‏اى مى‏دهيم كه تو راضى باشى. در هر كجا هستى سمت كعبه بايست كه كه ديگر يهوديها هى هى بهت نگويند، فبله رمز استقلال است ما اينور مى‏ايستيم براى اينكه نه اينور باشيم و نه آنور يا آنور، توى اينور يك امتيازى است اين هم مال قبله. نماز خوف: نماز خوف مثل نماز صبح دو ركعت است منتهى مى‏گويند: با كلاه خود و اسلحه باشد يك نماز خاص است. چون فعلاً الحمدالله جنگى نيست نمى‏گويم نماز خوف چگونه است؟ منتهى توى نماز خوف هم كه آيه 100 از سوره نساء است من يادم هست كه توى تفسير نور 20 تا از نكته از اين آيه كشيدم بيرون. تازه اين 20 تا طلبه‏اى كه من كم سواد هستم شايد اگر چند تا بوعلى سينا دور هم بنشينند 100 تا نكته بكشند بيرون اينقدر نكته توى اين آيات است «الله اكبر» مى‏گويى اينقدر حرف دارد قرآن، بعد مى‏فرمايد مى‏دانى چرا؟ اينكار را كرديم، نمازتان را اينطورى بخوانيد كه دشمن به شما حمله نكند: «فيسلون عليكم ميلة واحدة»: اگر نمازهاى شما، نمازهاى رسمى باشد دشمن به شما. حالا بد نيست يك نكته‏اش را بگو يم فقط، نه اينكه جنگ است فقط ببينيد كه اسلام چقدر لطيف است آخر لطافت انسان «اسلام» آدم را مى‏كشد خيلى لطيف است، ببينيد چقدر لطيف است. مى‏گويد: نماز خوف آقايان ركعت اول فقط اسلحه همراهتان باشد ركعت دوّم غير از اسلحه كلاه خود هم بايد سر بگيريد، يعنى ركعت اوّل بى كلاه خود بگذاريد بگويم، يك صلوات بگوييد «صلوات حضار» فقط بايد يك خورده تيز باشيد كه بگيريد چون من مى‏خواهم سريع بگويم و شما بايد تيز باشيد، همه وجودتان هوش باشد كه هست الحمدالله


نماز جماعت در ميدان جنگ

ماجرا به اين صورت است كه كه در جنگ حديبيّه پيغمبر «صل الله و عليه واله و سلم» رفت سر نماز همه مسلمانانها هم اقتدا كردند به جماعت. دشمنان گفتند: عجب مراسمى دارد خيلى خوب راحت شديم. بعداً مى‏خواهند نماز بخوانند مى‏روند به سجده همه را توى سجده به رگبار مى‏بنديم خلاص، عجب طرح خوبيه، جون پيدا شد پيدا شد، خط را پيدا كرديم اين در ذهنش آمد به كسى نگفت رهبر دشمن به ذهنش آمد در ركعت بعد همه را رگبار ببندد، فورى آيه نازل شد: پيغمبر ديگر اين طورى نماز نخوان، شما فرض كنيد كه هزار نفريد تا بگوئيد «الله اكبر» 500 نفر اقتداء كنند 500 نفر با اسلحه در مقابل دشمن بايستند «غيرالمغضوب عليهم والالضالين»،«قل هوالله»، ركوع و سجود، ركعت دوّم آقايان قصد جماعت نكنند براى خودشان حمد و سوره بخوانند و زودتر از پيغمبر ركوع و سجود، سلام بدهند .بدوند جاى آن پانصد نفر و اون پانصد تا خوشان را به ركوع ركعت دوم برسانند منتهى دوّمى‏ها كه مى‏آيند به ركعت دوّم اقتدا مى‏كنند، ركعت دوم هم تا آقا ركوع است آدم بايد بگويد الله اكبر فورى خم شود. منتهى گروه پانصدتاى دوم كلاه خود سرشان باشد، اوّلى‏ها را مى‏گويد «اسلحتهم» و دومى‏ها را مى‏گويد «اسلحتهم و حزرهم» كلاه خود هم باشد؟ براى اينكه فاصله ركعت اول و دوم يك دقيقه و دو دقيقه فاصله است و ممكن است توى همين دو دقيقه دشمن طراحى كند از بالا كلّه يك چيزى بهشان پرت كند، ركعت اول گيج اسلحه دارند، ركعت دوّم فرصت فكر براى دشمن هست شما قدرت حفاظت را بيشتر كن. حالا از اين چى مى‏فهميم. بگو آقاى قرائتى حالا كه جنگ نيست اين حرفها را براى چى؟ اين حرفها را مى‏زنم براى حاج خانم‏ها «حاجيه» يه بار مسجد و يه بار خانه بايست عروسى و دخترت برود «!!؟؟» الآن دختر توى خانه مى‏ايستند و اين حاج خانم پير مى‏رود مسجد. در يك نماز دو ركعتى يك ركعت اون پانصد تا و در يك ركعت، اين را مى‏گويند تقسيم عادلانه. يعنى ما جمهورى اسلامى درست نكرديم كه پنير و كره تقسيم كنيم. بايد پيش نمازى را هم. و الآن من اعلام مى‏كنم اينجا، اينجا تمام روحانيونى كه در نهادهاى دولتى هستند. اين را به عنوان پستى كه دارم مى‏گويم لازم است گوش بدهيد، به تمام روحانيونى كه در نهادها هستند به فرموده مقام معظم رهبرى اينها بايد هفته‏اى يك روز بايد بروند اين دبيرستان بغل، ما داريم توى كلانترى يك طلبه، هر روز براى 20 تا پليس نماز مى‏خواند، پشت كلانترى 800 تا جوان هستند پيش نماز ندارند، اين عدالت نيست. كى گفته بچّه‏هاى «!؟» سپاه هر روز آخوند داشته باشند بچّه‏هاى پشت سر سپاه آخوند، اين كارخانه هر روز آخوند دارد دبيرستان ندارد، يك تقسيم بايد شود. اگر طرفدار عدالت هستيم، هفته‏اى يك روز، دو روز بروند، و اين قانون هم نياز به مقرّرات ندارد. من از مقام معظم رهبرى پرسيدم توى اداره‏ها نقش دارم يا ندارم فرمود: شما در مسئله نماز در همه جا مسئوليّت دارى حتّى كه من نماينده دارم و به نمايندگان مقام معظم رهبرى هم عرض كردم. جاهايى كه، يك كسى نگويد من از تهران ابلاغ بگيرم، اين كه من الآن توى تلويزيون مى‏گويم ابلاغ است. ما بايد همه جا دكترها بايد تقسيم شوند، در يك خيابان 4 تا روضه خوانى است و در يك جا اصلاً. ما با چندتا طلبه بوديم رفتيم در يك روستا. اين روستايى گفت اوه،اوه،اوه چه خبره؟ چهار تا آخوند آمده‏ايد ما گاهى وقتها يك كسى مى‏ميرد، يك نفر نيست نمازش بخواند اون هم يك چيزى گفت: البتّه يك چيز بدى گفت «!؟» گفت: تا ما اينجا هستيم هر كه مى‏خواهد بميرد، تقصير خودتان «خنده حضار» است كه بى وقت مى‏ميريد. البتّه حرف طلبه بى خود بودها، حق با روستايى بود و طلبه اشتباه كرد. به هر حال يك تقسيم عادلانه اين است، عرض كنم كه. خوب ببينيد اين نماز اسمش نماز خوف است ولى فرمولهاى نظامى، حفاظتى، عدالت، در آن است، يعنى سرباز مسلمان بايد هميشه با وضو باشد «!؟» چون اگر با وضو نباشد كه به نماز دوم نمى‏رسد. از اين معلوم مى‏شود كه سرباز اسلامى بايد با وضو باشد و احكام جماعت را بايد بلد باشد بعضى‏ها مى‏گويد«بسم الله الرحمن الرحيم الحمدالله رب العالمين»، اون نستعين، مستغين‏ها را بلد نيستم گيج مى‏شوند نه سرباز بايد احكام را بلد باشد. و همچنين سرباز اسلامى بايد چابك باشد كه به فاصله يك قل هوالله شيفت عوض كند، ببين چه اصولى؟ تعويض شيفت در نيم دقيقه، آگاهى به مسائل فورى، عدالت حتّى در جماعت، نماز جماعت حتّى در برابر دشمن، معلوم مى‏شود در برابر دشمن هم نماز جماعت را از دست ندهيم، جماعت هستى در مقابل دشمن عدالت حتّى در جماعت و تقسيم دو ركعت نماز، تعويض شيفت حتّى در نيم دقيقه، آنهانكاتى است كه آدم فكر مى‏كند آيه مال جنگ است «!؟ كه هست» امّا همه چيز، مثلاً توى بازار يك مشت حاجى بازارى داريم هر روزى مى‏روند مسجد شاگرد پسرش هر روز در دكّان است. بگو آقا زاده يك روز من مى‏روم مسجد يك روز تو، يامن ظهر را مى‏خوانم مى‏آيم براى نماز عصر تو برو اقتداء كن اينطور نباشد كه مسجدى يك قشر باشند ما بايد با هم باشيم. قرآن مى‏فرمايد : «بعضكم من بعض»: - من بايد توى نماز جمعه به فوتباليستها دعا كنم، فوتباليستها هم بعد از گل زدن همانجا نماز جماعت برقرار كنند، اينطور نباشد كه يك گل بزنند و يك قشر هم نماز جمعه بروند، هم اينها اينطور البتّه هستندها، كم رنگ است بايد پر رنگ شود. خوب‏ - چرا ربا حرام است؟ آقا ربا سر و كلّه‏اش پيدا شده و خيلى‏ها هم روشن.، آخه بعضى وقتها گناه، گناه گناه است ولى بى حيايى در گناه خيلى بد است، مثلاً بعض از گناه‏ها بوده در زمانهاى مختلف. اما قرآن مى‏فرمايد: «فى ناديكم المنكر»: منكر يعنى كار زشت هميشه بوده امّا اينكه قرآن حسّاس است مى‏گويد: توى جمعيّت روبروى چشم مردم منكر. ربا هميشه بوده امّا آدم اينقدر پر رو بشود كه بگويد: آقا يك ميليون اينقدر كمتر باشد نمى‏دهد قشنگ، اين طى كردنش «!؟» خيلى بد است. مثلاً براى تبليغات خوب است پول بگيريم چون بالاخره: يك كسى گفت: شما آخوندها هم پول مى‏گيريد گفتم: بله بدهند مى‏گيريم، گفت: چرا اخلاص نداريد؟ بهش گفتم: ابالفضل «عليه السلام» توى كربلا مگر براى خدا نجنگيد، گفت: چرا قربون ابالفضل بروم، گفتم: همان ابالفضل هم كه براى خدا جنگيد اسبش جو مى‏خواهد. آدم به ابالفضل بروم مى‏تواند بگويد براى خدا باشد ولى به اسبش كه مى‏تواند به او كه نمى‏شود گفت: قصد قربت كن جو نخور «؟!» من نماز جماعت را براى خدا بيايم ولى تاكسى مى‏خواهد. بايد من پول رابدهم به تاكسى كه مرا ببرد مسجد رفت و برگشت را كرايه‏ام را بدهيد يا ماشين مرا ببرد يا هر وقت، وقت كردم بيايم، اگر تو مى‏خواهى هر روز من اسير تو باشم «!؟؟» سر وقت بيايم و بروم يا پول تاكسى يا خودت يك ماشين بفرست. آدم جالب اين است كه خودشان تكان مى‏خورند يك پول مى‏گيرند، سرفه مى‏كنند يك پول مى‏گيرند، من سراغ دارم آدمى كه در يك جا چند تا مسئوليّت داشت. عيد كه مى‏خواست عيدى بردارد، يك سكّه برمى داشت براى اينكه رئيس آرد است و «!؟» و يك سكّه برمى داشت رئيس اون مسئوليّت هم هستم، مى‏گفت: اين مال عطسه اون مال سرفه «خنده حضار» يعنى انواع، آنوقت همين آدمى كه از 6 جا عيدى مى‏گيرد به پيش نماز گير مى‏دهد كه شما چرا پول تاكسى مى‏گيرى. آقا من نماز جماعت مى‏آيم هر وقت، وقت داشتم، اگر مى‏خواهى هر روز كارهايم را تعطيل كنم بيايم يك ماشين بفرست بيايم. قرآن هم نمى‏گويد از مردم پول نگيريد، مى‏گويد ازمردم نگو پول «لا اسئلكم عليه اجراً» آيه قرآن است يعنى من از شما در خواست پول نمى‏كنم، اما اگر داريد كه چه بهتر. اگر نداريد هيچى، طى كردنش زشت است . ربا خوب است «!؟» من به شما وام مى‏دهم بعد حديث داريم كه اگر كسى به شما وام داد وقتى مى‏خواهيد بهش پس بدهيد خودتان يك چيزى رويش بگذاريد. مثلاً من دو ميليون از شما گرفته‏ام وقتى مى‏خواهم پس بدهم يك سكّه‏اى، كت و شلوارى، پتويى، عبائى، قبائى، جارو برقى، يك چيزى بخرم رويش بگذارم . حديث داريم: اگر كسى وام به شما داد خودت وقتى پس بدهى خودت يك چيزى رويش بگذار امّا طىّ كردنش بد است


آفات ربا خوارى در جامعه

ربا خيلى بد است، اما ربا چرا حرام است؟ فلسفه احكام ميفرمايد؟ اگر ربا حلال باشد، «لترك الناس التجارت»: مردم ديگر دنبال تجارت نمى‏روند. و كار توليدى ديگر نمى‏كنند. «و ما يحتاجون اليه» (و ديگه» مردم كار به نيازهاى جامعه ندارند فكر مى‏كنند كجا پولشان سود دارد. - چرا گوشت مرده حرام است ؟ حديث داريم: گوشت مرده «انقطع النسل»: انسان، نسل انسان را قطع مى‏كند. «ضعف بدنه» ضعف بدن‏ خون حرام است؟: قساوت دل


مرد حق حكومت دارد نه تحكّم

چرا مردها در خانه حق حكومت دارند؟: البته فرق است مرد توى خانه حق حكومت دارد نه حق تحكّم . اين هم بد نيست خانم‏ها بدانند. «تحكّم» يعنى زور گويى من مرد هستم و هرچه گفتم بايد گوش بدهى، اين «تحكّم» و ممنوع است. «حكومت» يعنى صلاح انديشى، مصلحت اين است كه اين كار را بكنم بالاخره وقتى دو نفر هستند يكى بايد حرف آخر را بزند منتهى اينكه حق را داده به مرد و مى‏گويند: «الرجال قوامون على النساء»: مى‏دانيد چرا؟ مى‏گويد: «بنا انفقوا» خرجىِ خانه دست اوست. بايد منتهى مى‏تواند روى مصلحت حرف بزند حق زور گوئى ندارد. آخه گاهى وقتها ما مى‏گوئيم مرد توى خانه حق دارد. فكر مى‏كند يعنى حق «تحكّم» دارد. نه من مرد هستم و تو بايد اطاعت كنى، مرد، مرد است اما حق زور گوئى ندارد. خوب مى‏گويند وقت تمام شد، حرفهايم تمام نشد. خوب خدايا: تو را به حق محمد و ال محمد هر چه به عمر ما اضافه مى‏كنى به عمر و ايمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و بركت كار ما بيفزا . خدايا: نا خداى اين كشتى حضرت مهدى «عجل الله تعال فرجه» عليه السلام قلب مطهّرش را از ما راضى بفرما . خدايا: مار ا از ياران امام زمان «عليه السلام» قرار بده خدايا: در زمانى كه در زمين و آسمان، در زمين شايعه، در آسمان ماهواره، امواج، اينترنت، نمى‏دونم راديوهاى داخلى و خارجى، ابرو بادو مه و خورشيد و فلك، براى ضعيف كردن نسل و بى اعتقاد كردن است چون فهميدند كسى كه مى‏تواند به آمريكا سيلى بزند، ولايت فقيه با امت حزب الله است، گفتند يا ولايت فقيه را بشكنيم، نشسته‏اند، جلسه‏اى غرب، در اسرائيل تشكيل شده، چه كنيم براى شكستن شيعه گفته‏اند چهارتا اهرم دارند. 1 - عاشورا دارد: نمى‏شود شكست همه گريه مى‏كنند و هيجانى هستند، نمى‏شود 2 - غدير دارد: نمى‏شود شكست، - مى‏گويد پس ولايت فقيه را بشكنيم، يعنى اون چيزى كه استخوان بندى فكر ما است، عاشورا، غدير، ولايت فقيه و اينها را رويش فكر كرده خدايا: هر كه مى‏خواهد جمهورى اسلامى را بشكند اگر قابل نيست نابود و خودش را بشكن. خدايا: به ناشيكاريهاى ما توفيق بده جبران كنيم و تدبيرمان جورى باشد، چون گاهى هم دسته گلهايى آب مى‏دهيم مردم هم اين دسته گلها را مى‏بينند، مثلاً 28 شب سحرى مى‏خورد به هيچ كس نمى‏گويد فهميدى ما 28 شب سحر خورديم اما دو شب سحرى نخورده فهميدى چى شد ما سحرى نخورديم. يعنى اگر مردم يك شب سحرى نخورند، به همه مى‏گويند. مثلاً فرض كنيد توى اين شهر 30 تا روحانى است 29 تا خوب يكى خراب در آمد، فهميدى چى شد اين هم آخوندهامون بابا 29 تا كه خوب است اصولاً اينطوريه كه شما آمدى. شهر ما كاشون كلاه سر شما گذاشت بعد بر مى‏گردى به همه كاشيها، بابا اين دوتا بد بودند. بشر يك جورى است كه يك نقطه كه ديد اين را گسترش مى‏دهد من تقاضا مى‏كنم كه افراد را با هم ديگر نسوزانيد. نكند كه به خاطر يك قاضى همه قاضى‏ها، و يك امام جمعه، همه پاسوز هم شوند يكى يكى بررسى كنيد هرچى به مقدارى كه هست باهاش برخوردى موج راه نياندازيم يك شهر را مسخره كنيم يك صنفى، يك بار دانشگاه يك بار حوزه، دولتى، يك بار شهردارها، هر روزى هم يك فحش به يك سمتى مى‏رود. مواظب دينتان باشيد. «والسلام عليكم و رحمةالله» «اللّهم صل على محمد وال محمد»


حّق وتو، ناقض حقوق بشر

حقوق بشر: كلمه‏اى كه دروغى به اندازه، دروغ بيشتر نبود، چه بشرى، چ حقوقى؟ مثلاً الان 50 سال است فلسطين حقّش از بين رفته. كى چى كرده و اين حقوق بشر چه كرده؟ در مقابل تجاوزات بين المللى چه حقّى؟ حق «وتو» يعنى چه؟ يعنى همه نمايندگان كشورها «الف» چهار و پنج كشور مى‏گويند: «ب» و حتى «الف» رأى همه را مى‏تواند از بين ببرند. «حق وتو» يعنى هر چى بگوئيد من مى‏گويم كشك. «حق وتو» يعنى گفتن به تمام افكار و مغزها، منطق‏ها بگويد كشك، همه منطق‏ها را روى هوا كند. بزرگترين توحّش است «حق وتو». بنابراين از دروغهايى كه مى‏گويند. يه مشت از اين دروغگوهايه مشت از اين حرف‏ها زدند بد نيست برايتان بگويم. زود رد مى‏شوم چون كهنه است. مى‏گويم: خوب شما قاتل را اعدامش نكن، قاتل كه زده، كشته است يه حالت روانى، هيجانى بهش دست داده و اين آدم مريض است و مريض را كه نبايد كُشت. مى‏گويم: خيلى خوب اگر اين بهانه است فردا همه مردم مريض مى‏شوند، اگر هيجان كافى است كه من يك نفر را بكشم همه مى‏شوند هيجانى. مى‏گويند: قاتل را به عوض كشتن يه كارگرى، نجّارى و مكانيكى كند، به نفع توليد، توليد برود بالا. مى‏گويند: بسيارى كه دكان و جنس مى‏خواهند، سرمايه و مغازه ندارد ميزنند يه كسى را ميكسند توى زندان هم سالن كار بهشان مى‏دهند و ابزار توليد، خيلى از نجّارهاكه توى خيابان را مى‏روند، نه دكان دارند و نه ارّه و چوب مى‏زند يه كسى را مى‏كشد تا آنجا هم سالن و هم ارّه و هم چوب هست. اين چه منطقى است مُخ را ببين، اسمش هست دنياى علم، بعضى‏ها حرفهايى كه مى‏زنند ادّعا مى‏كنند دنياى علم است چقدر پوك است. قاتل را بفرستيم كارگرى خوب خيلى از كارگرها جا ندارند آدم مى‏كشند. هيجانى، همه هيجانى مى‏شوند، كه نشد مى‏گويد: قاتل كه يكى را كشت بد كرد تو هم كه او را مى‏كشى بد مى‏كنى بد به بد. او اول بود، من او را بكشم جلو ديگران كُشته گرفتم مى‏شود، اجمالاً قصاص يكى از احكام درست اسلام است. بايد عمل شود، البتّه حقوق و حساب و كتاب دارد و اين هم معنايش خشونت نيست. ترحم بر پلنگ ستمكارى بود بر گوسفندان