حضرت زهرا (سلاماللهعليها)، مصداق سوره كوثر
«بسم الله الرحمن الرحيم». «انا اعطيناك الكوثر»، «فَصِّلَ لِرَبِّكَ والنحر، ان شانئك هوالابتر» خيلى عنايت كنيد. اين سوره را پنجاه تا نكته من تقريباً نوشتهام. لااقل بيستتايش را اينجا بگويم. آنوقت يك خورده هم حالتان، يعنى به حال مىآييد كه، اِ، سه چهار تا كلمه پنجاه تا نكته تويش است؟ و چون سوره كوچكى است زود هم مىشود جمع و جورش كرد. ترجمه كنم: انا يعنى بدرستيكه ما عطا كرديم به تو، كوثر از كثير است. كثير يعنى زياد، كوثر يعنى خيلى زياد. ما عطا كرديم به تو خيلى زياد را، كوثر داديم حالا كوثر قرآن هست، اهل بيت هست، فاطمه هست، هر چيز خيلى زياد رإ؛ّّ مىشود گفت كوثر. منتهى ما كه مىگوييم فاطمه است يك دليل داريم. چون پيغمبر ما پسر نداشت. يك بچه كوچولو داشت به نام ابراهيم از دنيا رفته بود فقط دختر داشت و منتظر بودند كه پيغمبر بميرد مىگفتند پسر كه ندارد چراغش خاموش مىشود ابتر است. عربهاى جاهلى به كسى كه پسر ندارد مىگفتند ابتر. يعنى اين عقبه ندارد بىعقبه، آن وقت خدا گفت شانَ يعنى دشمن، دشمنت همان دشمنت بىعقبه. يعنى او با اين كه پسرهاى 120 كيلويى به قول ما دارد با همه پسرهايش بىعقبه است، اما تو با همين يك زهرا عقبه دارى من اگر بخواهم با يك دختر نسل سادات را زياد مىكنم اگر نخواهم با ده تا پسر هم نسلش را قطع مىكنم. دشمنِ تو او ابتر است. چون به پيغمبر مىگفتند ابتر ما مىگوييم مراد از كوثر فاطمه است. چون اين پاسخ آن نيش است گفتند ابتر، فرمود خودت ابترى. اين بدليل مراد آخر آيه مىگوييم كوثر و اگر نه معنى كوثر كه خير زياد است كه هم زهراست، هم وحى است، هم قرآن است. همه چيزى مىتواند باشد. خوب اما نكاتى كه توى اين آيه است: يكى كه اين كوچكترين سورههاى قرآن است. ماسورهاى نداريم كه سه تا آيه داشته باشد حتى قل هوالله پنج تا آيه دارد
بزرگترين هديه در كوچكترين سوره قرآن
كوچكترين سوره قرآن است اما بزرگترين هديه در كوچكترين چى! سوره مثل چكهاى چيز هست كه اخيراً هست. چكهايى كه نقد است. چى مىگويند؟ يك چكهايى گاهى كوچك است ولى يك ميليون پول تويش هست. گاهى هم يك گونى كاه است. چيزى نمىارزد يك گونى سيبزمينى است مثلاً. البته سيبزمينى گران شده است يعنى گاهى خداوند بوى زيادى را در يك عطر كوچكى جاسازى مىكند ولى يك شيشه آب ممكن است، بزرگترين هديه در كوچكترين سوره، در اين كوچك پنج بار پيغمبر مورد خطاب است 2 پنج مرتبه پيامبر مورد خطاب قرار گرفت. چطور؟ «انا اعطيناك» كَ يعنى تو. فَصِّلِ، صَلِّ يعنى تو نماز بخوان. لِرَبِكَّ، والنحر هم دو تا امر است كه خطابم را، مخاطب پيغمبر است. در يك سوره پنج مىخواهد اين هديه بدون درخواست داده شد. 3 عطا بدون درخواست داده شد. آخه گاهى وقتها آدم مىگويد كه آقا يك عيدى به ما بده آن هم دست مىكند يك پولى مىدهد. گاهى نگفته مىدهد. بگوييم بده شيرينتر است يا نگفته؟ نگفته. خدا به پيغمبر، در قرآن و دعاها نداريم كه پيغمبر بگويد «اللهم الرزقنى كوثر». دعا نكرده خدا بهش داد. اما يه جايى پيغمبر مىخواست. مثلاً چى چى مىخواست؟ مثلاً قبله را مىخواست عوض بشود. چون قبله اول ما حالا چون بحث هم روزِ شب قدس بحث مىشود خوب چيزى به ذهنم آمد. مسلمانها، پيغمبر كه چهل سالگى به پيغمبرى رسيد رو كعبه بت بود. همه بتپرستها هم به احترام كعبه، به احترام بگيد: بتها، رو به كعبه بودند. پيغمبر ديد اگر رو به بتها بايستد خواهند گفت به بتهاى ما احترام مىگذارد حالا هر چى هم بگويد غرض من بتها نيست مىگويند نه ديگر چون بتها روى كعبه هست پس رو به كعبه يعنى رو به بت. ولذا پيغمبر تا ماداميكه روى كعبه بت بود. پيغمبر از اين ورى وامىايستاد. پشت به كعبه نمىكردها ولى از اين ورى وامىايستاد كه به همه بگويد خط من از خط شما جداست. از چهل سالگى تا 53 سالگى مكه بود. سيزده ساله قبله پيغمبر بيتالمقدس بود. همين قدسى كه ما فردا راهپيمايى داريم. بعد هجرت كرد هشتاد فرسخ آمد مدينه. در مدينه هم يكى دو سال از اينور واايستاد. مكه كه رو به بيتالمقدس مىايستاد در مكه يهودى نبود، يهودى قابل ارزشى... ولى مدينه خيلى يهودى بود. يهوديهاى مدينه اين را دست گرفتند كه پيغمبر رو به بيتالمقدس وامىايستد. چون بيتالمقدس پهلوى يهوديها هم ارزش داشت گفتند حالا كه رو به بيتالمقدس وامىايستد و بيتالمقدس ما سابقه داريم پس اين پيغمبر دنبالهرو ما است. حالا كه قبلهاش دنبالهرو ما است معلوم مىشود قرآنش هم فتوكپى تورات ما است معلوم مىشود نسخه اصلى ما هستيم خود پيغمبر فرع است. خيلى سربسر و نيش مىزدند، خوب آدمى هم كه نيش مىخورد بهترين راه خداست، خدايا چه كنم اين سربسرم مىگذارد. سحرها، شبها مىآمد زير آسمان هى به اطراف آسمان نگاه مىكرد. چيزى نمىگفتها، توى دلش اين بود: خدايا چه كنم، يهوديها نيش مىزنند آيه نازل شد، صورت در عربى مىدانيد چى است؟
تغيير قبله از مسجدالاقصى به مسجدالحرام
وجه، آيه نازل شد، پيغمبر، «قد نرى تقلب الوجهك فى اسماء سماء» هم مىدانيد چى است، شبها هى مىآيى همچين، همچين مىكنى، ما مىبينيم كه شبها مىآيى صورتت را توى آسمانها همى همچين همچين مىكنى. چته؟ نيش بهت مىزنند؟ چشم، «فانو اينك قبلةً ترضاها»، يك قبلهاى مىدهيم كه تو راضى باشى. در يك نماز چهار ركعتى كه ركعت اول و دوم را اين ور خواند جبرئيل آمد ركعت سوم و چهارم را كج كرد. اصلاً صفها همه بهم ريخت. يعنى ركعت اول و دوم اين ور، سوم و چهارم اين ور. الان هم در مدينه هست مسجدالقبلتين يعنى مسجدى كه دو تا قبله داشت، ركعت اول و دوم اين ور، دومى اون ورده يهودىها آمدند ديدند قبله عوض شده سند افتخار از دستشان رفت، ديگه نمىتوانند نيش بزنند. گفتند خيلى خوب پانزده سال اين ور بوده، حالا اين ور شده. اين پانزده ساله كارش درست است يا غلط اگر درست است چرا از كار درست دست برداشت اشكال داريد. اگر غلط است پيغمبرى كه پانزده سال است اشتباه مىرود بدرد پيغمبرى نمىخورد آيه نازل شد. پيغمبر آماده جواب باش: «سَيَقول»، سَ يعنى آينده. «سَيَقولُ النسهاء» آدمهاى نابخرد، بىخرد، خواهند گفت، خواهند گفت «ماء اللهم»، چى باعث شد اينها كج شدند، «عن قبلتهم» از قبله پانزده سالهشان كه «كانوا عليها» قبلهاى كه پانزده سال رو بِهِش بودند چه باعث شد كه كج شدند؟ «قُل» بهشان بگو چشمتان كور شود. «فلله مشرق والمغرب» مشرق و مغرب مال خداست. «فاينما تولوا وجهالله» هر طرف بايستى رو به خداست. اما اگر اين دور باشيم ما نيش بشنويم ما نيش شنو، ما منتكش نيستيم. ما به سمتى مىايستيم كه زير منت شما نباشيم. اصلاً قبله رمز استقلال است. چون اين ور مسيحيها، اين ور يهوديها ما بايد به يك سمتى بايستيم كه ناز كسى را نكشيم، ببينيد، قبله عوض شد. اما پيغمبر با چشمهايش، با آه و نالهاش سراغ قبله مىگشت. اما كوثر را پيغمبر با آه و نالهاش سراغ كوثر نرفت. پس كوثر عطايى است كه بدون درخواست داده شد خوب، كوثر نعمتى است كه آثارش تا قيامت هست. چهارم: عطايى كه تا قيامت هست. آخه الان كه آدم چيزى به كسى هديه مىدهد، دسته گل است كه براى دو روز و دو شبت از بين مىرود، پيراهن است كه بعد از پنج سال از بين مىرود خانه كه بعد از پنجاه سال صد سال از بين مىرود اما گفت يك كوثرى بهتى مىدهم كه تا ابد باشد
توجّه به دختر در برابر رسوم جاهلى
احترام دختر، پنج: زمانى كه دختر را زنده در گور مىكردند خدا به دختر گفت چى؟ به دختر فرمود فى كوثر. اين شكستن فرهنگ جاهلى است. يك زمانى كه دختر را زنده توى گور مىكردند آن وقت خدا در آن زمان فرمود «انّا اعطيناك الكوثر»، ما به تو دختر داديم. كوثر دختر است. فاطمه مصداق كوثر است اين خودش يك سنتشكنى است. ما يك رفيقى داشتيم آن روزى كه ريختند زمان شاه توى فيضيه طلبهها را زدند بعضىها را كشتند مىزدند به قصد كشت همان شب عمامه گذاشت گفت من روى بغض شاه همين امشب مىخواهم عمامه بگذارم. معاويه گفت كسى اسم على روى بچههايش نگذارد. امام حسين گفت به كورى چشم معاويه همه بچههايم را مىگذارم على. على اكبر، على اوسط، على اصغر. امام حسين سه تا پسر داشت همه را گذاشت على اصلاً علت اين كه ما براى امام سه تا صلوات مىفرستيم نه يعنى خداى نكرده امام از پيغمبر بالاتر است. امام يك چراغ قهوه پهلوى خورشيد. اصلاً قابل قياس نيستند هيچكس با پيغمبر مقايسه نمىشود. اما چون شاه مىگفت اسم امام را نبريد، آمريكا هم از امام بدش مىآيد ما به كورى چشم شاه و آمريكا، اين سه تا صلوات بخاطر كورى چشمش است نه بخاطر اين كه مقام ايشون. به كورى چشم اونى كه دختر را زنده توى گور مىكند خدا به دختر گفت كوثر. اين هم يك. سنتشكنى. ششم: الفاظ اين سوره هيچ كجا نيست. هيچ كجاى قرآن. اين سوره تمام كلماتش منحصر بفرد است. مثلاً در كل قرآن، آخه بعضى چيزها توى قرآن زياد است. ولى انا اعطينا هيچ جاى قرآن نيست. كوثر هيچ جاى قرآن نيست. «صَلِّ لربك» هيچ جاى قرآن نيست. وانحر هيچ جاى قرآن نيست. الفاظش منحصر بفرد است. «غيرِ، الذين امنوا، عموالصالحات» اينها توى قرآن فراوان است. اين چيزهايش منحصر بفرد است. شش
نماز و انفاق، راه تشكّر از خدا
هفتم نماز و انفاق نمونه تشكر است. نماز و انفاق بهترين تشكر است. چرا؟ مىگويد حالا كه به تو كوثر دادم تشكر كن تشكر چى؟ «صَلِّ، صلوة». نماز بخوان. «وانحر»، شتر گوسفند كن. شتر بكش يعنى گوشت دادن به، شترى نحر كن، شتر را بكش گوشتش را تقسيم فقرا كن. يعنى نماز خواندن و رسيدگى به فقرا بهترين نوع تشكر است. حالا كه من به تو كوثر دادم تو هم. اين هم يكى. نماز و قربانى خيلى جاها با هم است. در مكه هم مىگويند نماز طواف بخوان آنجا هم مىگويند عيد قربان همه حاجى واجب است حداقل يك گوسفندى بكشد. خوب. شما اگر زخم زبان را تحمل كنيد خدا دفاع مىكند. هشت: صبر از شما دفاع از خدا. به پيغمبر مىگفتند ابتر، پيغمبر تحمل مىكرد. گاهى يك متلك به شما مىگويند. سر بسرت مىگذارند. شما در مقابل متلك تحمل كن خدا دفاع مىكند چون يك آيه داريم قرآن مىگويد «انّ الله يُدافع عَنِ الذين آمنوا» خدا دفاع مىكند از مؤمنين بذار بهت متلك بگويند، بگويند ابتر من دفاع مىكنم. دفاع چى است؟ «انا اعطيناك الكوثر» دفاع از آن متلك است. نه تنها دفاع بلكه دفاع سختتر. نهم: دفاع قاطعتر. اين هر يعنى خودش. نمىگويد «اِنّ شانئك ابتر.» مىگويد «ان شانئك هوالابتر.» مثل اين كه مىگويند خودِ خودِ خودتى اين خودِ خودِ خودتى يعنى آها. يعنى شك نكنى خودتى. اين يه وقت آدم مىگويد خودش است. خودش است «ان شانئك هو»، اين هو يعنى خودش است. مثل اين كه خداوند از منافقين، از قول منافقين نقل مىكند كه به منافقين مىگفتند كه خب شما هم ايمان بياوريد، مىگفتند «أنؤمنُ»؟ ما ايمان بياوريم «كَامَنَ السُفَها». يه مشت خُل مسلمان شدند ما هم برويم مثل خُلها مسلمان بشويم قرآن مىفرمايد «أَلا اِنَهّمٌ هُمُ السُّفَها» آگاه باش همانها خودشان ميفهمند، يعنى بايد دفاع را قاطعتر بود. نوع تشكر را بايد خدا يقين كند. ده: نوع تشكر را بايد خداوند تعيين كند. مىگويد ما به تو كوثر داديم خب تشكر كن. چه جورى؟ مىگويد همه جورى من مىگويم: نماز. آخه بعضيها مىگويند آقا چرا نماز بخوانيم؟ مىگوييم بابا نماز تشكر از خداست مىگويد خيلى خب من خودم با خدا يه جورى بلدم تشكر كنم تو چه كار دارى؟ بابا اگر رفتى توى ارتش گفتند احترام بذار نوعش را ارتش بايد تعيين كند مىگويد دستت را بذار اينجا مىگويى اجازه مىدهى من خيلى به شما علاقه دارم دستم را مىگذارم بالاتر. مىزنند توى گوشت. دستم را مىگذارم اينجا. مىگويد اگر از من مىخواهى تشكر كنى همانطور كه من مىخواهم. بهترين پذيرايى آن است كه مهمان چى مىخواهد؟ مثلاً شما به يك طلبه مثل بنده يك كراوات هديه كنى من كه خوشم نمىآيد كه. به يك جوانى كه مسابقه دو داده يك عصا هديه كنى خوشش نمىآيد كه. بله براى يك پير عصا هديه كنى خوشش مىآيد. بايد ببينيم او چى دوست دارد. نوع تشكر را بايد خدا تعيين كند. خدا گفته نوع تشكر نماز باشد، شما اگر دستت خونى شده بريديد، مىگوييم آقا يك پارچه سفيدى، باندى بيار بپيچم شما اگر ده تا لحاف كرسى هم بيارى من قبول نمىكنم من فعلاً يك پارچه سفيد مىخواهم. بگو آقا پارچه سفيد ده گرم پنبه من ده تا لحاف كرسى آوردهام مىگويم بسمه تعالى نمىخواهم. شما وقتى نياز به غسل دارى بايد بروى زيردوش غسل كنى بگويى آقا من غسل نمىكنم اما توى همه اقيانوس اطلس و كبير توى همه اقيانوس هند و همه شيرجه مىروم. يك عمرى توى همه اقيانوسها شيرجه بروى تا خودت نيت غسل نكنى باز هم پاك نمىشوى. دو هزار تا مشت آببريزى تا قصد وضو نكنى وضو نمىشود، همان طور كه گفتهاند بايد انجام شود. كوثر خوب، تكاثر بد. كوثر ارزش است تكاثر ضد ارزش. كوثر خير زيادى است كه خدا مىدهد تكاثر آن زياد. طلبىهايى است كه مإ؛ّّ دنبالش مىرويم. هى حرص مىزنيم مالمان را زياد كنيم. قرآن از تكاثر انتقاد كرده «الهاكم التكاثر». تكاثر يعنى زيادهروى. دو تا قبيله با هم دعوايشان شد آن گفت ما بيشتريم آن گفت ما بيشتريم. گفتند دعوا نكنيد سرشمارى كنيد شمردند قبيله الف باخت حاشا كرد گفت نه زنهاى حامله را دو تا حساب كنيد دو مرتبه سرشمارى كردند باز هم باخت گفت نه خير ما خيلىهامان مردهايم برويم قبهشان مردههامان را هم بشمريم رفتند قبرستان مرده شمارى. آيه نازل شد خاك توى سرتان كنند شما رفتهايد مرده مىشماريد. «الهاكم التكاثر»، «الهاكم» يعنى سرگرم كرده شما را سرشمارى؟ سرشمارى يعنى تكاثر، حتى زرتم المقابر يعنى حتى اين كه زرتم، زرتم يعنى اين كه زيارت كرديد مقابر، يعنى مقبره. يعنى رفتيد مقبره پدرتان را مىشماريد يعنى اينقدر شما روحتان و فكرتان، سطح علمىتان آمده پائين تا به استخوان پوسيدههاى پدرتان افتخار مىكنيد كه ما دويست كيلو استخوان پوسيده داريم آن يكى صد و پنجاه كيلو استخوان پوسيده دارد. يعنى كارتان به جايى رسيده كه به استخوان پوسيدهها افتخار مىكنيد؟ «الهاكم التكاثر حتى زرتم المقابر» يعنى اينقدر شما پائينيد؟ كوثر ارزش است تكاثر ضد ارزش است. رويش و ريزش نسل بدست خداست. كى نسلش زياد شود كى نسلش كم. رويش نسل بدست خداست. يك دختر اين همه سيد. آنهايى كه مادرشان سيد است باز هم سيدند من بارها گفتهام. ريزش دست خداست. نماز مقدم بر انفاق است. بعضيها مىگويند ما نماز نمىخوانيم به فقرا كمك مىكنيم قبول نيست نماز و انفاق بايد با هم باشد. مثل نخ، نخ اگر به دمِ سوزن بود ارزش دارد. من سوزن ندارم ولى هرچه بخواهى نَخِتْ مىدهم چيزى نمىدوزد اگر مىخواهى بدوزد بايد اين نخ وصلِ به سوزن شود. نماز مقدم بر انفاق است. نماز وسيله تربيت است. چرا؟ براى اين كه مىگويد فَصّلِ نماز بخوان لِرَبِّك، رَبِّكْ، رَبِّكْ يعنى اين كه مىخواهد تو را تربيت كند چون مىخواهد تو را تربيت كند وسيله اين تربيت نماز است چون نماز به قول امام يك كارخانه انسانسازى است شما اگر اهل نماز باشىها، نمىتوانى نجس باشى چون همهاش را بايد بزنى پاك باشد. نمىتوانى دزد باشى چون دگمه و نخ دزدى باشد نماز باطل است، نمىتوانى آدم منزوى باشى چون «قدقامة الصلوة» بايد بروى نماز جمعه، جماعت. آدم اگر نماز درست خواسته باشد بخواند همه كارهايش درست مىشود. رَبِّك، نماز وسيله تربيت است. بعضى كيفرها توى همين دنياست. فكر نكن همه را خدا گذاشته براى قيامت. خيلىها را توى دنيا سيلى مىزند مىگويد حالا كه به تو گفت ابتر من توى همين دنيا نسلش را قطع مىكنم. «شانئك هوالابتر» يعنى بعضى كيفرهاى خدا توى همين دنيا است. پس ببينيد اينها را ديگر نمىنويسم. چند تا شد؟ يازده تا. دوازده: نماز مقدم بر انفاق است، سيزده: نماز وسيله تربيت است چون مىگويد «صَلِّ لِرَبِّكَ»، چون خدا ربّكَ، ربّكَ يعنى مىخواهد تو را تربيت كند نماز بخوان. چهارده: بعضى كيفرها در همين دنياست. نمىگذارند براى قيامت توى همين دنيا. حالا كه گفتى اَبتر نسلت را قطع مىكنم. در اسلام هم سروش است هم خروش. هو تولى است هم تبرىَّ. هم زنده باست است هم مرده باد. هم حبّ است هم بغض، هم رويش است هم ريزش، چون خدا مىگويد كوثر، ابتر، كوثر رويش است. ابتر ريزش است. كوثر سروش است، ابتر خروش است، كوثر تولىَّ است، ابتر تبرىَّ است. دشمن رهبر را نشانه مىرود. به خودِ پيغمبر گفتند ابترى يعنى گاهى وقتها دشمن بقدرى پررو مىشود كه ديگر دست مىگذارد روى شخص اول، رهبر، پيغمبر، به پيغمبر، چون عطا از اوست نماز هم بايد از او باشد. مىگويد «اِنّا»، «اِنّا اعطيناك» ما به تو عطا كرديم پس تو هم «فَصَلِّ لِرَبِّكَ»، حالا كه عطا از اوست تشكرت هم بايد از او باشد. اِنّا يعنى ما داديم پس لرَبِّك تشكرت هم از او باشد. خدا به تو كوثر داده، كوثر يعنى خيلى زياد، حق ندارى ميش بكشى، تو هم بايد بزرگترين شتر، حيوآنهارا بكشى. يك وقت يك بچه عادى است خُب ميش و بز بس است اما وقتى زهرا دادم تو هم بزرگترين حيوانها را بايد بكشى. يعنى وقتى به تو صد ميليون پول دادم تو ديگه حق ندارى پنج تومن بندازى توى صندوقِ كمكِ امداد. تو بايد ده هزار تومانى بندازى. يعنى كسى كه وضعش خوب است آن هم بايد عطيهاش خوب باشد. حالا كه من به تو كوثر دادهام مىگويد «واَنْحَرْ»، «نَحْرْ» غير از ذبح است نمىگويد «فصل لربك واذبح»، نمىگويد ذبح كن، ذبح مال گوسفند و ميش است. مىگويد وانحر، نحر مال شتر است. كسى كه خدا هديهاش زياد است بايد بخشش هم بيشتر باشد. وانحر. نماز هم در بزرگترين سوره آمده هم در كوچكترين. بزرگترين سورههاى قرآن سوره بقره است، اول سوره بقره مىگويد «الذين يقيمون الصلوة»، كوچكترين سورهها سوره كوثر است مىگويد «فَصَلِّ»، نماز بقدرى مهم است هم تو بزرگترين سوره آمد هم در كوچكترين سوره. دلهاى رنجيده و اَبتر شنيده را با نماز و انفاق و عطا و وعده شاد كنيد، افرادى كه توى جامعه تحقير مىشوند، كسى كه تحقير مىشود بايد جبران كنيد، يك كسى اذان مىگفت، يك كسى آمد ديد اذان مىگويد، جسارت كرد به اون، تف انداخت، تا به من خبر دادند دويدم رفتم گفتم كى بوده همان جايى كه، گفتم عوض، بجاى جبران جسارتى كه كردند تو مهمان من بيا برو مشهد. يك كسى كه تحقير شد بايد امت حزبالله در مقابل تحقير او را تكريم كند. وقتى تحقير مىشود پيغمبر مىگويند ابترى، عقبه ندارى، خدا هم در مقابل اين تحقير جبران مىكند. يعنى سعى كنيد توى جامعه خوبانى كه تحقير مىشوند به يك نحوى، اگر يك كسى كه سيلى زد به يك كسى، به ناحق، دسته دسته برويم ازش تغذيه كنيم. كه بگويد اگر به ناحق يك سيلى خوردم عوضش است حزبالله با من است. دلهاى رنجيده را، هى مىگويند وقت تمام شد. خيلى خوب، اين آخر را هم بگويم. كيفر و جرم بايد متناسب باشد. چون به پيغمبر گفت ابتر، كيفرش هم اين است كه بگوييم «هوالابتر». يعنى كيفر بايد با جرم تناسب داشته باشد. حالا كه تو گفتى ابتر، خدا هم بهش گفت ابتر. عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد اگر اين ابتر نمىگفت شايد اينقدر نسل فاطمه مبارك نبود. خدا به كورى چشم، خير كثير مربوط به سن نيست گاهى يه دختر ممكن است هجده سالش باشد مثل فاطمه، اما كوثر باشد. يعنى اگر خدا خداسته باشد بدهد گاهى يك برگ زرد مىافتد توى حوض كشتىِ پنجاه تا مورچه مىشود. بغل استخر چنارى است قدِّ مِنار، حتى يك مورچه را هم نجات نمىدهد، اين كه چى چى نجات است مهم نيست گاهى ممكن است يك آدمِ عادى يك تار عنكبوت يك پيغمبر را توى غار حفظ مىكند اين همه چوب و چدن و سنگ پيغمبر را حفظ نمىكند، براى اين كه چى چى مؤثر است بايد خدا، خدا بايد نظر كند. يك درخت كوچك كلى ميوه مىدهد. درخت بزرگ ميوه نمىدهد. براى اين كه، اين را بايد بركت را از خدا بخواهيم. حرفهايم موند، بهرحال فاطمه مصداق كوثر است. خدايا به آبروى فاطمه و شوهرش و پدرش و بچههايش و مهديش و نسلش و اشكش و عبادتش و تقوايش و سوزش و خطبهاى كه در مسجد خواند به حق زهرا و سوزِ دلش تمام دعاهايى كه ماه رمضان امسال شده مستجاب بفرما. (الهى آمين) تمام دعاها را مستجاب كن (الهى آمين). دخترهاى ما را فاطمه گونه، پسرهاى ما را على گونه به سمت آن خط هدايت بفرما (الهى آمين) كشور ما، دين ما، دنياى ما، رهبر ما، دولت ما، امت ما، نسل و ناموس ما عقايد و افكار ما، انقلاب و عزت و مرز و بوم ما، آب و خاك ما و هرچى به ما دادى حفظ بفرما (الهى آمين) قيامت را روزِ روسفيدى ما قدار بده (الهى آمين) هر چى به خوبهايت مىدهى به ما مرحمت كن (الهى آمين) همه لغزشها و گناههاى ما را ببخش (الهى آمين) انشاءالله در راهپيمايى شركت كنيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.»
«اللّهم صلّ على محمّد و آل محمّد»
راهپيمايى عليه دشمن، عمل صالح قرآنى
«بسم اللّه الرّحمن الرّحيم»
الّلهم صل على محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التقوى
بينندگان عزيز بحث را آخرين شب جمعه ماه رمضان تماشا مىكنند. شبى كه فردايش روز قدس از ابتكارات امام و نظام و نظام مقدس جمهورى اسلامى همين تأسيس روز قدس بود كه يعنى روز حمايت از مظلومين. روزى كه با يك راهپيمايى شما و باقى مسلمانها، يك سال بچههاى فلسطين در مقابل اسرائيل مقاومت مىكنند. هر سال من اين آيه را مىخوانم و امسال هم اين آيه را بخوانم چون هر سالى ممكن است يك عدّه گوش دادند يك عدّه گوش ندادهاند آن شب، قرآن يك آيه دارد مىفرمايد كه «ولايطئون موطئا يغيظُ به الكفار» هر حركت دسته جمعى كه مسلمانها بكنند كه يغيظ، يغيظ يعنى غيظ كنند، كفار به غيظ دربيايند، هر مانور دسته جمعى كه كفار را عصبانى كند براى شما عمل صالح نوشته مىشود. چون توى قرآن خيلى داريم «انّ الذّين آمنوا و عملوا الصالح، عملوا الصالح» زياد است. «عملواالصالح» چى است؟ يكى از اعمال صالح اين است كه انسان مشى و رفتارش جورى باشد كه كفار به غيظ دربيايند. اگر يك وقت مسلمانها، مسلمان بودند، كفار هم خيالشان راحت بود پيداست اين اسلامى كه كار به كفار نداشته باشد، اصلاً اگر پيغمبر اسلام كار به كفار نداشت هيچ جنگى واقع نمىشد. اين كه اسرائيل همه كارى مىخواهد بكند، مسلمانها هم مسلمان باشند، چه مسلمانى است؟ ما بايد نمازمان هم جهت داشته باشد. «ان الصلوة تنهى عن الفحشاء والمنكر» يعنى نماز شما هم بايد يك خاصيت داشته باشد كه جلوى فحشا و منكر را، اصلاً اگر يك مسجدى «حَىَّ عَلى الصلوة» مىگويد، دمِ درِ مسجد هم خلافكارى مىشود اين پيداست «حىّ على الصلوة» از خاصيت، مسجد بايد جورى باشد كه حتى نگاه به كاشى بكنى بگويى اينجا مسجد است بريم جاى ديگر، يعنى اصلش بايد، كاشيهاى مسجد بايد مثل اين كه مىگوييم پليس است برو جاى ديگر. يعنى نمازى خاصيت دارد كه اذانش، خدا رحمت كند شهيد نواب صفوى را، با اذان شاه را مىترساند. طرفداران نواب صفوى هر كجا بودند اذان مىگفتند. اصلاً اذانش يك نارنجك بود. قرآن مىگويد مسجد بايد جورى باشد كه «كم يدخلوها الاوهم خائفين»، اگر غلط نخوانده باشم. يعنى مثل سنگر فرماندهى. الان سنگر فرماندهى را يك غريبه خواسته باشد برود تويش مىترسد. مىگويد مسجد سنگر فرماندهى است بايد چنان مسجد جون داشته باشد كه اگر يك چهار تا فسادى هم مىشود مردم بيايند به مسجد پناه ببرند و مسجد كمك نيروى انتظامى باشد. اگر مسجدهاى ما جون داشته باشد از جوانها پر باشد «و كاُنهم بُنيانٌ مرصوص» شرع بيمه مىشود دزدى هم توى شهر نمىشود يعنى خود مسجدِ محله، منطقه، خانههاى دورش را، اما اگر تو مسجد چهار تا پيرمرد رفتند، پيرمرد و پيرزن وارفته نماز خواندند، همسايه مسجد هم دزدى مىشود نيروى انتظامى هم مىگويد من چه كنم. مسجد بدونند كه، يعنى يك دزد بفهمد كه اگر تا پانصد مترى مسجد خواسته باشد خانه بزند فردا جوانهاى مسجد كلهاش را مىكَنند. بداند كه اگر به يك دخترى چپ نگاه كند، به يك پسرى سوء قصد داشته باشد جوانهاى مسجد حالش را مىگيرند. مسجد بايد جورى باشد كه نسبت به مؤمنين آرامبخش باشد، نسبت به خلافكار اين سبب ترس باشد و اين به شرطى است كه ما مسجدهايمان را زنده نگه داريم. اين حركتهاى دسته جمعى «ولايطئون موطئا يغيظ به اللكفار» حركتهاى دسته جمعى كه اسرائيل و آمريكا را عصبانى مىكند اينها عمل صالح است. به قصد عبادت هر سال شركت مىكرد، امسال هم شركت بكنيم. خدايا يك دعا كنيم، آنچه ماه رمضان براى خوبها مقدّر كردى همه را براى همه ما مقدّر كن (الهى آمين) اسرائيل و آمريكايى كه در ايران تحقير شد در دنيا روز به روز خوارتر بفرما (الهى آمين) اينهايى كه با حركتشان، با اشكشان، با قلمشان، با بيانشان، با پولشان، با وجودشان، با حضورشان در جبههها آنهايى را كه براى اسلام و مسلمين مفيدند و مفيد بودند همه را، همه مشكلاتشان را حل بفرما (الهى آمين) و اما بحثى كه دارم، صلوات بفرستيد: «اللهم صلّ على محمّد و آل محمّد»، ما امسال بحث ماه رمضانمان راجع به اهل بيت بود اگر خواسته باشيم مفضّل بگوييم هر، مثلاً پيغمبر يكسال سخنرانى دارد، چون تمام حركاتش را خواسته باشيم بگيم خيلى طول مىكشد. اميرالمؤمنين هم همينطور، اينست كه يك نگاه عبورى به زندگى اميرالمؤمنين و پيغمبر كرديم حالا هم يك نگاه عبورى به حضرت زهرا داشته باشيم. در قرآن آيات زيادى مربوط به حضرت زهراست يكى از مصاديق حضرت زهراست. يكى از آياتى كه همهتان حفظيد اين آيه هست: چون بينندهها شب جمعه آخرِ ماه رمضان است و يك آيه خواندن ثواب يك ختم قرآن دارد و هر كس همه قرآن را بخواند يك دعاى مستجاب دارد دوست دارم الان كه بينندهها، كه عرض كنم با هم همه مردم ايرانى كه پاى تلويزيون هستند اين سوره را بخوانيم به اين نيت كه ثواب اين را هديه كنيم به حضرت زهرا: «بسم الله الرحمن الرحيم». «انا اعطيناك الكوثر»، «فَصِّلَ لِرَبِّكَ والنحر، ان شانئك هوالابتر» هديه روح حضرت زهرا باشد اين سوره و من هم تفسيرش را بكنم. بعد كه با حضرت زهرا، با اين سوره آشنا شديم يك مقدار هم فضائلش را بگويم. خوب پس موضوع بحث سيره فاطمى، حضرت زهرا، نگاهى به تفسير سوره كوثر