تبیان، دستیار زندگی

درباره اسرافیل ساخته آیدا پناهنده

میان عشق و تردید

حالا که اسرافیل را در کنار فیلم ناهید قرار می دهیم به نظر می رسد که آیدا پناهنده مسیری را در فیلمسازی ادامه می دهد که سینمای خاص خودش است؛ با ویژگی ها و مولفه های مشترکی که امضای او را پای هر اثرش قابل تشخیص می کند... نقد فیلم او را بخوانید:
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
اسرافیل
او در ناهید قصه ای را در گیلان روایت کرده بود و حالا در اسرافیل به سمت دیگری از شمال رفته و این بار قصه اش را در جغرافیای مازندران و طبیعت زیبایی آن تعریف می کند. پیرنگ و فضای انسانی و مضمونی قصه را نیز می توان در همان حال و هوای فیلم قبلی اش تعریف کرد با داستانی متفاوت. مشکل فیلم هم دقیقا در همین روایت داستان است نه ذات خود قصه.

خود قصه سرشاز از موقعیت ها،مفاهیم و ارجاعات انسانی است که قابلیت بازنمایی بالایی از حیث مضمونی دارد و به نوعی می توان روانشناسی آدم های در بحران و بلاتکلیف را به تصویر بکشد. ضمن اینکه فیلم رویکرد خوبی در طرح و بیان جامعه شناسی فرهنگی دارد و نقش خرده فرهنگ های قومی و محلی را در کیفیت سرنوشت آدمهای قصه به خوبی بازنمایی می کند.

در واقع توجه به بافت جغرافیایی در اسرافیل صرفا کارکرد مکانی و لوکیشن ندارد و به عنوان یک عنصر زیرساختی فرهنگی در چیدمان قصه و آدمهایش موثر است. چه بسا اگر قصه در مکان دیگری رخ می داد ماجرای دیگری داشت.

خط اصلی قصه بهروز(پژمان بازغی) است که از یک سو در تب و تاب حسرت گذشته خود می سوزد و هنوز دلش پیش ماهی(هدیه تهرانی) است و از سوی دیگر درگیر عشق تازه ای شده که به او قول ازداج داده است. با این حال قصه فیلم یک قصه مردانه نیست بلکه نقطه کانونی آن از حیث مفهومی زنان هستند و در اینجا با دو زن از دو نسل مختلف مواجه هستیم که هر کدام به دلیل مناسبات های خانوادگی خود از حق انتخاب برای ازدواج محرومند یا با موانع و دشوارهای زیادی مواجه هستند.

 اگرچه خاستگاه خانوادگی و جغرافیایی این دو با هم فرق می کند اما به نوعی دچار یک درد و تجربه مشترک هستند. اما مشکل اصلی اسرافیل در این است که قصه این دو زن در روایت و پرداخت به دوپاره گی فیلم بدل می شود و در نمیه های آن از ماهی به سارا(هدی زین العابدین) وصل می شود و به نوعی ماهی و قصه او به حال خود رها شده و فیلم وارد زندگی سارا و دغدغه های او می شود.

اگرچه حلقه وصل این دو زن و قصه شان یک مرد است اما روایت این قصه دچار دوپارگی است و انسجام و یکدستی خود را از دست می دهد. اگر بخواهیم کلیت فیلم را از حیث مضمون خلاصه کنیم باید آن را در دو موقعیت یا یک موقعیت متعارض و پاردوکسیکال «تصمیم و تردید» خلاصه کنیم که تراژدی انتخاب برای یک زن را در جامعه و ساختاری سنتی روایت کرده و برجسته می کند. زنانی که هم از استقلال هویتی و شخصیتی برخوردارند و نسبت به وضعیت خود دچار خودآگاهی هستند.

با این حال در این میان از همه بلاتکلیف تر بهروز است که هنوز تکلیف احساسش معلوم نیست و یک جوری بین عقل و دلش دست و پا می زند. بلاتکلیفی برزخی ترین تجربه بشری در طول زندگی است که بسیاری از تراژدی ها از دل آن بیرون می آید. این تراژدی برای زنان از سویه غمگین تری برخوردار است.

آیدا پناهنده تلاش کرده تا ضمن روایت یک قصه زنانه چه در اسرافیل و چه در فیلم قبلی اش ناهید به موقعیت دشوار زنان و محدویت های آنان در انتخاب بپردازد اما دچار شعارهای افراطی فمینیستی نمی شود و فیلمی ضد مرد نمی سازد. درباره بازی ها هم باید گفت که اگرچه از یک سو به نظر می رسد چهره و رفتارشناسی و اساسا سبک بازی هدیه تهرانی چندان تناسبی با این قصه و فضای آن ندارد اما استقلال طلبی و روحیه فردگرایانه ای که در او وجود دارد کمک کرده است تا شکنندگی ماهی در قصه بیشتر به چشم آمده و حس شود.

پژمان بازغی هم تقریبا شبیه همان نقشی است که در ناهید ایفا کرده اما هدی زین العادبدین در نقش سارا یکی از نقاط قوت فیلم از حیث بازیگری است و توانسته نوسانات درونی و بیرونی یک زن در یک تجربه برزخی را به خوبی به نمایش بگذارد. اگرچه اسرافیل از حیث فیلمنامه اشکالات زیادی دارد اما کارگردانی و اجرای آن قابل توجه است به ویژه فیلمبرداری آن که با قاب های زیبایی از جغرافیایی شمال مواجه هستیم. قاب هایی که کارکرد کارت پستالی پیدا نمی کند و در نسبت با متن به تصویر کشیده می شود. کاش با حذف برخی پلان های زائد، ریتم قصه تندتر می شد تا متناسب با ذات داستان باشد.

بیشتر بخوانید:
شگفتانه بانوان سینما