تبیان، دستیار زندگی

نگاه دکتر پهلوان به کتاب صحیفه سجادیه و توجه به نیاز روز جامعه

فقط کتاب دعا نیست

این اندیشه که کتاب شریف صحیفه سجادیه شامل ادعیه است و برداشت نادرست ما از کلمه ادعیه که به متونی تشریفاتی و مناجاتی تعبیر می شود باعث شده که نیاز کمتری به مطالعه و فهم معارف صحیفه احساس کنیم. در حالی که مطالب این کتاب آموزشی هم هست و توحید و معاد و دیگر اصول و نیز عارف اخلاقی و حقوقی را م یتوان از آن آموخت و آموزش داد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
منصور پهلوان
با دکتر منصور پهلوان استاد علوم قران و حدیث دانشگاه تهران درباره صحیفه سجادیه به گفت وگو نشستیم و بحث مان به برخی وقایع تاریخی و اجتماعی نیز کشیده شد؛

کتاب صحیفه سجادیه از جمله کتاب هایی است که با وجود مضامین بسیار عالی در میان مردم کمتر شناخته شده است. از نظر شما ویژگی بارز صحیف هی سجادیه چیست؟

صحیف هی سجادیه از مواریث گرانبهای امامان شیعه (علیه السلام) است که بر زبان امام زین العابدین و سید لساجدین علی بن الحسین (علیه السلام) جاری شده است. صحیفه ی سجادیه همانند نهج البلاغه پس از قرآن کریم از معروف ترین کتاب های مسلمین و شیعیان است و همواره مورد استفاده‌ی طبقات مختلف مسلمین بوده است.

بیشتر تصور می شود صحیفه ی سجادیه تنها مجموعه ی چندین دعا است؛ در صورتی که این گونه   نیست. صحیفه سجادیه، کتابی است که توحید را به ما می آموزد، از نبوت و معاد سخن می گوید و تعالیم و دستورات اسلام را بیان می‌کند. نباید به صحیف هی سجادیه فقط به عنوان یک کتاب دعا نگاه کنیم بلکه این کتاب فکر و ایده‌ی اسلامی را بازگو می کند. گرچه این کتاب شامل 54 دعا است ولی این دعاها از لسان آگاه ترین مردم به وحی و نبوت و معارف الهی صادر شده است. آشنایی با معارف امام سجاد (علیه السلام) که در صحیفه ی سجادیه متجلی و متظاهر است ما را با اسلام و مکتب پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) آشنا می‌کند. صحیفه‌ی سجادیه چنین کتابی است.

برای توضیح بهتر این مطلب اجازه می خواهم مطلبی از یکی از مفسران نامدار قرآن کریم نقل کنم. تفسیر «الجواهر» از تفاسیر معروف اهل تسنن است و نویسنده ی آن طنطاوی در حدود یکصد سال پیش در گذشته است. طنطاوی مفتی دانشگاه اسکندریه بود و مرحوم آیت الله نجفی مرعشی نسخه ای از صحیفه ی سجادیه را برای او ارسال می کند. طنطاوی در پاسخ به هدیه ی آیت الله مرعشی، نام های می‌نویسد و بیان می‌کند که این کتاب شامل علوم و معارف و حکمت ها است و هیچ کتاب دیگری نظیر آن نیست و از بدبختی ما است که تا کنون بدان دسترسی نداشته ایم. من هر بار که در آن می نگرم و در مفاهیم عالیه ی آن می اندیشم آن را برتر از کلام بشر و پایین‌تر از کلام پروردگار می یابم.

مکالمات امام سجاد (علیه السلام) با خدا در این 54 دعا به قدری زیبا، دقیق و عالی است که با مطالعه ی آن متوجه می شویم که در مورد عظمت هستی، کوچکی انسان، ابتلائات و مشکلات و مصائبی که بر انسان‌ها در این دنیا وارد می‌شود، صحبت می‌کند. در این کتاب نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی، حکومت‌های ظلم و جور و بیزاری از آنها، تقویت نیروی ایمانی و دعا برای مرزبانان حدود اسامی، مطالب ارزنده‌ای وجود دارد. امام سجاد (علیه السلام) در دعای مرزداران از خدا می‌خواهد که مرزداران را موفق و مؤید بدارد و کسانی را که از حق و حقیقت، دفاع کرده و در برابر ظلم و ظالمین ایستادگی می‌کنند پیروز گرداند. در دعاهای دیگر به چگونگی رفتار با پدر و مادر، فرزند، همسر، همسایگان و ... اشاره می‌فرماید. ظاهر این کتاب، دعا است ولی باطن آن حکمت و علوم و معارف است. کسی که صحیفه‌ی سجادیه را مطالعه کند با مبانی دینی و اسلامی آشنا می‌شود.

به عقیده ی من مهم ترین ویژگی صحیفه ی سجادیه این است که ما را با معارف الهی، حقایق و اصول و تعالیم اسلامی- که در شکل دعا و صحبت و راز و نیاز با خدا بیان شده است - آشنا می‌کند.

من شاهد بوده‌ام که در بعضی از مشاهد مشرفه مانند مسجدالنبی و خانه‌ی خدا و ... وقتی صحیفه‌ی سجادیه خوانده می‌شد، بسیاری از مسلمانان از مذاهب مختلف را جذب می کرد و همگان به مضامین عالی آن گوش فرا داده و حالت معنوی نیکویی به آنان دست می‌داد. سبط بن جوزی از دانشمندان بزرگ شافعی مذهب و صاحب کتاب «خصائص الائمه» است. او در کتابش دو عبارت در مورد حضرت علی (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) آورده است.

او می گوید: «اگر امام علی (علیه السلام) نبود معارف مسلمین کامل نبود و دقایق توحید را درک نمی‌کردند زیرا مجال بسط این معارف الهی در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) فراهم نگردید. ابن جوزی در ادامه بیان می گوید اگر امام زین العابدین (علیه السلام) و صحیفه ی سجادیه نبود مردم نمی دانستند که چگونه با خدا سخن بگویند و با او راز و نیاز کنند. او کسی بود که راه گفت وگو با خدا را به مردم آموخت. او یاد داد که در سختی ها چگونه باید در دل کرد. او در ادامه می گوید امام علی بن ابی طالب و امام علی بن الحسین (علیه السلام) حق بزرگی بر گردن مسلمین دارند. حق تعلیم امام علی (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) تا روز قیامت بر گردن تمام آحاد ملت اسلام است.»

با توضیحاتی که بیان شد متوجه می شویم که باید به صحیفه ی سجادیه به چشم دیگری بنگریم.

پس چرا جایگاه این کتاب مغفول مانده است؟ آیا در این راستا کم‌کاری کرده‌ایم یا متولیان این امر برای شناساندن بهتر این کتاب در میان مردم به درستی عمل نکرده اند؟

دلایل کم‌توجهی به این کتاب ارزشمند بسیار است. مثلاً در حوزه‌های علمیه مضامین عالیه ی آن بحث و بررسی نمی شود و خطبا و سخنوران به مطالب آن استشهاد نمی کنند. در حوزه های علمیه بیشترین وقت صرف فقه و اصول یا ادبیات می‌شود. متأسفانه نسبت به تعلیم قرآن، صحیفه‌ی سجادیه و نهج‌البلاغه کم‌توجهی شده است؛ حتی تا 50 سال گذشته به تدریس قرآن و تفسیر آن کمتر اهتمام  می‌شد تا اینکه علامه طباطبایی این حرکت را آغاز کرد.

در سال‌های اخیر درباره‌ی نهج‌البلاغه تحقیقاتی صورت گرفته و مؤسسات پژوهشی نهج‌البلاغه تأسیس شده است ولی شایسته است در مورد صحیفه هم تحقیقات گسترده‌ای صورت پذیرد. جایگاه صحیفه سجادیه که یکی از گران‌بهاترین مواریث اسلامی است مشخص نشده و اهتمامی از ناحیه مدرسین، اساتید و مسؤولان صورت نگرفته است. این کتاب نه تنها در میان اهل تسنن بلکه در میان شیعیان نیز جایگاه خود را ندارد و شایسته است ابعاد مختلف این کتاب گرانقدر بیشتر مورد مطالعه و توجه قرار گیرد.

بعد از ماجرای کربلا چه چیزی سبب شد تا روحیه‌ی حماسی و پرشور امام حسین (علیه السلام) به روحیه‌ی آرام و خلوت امام سجاد (علیه السلام) تبدیل و صحیفه ی سجادیه نگاشته شود؟

ائمه‌ی ما یک شیوه داشتند. این‌طور نبود که امام حسن (علیه السلام) اهل صلح و سیدالشهدا (علیه السلام) اهل جنگ باشند یا امام سجاد (علیه السلام) اهل صلح و مماشات و حضرتا میرالمؤمنین (علیه السلام) اهل نبرد باشند. همه‌ی‌ ائمه (علیه السلام) یک مشی داشتند. دلیل این سخن آن است که امام حسن مجتبی (علیه السلام) ده سال در سال‌های 40 الی 50 در دوران معاویه امامت کرد و امام حسین (علیه السلام) نیز ده سال در سال‌های 50 الی 60 در دوران معاویه امام بود و رفتار ایشان با معاویه به یک شکل بود و هیچ تفاوتی نداشت.

اگر امام حسن (علیه السلام) در زمان یزید بود همان کاری را می کرد که امام حسین (علیه السلام) انجام داد و اگر امام سجاد (علیه السلام) در دوران یزید بود همان کاری را می کرد که سیدالشهدا (علیه السلام) انجام داد. بنابراین ائمه (علیه السلام) مشی واحدی داشته‌اند اما شرایط زمان و مکان متفاوت بوده است. امامت امام سجاد (علیه السلام) بعد از عاشورا از سال های 61 الی 95 هجری شکل می گیرد این دوران، دورانی بود که ستمگران و خون‌ریزان، حکومت‌های وحشیانه‌ای داشتند و امام سجاد (علیه السلام) تحت عنوان اینکه با شما کاری ندارم و با خدا صحبت و مناجات می کنم تمام مسائل سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، تربیتی، دینی، مکتبی، عقیده‌ای و توحیدی را تحت عنوان دعا و برای سازندگی امت اسلامی بیان کردند. اگر آن شرایط را در نظر بگیریم متوجه می شویم که امام سجاد (علیه السلام) بهترین کار را انجام دادند؛ یعنی یا باید صحبتی از معارف، توحید، حقیقت و مکتب اسلام نمی‌شد یا این مطالب بازگو و در تاریخ ثبت و ماندگار می شد.

امام مجتبی (علیه السلام) به معاویه نوشته اند: «والله لو وجدت صابرین عارفین بحقی غیر منكرین ما سلمت لك ولا أعطیتك ما ترید.» یعنی، اگر یاورانی داشتم که از حق و حقیقت دفاع می کردند و در برابر ناملایمات و در جنگ صبور بودند و پشتکار داشتند نه صلح‌نامه با تو می نوشتم و نه آنچه تو می خواستی تسلیمت می کردم. طبعاً اگر امام (علیه السلام) یار و یاور داشته باشد می‌تواند مقابله کند و اگر یار و یاور نداشته باشد تکلیف از او ساقط است. امام سجاد (علیه السلام) یار و یاوری نداشتند تا حکومتی تشکیل دهند و با حکومت های سفاک مقابله کنند؛ از طرفی مردم از کشت و کشتار ابن زیاد، یزید و بنی امیه و بنی مروان ترسیده بودند؛ بنابراین اظهار تشیع و دوستی خاندان علی (علیه السلام) را نمی‌کردند؛ حتی صد سال علی (علیه السلام) را در منابر و نمازهای جمعه لعن می کردند و مردم نمی توانستند با ستمگران مقابله کنند.

بنابراین امام سجاد (علیه السلام) بهترین راهی که در دوران خفقان انتخاب کردند مقابله با سلاطین و ستمگران بود اما به روش فرهنگی و در قالب تعلیم معارف عالیه‌ی اسلامی.

می توان گفت که حادثه عاشورا سبب کناره گیری امام سجاد (علیه السلام) از مسایل سیاسی و اجتماعی شد؟

تعبیر کناره گیری درست نیست؛ بلکه شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم به گونه ای رقم خورد که تنها راهِ بقای اسلام از طریق روش امام سجاد (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) که بر معارف و حقایق اسام تأکید می کردند، بود؛ یعنی در حقیقت آن‌ها یک مبارزه ی فرهنگی گسترده ای را آغاز کردند و دانشگاهی را تأسیس کردند که چهار هزار دانشجو داشت و حتی رهبران مذاهب اربعه اهل سنت نیز جزو شاگردان مستقیم یا غیر مستقیم ایشان بودند.

امام سجاد (علیه السلام) کار فرهنگی را برای جامعه ضروری می‌دانستند و اگر کار سیاسی و مقابله مستقیم انجام می‌دادند اسلام به طور کلی از بین می‌رفت و هیچ چیز از آن باقی نمی‌ماند؛ اما حالا می‌بینیم که معارف و حقایق امام سجاد (علیه السلام) مثل صحیفه‌ی سجادیه یا احادیث فراوان امام باقر (علیه السلام) یا امام صادق (علیه السلام) در اختیار ما و برای امت اسلامی راهگشا است و ما را از این شائبه که رهبران اسلام کسانی همانند یزید بن معاویه، معاویه و عمرو عاص هستند دور می‌کند؛ چون آنها کسانی بودند که خود را خلیفه‌ی رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) می‌دانستند؛ یعنی هر کاری کنند، چون جانشین پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) هستند درست است. ائمه (علیه السلام) با اقدامات خود ثابت کردند که خلفا باطل هستند و راه و روش صحیح اسلام راستین همان است که آ نها بیان می‌کنند.

شیعیان در حال حاضر با توجه به مشکلاتی که وجود دارد باید کدام مسیر را انتخاب کنند؟ مسیری که امام حسین (علیه السلام) برگزید یا مسیری که امام سجاد (علیه السلام) انتخاب کرد؟

مسلم است که زیربنای ساختار جامعه، امور فرهنگی است. اگر در کشوری یک نظام سیاسی حکمفرما شود ولی فرهنگ مناسب آن نظام سیاسی وجود نداشته باشد، آن نظام ساقط خواهد شد.

جامعه اسلامی وقتی تحقق می‌یابد که این مبانی فرهنگی در آن رسوخ کرده و پیاده شده باشد. این سؤال که آیا باید به روش امام سجاد (علیه السلام) عمل کنیم یا به روش امام حسین (علیه السلام) سؤال بسیار خوبی است. ما باید به روش ائمه (علیه السلام) عمل کنیم و در شرایط مختلف، روش های مختلفی را به کار بگیریم؛ اما به نظر می رسد آنچه کمتر به آن توجه شده پرداختن به امور فرهنگی است. مسئله‌ی حجاب مسئله ای نیست که با بخشنامه در جامعه پیاده شود. حجاب امری شخصی است که برای رعایت آن باید اعتقاد درونی وجود داشته باشد در غیر این‌صورت اگر یک نفر به زور محجبه شود، اگر زور برداشته شود حجاب او هم برداشته می شود. چنان که بعضی از مسافران هواپیما بلافاصله وقتی از مرز ایران خارج می‌شوند حجاب خود را برمی‌دارند و حتی لباس‌های بدن نما می‌پوشند. این نوع حجاب اصلاً ارزش ندارد. حجابی که انسان برای حفظ شغل و سمت خود رعایت می‌کند به درد نمی‌خورد. کسی که از روی اعتقاد نماز می‌خواند ارزش دارد؛ ولی کسی که نماز می‌خواند تا رئیس اداره ببیند یا نماز می‌خواند به این دلیل که پدر یا مادرش او را مجبور کرده‌اند ارزش ندارد. حجاب هم اگر بر اثر اعتقاد نباشد و بر اثر ترس از رئیس اداره و پاسبان و پلیس باشد ارزشی ندارد؛ بنابراین آنچه باعث پیاده شدن و تحقق اسلام است مبانی فرهنگی و اعتقادی است.

به یاد دارم در گذشته بعضی از مراجع قم به یکی از رؤسای جمهور سابق گفته بودند که چرا شما در تهران مسأله حجاب را جدی نمی گیرید ایشان گفته بود که این کاری است که شما باید انجام دهید نه پاسبان و ژاندارم. پاسبان و ژاندارم که نمی تواند در دل دختران و زنان این مرز و بوم تولید ایمان کند. ما که نمی‌توانیم همراه هر دختری یک پاسبان بفرستیم که روسری خود را عقب نزند. چنین کاری از ما برنمی‌آید و اصلاً چنین کاری درست نیست. معلمان، روحانیون، اساتید، پدران و مادران باید چنین کاری را انجام دهند؛ فواید داشتن حجاب و مضرات بی حجابی را بگویند. این سخن، سخن متینی است؛ اگر یک زمان به جای نیروی فرهنگی با نیروی سیاسی اقدام کنیم محکوم به شکست خواهیم بود.

بسیاری از کشور گشاها و ابرقدرت‌ها وارد مملکتی می شوند ولی بیشتر از مدتی محدود دوام نمی آورند و نیروی نظامی و سیاسی پیروز نمی شود. مثلاً مغول ها با نیروی نظامی وارد ایران شدند ولی چون مردم ایران فرهنگ داشتند هولاکوخان، گوهرشاد خاتون و ... مسلمان شدند. نیروی سیاسی نتوانست روش چنگیزخان مغول و اوکتای را پیاده کند. آن سیاست چند صباحی ادامه داشت ولی دوام و بقا نداشت. این فرهنگ است که دوام و بقا دارد. ما دارای فرهنگ قوی و قدرتمندی بودیم؛ بنابراین توانستیم رنگ و روی حاکمان را تغییر دهیم بالعکس در صدر اسلام ایرانیان تحت تأثیر فرهنگ اسلامی و قانون برابری قرار گرفتند؛ چون در جامعه‌ی ساسانی به هفت خانواده ی پارسی معتقد بودند و کسی حق نداشت از خاندانی به خاندان دیگر یا از حرفه ای به حرفه دیگر برود؛ بنابراین فرهنگ اسلامی غلبه پیدا کرد.

اقدامات فرهنگی امام باقر، امام صادق و امام سجاد (علیه السلام)  زیربنای ساخت یک جامعه‌ی اسلامی است. اگر در حال حاضر نیز بخواهیم موفق باشیم حتماً باید بر مبانی فرهنگی تأکید کنیم و در ترویج و تأسیس و تعلیم مبانی فرهنگی موفق باشیم؛ اگر در مبانی فرهنگی موفق باشیم در مبانی سیاسی هم موفق خواهیم بود؛ اگر در مبانی فرهنگی موفق نباشیم در مبانی سیاسی هم موفق نخواهیم بود.

در زمان حاضر اگر سراغ جوانان برویم متوجه می شویم که برخی معتقدند که دعا نمی تواند راه حلی برای حل مشکلات باشد و جامعه نیازی به دعا ندارد و اصلاً اعتقادی به دعا و دعاخوانی ندارند و شاید همین عامل سبب می‌شود که کمتر سراغ صحیفه‌ی سجادیه بروند.

در مبانی اعتقادی باید جایگاه دعا را مشخص کنیم؛ اگر معلمان تعلیم دهند که اگر مریض شدید دعا بخوانید نسل جوان خواهد گفت که این کار غلط است باید به پزشک مراجعه کنیم؛ اگر بخواهید پولدار شوید دعا بخوانید، می گویند غلط است. جوانان امام حسن مجتبی (علیه السلام) ده سال در سال‌های 40 الی 50 در دوران معاویه امامت کرد و امام حسین (علیه السلام) نیز ده سال در سال‌های 50 الی 60 در دوران معاویه امام بود و رفتار ایشان با معاویه به یک شکل بود و هیچ تفاوتی است حق دارند بگویند که من می‌خواهم زندگی کنم و درآمد و سلامتی و بهداشت داشته باشم به جای اینکه دعا بخوانم به متخصص مراجعه می کنم. اتفاقاً اسلام نیز چنین می گوید؛ ولی روش غلط و درک ناصحیح از دین سبب می شود که جوانان به دعای اصیل و درست مانند دعاهای صحیفه سجادیه کم توجه شوند. در صحیفه سجادیه عنوان نشده است که مثلاً خدایا به من پول عطا کن.

درست است همه چیز در اختیار خدا است در قانون خلقت، هر کاری بر اساس قانون علیت صورت می‌پذیرد. ائمه (علیه السلام) بیان کرده‌اند که از تو حرکت و از خدا برکت. شما باید تلاش و فعالیت کنید تا خداوند نعمت‌های خود را بر شما جاری کند.

انسان باید تلاش کند و در عین حال از خدا هم بخواهد که به او توفیق دهد. تعلیمات غلط، اثراتی در بی‌توجهی و بی‌رغبتی نسبت به دعاهای اصیل دارد. دعاهای اصیل در صحیفه بسیار است و انتخاب فرازی واحد از آن سخت و دشوار اما به عنوان نمونه به بخش کوتاهی از دعای مکارم‌الاخلاق اشاره می‌شود:

بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و ایمانم را به درجه کامل‌ترین ایمان رسان، و یقینم را برترین یقین گردان، و نیتم را به بهترین نیت‌ها منتهی ساز، و کردارم را به بهترین کردارها تبدیل کن. بارخدایا، نیتم را به لطف خود کامل و خالص گردان، و یقینم را بدان‌گونه که دانی به راه صحت بر، و تباهی کارم را به قدرتت اصلاح کن.

بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و گره هر کاری که فکرش مرا به خود مشغول داشته بگشای، و مرا در کاری قرار ده که فردا مرا از آن بازپرسی می‌کنی، و روزگارم را در آنچه از پی آنم آفریده‌ای مصروف دار، و بی‌نیازم گردان و روزیت را بر من وسعت ده، و به چشم‌داشت مبتلایم مکن، و ارجمندم ساز و گرفتار کبرم مفرما، و بر بندگیت رامم ساز، و بندگی‌ام را به آلودگی خودپسندی تباه مکن، و خیر و نیکی را برای تمام مردم به دست من جاری ساز، و آن را از کدورت منتّگذاری دور دار، و خوی عالی را به من عنایت فرما، و از فخرفروشی محافظتم کن (فراز آغازین دعای بیستم صحیفه).

ملاحظه می‌شود که امام سجاد (علیه السلام) از خدا می‌خواهد تمامی صفات نیکو را که باید در انسان متجلی باشد به او ارزانی فرماید و کسی که چنین درخواستی دارد البته باید خود را به صفات کمال بیاراید و از صفات ناپسند دوری گزیند. دعا همراه با تلاش و تهذیب نفس معنا می یابد. ائمه ی ما علیهم السلام هم کار و تلاش می کردند و هم از خدا می‌خواستند که آنان را بر کار صواب و سداد موفق بدارد.

گاهی مردم به امام باقر (علیه السلام) عرض می کردند که شما با این حال‌تان بهتر نیست که بنشینید و دعا کنید اما ایشان می‌فرمودند نخیر. من باید فعالیت و تلاش کنم و درخت بکارم و از حاصل دست رنج خودم استفاده کنم؛ بنابراین دعا کردن با کار کردن یا کار اقتصادی و تجارت کردن منافات ندارد.

ما هم باید به پیروی از ائمه‌ی طاهرین علیهم‌السلام در جهت تهذیب نفس و رسیدن به قله‌های کمال از هیچ کوششی دریغ نورزیم و همواره از خداوند بخواهیم که ما را در این مسیر موفق بدارد اما اگر از شغل و کار و فعالیت باز بمانیم و در گوشه‌ای بنشینیم و کتاب دعا بخوانیم البته ائمه (علیه السلام) هم با این روش موافق نبودند و اگر جوانان نیز با این روش مخالف هستند البته کارشان درست است.

منبع :ماهنامه خیمه
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.