تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به فیلم تمارض ساخته عبد آبست

اتاق شیشه ای سینما

عبد آبست را می توان در پیوند با شهرام مکری شناخت که هم بازیگر دو فیلم او«ماهی و گربه» و«هجوم» بود و هم نوع نگاه به سینما وتجربه گرایی خاص آن در جهان سینمایی این دو شباهت های زیادی به هم دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
تمارض

با این حال او فرم و زبان سینمایی خاص خودش را دارد و کاملا متمایز از مکری و زبان سینمایی اش حرف می زند. تمارض می تواند گواه این مدعا باشد. فیلمی که در عین وفاداری به سینما و ملزوماتش آن را در روایت و فرم بصری خود نفی می کند و از پوسته آن می گذرد و در یک ساختار شکنی فرمی، نه به زبان متعارف سینمایی که سینما را به زبان نامتعارف خودش روایت می کند.

انگار فیلمساز دوست دارد همه مرزهای شناخته شده سینما را بردارد، قالب را بهم بریزد و ذهنیت های قالبی مخاطب را شکسته و از پس این بی نظمی، نظمی متفاوت تولید کند. اگر زبان سینمایی را یک زبان قرادادی بدانیم در تمارض این زبان برتابیده نشده و چه بسا پس زده می شود تا درست از این دگردیسی برساخته، سینما ساخته شود.سینمایی با زبان و لهجه خاص خودش.

تمارض را می توان یک تجربه ناب سینمایی یا سینمای تجربی ناب دانست که همه عناصر و اجزا آن در این تجربه گرایی سهیم بوده و در بازنمایی جهان ذهنی مولف نقش داشته و آن را به جهان عینی فیلم بدل می کنند. در واقع در تمارض از عناصر درام در شکل مرسوم و متعارفش استفاده نمی شود و اتفاقا به دلیل این پارادوکس با ساختار دراماتیک به ساختاری دراماتیک بدل می شود! در واقع در اینجا دنیای عینی و ذهن اثر و مولف به یکانگی و همشکلی رسیده که آنچه از این همنشینی یا بهتر است بگوییم درهم نشینی حاصل می شود فیلم بودگی آن است.

شاید بتوان گفت نوعی «فیلم آگاهی» در مخاطب شکل می گیرد که ساختمان فیلمیک اثر را در عین درونی کردن آن به مثابه یک موقعیت انسانی پذیرفته و در عین مرزبندی ملموس بین دنیای خیال و واقعیت، سنتز و یگانگی آن به مثابه یک فیلم نیز درونی شده و پذیرفته می شود. انگار نوعی سادگی که در پیچیدگی در هم تنیده شاده یا نوعی پیچیدگی که ساده روایت می شود.

حتی می توان فراتر از این رفت و تمارض را نوعی شوخی و سرخوشی فیلمساز با سینما و عناصر آن دانست که مخاطب را هم با خود در این تجربه سرخوشانه و بازی با این عناصر، سهیم می کند. در واقع شیوه بهره گیری فیلمساز از صحنه، صدا، نور، موسیقی، بازی ها و شخصیت پردازی به نوعی بازنمایی این موقعیت است که انگار جلوی چشم تماشاگر و در یک اتاق شیشه ای، فیلمی در حال شکل گیری و زایش است. تمارض را می توان اتاق شیشه ای فیلمسازی دانست که انگار مخاطب مقابل مادر سینما نشسته و بچه ای را که در جنین آن در حال شکل گیری است تماشا می کند.

گویی فیلمساز فیلمی را در جنین سینما قرار داده و در یک سونوگرافی سینمایی، تولید و تولد یک اثر را عریان و شفاف به تماشاگر نشان می دهد. نکته جالب اینکه در عین ثبات بافت و متن جغرافیایی اثر که یک لوکیشن ثابت است با طراحی ها و صحنه پردازی های تئاتری اما در نهایت خروجی کار یک اثر سینمایی است که می تواند آن را از تله فیلم یا تئاتر جدا کند. میزانس های تاتری در فیلم وجود دارد اما زاویه نگاه دوربین و نوع حرکتی که دوربین در شکل روایت خلق می کند به آن هویت سینمایی بخشیده و شاید مهمتر از این هویت سینمایی، هویت سینما را به تصویر می کشد.

در واقع در تمارض با سینما به معنای متعارفش روبرو نیستیم اما با تعریف سینما و ماهیت آن مواجه می شویم و برساخته بودن آن را درک می کنیم. اولویت فرم بر محتویی در این فیلم دقیقا برخواسته از همین موقعیت و شیوه روایت فیلم است. تمارض روایت خطی نداشته و بازیگوشی فیلمساز در نوع قصه گویی او هم جلوه می کند. بر اساس الگوی خطی، فیلم می بایست با تصمیم عبد و دوستانش برای رفتن به خانه اسی شروع شود،سپس به خانه پدر عبد و خانه اسی برود،جنجال اسلحه کشی و دعوا را پی بگیرد و بعدتر به کلانتری و بازداشت برسد و سرآخر به مرگ مریم بینجامد. اما فیلم این روایت مستقیم را شکسته و از آخر به اول می آید.

درست در همین بازگشت به نقطه اول که در عین حال نقطه پایانی فیلم است معمای شکل می گیرد که هم می توان به درگیری ذهنی مخاطب منجر شود هم کدی باشد که به رمزگشایی او از تعلیق های قصه کمک کند.شاید بتوان گفت که در تمارض با نوعی سینمایی زدایی مواجه هستیم که حاصل آن نمایش سینما و دنیای درونی آن است.  نوعی ساختارشکنی در خدمت شفاف سازی ماهیت و هویت سینما. تمارض تجربه متفاوتی از تماشای فیلم است که غایت فیلم را فراتر از عادت مخاطب، به نمایش می گذارد.

شناسنامه فیلم


نویسنده و کارگردان:عبد آبست

 تهیه‌کننده: مریم شفیعی

بازیگران: عبد آبست / وحید راد / مجید یوسفی / دانیال خجسته / شهرزاد سیفی / اصغر پیران / جواد پورحیدری / جواد پولادی / علیرضا ساوه درودی / ایمان بسیم / حنانه شاهرخی / حسن و حسین جعفری

خلاصه‌‌‌‌‌فیلم: سه مرد جوان در آخر هفته به منزل یک پیرمرد می روند...