• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
  • آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد
واژه نامه
  • پير : مرشــد، راهــنما
  • صنع : ساخـــتن ، آفرينـــش
English Translation :
Said our Pir: " On the Creator's pen, passed no error: "
First Mesra Translation:
On his (the Pir's) pure sight, error-covering, Afrin-- be!
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- مرشد ما گفت كه بر قلم آفرينش جهان خطائي نرفته است ; آفرين بر نظر پاك او كه خطا را مي پوشاند،پير: مرشد و راهنما، كسي كه بخواهد سالك راه طريقت شود ابتدا بايد توبه كند و بعد از توبه بايد مطيع و پيرو كسي شود كه او را رهبري نمايد و به اصطلاح صوفيه بايد مرشدي انتخاب كند، اين مرشد به اسامي مختلف ناميده مي شود از قبيل پير، ولي ، شيخ ، قطب ، دليل راه ، و او شخصي است كه تجربه و علم كافي دارد و خود به حق واصل شده است ، حافظ از كلمه پير به شخص خاصي نظر ندارد و مراد او انساني روشن بين و ايده آل است ،صنـــع : ساختن ، آفرينش ; و قلم صنع : قلم آفرينش ، قلم آفريدگار و مقصود از آن ساخته هاي اين قلم يعني نقوشي است كه از قلم صانع جهان پديد آمده ، مصنوعات قلم صنع ، جهان ،مريدي مي گويد: پير ما گفته است كه بر قلمي كه نقوش جهان را ساخته خطا نرفته است ـ هر چه در جهان وجود دارد همه بر مبناي فكر و فلسفه خاصي خلق شده است ، و در مصراع دوم باز مريد است كه با لحن آميخته به طنز بر نظر پاك پير خود آفرين مي گويد و آن را خطاپوش مي نامد،حاصل معني اينكه پير خطاهاي موجود در خلقت را مي بيند و با گذشت و بزرگواري خود انكار مي كند، اين است مفهوم بيت بر حسب كلمات ، اما به ملاحظه مفهوم فلسفي جسورانه اي كه در اين معني وجود دارد، و با بعضي از معتقدات ديني قابل انطباق نيست ، تعبيرهاي مختلفي براي بيت آورده اند كه بعضي را نقل مي كنيم :سودي بعد از توضيحات مفصل و شرح ملاقات خود با چند تن از فضلاي زمان در شام ، كه در باب اين بيت از آنها سؤال كرده ، مي گويد موضوع بيت را با جلال الدين دواني نيز مطرح ساخته و در اين باب با او مشاجره داشته است ، آنچه مجموعاً از اين مباحثات مورد قبول سودي قرار گرفته اين است كه قلم صنع قلمي است كه سرنوشت آدمي را رقم مي زند، نه آن قلمي كه جهان را آفريده است ، و خطا بر قلم صنع نرفت را چنين معني مي كند كه انسان از آنچه در روز ازل به عنوان سرنوشت براي او تعيين شده تخطي و تجاوز نكرده است ، يعني پير ما انسان را گناهكار نمي داند، زيرا به عقيده او انسان همان كارهائي را كرده كه قلم صنع براي او مقرر داشته است ، و در مصراع دوم شاعر مي گويد پير ما پاك نظر است و حسن نيت دارد، مي خواهد به اين صورت خطاكاري ما انسانها را بپوشاند، آفرين بر نظر او باد، پس به تعبير سودي پير بدين جهت خطاپوش است كه خواسته خطاي آدمي را بپوشاند، نه خطاي صانع را،اما صنع به معني ساختن است و صانع آفريدگار و سازنده جهان معني مي دهد، و بدين ترتيب قلم صنع قلمي است كه نقوش جهان را رقم زده است و تعبير قسمت و سرنوشت براي قلم صنع تعبير مناسبي نيست ، چنانكه جاي ديگر در همين معني آمده :هزار نقش برآيد ز كلك صنع و يكي به دلپذيري نقش نگار ما نرسدكه هزار نقش برآمد از كلك صنع و مقايسه آن با دلپذيري نقش نگار در مصراع دوم جائي براي ترديد نمي گذارد كه از كلك صنع يا قلم صنع ساختن نقوش آفرينش اراده شده ، نه تعيين سرنوشت ،تعبير ديگر، تعبير شيخ آذري است بدين خلاصه كه مصراع دوم را دنباله يا به گفته خود او مقول سخن پير مي داند، مريدي از قول پير نقل مي كند كه : پير ما گفت : خطا بر قلم صنع نرفت ، آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد; كه مصراع دوم را هم پير گفته و ملاحظه مي شود كه چه تعبير ناساز و بي اندامي است ، براي رويارو نشدن با يك فكر خلاف مرسوم به هر گونه راه گريزي رفته اند; زيرا متكلمان عقيده دارند كه دستگاه آفرينش در كمال نظم و ترتيب است و هيچگونه خطائي در آن راه ندارد،دكتر غني در معني بيت نوشته : ،،، حافظ مثل خيام و آناتول فرانس دنيا را نتيجه اتفاق مي داند و نه عمل صانع حكيم و بنابراين مي گويد خطا كاري در آن زياد است و بر خلاف اين مقاله حكما كه ليس في الامكان ابدع مما كان و اين كه نظام عالم علي احسن ما يكون است ،،،اين بيت حافظ را نيز مي توان گواه بر صحت نظر دكتر غني دانست :حافظ مدار اميد فرج از مدار چرخ دارد هزار عيب و ندارد تفضليو نيز اين رباعي خيام را:داننده چو تركيب طبايع آراست بازازچه سبب فكندش اندركم وكاستگر نيك بود خرابي از بهر چه بود ورنيك نيامداين صورعيب كراستو به گفته انوري :اگر محول حال جهانيان نه قضا است چرا مجاري احوال بر خلاف رضاستو اين عقيده كه خلق و گردش امور جهان منطقي ندارد، عقيده بسياري از حكيمان مكانيست يونان باستان ، هم چون ذيمقراطيس بوده است ، به قول دانته شاعر ايتاليائي دموكريتو، كه خلقت جهان را بر حسب تصادف مي دانست ،بر بنده معلوم نشد كه سبب اين همه مشاجرات در اين بيت حافظ چه بوده ; زيرا در همين زمينه به شكوك فلسفي بسياري در حافظ بر مي خوريم ، از اين گونه كه فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو دراندازيم يا عالمي ديگر ببايد ساخت و ز نو آدمي ، **