تبیان، دستیار زندگی

به زودی آزادی زنان محدود می شود!

«...در سال 1958 میلادی در چهل‌ و هشت ایالت امریکا‌ 439 و 248 دختر و زن به جرائم مختلف، از قتل گرفته تا جیب‌ بری و قـاچاق، دستگیر‌ شدند! طبق آمار جدید‌ این‌ قبیل جرائم در میان‌ زنان امریکائی «سی درصـد» ! نسبت به دو سال قبل افـزایش یـافته ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به زودی آزادی زنان محدود می شود!

این وضع منحصر به امریکا نیست و آماری که از کشورهای اروپائی‌ جمع‌ آوری شده نشان می دهد که جرائم و جنایات بانوان در‌ کشورهای اروپا نسبت به پنج سال قبل از 20 تا 45 درصد افزایش یافته است! ...
نکته مهم و تـأثرآوری که در این قبیل جرائم به چشم می خورد. این است‌ که بیش‌ از 40 درصد‌ مجرمین‌ از دختران و زنان جوان کمتر از «بیست‌ سال» می باشند؛ و ارتکاب جرم و جنایات از طرف دخترانی که سنشان بین 12 تا 20 سال است نشان مـی دهد کـه «انحطاط اخلاقی» به چه‌ پایه‌ خطرناکی‌ رسیده است؟...
افزایش جرائم و جنایات زنان، روانشناسان و دانشمندان علم الاجتماع را در این اواخر اندوهناک ساخته و با کشف علل این افزایش‌ خطرناک راه های چاره‌ ای هم پیشنهاد شـده اسـت از آن جمله‌: کنترل‌‌ شدید فیلم های سینما، جلوگیری از انتشار داستان ها و نشریات فسادانگیز؛ ایجاد محدودیت‌ ها و قیوه تازه‌ای‌ در مناسبات زنان و مردان و دخترها و پسرهای امریکائی‌ و اروپائی می باشد!».

زن زن است‌، جنس‌ لطیف‌ اسـت‌، بـاردار می شود، وضع حمل می کند، بچه‌ شیر می دهد و برای انجام این وظیفه بزرگ مادری سـاختمان مـخصوصی دارد و قانون‌ خلقت او را با وسائل خاصی مـجهز سـاخته است‌، عـواطف و احـساسات خـاصی‌ دارد که متناسب با انجام ایـن وظیفه مقدس است، و به گفته دانشمند معروف دکتر الکسیس کارل: «منطقی نیست که توجه زنان را از وظـائف مـادری منحرف سازند و نبایستی برای‌ دختران‌ جـوان نـیز هـمان طـرز فـکر و همان نوع زنـدگی و هـمان هدف و ایده‌ آلی را که برای پسران جوان در نظر می گیریم معمول داریم» (نقل‌ از کتاب «انسان موجود ناشناخته»)


یـک بـار دیگر این‌ آمار‌ و ارقام‌ وحشتناک را از نظر بگذرانید، راستی آماری است تکان‌ دهنده که به قول نویسنده آن مجله از شنیدن آن مو بر بدن‌ انسان‌ راست‌ می شود. آری این همان‌ جنس لطیف؛ همان فـرشته ی آسـمانی‌، هـمان مظهر مهر و عاطفه جهان انـسانیت اسـت کـه به این روز رقت‌ بار افتاده است، و اگر این وضع ادامه پیدا کند‌ (و البته‌ با‌ اوضاع و احوال کنونی چرا ادامه‌ پیدا نکند؟) فکر کنید کـار به کجا خـواهد‌ کشید؟ به عقیده شـما آیا این توسعه روز افزون فجایع‌ و جنایات در میان جـنس لطـیف، آن هم با آن وضع وحشتناک، دلیلی جز آزادی‌ بی حساب‌‌ و غلط‌ کنونی دارد؟
چه اشخاصی این ستم را به جنس زن کردند و او را‌ از‌ آغوش گرم خـانواده بـه کنج سـیاه‌ چال‌ زندان انداختند و در چنگال کیفرهای جان فرسای قانون گرفتار ساختند؟
آنها هرکه بـودند‌ و هرچه‌ کردند‌ آیا به جنس زن خدمتی نمودند و بر افتخارش افزودند؟ قضاوت درباره این موضوع تا‌ حدی‌ به عهده‌ شما و بیشتر بـه عهده تـاریخ آیـنده است!
امروز تعداد زنان در پست های حساس اجتماعی: نخست‌وزیری‌، ریاست‌ جمهوری‌، وزارت‌؛ اسـتانداری و... انـگشت‌ شمار است، در حالی که تعداد زنان و دخترانی که‌ در گوشه زندان ها به سر‌ می برند‌ (به خصوص در مراکز اصلی تمدن!) بـسیار زیـاد مـی باشند.

اشتباه بزرگ اینجاست!

عیب کار‌ این است‌ که‌ ما تصور می کنیم می توان بـا قـوانین سـرسخت طبیعی جنگید و با تصویب‌ نامه‌ ها و قانون ها جلو آنها‌ را سد‌ کرد و از کار انداخت. این یک اشـتباه بـزرگ اسـت ...
درست است که امروز‌ انسان‌ با‌ سر پنجه علم قوای سرکش طبیعت (یعنی محیط خـود) را یـکی پس از دیگری تسخیر می کند‌، ولی‌ تصور نکنید قوانین طبیعی را هم می تواند بر هم زنـد. رام سـاختن‌ نـیروهای‌ طبیعی‌ مطلبی است و بر هم زدن قوانین جهان طبیعت مطلب دیگر.
نکته قابل توجه ایـنجاست کـه‌ راه‌ پیروزی‌ بر قوای سرکش طبیعی منحصرا استفاده از خود طبیعت است، دانشمندی کـه‌ دل‌ اتـم ها را می شکافد و الکـترون ها را آزاد کرده و از نیروی‌ شگرف درون اتم استفاده می کند، این دانشمند از ماشین های‌ عظیم‌ الکتریکی، از وسائل و ابراز دقیق عـلمی یـعنی از همان خواص طبیعی موجودات‌ استفاده‌ کرده و اتم را می شکند.
آن پزشک عالی مقامی‌ که‌ بـا‌ انـواع بـیماری‌ ها مبارزه می کند، حربه خود را‌ از‌ همین‌ موجودات طبیعی انتخاب نموده است. واکسن‌ هائی که برای پیشگیری امـراض خـطرناک‌ تـزریق‌ می کنند‌ چیزی جز میکروب های ضعیف همان‌ بیماری‌ نیستند، این‌ میکرب ها‌ وقتی‌ وارد خـون شـدند گلبول ها به جنگ آنها‌ برخاسته‌ و ماده سمی مخصوصی برای نابود کردن آنها از خود ترشح می نمایند و همین‌ مـاده‌ اسـت که برای بدن در برابر‌ آن بیماری مصونیت ایجاد‌ می کند‌. همچنین سرم‌ هائی که هـنگام ابـتلاء‌ به‌ بیماری به منظور درمان به بیمار تـزریق مـی شود در حـقیقت همان مواد ترشحی گلبول ها‌ هستند‌ که از حـیواناتی کـه به طور‌ مصنوعی‌ آنها‌ را مبتلا به آن‌ بیماری‌ ساخته‌ اند جمع‌ آوری شده است‌.
حال‌ اگر آن دانـشمند اتـم شکاف و این پزشک ماهر بـنشینند و قـانونی تصویب کـنند کـه‌ از‌ ایـن‌ تاریخ به بعد الکترون ها حق ندارند بـا‌ آن حرکت سرسام‌ آور‌ به دور‌ هسته‌ اتم بچرخند و باید آزادانه‌ در اختیار ما باشند، یـا مـیکرب فلان بیماری حق ندارد از مرزهای فـلان کشور عبور‌ کرده‌ و اهـالی آنـجا را بیمار سازد، البته‌ همه‌ بـه آنها‌ مـی خندند‌!
کسانی که‌ می خواهند با تصویب‌ نامه‌ ها‌ و قانون ها‌ زن و مرد را در همه چیز یکسان کنند و هر دو را به طور مـساوی در تـمام شئون اجتماعی‌ دخالت‌ دهند‌ درسـت هـمین حـال را دارند.
آقایان! زن زن است‌، جنس‌ لطیف‌ اسـت‌، بـاردار می شود، وضع حمل می کند، بچه‌ شیر می دهد و برای انجام این وظیفه بزرگ مادری سـاختمان مـخصوصی دارد و قانون‌ خلقت او را با وسائل خاصی مـجهز سـاخته است‌، عـواطف و احـساسات خـاصی‌ دارد که متناسب با انجام ایـن وظیفه مقدس است، و به گفته دانشمند معروف دکتر الکسیس کارل: «منطقی نیست که توجه زنان را از وظـائف مـادری منحرف سازند و نبایستی برای‌ دختران‌ جـوان نـیز هـمان طـرز فـکر و همان نوع زنـدگی و هـمان هدف و ایده‌ آلی را که برای پسران جوان در نظر می گیریم معمول داریم» (نقل‌ از کتاب «انسان موجود ناشناخته»)
بنابراین باید توجه داشت که جـنس زن بـا‌ جـنس‌ زمخت مرد در همه چیز تفاوت دارد؛ هر دو را نـمی توان یـکسان بـه هر کـار وادار کـرد؛ قـانون آفرینش خط سیر زندگی آنها را‌ به یک‌ صورت‌ تعیین نکرده است، تکامل‌ در‌ جنس لطیف و خشن هرگز به یک نحو نیست و در دو جهت متفاوت‌ قرار دارد. هرگز با نشست و برخاست و گذراندن قانون و جـشن تالار فرهنگ و سر و صدای روز 17‌ دی ماه‌ و قلم فرسائی روزنامه‌ نویس هائی که برای‌ جلب‌ مشتری‌ بیشتر دست‌ و پا می کنند، نمی توان این قوانین سرسخت طبیعی را از جای خود تکان داد!
بازداشتن بانوان از وظیفه طبیعی خود و واداشتن به اموری کـه قـادر به انجام آنها نیستند نتیجه‌ ای‌ جز‌ بی مصرف ساختن این جنس مفید ندارد! وسرانجامش همان است که نمونه‌ آن را در بالا مشاهده نمودید، همچنان که با تصویب قانون و جشن و قلم فرسائی نمی توان مردان‌ را وادار به حامله شـدن و شـیر دادن اطفال‌ شیرخوار‌ نمود.

راه‌ خدمت به جنس زن این است

طرفداران تساوی کامل زن و مرد و شرکت آنها در تمام شئون زندگی اگر‌ راستی‌ می خواهند خدمتی به این جـنس کـنند اگر از ما بپذیرند راهش ایـن است‌ کـه‌ ترتیبی‌ دهند که سأله‌ «تغییر جنسیت» یعنی تبدیل زن به مرد و مرد به زن که امروز منحصر به افراد «دو جنسی‌» (‌‌خنثی‌) است تصمیم پیدا کند و به این وسیله تـمام زنـان اجتماع ما را مطابق کـشف تـازه‌ ای‌ تبدیل‌‌ به مرد‌ کنند و تغییری در طبیعت آنها بدهند! شکی نیست که ما هم در این صورت با‌ آنها هم صدا خواهیم شد و بانوان محترمه سابق و آقایان محترم امروز را به طور مسلم‌ در کلیه ی شئون بـا‌ مـردان‌ یکسان خواهیم شناخت.
ولی افسوس که چنین کاری را نمی توان کرد، تازه اگر هم ممکن باشد معلوم نیست‌ به صرفه اجتماع بشری باشد زیرا مساوی با انقراض نسل انسان است، مگر اینکه‌ ایـن‌ آقـایان ترتیبی بـدهند که جنس خود را هم تغییر داده و از این راه نوع بشر را حفظ نمایند!
از همه گذشته اگر فرضا روزی مسئله تغییر جـنسیت به طور عمومی عملی‌ شود‌ معلوم نیست‌ به صرفه طرفداران آزادی و تساوی زن باشد، زیـرا مـنظور بـسیاری از آنها این است که زن را بازیچه‌ ای برای اشباع هوس های خود کنند (همانطور که‌ کـرده‌ اند‌)‌ ‌اگـر زن ها تغییر جنسیت‌ بدهند نتیجه معکوس خواهد داد!.

قرائن زیادی در دست است که دنیا درباره این نوع آزادی تغییر عقیده خواهد داد، یعنی‌‌ فجایعی‌ که‌ مولود وضـع رقت‌ بار و نابسامان کنونی است به جائی می رسد‌ که‌ به حکم اجبار همگی تن‌ به این تجدید نظر در می دهند، چنانکه در بالا خواندید که «افزایش جنایات و جرائم زنان، روان‌ شناسان‌ و دانشمندان‌ اجتماعی غرب را در این اواخر انـدیشناک سـاخته و به فکر چاره‌ جوئی‌‌ انداخته است و راه هائی از قبیل محدودیت و قیود تازه‌ ای در مناسبات زنان و مردان و دخترها و پسرها، کنترل شدید فیلم ها و جلوگیری‌ از‌ انتشارات‌ فساد انگیز، پیشنهاد شده است.»



بیائید از تجربیات دیگران استفاده کنیم

مـا تـردیدی نـداریم که آزادی بی حساب و بی‌ بند و باری امروز زنان اروپا و امریکا و جمعی از زنان‌ فرنگی‌ مآب ما که امروز به صورت یـک بیماری خطرناک اجتماعی درآمده و هزاران نفر را قربانی خود کرده و خانواده‌ های بی شماری را متلاشی سـاخته است، در آینده‌ نزدیکی چـنان عـکس‌ العمل نامطلوبی‌ در‌ افکار‌ عمومی مردم جهان به جای خواهد‌ گذارد‌ که‌‌ مجبور به تجدید نظر خواهند شد.
قرائن زیادی در دست است که دنیا درباره این نوع آزادی تغییر عقیده خواهد داد، یعنی‌‌ فجایعی‌ که‌ مولود وضـع رقت‌ بار و نابسامان کنونی است به جائی می رسد‌ که‌ به حکم اجبار همگی تن‌ به این تجدید نظر در می دهند، چنانکه در بالا خواندید که «افزایش جنایات و جرائم زنان، روان‌ شناسان‌ و دانشمندان‌ اجتماعی غرب را در این اواخر انـدیشناک سـاخته و به فکر چاره‌ جوئی‌‌ انداخته است و راه هائی از قبیل محدودیت و قیود تازه‌ ای در مناسبات زنان و مردان و دخترها و پسرها، کنترل شدید فیلم ها و جلوگیری‌ از‌ انتشارات‌ فساد  انگیز، پیشنهاد شده است.»
بیائید ما از نتیجه تجربیات دیگران استفاده‌ کـنیم‌، از راه هائی که آنها رفتند و آن همه‌ زیان دیدند نرویم؛ طرز فکر خود را درباره زنان و آزادی‌ آنها‌ عوض‌ کنیم، این مظاهری‌ که امروز در دنیای متمدن دیده می شود با روح‌ آزادی‌ ابدا‌ سـازش نـدارد، این همان اسارت‌ زن در چنگال شهوت است، مؤسسین این نوع آزادی‌ خودشان‌ از‌ عواقب آن به وحشت‌ افتاده‌ اند.
خود بانوان باید به این نکته توجه داشته باشند که هر‌ قدر‌ آزادی غلط فعلی‌ توسعه پیـدا کـند بـه موازات آن انحطاط اخلاقی جنس زن بیشتر‌؛ و ارزش و شـخصیت‌ او کـمتر خواهد شد راه عاقلانه و عادلانه‌ ای را که آئین مقدس ما «اسلام» در‌ این باره‌‌ تعیین کرده بگیریم و پیش برویم.
منبع:
«درسهایی از مکتب اسلام » دی 1340، سال سوم - شماره 11

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.