• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2
تعداد نظرات : 0
زمان آخرین مطلب : 4171روز قبل
اهل بیت
یادش بخیر .... اون قدیم قدیما ...که تصور میکردم ..محرم و عزاداری برایه حسین ( ع ) 

فقط ..با علم و طبل و دوقول و سنج درست میشه ....

تو هیئت ها دوست داشتم که فقط مداح ها را ببینم و به مانند بعضی بزرگترها ...

همین جوری بی هدف شروع کنم گریه کردن...

حالام  مهم نیست که مداح چی می خونه ها ...روضش موثق باشه یا نباشه ....

شعرهاش بیشتر ابی عبداله را ذلیل نشون بده ... تا عزت مند و سر افراز

آقا گریه کردنو ...عشق بود ... حالام چقدرش با شعور بود .... مهم نبود ...

اصلا برایم معنائی نداشت حسین ( ع ) که بود ؟؟ عباس حسین ( ع )چه کرد ؟؟

و کرب و بلا یعنی چه ؟؟؟

فقط و فقط دوست داشتم گریه کنم داد بزنم و حسین حسین کنم 

خوب بیاد میارم ..یه بار یه جمله ای از یه مداح شنیدم ...

که قدری سلول های خاکستری مغزم را یه تکانی داد ...

یا لیتنی کنتم معکم .......

خوب این جمله یعنی چی ؟؟

اگه اشتباه نکنم یه روز ...  جسارت به خرج دادم و از آقا معلمم پرسیدم : 

اجازه آقا ، اجازه ، یا لیتنی کنتم معکم یعنی چی ؟

و معلم مهربانم تکانی به عینک ته استکانیش انداخت و در جوابم ساده گفت :

ای کاش من هم همراه شما بودم 

هرچه که بزرگ و بزرگتر میشدم  ... سوال های تازه ای از این سوال دوران کودکیم برایم معنا  پیدا میکرد 

و شاید ... سوال و شبهه هر محرم من این بود 

خوب ... ای کاش من هم همراه شما بودم ، این یعنی چی ؟ 

بزرگتر که شدم ...  آنقدر بزرگتر که دگر محرم ها را با طبل و دوقول و سنج نشناسم 

و در هیئت ها خود برای خودروضه بخوانم و به شعرها و مطالب مداح اول قدری فکر کنم و بعد گریه کنم 

و به اصطلاح خودم ... با معرفت و عمیق گریه کنم ... نه سطحی و احساسی 

سوال جدیدی ، جایگزین سوال دوران کودکیم شده بود 

به راستی ، آیا شدنی است ، در عصره اینترنت و ماهواره و ارتباطات 

همراه حسین ( ع ) شد و با قافله ابی عبداله به کربلا رفت ؟؟؟

تو هیئت ها ، در زمان سینه زنی اکثرا به این موضوع فکر میکردم و آرام آرام با نا امیدی با خود زمزمه میکردم :

یا لیتنی کنتم معکم ... یا لیتنی کنتم معکم 

تا اینکه .... 

تو گلزار شهداء داشتم قدم میزدم و با چشم حسرت و یه جورائی حسادت ...

به قبور قشنگ شهداء نگاه میکردم ...

انگاری یه روزنه باز شده بود و شهداء داشتند یه جورائی جوابمو میدادند ....

آره میشود ...میشود ..با حسین ( ع ) همراه شد و بشوی کرب و بلائی ....

مگر همین قتلگاه ما ....همین شلمچه و فکه و طلائیه ....

همین مزار ما ...همین گلزار شهداء ما ..... رنگ و بو و عطر کرب و بلا و مزار اربابمان حسین را ندارد 

برو ببین ...تحقیق کن ...و باور کن ..که میشود و میتوانی ..به سان ما از یاوران حسینی شوی 

برو  تحقیق کن ..ببین ما چه کردیم ...که بعد از هزار و اندی سال ... زمان و مکان را مسخور اراده خویش

کردیم  و عاشقانه شدیم کرب و بلائی .... برو ببین ما چه کردیم ...تو هم همان کار .... همان اندیشه ... و

همان دغدغه ها را کسب کن

تو هم به جمع یاران سید الشهداء خواهی پیوست ....

و در گوشم ... زمزمه میشنوم ... برو ببین ....برو ببین ...برو ببین ....

آری باید تحقیق کنم .... که شهداء خودمان ... همین برو بچه های خودمان ...همین دورو وریهای خودمان که 

ساده از پیششان می گذشتیم  ....چه کردند ... چه خواستند ...و چه شدند ...

که به این دعا ... معنای حقیقی دادند و براستی مصداق این جمله شدند ....

یا لیتنی کنت معکم .......

آری باید تحقیق کنم  ... باید تحقیق کنم ....

جمعه 26/8/1391 - 13:42
اهل بیت
قلبها برای آرامش، دستها ... برای حک کردن عشق بر روی سینه، عقل ... در انتظار جنون، نفس ها به شماره افتاده؛ آری “محرم” آمده . . .
جمعه 26/8/1391 - 13:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته