• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 57
تعداد نظرات : 38
زمان آخرین مطلب : 5510روز قبل
موبایل

تفاوت اینترنت و وب

چه تفاوتى میان اینترنت و وب جهان گستر وجود دارد؟ چه مواقعی باید قبل از URL از www استفاده كنیم؟بسیارى از مردم مفاهیم اینترنت و وب جهان گستر (world wide web) را یکسان یا به جاى هم به کار میبرند. اینجا توضیح میدهم که چرا این کار اشتباه است.
خوب، اینترنت یک داﻻن تو در تو است از تلفن‏ها، خطوط کابلى، ماهواره‏ها، سیم‏هاى شبکه و کامپیوترهاى به هم پیوسته که در سر تا سر جهان پراکنده شده‏اند. وب به نامى گفته میشود که به هر چیز (thing) در اینترنت تعلق گرفته است. ما میتوانیم با استفاده از Uniform Resource Locator یا URL به آن چیز دسترسى داشته باشیم. این روش آدرس‏دهى (مثل www.popsci.com) در دهه ٦٠ اینترنت را تبدیل به شاهراه اطلاعاتى کرد. به خصوص اینكه باعث حذف اعلان‏ها و فرمان‏هایى شد که سابقاً کاربران مجبور بودند تا براى رسیدن به اطلاعات تایپ کنند. بخش اعظمى از محتویاتى که شما از طریق URL به دست می آورید، فایلهایى هستند که با یک کد خاص موسوم به HyperText Makup Language یا به اختصار HTML نوشته شده‏اند. ما فایلهاى HTML را به عنوان صفحات وب میشناسیم.
حالتـهاى زیادى پیش مـی آید که به جـاى وب از اینترنت استفاده مىکنیم : مثل وقتى که یک e-mail میفرستیم؛ یک MP3 را به وسیله یک برنامه انتقال مستقیم (peer-to-peer) مشابه Limewire دریافت میکنیم؛ یا یک پیام فورى را توسط برنامه‏اى مانند ICQ ارسال میکنیم. و نیز برخى از آدرسهاى وب که با ".www" شروع نمیشوند.
به خاطر هوشمندى كه در مرورگرها و اغلب وب‏سرورها قرار داده شده است، معموﻻً نیازى به وارد کردن ".www" قبل از یک آدرس وب وجود ندارد. وقتى یک URL را وارد میکنید، مرورگر یک درخواست به یک سرور براى پیداکردن سایت میفرستد. سرور اغلب سایت را حتى بدون پیشوند (به عنوان مثال google.com) تشخیص میدهد. اما اگر نتوانست، خود مرورگر پیشوند را اضافه میکند و دوباره آن را ارائه میکند؛ یا به امید پیدا کردن یک مورد منطبق، آن را از سرورهاى بزرگتر و بزرگتر طلب (ping) مىکند. حتى اگر شما www را وارد نکرده باشید هنگام برقرارى ارتباط در مرورگر شما نمایش داده مىشود. اما باید کمى هم مراقب باشید، به هر حال بعضى از سرورها کمى غیر عادى هستند و توانایی تصحیح URL ها را ندارند؛ بنابراین اگر www را ننوشته باشید ممکن است سایتتان را پیدا نکنید.
یان یاکوبس از کنسرسیوم وب جهان گستر واقع در MIT مى گوید « در جهان ایده‏آل، URL ها نه دیده می شوند و نه شنیده ». در حال حاضر کاربران، سایتها را به وسیله موتورهاى جستجویى چون Google پیدا میکنند و براى رسیدن به هر چیزى روى لینک‏ها کلیک می کنند. کنسرسیوم در جستجوى راهبردهاى جهانى براى تغییر معمارى وب است تا گردش در آن را آسانتر کند؛ به خصوص براى افرادى که دچار نوعى معلولیت جسمى نیز هستند.

tafrihi lمنبع

چهارشنبه 5/1/1388 - 14:5
بیماری ها

 

ارتباط عصبانیت با دیابت

سلولهای بدن افراد عصبانی در برابر هورمون انسولین بیشتر مقاومت می کنند. نتایج پژوهش های جدید نشان می دهد

که عصبانیت ، پرخاشگری و داشتن استرس باعث می شود بدن در مقابل انسولین مقاوم شود در نتیجه اینگونه افراد بیشتر به بیماری دیابت مبتلا می شوند.

 

چهارشنبه 28/12/1387 - 23:56
بیماری ها

 

افزایش خطر سرطان پوست در اثر رانندگی مداوم و طولانی
کارشناسان تاکید دارند که تابش آفتاب به پوست در حین رانندگی به این معنی نیست که راننده حتما سرطان پوست خواهد گرفت

تحقیقی در آمریکا نشان داده است خطر ابتلا به سرطان پوست در افرادی که مدت زیادی رانندگی می کنند، افزایش می یابد. محققان می گویند تابش نور خورشید از پنجره کنار راننده دلیل افزایش خطر ابتلا به سرطان پوست است و افزایش این خطر در مورد رانندگانی که پنجره خود را پایین می کشند مضاعف می شود. شیشه پنجره خودروها (برخلاف شیشه جلو) معمولا فقط مانع از عبور اشعه "یو وی بی" (UVB)-عامل سوختن پوست - می شود و نمی تواند از نفوذ اشعه "یو وی ای"(UVA) جلوگیری کند. گروه محققان "دانشکده پزشکی سن لوئی" آمریکا برای انجام تحقیق خود از 898 زن و مرد مبتلا به سرطان پوست استفاده کرده اند. در میان 559 مردی که در این تحقیق مورد مطالعه قرار گرفتند میزان گسترش سرطان پوست رابطه ای مستقیم با بخش هایی از بدن داشته که در حین رانندگی بیشتر در معرض تابش اشعه یو وی ای قرار دارد. بنابه این تحقیق بسته به محل قرار گرفتن فرمان اتومبیل (در سمت چپ یا راست) همان بخش از بدن راننده احتمالا مبتلا به سرطان پوست می شود که در کنار پنجره قرار دارد. چون او از طریق شیشه کنار راننده بیشتر در معرض یو وی ای قرار می گیرد. در این بیماران، بیشتر سرطان ها، تومورهایی بودند که به مرور زمان (چند سال) و در اثر تابش مداوم و روزانه آفتاب بر بدن - سر، گردن، بازو و دست - ایجاد شده بودند. دکتر سکات فوسکو، رییس گروه تحقیقی دانشکده سن لوئی، گفت: "از آنجایی که شمار خودروها از هر زمان دیگر بیشتر شده است احتمالا روند ابتلا به سرطان پوست در میان رانندگان افزایش خواهد یافت. این روند همچنین با توجه به افزایش شمار رانندگان زن باعث خواهد شد که آمار این بیماری در میان زنان نیز افزایش یابد." شیشه جلوی اغلب خودروها دارای پوششی است که از عبور اشعه های یو وی بی و یو وی ای جلوگیری می کند. برای کاهش خطر ابتلا به سرطان پوست در میان رانندگان دکتر فوسکو پیشنهاد کرد شیشه پنجره کنار راننده از نوع دودی یا فیلتردار انتخاب شود. اما، برخی کارشناسان تاکید دارند که تابش آفتاب به پوست در حین رانندگی به این معنی نیست که راننده حتما سرطان پوست خواهد گرفت. سازمان خیریه "مطالعات سرطان در بریتانیا" می گوید میزان اشعه های یو وی که راننده ها در معرض آن قرار دارند در مقایسه با میزان آفتابی که بدن در طی یک سال با آن مواجه می شود، ناچیز است. این مرکز تحقیقاتی می گوید: "مهم این است که مشخصات پوستی خود را خوب بشناسید و هر وقت در معرض مستقیم آفتاب قرار می گیرید از آن مراقبت کنید و هرگز اجازه ندهید که دچار سوختگی ناشی از اشعه آفتاب شوید چون پوستی که در آفتاب سوخته با خطر بزرگتری از ابتلا به سرطان مواجه است."

چهارشنبه 28/12/1387 - 23:53
بیماری ها
خونریزی بیش از 30 دقیقه از بینی خطرناک است
خونریزی از بینی در صورتی که خون زیادی از بدن مصدوم خارج شود خطرناک است.

خون ریزی از بینی به طور شایع در اثر پاره شدن رگهای خونی کوچک داخل بینی رخ می دهد‏، این رگ ها یا در اثر ضربه به بینی و یا در نتیجه عطسه کردن، دستکاری بینی با انگشت پاره می شوند. فشار خون بالا باعث خون ریزی از بینی می شود به علاوه اگر خونریزی به دنبال ضربه سر رخ داده باشد، خون ریزی رقیق و آبکی خطرناک است چراکه این خونریزی می تواند ناشی از آسیب جمجمه باشد .از مواردی که به بند آمدن خون بینی کمک می کند اول از همه بهتر است از مصدوم بخواهید که از دهان نفس بکشدو قسمت نرمی بینی اش را فشار دهد که اگر بیش از 30 دقیقه خونریزی ادامه یافت، مصدوم را باید به بیمارستان منتقل کنید. گفتنی است صحبت کردن، بلعیدن غذا، سرفه کردن، بیرون انداختن آب دهان یا بالا کشیدن بینی باعث جابجایی لخته های خون و ادامه خونریزی می شود.

 

چهارشنبه 28/12/1387 - 23:51
بیماری ها
سیزده راز طول عمر
به رغم اینكه دانشمندان نقش تغذیه و عادات صحیح غذایی را در سلامت بدن و پیشگیری از بیماریهای مزمن به اثبات رسانیده اند ولی همچنان شاهد شیوع چاقی و بیماریهای مربوط به آن نظیر تصلب شرایین ، دیابت ، نارسایی قلبی و .. كه همگی در كاهش طول عمر نقش اساسی دارند هستیم .

به طور كلی رعایت شیوه های صحیح تغذیه كه در پیشگیری از بروز انواع بیماریها و سرطان ها و پیری زودرس نقش دارند برای افرادی كه می خواهند زندگی سالم و طولانی داشته باشند، ضروری است ، این شیوه ها عبارتند از :

1. به خوردن صبحانه عادت كنید ، حتی اگر یك میوه یا یك لیوان آب میوه تازه باشد .

2. از خوردن میان وعده های غذایی بین صبحانه و ناهار و شام غافل نشوید ، سعی كنید در این وعده ها بیشتر از میوه و سبزی، كیك و كلوچه های كم شكر یا یك لیوان شیر استفاده كنید .

3. در هنگام گرسنگی ، تنقلات نخورید ، استفاده از مواد غذایی كم ارزش مثل چیپس و پفك تنها باعث ایجاد عادات غذایی ناسالم می شود و هیچ نقشی در بر هم زدن رژیم غذایی شما نخواهند داشت .

4. روزانه 8 تا 10 لیوان آب بنوشید .

5. از خوردن شام سنگین ، حجیم و پرچرب بپرهیزید ، خوردن سالاد و سبزی به همراه روغن زیتون را دركنار شام ( البته سبك ) فراموش نكنید .

6. مصرف گوشت قرمز را به 2مرتبه در هفته كاهش دهید و سعی كنید بیشتر از ماهی و میگو استفاده كنید.

7. در تهیه غذا به روش صحیح پخت و حفظ مواد غذایی توجه كنید ، حتما قبل از طبخ ، چربی زاید گوشت و مرغ را بكنید و بیشتر از روش بخارپز و كباب كردن استفاده كنید.

8. بلافاصله پس از صرف غذا به رختخواب نروید ، 3 ساعت فاصله بین شام و خواب كافی است .

9. از مصرف زیاد نمك خودداری كنید .

10. هرگز پس ازمصرف غذا ، چای ننوشید زیرا مانع از جذب آهن می شود .

11. به اندازه كافی میوه و سبزی بخورید ، خوردن روزانه 5 واحد میوه و سبزی تازه و متنوع برای داشتن بدن سالم ضروری است .

12. مصرف غذاهای آماده حاوی چربی های اشباع و سس را محدود كنید.

13. از انجام روزانه نیم ساعت ورزش كوتاهی نكنید .

 

دوشنبه 26/12/1387 - 1:44
رويا و خيال
روح چیست؟

نویسنده:حسین حقّانی زنجانی

روح، موجودی مجرد است و جسم و قابل قسمت نیست و حیات و فعالیت اعضای بدن، به او متكی است. واژه روح در قرآن در سوره‏ها و آیات متعددی تكرار شده است و متبادر از آن، همان موجودی است كه مبدأ حیات و زندگی است و آن را منحصر به انسان و یا انسان و حیوان ننموده است، بلكه آن را در غیر انسان و حیوان نیز اثبات نموده است مثل آیه مباركه: "...فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجابا فَأَرْسَلْنا اِلَیها رُوحَنا"1. "..مریم میان خود و آنان حجابی افكند و در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم".
و آیه مباركه: "وَ كَذلِكَ أَوْحَینا اِلَیكَ رُوحا مِنْ أَمْرِنا"2. "همان‏گونه(كه بر پیامبران پیشین، وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را به فرمان خود وحی كردیم". و آیات دیگر. پس برای روح، مصداقی در انسان هست و مصداق‏های دیگری نیز در برخی موجودات دیگر. این دو آیه و آیات دیگر به صراحت دلالت بر وجود روح در انسان و برخی موجودات دیگر غیر از انسان به معانی مختلف وجود دارد از جمله آیاتی كه به صراحت دلالت بر این دارد كه مراد از روح، تنها روح انسانی است، آیه مباركه زیر است:
"یسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی"3. "از تو (ای پیامبر) راجع به روح می‏پرسند، بگو روح از كار خدا است و به شما جز اندكی از علم داده نشده است". در این آیه گرچه روح، مطلق آورده شده و لكن از قرائن موجود در آیه، استفاده می‏شود كه مراد از روح مورد سؤال، روح انسانی است كه به امر خدا انجام گردیده است. بنابر عقیده بیشتر مفسّران در آیه بالا روح به معنای روان و عامل حیات به‏كار رفته است4. مفسّر بزرگ اهل سنت "شیخ ابوالفتوح رازی" در تفسیر "روح‏الجنان"5. در ضمن بیان اقوالمختلف در مورد مفهوم و معنای روح می‏گوید: "آنچه در این آیه مورد سؤال قرار گرفته، روح آدمی است كه قوام حیات به آن است و آدمی به آن زنده و با فقدان آن انسان زنده نمی‏ماند".

مرحوم شعرانی در حاشیه تفسیر رازی چنین بیان می‏كند: "تفسیر روح با این مفهوم درست‏تر به نظر می‏آید كه سؤال از وجود روح و حقیقت آن از دیرباز میان ملل جهان متداول بود، خاصّه یهود و مخصوصا آن جماعت از یهودیان كه با فلاسفه آمیخته و از عقاید و اختلافشان درباره روح، اطلاع یافته بودند، تعجّب بشر درباره روح از آن است كه می‏بیند قدرتی است بر خلاف طبیعت و گوئی بر ضدّ آن در نبرد است و گوشت و پوست و استخوان را چون به خود رها كنند زود پوسیده و متعفّن و پراكنده می‏گردد و روح، او را سالها از فرسودگی و تعفّن، نگاه می‏دارد و به حركت و سخن می‏آورد و تعقّل و ادراك می‏كند و اینها هیچ‏یك، كار جسم نیست، جسم، سنگین است و سوی پائین میل دارد و روح بر می‏جهد و جسم را می‏جهاند.

"حال پس خود روح از چه مبدأ و منشأ است؟ خداوند جواب داد كه مبدأ آن از فرمان خدا است و مانند نور خورشید بر ابدان تابیده و اگر فرمان الهی نبود و از ورای عالم طبیعت، دستوری نرسیده و فروغی نتافته بود، همه چیز جامد بود و صامت".

تفسیر آیه "وَ ما اُوتِیتُمْ مِنَ العِلْمِ اِلاّقَلِیلاً". "شما آدمیان جز اندكی كه از علم، نصیب ندارند". این است كه روح از دیدگاه قرآن، موقعیتی در عالمِ وجود دارد و آثار و خواصی در این عالم، بروز می‏دهد كه بسیار بدیع و عجیب است و شما از آن بی‏خبرید!

مرحوم "بحرانی" مؤلف تفسیر "برهان" در تفسیر آیه فوق از حضرت امام باقر علیه‏السلام نقل می‏كند كه فرمود: "معنای آیه، این است كه جز تعداد كمی از بشر؛ از روح، آگاهی ندارند".

استاد معظّم علامه فقید، سید محمد حسین طباطبائی قدس‏سره در تفسیر "المیزان"6 می‏نویسد: "كلمه روح به طوری كه در لغت معرفی شده، به معنای مبدأ حیات است كه جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حركت ارادی می‏شود ولی مراد از روح در این آیات همان روح و نفس به نام "نفس ناطقه" می‏باشد كه در كالبد همه افراد انسانهای موجود، وجود دارد. و وجود آن از ناحیه خدا و وابسته به او است". چنانكه در آیه دیگر می‏فرماید: "..اِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئا أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ"7. "فرمان او چنین است كه هرگاه چیزی را اراده كند، تنها به آن می‏گوید: موجود باش! آن نیز بی‏درنگ موجود می‏شود". از این آیه معلوم می‏شود كه:
1. امر خدا یعنی ایجاد هستی و وجودی است كه از ناحیه خداوند به روح متعلّق شده و این موجود، وابسته به خداست و به امر او پیدا شده نه علل و اسباب دیگری.
2. موجودی به نام روح، وجود دارد و به همین مناسبت حضرت مسیح علیه‏السلام به عنوان كلمه خدا و روح او شمرده شده، آنجا كه می‏فرماید: "إِنَّما المَسِیحُ عِیسی بْنُ مَرْیمَ رَسُولُ اللّهِ وَ كَلِمَةٌ أَلْقاها إِلی مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ"8. "مسیح، عیسی بن مریم، فقط پیامبر خدا و كلمه اوست كه آن را به مریم القاء كرده است و روحی از جانب او است".
خداوند در برخی از آیات روح و جان موجود در انسان‏ها را متعلّق به خود دانسته یعنی تنها از ناحیه او به انسان، عطاء شده است چنانكه در مورد خلقت حضرت آدم علیه‏السلام می‏فرماید: "فَإِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی"9. "هنگامی كه كار انسان را به پایان رساندم و در او از روح خود (یعنی یك روح شایسته و بزرگ) دمیدم". و در آیه مباركه دیگر چنین وارد شده است: "ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ"10 "سپس اندام انسان را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید".

در این دو آیه روح، متعلّق به انسان ذكر شده و با كلمه "مِن" آورده شده یعنی مبدأ پیدایش او از ناحیه خداست. و نام این ایجاد را "نفخ" یعنی دمیدن نهاده است11 هم‏چنانكه این كلمه در سایر آیات وارده در این باب نشان دهنده همین واقعیت است: "یلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یشاءُ"12. "وحی را به هر یك از بندگان خویش كه بخواهد القاء می‏نماید". و آیه "ینَزِّلُ المَلائِكَةُ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ"13. "فرشتگان را با وحی به هر یك از بندگان خویش كه بخواهد می‏فرستد تا دلهای مرده را به وسیله آن زنده نماید".
و آیه "تَنَزَّلُ المَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ"14. "فرود آیند فرشتگان و روح(مراد جبرئیل است) در آن شب به اذن خدا با هر كاری كه تقدیر خدا در امور مختلف است". چنانكه خوانندگان ملاحظه می‏كنند، كلمه "من" در همه این آیات می‏فهماند كه روح از جنس و سنخ امر است و آنگاه امر را بیان می‏كند و می‏فرماید:
"إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئا أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ"15. "فَسُبْحانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلّ شَی‏ءٍ"، "جز این نیست كه هرگاه خداوند اراده كند چیزی را، امر كند به او و بگوید باش، پس به وجود می‏آید".

عالم خلق و عالم امر
به طور كلی در مطالعه آیات قرآنی در جهان آفرینش دو پدیده، جلب توجه می‏نماید: یكی پدیده "خلق" كه در مسیر سلسله علل و اسباب، قرار داشته و بر زمان و مكان، منطبق می‏گردد و مسیر تكامل را تدریجا می‏پیماید. دیگری پدیده "امر" كه نشان دهنده ارتباط موجودات با خداوند می‏باشد، در این پدیده، تدریج وجود ندارد و تنها با اراده خداوند به‏طور آنی، موجود می‏گردد و اسباب و وسائل مادّی در آن راه ندارد و در حقیقت پدیده و عالم امر كه روح از آن عالم است، عالم موجودات غیر مادی است16.

مرحوم علامه طباطبائی قدس‏سره در معنای امر در ذیل آیاتی كه از تفسیر "المیزان" نقل كردیم، می‏گوید: امر هر چیز عبارت است از ملكوت آن چیز و برای هر موجودی، ملكوتی و امری است كه در آیات 185 و آیه 75 سوره انعام و آیه 4 سوره قدر به آن اشاره شده است. مطابق آیات قرآن هر دو پدیده یعنی پدیده مادی و قابل لمس یعنی "عالم خلق" و پدیده‏های امری و مجرد غیر مادی یعنی "امر و خلق" هر دو از جانب خداوند می‏باشد چنانكه در سوره اعراف آیه 54 می‏فرماید: "اَلا لَهُ الخَلْقُ وَ الأَمْرُ". "آگاه باشید كه آفرینش و تدبیر جهان از آنِ اوست یعنی به فرمان او است".

خداوند این معنی را در آیات دیگر از جمله آیه 59 سوره آل عمران، نیز متذكّر می‏گردد به این صورت كه ابتدا خلقت آدم را ذكر و ارتباط آن را با خاك كه یكی از اسباب آن است، بیان، سپس وجود آن را بدون ارتباط به چیزی با تعبیر "كُنْ" یعنی "باش" خاطرنشان می‏سازد پس كیفیت خلقت آدم به صورت تدریج، انجام پذیرفته ولی نفخ روح به صورت غیر تدریجی و یا پدیده امر به وجود آمده پس روح انسان به امر خداوند موجود گشته است و نظیر این آیه را خوانندگان می‏توانند در آیات 12 تا 14 سوره "مؤمنون" مطالعه نمایند.

چنانكه در آیه 59 سوره آل عمران ملاحظه می‏گردد، قرآن پیدایش پدیده روح را به عنوان كیفیتی متفاوت با مراحل قبلی، معرفی كرده است یعنی جنین در ماه‏های اول دوره جنینی، دارای حیات و در حال رشد و نموّ می‏باشد و موقعی كه رشد به حدّی رسید كه ساختمان قلب، كامل گردید و شروع به طپش نمود و اعضای بدن كامل شد، حیات نباتی جنین تبدیل به حیات عالی‏تری گردیده، پدیده دیگری به نام روح و نفس، به وجود می‏آید و از آن تعبیر به كیفیت امری شده است. در روایت وارد از امام سجاد علیه‏السلام در تفسیر نورالثقلین17 به این حقیقت اشاره شده كه حیات ابتدائی كه بیشتر، جنبه نباتی دارد به كیفیت بالاتری كه برای تعقّل و زندگی مستقل آماده گردیده، تبدیل می‏گردد18.

پس؛ از آیات فوق استفاده می‏شود كه روح موجودی محقق و مجرّد از ناحیه پروردگار بوده، جسم نیست زیرا به تعبیر مؤلّف كتاب "رسالة‏النفسیة"19 "جسم قسمت‏پذیر بوده و روح، قسمت‏پذیر نیست، و روح عَرَض هم نیست زیرا كه عَرَض را به خود، قیام نبود و جان، اصل آدمی است و همه اعضاء، تبع وی است، عَرَض چگونه بود...؟"
جالب این است كه مؤلّف كتاب "رسالة‏النفسیة"، "فضل الله بن حامد حسینی" متوفّای 921هـ.ق. بعد از ذكر مطالب یاد شده، دو بیت شعر فارسی نیز در زمینه مورد بحث چنین سروده است:

سرّی است كه جز نهفتنش نیست روان *** دُرّی است نفیس و سفتنش نیست روا
رازی كه میان جانِ جانان منست *** دانسته نیست و گفتنش نیست روا

پاورقیها:
1. مریم، 17.
2. شوری: 52.
3. اسراء، 85.
4. بررسی مقدماتی اصول روانشناسی اسلامی، جلد اول، تألیف دكتر سید ابوالقاسم حسینی، سال 1364، ص 21 و 20.
5. تألیف: شیخ ابوالفتوح رازی، با حواشی مرحوم حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، كتابفروشی اسلامی، سال 1385هـ ق.
6. ترجمه آقای موسوی، ج25، ص 340 و 341.
7. سوره یس، آیه 89.
8. سوره نساء، آیه 171.
9. حجر، 29.
10. سجده، 9.
11. كتاب بررسی مقدماتی روانشناسی اسلامی، ص 23.
12. مؤمن، 15.
13. نحل: 2.
14. قدر، 4.
15. یس، 82.
16. رساله نفسیه، تألیف: فضل الله بن حامد الحسینی، متوفای 921هـ، ص 27.
17. ج1، ص 540.
18. بررسی مقدماتی اصول روانشناسی اسلامی، ج1، ص 24 - 25.

 

aviny
دوشنبه 26/12/1387 - 1:34
دعا و زیارت
زنان یهودی و یك امپراتوری
هنگامی كه امپراتوری عثمانی در اوج اقتدار خود منافع اقتصادی و سیاسی غربیان را به خطر انداخته بود، یكی از شیوه‌های پنهان غرب برای درهم‌شكستن قدرت آنان چنین بود كه دختران زیباروی یهودی را به بهانه‌ای بر سر راه بزرگان سیاست و اقتصاد آنان قرار می‌دادند و یا آنها را به حضور سلاطین عثمانی پیشكش می‌كردند.

هنگامی كه امپراتوری عثمانی در اوج اقتدار خود منافع اقتصادی و سیاسی غربیان را به خطر انداخته بود، یكی از شیوه‌های پنهان دشمنان برای درهم‌شكستن قدرت آنان چنین بود كه دختران زیباروی یهودی را به بهانه‌ای بر سر راه بزرگان سیاست و اقتصاد آنان قرار می‌دادند و یا آنها را به حضور سلاطین عثمانی پیشكش می‌كردند. صاحب‌نظران یكی از علل سقوط امپراتوری عثمانی را نفوذ زنان یهودی در دربار سلاطین آن و پیدایش نسل‌هایی با مادر یهودی از سلاطین مسلمان می‌دانند....ادامه مطلب


نفوذ در یك خاندان ثروتمند مسیحی

«خاندان آنیلی2 هم‌اكنون مالك مجموعه عظیم فیات هستند كه كارخانه اتومبیل‌سازی فیات نیز بخشی از آن مجموعه به حساب می‌آید. مالكیت «باشگاه یوونتوس» و روزنامه‌های «لاستامپا» و «كوریره دلاسرا» تنها گوشه‌ای از اموال این خاندان است. آنها سالانه دست‌كم شصت میلیارد دلار (بیش از درآمد نفتی سالانه كشورمان) درآمد دارند و همین ثروت و قدرت رسانه‌ای آنها را به خاندان سلطه در ایتالیا بدل كرده است تا جایی كه حتی رئیس‌جمهور نیز از آنها حرف‌شنوی دارد.3

بزرگ این خاندان در سال‌های پایانی قرن بیستم و سال‌های آغازین قرن بیست‌ویك، «جیووانی آنیلی» یك مسیحی كاتولیك و سوپر میلیاردر و سناتور سرشناس ایتالیایی بوده است. او همسری یهودی4 اختیار می‌كند و از این وصلت، صاحب فرزندی می‌شود كه او را ادواردو نام می‌نهند.

ادواردو بعدها دلباخته اسلام و انقلاب اسلامی می‌شود. به ملاقات امام خمینی (ره) می‌آید و نهایتا در سال 2000 در ماجرای مشكوكی از دنیا می‌رود. او اكنون در ایران اسلامی با عنوان شهید مهدی آنیلی شناخته می‌شود.

اما سرنوشت خانواده مسیحی آنیلی به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. مارگریتا، تنها خواهر ادواردو با مردی یهودی و صهیونیست وصلت كرده است و «جان لاپوالكان» حاصل این پیوند در سال 1997 پس از آن كه «جیووانی اومبرتو» پسرعموی ادواردو كه به عنوان جانشین رئیس فیات برگزیده شده بود، بر اثر سرطانی ناشناخته از دنیا می‌رود؛ با نظر شورای رهبری فیات به این سمت برگزیده می‌شود.5

حقیقت آن است كه درگذشت مشكوك ادواردو و پسرعمویش در سال‌های قبل، سهم‌الارث خواهرزاده‌های یهودی و صهیونیست او را افزایش داده و در توطئه‌ای خاموش، ثروت خانواده بزرگ آنیلی كه كاتولیك بودند، به یهودیان صهیونیست منتقل شده و مدیریت مجموعه عظیم فیات و سایر موسسات و شركت‌های متعلق به آنیلی‌ها، به سادگی به یهودی‌زادگان آن خاندان رسیده است.6


یك مفسر قرآن با ریشه یهودی

در علم تفسیر و معرفی طبقات مفسران بعد از صحابه از جماعت تابعین نام می‌برند كه شاگردان مفسران صحابه باشند. ا زجمله «جماعت تابعین» محمدبن كعب قرظی از مفسران معروف و از نژاد یهود بنی‌قریظه بوده كه در قرن اول هجری می‌زیسته است.7

آیا كریستف كلمب یهودی بود؟

«مسیحی بودن» یا «تظاهر كلمب به مسیحیت» و «یهودی بودن او در خفا» از موضوعات مهم تاریخی است، چراكه به تحولات عمیق كشورهای غربی یعنی «رنسانس» كه در واقع با سفر كلمب و رسیدن وی به قاره نو شروع می‌شود، رنگی خاص می‌زند. معنای «یهودی بودن كلمب» ـ خصوصا كه اثبات شده هزینه‌های سفر او را نیز یهودیان تامین كرده‌اندـ این است كه یهود از همان آغاز سفر كلمب، برای تسلط بر منافع حاصل از این سفر و مصادره هرگونه منفعت حاصل از آن «برنامه» داشته است.

البته روشن است كه عموم نویسندگان و فیلم‌سازان غربی كه در نظام سلطه غرب رشد می‌كنند، در پی كتمان این «نتیجه‌گیری» باشند.

ژان پل دوویول (jean paul Duviol) درباره حضور یهودیان در سفر كلمب به سوی قاره آمریكا، آماری می‌دهد كه بسیار چشمگیر است:

«در سپیده دم روز جمعه سوم اوت 1492، نزدیك به صد ملوان سوار بر كشتی‌های پینتا و نینیا و كشتی پرشكوه و جلال سانتاماریا كه كشتی خود دریاسالار بود، از سواحل اندلس دور می‌شدند.»8

«كشتی كلمب حدود سی یهودی تغییر دین داده را كه بی‌شك این سفر را موقعیت خوبی برای فرار از دادگاه تفتیش عقاید می‌دیدند، حمل می‌كرد، ولی دریغ از یك كشیش»9

و در جای دیگر می‌نویسد:

«آیا همان طور كه خیلی از متخصصان تاكید كرده‌اند، اصلیت كلمب یهودی بوده است؟ شاید! ولی مسلم این است كه او ایمان كاتولیكی عمیقی داشته و حتی تا حد عرفان هم پیش رفته است.»10

ما با دو نكته از سخنان این نویسنده غربی كار داریم:

1-سی نفر یهودی در این سفر با كلمب بوده‌اند.

2-به نظر بسیاری از متخصصان، خود كلمب هم یهودی بوده است.

بیشتر مؤلفان صاحب شهرت غربی كه آثاری از ایشان به فارسی ترجمه شده است، از پرداختن به هر موضوعی كه نشان دهنده توطئه‌آفرینی‌های یهودیان در عرصه‌های گوناگون تعاملات یهودیان با مردم مسیحی و مسلمان باشد، پرهیز دارند.

اینان گاهی كه ناچار از بیان بعضی معلومات مدفون‌شده در سینه كتابخانه‌ها و مراكز تحقیقی‌شان می‌شوند، آن را در چنان لفافی می‌پیچند كه بر خواننده راه هرگونه برداشت منفی علیه یهود بسته باشد!

جمع چنین نویسندگانی اگرچه می‌كوشند به منزله یك تن واحد عمل كنند، واقع این است كه در زمینه‌هایی این هماهنگی بنا بر ماهیت تعاملات انسانی و این كه: «دروغگو كم‌حافظه است» به طور كامل رخ نمی‌دهد و به همین علت مقایسه اظهارات یكایك این جمع از محققان و تأمل در آن می‌تواند بخش‌هایی از معلومات دفن شده غربی‌ها را بنمایاند و منجر به طراحی پرسش‌های جدید یا استنتاجات كلیدی مهمی شود.

در مورد شگرد دوویول در بازگویی نقش یهودیان در سفر اكتشافی كلمب این موضوعات تامل برانگیز است:

1-دوویول اگر از «سی تن از همراهان یهودی كلمب» سخن می‌گوید، بلافاصله نیز به خواننده یادآوری می‌كند كه ایشان «تغییر دین» داده بودند و در عین حال نمی‌گوید چرا تغییر دین داده بودند؟ همچنین از تشریح ماهیت این «تغییر دین» كه مورد قبول دستگاه‌های رسمی مسیحیت ـ كه اتفاقا به شدت دنبال مسیحی كردن یهودیان بوده‌اند ـ واقع نشده، سخنی به میان نمی‌آورد.

2-دوویول اگر از «تاكید خیلی از متخصصان» درباره به یهودی بودن كلمب، سخن می‌گوید، در عین حال به عنوان حقیقتی مسلم از «ایمان كاتولیكی عمیق» او سخن می‌گوید و تا حد یك عارف مسیحی جایگاه او را بالاتر می‌برد!

3-در سراسر كتاب دوویول سخنی از نقش جدی مسلمانان در فراهم آوردن مقدمات علمی صورت گرفتن این سفر نیست! این اثر كاستی‌های فراوان دیگری نیز دارد كه در اینجا در پی نقد آن نیستیم و علاقه‌مندان را به این منابع ارجاع می‌دهیم:

-بازنگری سفر كریستف كلمب، محمّد طیّب، انتشارات تربیت، تهران: بهار 1377.

- پژوهه صهیونیّت (مجموعه مقالات)، به كوشش محمد احمدی، موسسه فرهنگی پژوهشی ضیاء اندیشه؛ تهران: دی 1376، مقاله‌ای باعنوان «سفر كریستف كلمب: بازیابی نقش یهود»، صفحات 142- 83.

پی نوشت‌ها

1- هدیه مسیح (سیری در زندگی ادواردو آنیلی)، مصطفی غفاری ساروی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران: 1386، ص77

2.Agnelli

3. هدیه مسیح (سیری در زندگی ادواردو آنیلی)، مصطفی غفاری ساروی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران: 1386، ص10 و 11.

4. پرنسس مارلا

5. هدیه مسیح (سیری در زندگی ادواردو آنیلی)، مصطفی غفاری ساروی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران: 1386، ص63.

6. هدیه مسیح (سیری در زندگی ادواردو آنیلی)، مصطفی غفاری ساروی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران: 1386، ص76 و 77.

7. قرآن در اسلام؛ علامه سید محمدحسین طباطبایی، به كوشش سیدهادی خسروشاهی، موسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم). قم: 1386. ص 71 (متن و پانوشت).

8. به دنبال كریستف كلمب. ژان- پل دوویول. تصویرگر: موریس پومیه. ترجمه بیتا شمسینی؛ انتشارات ققنوس. تهران: اسفند ماه 138.

9. به دنبال كریستف كلمب. ژان- پل دوویول. تصویرگر: موریس پومیه. ترجمه بیتا شمسینی. انتشارات ققنوس. تهران: اسفندماه 1384. ص 49.

10. به دنبال كریستف كلمب. ژان- پل دوویول. تصویرگر: موریس پومیه. ترجمه بیتا شمسینی. انتشارات ققنوس. تهران: اسفندماه 1384. ص 126 و 127.
..............................................................................................
منبع: نسیم قدس

سه شنبه 20/12/1387 - 21:13
کامپیوتر و اینترنت
نیروی رایانه و موشك

امروزه اكتشافات فضایی بدون استفاده از نیروی رایانه غیر ممكن است. رایانه ها قادرند فضاپیماها را هدایت كنند، قسمتهای بیشمار فضاپیما را بررسی و صحت عملكرد آنها را اعلام كنند، مركز هدایت زمینی را در جریان وضعیت فضاپیما قرار دهند

امروزه اكتشافات فضایی بدون استفاده از نیروی رایانه غیر ممكن است. رایانه ها قادرند فضاپیماها را هدایت كنند، قسمتهای بیشمار فضاپیما را بررسی و صحت عملكرد آنها را اعلام كنند، مركز هدایت زمینی را در جریان وضعیت فضاپیما قرار دهند و در صورت نیاز مسیر حركت فضاپیماها را مشخص كرده، آنها را هدایت كنند. در نخستین پروازهای فضایی به اندازه امروز از رایانه ها استفاده نمیشد؛ در حقیقت ، رایانه هایی كه آن روزها برای هدایت فضاپیمای ایلات متحده امریكا یعنی آپولو مورد استفاده قرار میگرفتند، نیرویی به اندازه رایانه های شخصی امروزی ما داشتند.

كاوشگرهایی كه در فاصله های دوردست كره زمین در فضا پرواز میكنند، با خود رایانه هایی را حمل میكنند كه برای هدایت دوربین ها و اندازه گیری های مختلف برنامه نویسی شده اند. رایانه ها قادرند اطلاعاتی كه از كاوشگرهای فضایی بصورت علایم ضعیف رادویی دریافت میكنند را به اطلاعات لازم و قابل فهمی تبدیل كنند. دانشمندان نیز به نوبه خود این اطلاعات را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند، تابه نكات جدیدی در مورد اجرام آسمانی دست یابند.

نیروی موشك
موشكهای فضایی مانند موشكهای آتشبازی عمل میكنند. سوخت با ماده ای به نام اكسنده كه حاوی گاز تسریع كننده احتراق یعنی اكسیژن است تركیب میشود. آنگاه این تركیب كه یك پیشران محسوب میشود، میسوزد و گازهای داغی را تولید میكند، این گازها منسبط شده ، از طریق یك دماغه خارج و باعث میشوند موشك بطرف بالا حركت كند. این واكنش برای اولین بار در قرن هفدهم توسط دانشمندان انگلیسی ، اسحاق نیوتن ، در قانون سوم حركتش بیان شد. او اظهار داشت كه برای هر علمی (خروج گازها در اینجا) عكس العملی است مساوی و مخالف جهت آن (در اینجا ، حركت موشك)
نیرویی كه یك موشك را به طرف جلو حركت میدهد، نیروی پیشران نامیده میشود. قدرت نیروی پیشران به سرعت خارج شدن گاز خروجی بستگی دارد. نیروی پیشران به موشك شتاب داده ، باعث افزایش سرعت آن میشود. مقدار شتاب نیز بستگی به جرم موشك دارد. هرچه موشك سنگین تر باشد، برای رسیدن به فضا ، به نیروی پیشران بیشتری نیازمند است. تا وقتی كه موتور های موشك، روشن و درحال تولید نیروی پیشران هستند، شتاب فضاپیما نیز هر لحظه زیادتر میشود. موتور موشك یا از پیشران مایع استفاده میكند یا جامد، اما بعضی اوقات ، یك موشك كامل ممكن است در مراحل مختلف از هر دو نوع پیشران استفاده كند. كارشناسان موشكهایی را پیشنهاد كرده اند كه از انرژی اتمی به عنوان سوخت استفاده میكنند، چرا كه آنها از نظر مصرف انرژی بسیار مقرون به صرفه اند. اما ترس از خطر استفاده از سوخت اتمی مانع استفده از این نوع موشكها شده است.
سوختهای پیشران از یك نوع سوخت و یك اكسنده تشكیل شده اند. برای روشن شدن موشك، كافی است یك جرقه كوچك سوخت پیشران آن را آتش بزند. سوخت آتش گرفته تا آخرین قطره میسوزد. گازهای حاصل از سوخت پیشران از طریق دماغه انتهایی موشك خارج میشوند. اولین موشكها را احتمالا در قرن یازدهم میلادی در كشور چین ساخته اند. آنها موشكهایی بودند كه از سوخت پیشران جامد استفاده میكردند. سوخت موشك یك نوع باروت بود كه از مخلوطی از نیترات پتاسیم ، زغال چوب و سولفور تشكیل شده بود.
موشكهایی كه از سوخت پیشران جامد استفاده میكنند، اغلب به عنوان موشكهای تقویت كننده ای استفاده میشوند كه نیروی اولیه موشكهای بزرگتر را تامین میكنند. موشكهای بزرگتر خود از سوخت پیشران مایع استفاده میكنند. بزرگترین موشكهای مصرف كننده سوخت جامد با 45 متر ارتفاع جزء موشكهای تقویت كننده شاتل فضایی ایالات متحده امریكا محسوب میشوند. آنها حاوی 586500 كیلوگرم (2/1 میلیون پوند) سوخت پیشران هستند كه بطور متوسط 13 میلیون نیوتن (5/3 میلیون پوند نیرو) نیروی پیشران را تولید میكنند. این موشكها را طوری طراحی كرده اند كه بعد از اتمام سوخت و افتادن در دریا ، از دریا بیرون كشیده شده ، دوباره برای ماموریتهای بعدی سوختگیری میشوند. ساخت موشكهایی كه از سوخت جامد استفاده میكنند چندان دشوار نیست. آنها مقدار زیادی نیروی پیشران را در یك مدت زمان كم تولید میكنند. تنها ایراد این نوع موشكها این است كه بعد از روشن شدن به راحتی خاموش نمیشوند. به عبارت دیگر، نمیتوان آنها را به آسانی تحت كنترل در آورد.


موشكهای مصرف كننده سوخت مایع
اكثر موشكهایی كه از آنها در پرواز های فضایی استفاده میشود، از سوخت پیشران مایع بهره میبرند. سوخت و اكسنده كه در مخزنهای جداگانه ای نگهداری میشوند، هر دو مایع هستند. پمپهای قدرتمندی آنها را به محفظه احتراق میبرند؛ در آنجا آنها با هم تركیب شده ، شروع به تولید گازهای خروجی میكنند. گازهای مذكور نیز به نوبه خود از دماغه انتهایی موشك خارح میشوند. بعضی از موشكها از یك ماده قابل اشتعال سریع برای شروع احتراق استفاده میكنند. سوخت پیشران سایر موشكها هنگام تركیب سوخت و اكسنده شروع به احتراق میكنند.
بسیاری از موشكها ، از جمله موشكهای شاتل فضایی ایالات متحده از هیدروژن مایع به عنوان سوخت و اكسیژن مایع به عنوان اكسنده استفاده میكنند. تعداد موشكهای مصرف كننده سوخت پیشران مایع به مراتب بیشتر از موشكهای مصرف كننده سوخت پیشران جامد است. علت این امر كنترل آسان نیروی پیشران موتور موشكهای مصرف كننده سوخت مایع در مواقع ضروری است. با وجود این، موشكهای مصرف كننده پیشران مایع خالی از ایران نیستند ، چرا كه بعضی از پیشرانها را بایست در دمای پایین نگهداری كرد. دلیل این امر اینست كه ، در دماهای جوی ، پیشرانهای مایع به گاز تبدیل شده، فضای بیشتری را اشغال میكنند. موشكهای بزرگ مانند موشكهای آریان آزانس فضایی اروپا یا شاتلهای فضایی ناسا بجای یك موتور از چند موتور مصرف كننده سوخت پیشران مایع بطور همزمان استفاده میكنند. موتورهای مذكور به كمك هم نیروی كافی را جهت پرتاب یك فضاپیما به مدار تولید میكنند.

مراحل مختلف یك موشك
برای سفر به فضا ، یك موشك چند مرحله ای مورد نیاز است. هر كدام از این مراحل یك موشك جداگانه محسوب میشود كه هم دارای منبع سوخت است و هم موتور. بسته به زن محموله ماهواره ها، از موشكهای تقویت كننده ای در كنار مراحل مختلف موشك برای افزایش نیروی موتورها استفاده میشود. مرجله اول، كل موشك را از زمین بلند میكند و به محض اتمام سوخت از بقیه موشك جدا شده ، به زمین سقوط میكند. آنگاه موتور مرحله دوم روشن میشود. به خاطر وزن سبكتر موشك در این مرحله ، شتاب موشك نیز بیشتر میشود؛ این سیر صعودی شتاب با جدا شدن هر مرحله از موشك ادامه میبابد. مرحله پایانی موشك قسمت حامل ماهواره را به فضا و به طرف مقصدش حمل میكند.
خبرگزاری فارس:

سه شنبه 20/12/1387 - 20:51
دعا و زیارت

عوامل پیدایش فرقه كلامی معتزله

فرقه كلامی معتزله در قرون ابتدایی شكوفایی دین مبین اسلام، در پی سلسله عوامل داخل جامعه مسلمین و خارج از آن ظهور كرد. این فرقه كلامی كه در طول سالیان پایانی‌اش به رشد قابل توجهی رسید، متأثر از شرایط اعتقادی، اجتماعی و سیاسی زمانه بود.

چكیده
فرقه كلامی معتزله در قرون ابتدایی شكوفایی دین مبین اسلام، در پی سلسله عوامل داخل جامعه مسلمین و خارج از آن ظهور كرد. این فرقه كلامی كه در طول سالیان پایانی‌اش به رشد قابل توجهی رسید، متأثر از شرایط اعتقادی، اجتماعی و سیاسی زمانه بود. برخی مستشرقین با اغراق‌‌گویی، عوامل شكل‌گیری این فرقه را به عوامل خارجی منحصر كرده‌اند؛ حال آنكه با سیر در اوضاع و شرایط درون جامعه اسلامی در آن دوران، نمی‌توان نقش آن را در شكل‌گیری این فرقه نادیده گرفت. حتی می‌توان در فرقه معتزله نیز عواملی را جست كه سبب بروز اختلافات درون فرقه‌ای گشته‌اند. در این نوشتار عوامل پیدایش فرقه كلامی معتزله و كلام درون فرقه معتزلی مورد بررسی قرار گرفته است.

واژگان كلیدی
علم كلام، دستگاه كلامی، معتزله، عقل گرایی، روش شناسی، كلام فرقه‌ای، علل شكل‌گیری

مقدمه
در بیان چیستی علم كلام، تعاریف متعدد و مختلفی از سوی اندیشمندان اسلامی ارائه شده است. در هر تعریف به موضوع، روش یا غایت این علم پرداخته شده است. با سیر در تعاریف، می‌توان به كثیر الموضوع و كثیرالروش بودن این علم پی ‌برد. از این رو بسیاری معتقدند بهترین تعریف برای علم كلام، تعریف به هدف و غایت است. در یكی از این تعاریف آمده است "كلام، علمی است كه با آن می‌توان عقاید دینی را از طریق اقامه دلیل و رد شبهات اثبات كرد " (ایجی، بی‌تا، ص5). در این گونه تعاریف تصویری دفاعی از این علم ارائه می‌شود. طبق این تعریف موضوع علم كلام بسیار عام است و هر آنچه به عقیده و یا عمل دینی در ارتباط باشد را در بر می‌گیرد (به ‌طور مثال فارابی كلام را هم شامل آراء و عقاید دینی و هم شامل افعال دینی می‌دانست و تفاوت نگاه كلامی به اعمال دینی را با نگاه فقهی ذكر كرده است) (فارابی، 1348، ص114). از سوی دیگر چون هدف دفاع از ساحت دین است، هر روش ممكنی برای نیل به آن به ‌كار گرفته می‌شود. از این رو هم برهان و هم جدل در علم كلام كاربرد دارند. عمدتاً در تصویر دفاعی از علم كلام‌، سه وظیفه برای متكلمان ترسیم می‌شود، تصحیح عقاید دینی، اثبات تعالیم دینی، دفع آرای معارض (فرامرز قراملكی، 1378، ص69). تعیین دامنه اعتقادات دینی و تمایز آن از تفكرات التقاطی و غیر دینی، اثبات این تعالیم و مقابله با شبهات وارد بر دین، جملگی مبین وجهه دفاعی كلام نسبت به دین است.
با توجه به تصویر دفاعی از علم كلام، این دانش ابزاری در خدمت اندیشه دینی است. غالب اندیشمندان اسلامی، اندیشه اسلامی را مقید به دین اسلام می‌دانستند، اما فی‌الواقع علم كلام می‌تواند در ابعاد مختلفی مطرح شود. نخست كلام بین المذاهب است. در این سطح متكلمان مذاهب مختلف از دینی واحد و از حقانیت مذهب خود در قبال دیگر مذاهب دفاع می‌كنند. سطح دیگر، كلام بین الادیان است. در این موضع، مدافع یك دین در مقابل مدافع دین دیگری قرار دارد. در نهایت كلام دینی است كه در آن اساساً از دین و دینداری در مقابل بی‌دینی و بی‌اعتقادی به امور دینی جانبداری می‌شود. امروزه كلام در هر سه سطح آن مطرح است.
ذهنیت اندیشمندان سنتی اسلامی در مورد علم كلام، منحصر در كلام بین‌المذاهب و نهایتاً بین الادیان بود. در زمان پیدایش نخستین فرق كلامی اسلامی، پیروان هر فرقه به دفاع از عقاید خود در مقابل دیگر فرق می‌پرداختند. در آن دوره فرقه‌های شاخص عبارت بودند از شیعه، معتزله، اشاعره، مرجئه و خوارج.
فرقه كلامی معتزله در پی حوادث درون و برون جامعه اسلامی شكل گرفت و در دوره خلافت بنی‌عباس، یكی از مطرح ترین فرق كلامی گشت. در نوشتار حاضر تلاش شده است عوامل شكل‌گیری كلام معتزلی و عوامل اتحاد مذهبی و اختلافات درون فرقه‌ای این گروه بررسی شود.

سابقه علم كلام
كلام علمی است كه پیش از ورود به عالم اسلام، در فلسفه یونان و جهان یهودیت و مسیحیت سابقه داشته است. شهرستانی از كتاب انباذقلس و كلام ارسطو و كلام مسیحیان سخن گفته است (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 201؛ همو، ج 2، ص 72 و 128). این علم به صورت جسته و گریخته و نه به شكل منسجم از صدر اسلام در میان مسلمانان مطرح شد؛ گرچه سطح طرح این مباحث چه به لحاظ كمی و چه به لحاظ كیفی بسیار نازل‌تر از زمان بعد از رسول اكرم(ص) است. به گزارش ابن‌خلدون، نخستین مسلمانان ضمن بیان كردن اصول عقاید، نخست به ذكر آیاتی از قرآن و یا بیانات پیامبر می‌پرداختند، اما بعدها كه اختلاف پیرامون جزئیات و تفاصیل اصول عقاید پیش آمد، علاوه بر استناد به آیات و روایات، به برهان عقلی نیز پرداختند (ابن خلدون، 1398ه‍، ص 463).


وجه تسمیه كلام
در باب وجه تسمیه این علم به كلام، دلایل مختلفی ذكر شده است كه به اهم آنها اشاره می‌كنیم:

1ـ از آنجا كه بحث عمده‌ای در این دانش مربوط به صفت كلام الهی و قدیم یا حادث بودن آن بوده است، این علم، كلام نام گرفت.

2 ـ به پیروی از فلاسفه كه فنی از فنون خود را منطق نامیده بودند، این علم كلام نامیده شد كه مترادف با منطق است. ابن خلدون نیز
امر را بین این دو دلیل دایردانسته است (ابن خلدون، 1398ه‍، ص 466؛ شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 36).

3ـ مسلمانان به هنگام بحث از مباحث مختلف اعتقادی در عنوان بحث می‌گفتند كلام فی... و این مطلع سخن، خود دلیل نامگذاری این علم، به كلام گشت.

4ـ از آن جهت كه در این فن از نیروی دلیل و سخن و بحث بهره فراوانی گرفته می‌شود، آن را در موقعیتی قرار داده كه گویا تنها این علم "همه سخن " است و نه دیگر علوم، به گونه‌ای كه در مقایسه دو رأی، به آنكه قوی ‌تر است گفته می‌شود "این است كلام " (تفتازانی، 1305ه‍، ج1، ص164 ـ 165).

دستگاه كلامی
دستگاه كلامی عبارت است از مجموعه گزاره‌ها و مسائل در موضوع خدا شناسی و مسائل اعتقادی با ابتناء بر مبانی مشخص و روش‌‌های معین. در برابر دستگاه رأی، گرایش و دید‌گاه وجود دارد كه به مسائل جزئی تعلق می‌گیرد. به عبارت دیگر مجموعه آراء و دیدگاه‌های دینی كه در یك سیستم، ارتباط مفهومی با یكدیگر هستند و بدون ایجاد تناقض با هم قابل جمع می‌باشند، تشكیل دستگاهی كلامی می‌دهند. به‌طور مثال فرقه معتزله مجموعه آرا و دیدگاه‌هایی را ارائه كرده است كه همگی سازنده كالبد فكری این فرقه هستند و ایجاد كننده دستگاه واحدی محسوب می‌شوند.[2]
علل پیدایش علم كلام عللی كه باعث ایجاد علم كـلام گشتند، محدود بـه یك یا دو زمینه نمی‌‌گردند، بلكه در این باب اساساً باید سعی در حصر عوامل مختلف نمود. در این زمینه عوامل بسیاری در كتب كلامی ذكر شده‌اند كه در طیف متنوعی از علل فرهنگی و اجـتماعی، سیـاسی، روانی و... قابل دسته‌بندی هستند:

1ـ تعصب عربی: دین اسلام بر آن بود كه با برتری نژادی مبارزه كند، ولی نتوانست این پدیده شوم را ریشه‌كن سازد. در پایان خلافت عثمان، اختلافات میان خاندان بنی‌هاشم و بنی‌امیه دامن زده شد و از سوی دیگر اختلاف بین خوارج و غیر خوارج آشكار گشت. به‌ طور مثال، قبایلی كه مذهب خوارج در بین آنان منتشر شد از قبیله ربیعه بودند و نه از قبیله مضریه و اختلاف بین این دو قبیله از قبل از اسلام مشهور است (ابو زهره،‌ بی‌تا، ج 1، ص 11).

2ـ همزیستی مسلمانان با پیروان ادیان دیگر: بسیاری از افرادی كه در اثر همزیستی با مسلمانان، مسلمان شدند، نسبت به دین اسلام دارای افكار شك آلودی بودند كه بعد از مسلمان شدن این افكار در ذهن آنان رسوخ داشت و تعالیم اسلامی را در سایه همان افكار، تفسیر و توجیه می‌‌كردند. عده‌ای نیز به ظاهر مسلمان و به دین سابق خود معتقد بودند و افكار انحرافی در میان مسلمانان پخش می‌كردند (همو، ص 13).

3ـ ترجمه كتب فلسفی: این امر اثر روشنی در پیدایش فكر فلسفی در جهان اسلام داشت. در دوره بنی‌عباس از زمان منصور تا عهد مأمون ترجمه كتب فلسفی به اوج خود رسید. مأمون كتابخانه مخصوصی به نام "بیت الحكمه " برای امر ترجمه قرار داده بود و بسیاری در آنجا به تحقیق و ترجمه مشغول بودند (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 36).

4ـ برخورد مسلمانان با صاحبان تمدن عظیم در اثر فتوحات: بعد از پیامبر كه مسلمانان توسعه و كشور گشایی را شروع كردند، این كار در كشورهایی انجام گرفت كه دارای تمدن و فرهنگ طولانی بودند. در بین مسلمانان افرادی بودند كه به كسب علوم و معارف علاقه نشان می‌دادند و همین امر موجب می‌شد كه با آنان به مباحثه و مناظره علمی بپردازند؛ لذا افكار یونانی و ایرانی در میان مسلمانان نشر یافت و مسلمانان در پی این امر، در صدد نشان دادن عقاید اسلامی و در مواردی دفاع از دین بر آمدند (سبحانی،‌ 1372، ج 1، ص 105).

5ـ طرح مباحث مشكل اعتقـادی: رواج تفكر فلسفی بـرای اثبات عقاید دینـی در بین دانشمندان اسلامی آنان را وادار كرد به مباحثی بپردازند كه عقل انسانی قدرت درك صحیحی از آنها را ندارد و نمی‌تواند از آنها به نتایج روشنی برسد. مثل بحث صفات خدا یا جبر و اختیار كه از مباحث عمده كلام هستند (ابوزهره،‌ بی‌تا، ج 1، ص 13).

6ـ آیات متشابه قرآن: وجود آیات متشابه در قرآن علمای اسلامی را وادار نمود كه برای چنین آیاتی تفسیر و توجیه پیدا كنند كه این امر خود منشأ اختلاف‌های عمده‌ای گشت. مباحثی مانند جبر و اختیار و یا تشبیه انسانی خداوند از مباحث جنجال برانگیز در قرآن بودند (همو، ص 15).

7ـ جلوگیری از تدوین و نشر حدیث پیامبر: حاكمان بعد از پیامبر صلاح خود را در جلوگیری از تدوین نشر حدیث نبوی دیدند و این كار تا بیش از یك قرن ادامه یافت. از طرفی علمای مسیحی و یهودی تازه مسلمان از راه‌های گوناگون خود را به حاكمان زمانه نزدیك می‌‌كردند و با حمایت آنان به نشر افكار مسیحی و یهودی در بین مسلمانان می‌پرداختند و در این میان، فقدان بیانات نبوی در میان مسلمانان احساس می‌شد؛ چه بسا اگر احادیث پیامبر در میان علمای اسلامی بود، ما شاهد اختلافات كلامی كمتری بودیم (سبحانی،‌1372، ص 60).

8 ـ اختلاف در رهبری امت: تا زمانی كه پیامبر اكرم(ص) زنده بود، به واسطه رهبری واحد توسط ایشان امت متحد بود، ولی پس از
رحلت آن حضرت و اختلاف بر سر جانشینی ایشان، وحدت امت اسلامی از بین رفت. پس از ایشان سه گرایش عمده به وجود آمد:

ـ گرایش بنی هاشم كه در رأس آن حضرت علی(ع) بود.
ـ گرایش انصار.
ـ گرایش مهاجرین.
اختلاف سیاسی این گروه‌ها و احزاب در امر رهبری پس از پیامبر، بحث مشهوری است كه به آن نمی‌پردازیم.

9ـ گرایش‌های فكری افـراد: انسانها به لحـاظ روحیات مختلـف و با توجه به تعالیم و تربیت‌های متنوع و فرهنگ‌های متفاوتی كه در آن رشد كرده‌اند، به لحاظ فكری اختلافات شایان توجهی دارند. این علت كه در غالب كتب كلامی مورد غفلت واقع شده است، در حقیقت نقش مهمی را در اتخاذ دیدگاه‌های مختلف كلامی ایفا می‌كند. به ‌طور مثال داشتن نگاه تعبدی به دین یا نگاه پرسش‌گرانه به آن باعث
اختلاف چشم‌گیر اهل حدیث و فرقه‌ای چون معتزله به امر دین می‌شود.

10ـ اختلاف استعدادی افراد در سطح فهم مطالب: از دیگر امور بدیهی و در عین حال تأثیر‌گذار در امر اختلافات كلامی، عامل تفاوت استعدادی افراد در میزان فهم مطالب است. انسانها به لحاظ هوشی و از سوی دیگر به لحاظ دقّی در امور دینی توجه یكسانی نداشتند و همین امر سبب اختلافات عدیده‌ای در میان آنها می‌گردید. این امر نیز هم‌ چون عامل پیش، از نظر بسیاری از كتب كلامی افتاده است.

11ـ خواسته‌های نفسانی افراد: با توجه به آنكه مسلمانان در خلوص نیت، سطح واحدی نداشتند و بعضی از ایشان مطیع اوامر نفسانی خویش بودند، به راحتی در مقابل سخن حق سر تسلیم فرود نمی‌آوردند و به عناد و لجاجت می‌پرداختند و ممكن بود كه حتی با پذیرش درونی سخن حق، در مقابل آن سركشی بیرونی داشته باشند. نمونه این امر در مورد رهبران جامعه پیش از امیرالمؤمنین(ع) است كه با وجود علم به افضلیت علی(ع) حكومت را به دست گرفتند.

شكل گیری كلام معتزلی
پیش از آنكه وارد این بحث شویم، لازم است نسبت به شكل گیری فرق كلامی دید صحیحی به‌ دست آوریم. این تصور كه فرقه‌ها از ابتدا با دغدغه كلامی صرف ایجاد شدند، تصور نادرستی است. تشكیل فرقه‌ها را باید در یك سیر تاریخی مورد مطالعه قرار داد؛ به این نحو كه برخی افراد در ابتدا دغدغه كلامی داشتند و سؤالاتشان نیز كلامی صرف بود، سؤالاتی پیرامون صفات باری تعالی، اما برخی از مسائل مربوط به احزاب و دسته‌های سیاسی بود كه سعی می‌كردند با توجیهی كلامی نظر خود را مورد قبول واقع سازند. این دسته از مسائل را می‌توان سیاسی ـ كلامی نامید و از جمله آنها می‌توان به مسائل جبر و اختیار و رهبری جامعه اشاره كرد.
نكته دیگر آنكه در قرون اول و دوم فرقه‌های فكری منظم و دستگاه‌های كلامی به معنی موجود در قرون متأخر وجود نداشت و آرای كلامی بیشتر متكی به افراد بود و نه دستگاه‌های معین. از این رو برای شناسایی جریانات كلامی باید به آرای افراد كه گاه متفاوت و جسته و گریخته و حتی ضد خود بود، بپردازیم. به ‌طور مثال در آن زمان مرجئه كه در رأی ارجاء با هم اشتراك داشتند، در مسائل دیگر اختلافاتی داشتند و دسته‌های زیر را تشكیل می‌دادند:
مرجئه قدریه، مرجئة جبریه، مرجئه خوارج و مرجئه خالص (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 125).

اگر در قرن اول و دوم از معتزله نیز سخن می‌گوئیم، این سخن به معنای فرقه‌ای با دستگاه كلامی مشخص نیست، بلكه این نام در طول تاریخ بار معنایی متفاوتی داشته است. نام‌گذاری نخست آن به معنای گروهی است كه در طرفداری از علی(ع) و معاویه موضع بی‌طرفی اتخاذ كردند (بدوی، 1971م، ج 1، ص 37).
انگیزه اولیه معتزلیان در ایجاد یك فرقه، منزلة الفاسق بود نه مسأله جبر و اختیار (گر‌چه بعداً به آن پرداختند). افرادی كه در این مسأله اتفاق نظر داشتند، تحت لوای معتزله جمع شدند. یعنی معتزله هم در بر گیرنده گروهی جبری و هم قدری بود و پس از گذشت زمان، معتزلیان قدری بر جبری‌ها فائق آمدند و فرقه معتزله به معنای قرن سومی را تشكیل دادند. در قرن اول و اوایل قرن دوم، حد و مرزها و تعاریف در برخی مسائل دینی روشن نبود، از این رو تفاوت زیادی میان معتزله قرن اول و دوم با معتزله قرن سوم مشاهده می‌شود[3].


عوامل تأثیر گذار بر تفكر معتزلی
فرقه معتزله كه در میان فرق اسلامی، فرقه‌ای عقلی ـ استدلالی محسوب می‌شود، در شكل‌دهی آراء و عقاید خویش مرهون عواملی داخل جامعه اسلامی و عواملی خارجی است كه به ‌نحو مجزا به آنها می‌پردازیم:

عوامل داخلی
از مهم‌ترین عوامل داخلی پرورش دهنده ایده اختیار نزد متفكران معتزلی، قدریه است. قدریه در دامن مرجئه رشد یافتند و سپس از فرقه مذكور جدا شدند و مسائل مذهبی مانند ایمان و كفر، قضا و قدر، صفات خدا و خلق قرآن را پیش كشیدند. از مهم‌ترین پیشوایان قدریه غیلان دمشقی بود كه در نواحی شام طرفدران فراوانی داشت (غیلانیه). او اعتقاد به قدر را از معبد جهنی بصری گرفته بود. وی به نفی صفات و خلق قرآن باور داشت و به قدر معتقد بود و خیر و شر را از جانب انسان می‌دانست. بررسی آرای مذهبی غیلان نشان می‌دهد كه وی پیش از معتزله به بحث پیرامون اصول پنج گانه معتزله پرداخته است. معتزله اصول پنج‌‌گانه خود را بر مبنای آن آراء بنا كردند، بر دامنه و عمق آن افزودند و به آن رنگ فلسفی بخشیدند.[4]
متكلمان معتزلی از جمله قاضی عبدالجبار و عبدالرحیم بن محمد خیاط معتزلی معترفند كه غیلان دمشقی پیش از معتزلیان به اصول اعتقادی ایشان متعهد بوده است، اما در افكار غیلان انسجام كامل برقرار نبود، زیرا از طرفی انسان را مختار می‌دانست و از سوی دیگر همچون مرجئه ایمان را قابل كاستی و فزونی نمی‌دانست. معتزله تلاش نمود با برقراری انسجام فكری عقاید مستدل و قابل تبیین را اخذ نماید. از دیگر سو پاره‌ای از آرای معتزلیان هم‌ چون خلق قرآن و عدم شباهت وجود حق با مخلوقات، با نظرات قدریه شباهت دارد (عطوان، 1371، ص34-48).
یكی دیگر از عوامل تأثیرگذار بر آرای معتزله، گروه جبریه است. با وجود آنكه جبریه در باب مسأله جبر و اختیار، حكم به ناتوانی انسان و قدرت مطلق الهی داده بودند، ولی در برخی عقاید دیگر، راهنمای فرقه معتزله محسوب می‌شوند. از بانیان فرقه جبریه می‌توان به "جعد بن درهم " و "جهم بن صفوان " اشاره كرد. در باب مذهب "جعد بن درهم " در میان قدماء اختلاف نظر وجود دارد. بغدادی او را قدریه و شهرستانی شاگرد او جهم بن‌صفوان را جبریه دانسته‌ است (بغدادی، بی‌تا، ص19؛ شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 79). آنچه در باب آرای او برای ما مهم است، آن است كه او موضوع خلق قرآن را مطرح كرد و در نتیجه مورد تعقیب بنی امیه قرار گرفت.

نمونه آرای معتزله در میان عقاید جعد بن درهم و جهم بن‌صفوان، یكی اعتقاد به مخلوق بودن قرآن است. قول مشترك دیگر ایشان قول به نفی صفات است. شهرستانی نقل می‌كند كه جهم بن صفوان در نفی صفات ازلی با معتزله موافق است (همو). سومین نمونه توافق، قول ایشان به امر به معروف و نهی از منكر می‌باشد كه البته شهرت جهم بن صفوان به این قول بیش از جعد است. حتی در مواردی می‌توان تأثیرگذاری جبریه بر معتزله را در آرای جزئی مشاهده كرد. به ‌طور مثال از عقاید منحصر به فرد جهم بن‌صفوان، عقیده او به فناپذیری بهشت و دوزخ است. ابو هذیل علاف،‌ رأی خود در این زمینه را از او گرفته است (همو، ص 80).

عوامل خارجی
معتزلیان همچون دیگر اصحاب فرق با پیروان سایر ادیان و تازه مسلمانانی مواجه بودند كه شبهات مختلفی پیرامون دین و اصول عقاید مطرح می‌كردند. حتی طرح شبهات جلوه رسمی نیز داشت. بدین صورت كه صاحبان ادیان مختلف جمع شده و مناظره ترتیب می‌دادند. نمونه چنین مناظراتی در محضر ائمه اطهار(ع) نیز صورت می‌گرفت. در دوره امویان تأثیر پذیری فرق مختلف از ادیان مختلف دیگر بیشتر از طریق مواجهه بود و نه ترجمه كتب. دلیل این امر آن است كه در عصر امویان كتابهایی در زمینه‌های شیمی، پزشكی، نجوم و امور حكومتی و سیاسی ترجمه می‌شد، اما در زمینه‌های دینی و فلسفی ترجمه‌ای صورت نپذیرفته بود. در باب بحث و گفتگوی مسلمانان و پیروان ادیان دیگر مطالب بسیاری نقل شده است. به ‌طور مثال آمده است كه اسقف بزرگ مسیحیان شام كه معتقد به آزادی اراده انسان بود با عمر‌بن خطاب در این باره به مخالفت برخاست و اعتقاد او به جبر را رد كرد. عمر نیز او را به باد حمله گرفت و سخت تهدیدش كرد و یا آنكه یوحنای دمشقی در مجالس رسمی خلفای اموی با دانشمندان مسلمان پیرامون الوهیت مسیح و آزادی اراده انسانی به بحث و جدل می‌پرداخت (عطوان، 1371، ص 31ـ33).
اما در دوره خلافت حاكمان عباسی ترجمه كتب فلسفی ـ كلامی مورد توجه مسلمانان قرار گرفت. نزدیك به یك قرن پس از واصل بن عطا (از پیشگامان تفكر معتزلی) معتزلیان زیر نفوذ فلسفه یونانی، كلام مسیحی و یهودی قرار گرفتند. شهرستانی در بیان این تغییر شكل می‌گوید "شیوخ معتزله به مطالعه كتابهای فلسفی كه در زمان مأمون ترجمه و شرح شده بود، پرداختند و روشهای فلسفی را با كلام در آمیختند " (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 36). از جمله این علمای معتزلی می‌توان به ابو هذیل علاف و ابراهیم بن سیار نظام اشاره كرد. ایشان اصطلاحات فلسفی مانند جوهر و عرض، حدوث و قدم و جزء لایتجزا را به‌ كار می‌بردند. این بخش كلام دقیق آنها را تشكیل می‌داد كه به نحو غیر مستقیم بر كلام جلیل (مباحث عالی مربوط به خداوند) تأثیر می‌گذاشت.
تأثیرگذاری عوامل خارج از جهان اسلامی بر مسلمانان، خصوصاً بر معتزله به لحاظ مجاز شمردن دخالت عقل فلسفی و دخل و تصرف آن در فرآورده‌های نقلی،‌ در كتب مستشرقین مورد تحقیق و بررسی بسیار واقع شده است. از جمله این كتب، كتاب "فلسفه علم كلام " است كه سراسر آن بازیابی وجوه مشترك كلام اسلامی و كلام اسلاف و در نتیجه نسبت دادن تقلید مسلمانان از غیر مسلمانان می‌باشد.
به‌ طور مثال نویسنده كتاب در تأثیرپذیری معتزله از كلام و فلسفه پیشینیان نقل می‌كند كه بعضی از مسلمانان قدیمی‌تر كه مذهب آزادی اراده و اختیار را تعلیم می‌دادند، معلمان مسیحی داشته‌اند. این ایده زیر نفوذ مسیحیت در تقابل با اعتقاد بومی اسلامی به جبر و تقدیر پدید آمد. در باب صفات آمده است كه هم تصدیق و هم انكار صفات هر دو ریشه مسیحی دارد و یوحنای دمشقی پیش از معتزله به این اعتقاد بوده است كه صفات چیزی جز خدا نیستند. در بحث مخلوق بودن قرآن نیز این مطلب را بر گرفته از لوگوس مسیحی می‌داند.
از دیگر سو كلام یهودی را نیز در اعتقاد به قدم و حدوث قرآن مؤثر می‌داند. از نظر او در باب قدمت یا مخلوق بودن قرآن‌، اعتقاد به قدمت آن ناشی از اعتقاد به قدمت تورات و اختلاف نظر در این باب ناشی از اختلاف نظر یهودیان در مورد تورات می‌باشد. همچنین گفته واصل بن عطاء درباره اختیار و آزادی اراده، تقریباً لفظ به لفظ ترجمه گفته ربانیان یهودی است.
ولفسن مؤلف كتاب در ادامه به تأثیر فلسفه یونانی بر كلام معتزله اشاره می‌كند. از نظر او نظریه كلامی اعتقاد به جزء لا‌یتجزا و نظریه خلا از آن قدمای فلاسفه است و انكار نظام معتزلی نسبت به جزء لایتجزا برگرفته از نظر فیلسوفان ملحد است. همچنین بعضی مفاهیم كلامی مانند تولد، برگرفته از مفاهیم فلسفی یونانی است (ولفسن، 1368، ص 64-75).
برخی مستشرقین در تبیین علل پیدایی فرق اسلامی، صرفاً به علل خارج از جهان اسلام و تأثیرگذاری آنها اشاره كرده‌اند. گویی بی‌آنكه جامعه مسلمین هیچ نقشی در شكل‌دهی فرق كلامی داشته باشد، این فرق صرفاً به دلیل مواجهه با فلسفه یونانی و كلام یهودی و مسیحی شكل گرفته و به عبارتی بازتاب آنها می‌باشند. نمی‌‌توان منكر تأثیر عوامل خارجی در شكل‌گیری آرای متكلمان اسلامی شد، اما از سوی دیگر نادیده گرفتن عوامل داخل سرزمین اسلامی، مغالطه‌ای بزرگ در بردارد. همان طور كه در بخش علل شكل‌گیری علم كلام اشاره شد، بسیاری از عوامل ایجاد فرق كلامی، عوامل اجتماعی، سیاسی، دینی، روانی و ... بوده‌اند كه همگی عوامل درون جامعه اسلامی هستند. از این رو در رشد فرق كلامی باید هم به عوامل داخلی و هم به علل خارجی توجه كرد و به میزان تأثیرگذاری آنها در این زمینه توجه داشت. به نظر می‌رسد علل داخلی نقش بیشتری در "اصل شكل‌گیری فرق " داشته‌اند. علل خارجی در "پرورش نظریات خاص كلامی " در فرقی هم‌ چون معتزله كه به عقل به عنوان یكی از اصلی‌ترین منابع می‌نگریسته‌اند، مؤثر بوده است.

روش شناسی كلام معتزلی
معتزله بر عقل به عنوان یگانه ابزار شناخت حقیقت تأكید می‌كردند. عقلی دانستن حسن و قبح از جانب ایشان، دلیل روشنی بر این مطلب است. آنها بیشتر بر ادله عقلی تكیه می‌كردند و عقل را بهترین شاهد مباحث اعتقادی‌شان می‌دانستند. متكلم معتزلی، جاحظ می‌گوید "حكم قاطع را ذهن صادر می‌كند و روش صحیح را فقط عقل اتخاذ می‌كند ".
با وجود آنكه معتزلیان از عوامل درون و برون سرزمین اسلامی تأثیر بسیاری گرفتند، ولی از تقلید كوركورانه به دور بودند و بدون بحث و تحقیق و مراجعه به عقل هر عقیده‌ای را نمی‌پذیرفتند. همین اعتقاد به عقل بود كه معتزله را وادار می‌كرد تا از كلیه علوم عقلی دوره خود استفاده كنند و برای اقامه دلیل و برهان و سركوبی مخالفین آماده‌تر از دیگران باشند. شاید دلیل حمایت مأمون و خلفای دیگر عباسی از ایشان نیز همین بود، زیرا آنها در برابر مخالفین، حربه‌ای پر قدرت، قوی محسوب می‌شدند.

یكی از مهم‌ترین شیوه‌های معتزله در به كار‌گیری روش عقلی، طرح شك بود. از طریق این روش آنها می‌كوشیدند تا ابعاد مختلف هر مسأله را بررسی كنند. این شك پس از معتزله به فلسفه اسلامی و كلام اشاعره نیز منتقل شد. ابن راوندی، امام فخر رازی (معروف به امام المشككین) و محمد غزالی از معتزله تأثیر گرفته‌اند (جعفری، 1368، ص 242؛ فاضل، 1362، ص 11).
فقها و اهل حدیث با روش عقلی معتزله مخالفت می‌كردند و علت این امر آن بود كه ذهن آنها با روش عقلی در مباحث دینی خو نگرفته بود. آنها به‌ كارگیری استدلالات عقلانی را معادل با فلسفه یونانی می‌گرفتند و حتی نقل سخن اغیار را برای پاسخگویی به آن جایز نمی‌دانستند (مشكور، 1368، ص 4).
در نتیجه این عقل‌گرایی معتزله با متصوفه نیز ناسازگار بودند و در جواب ایشـان كه به حلول اعتقاد داشتند ثابت می‌كردند كه خداوند در هیچ چیز حلول نمی‌كند (مشكور، 1368، ص 17).
از ویژگی‌های روشن فكری معتزله، گزینش میانه و معتدل آنها نسبت‌ به ‌طیف نظریات است. آنها به حكم عقل سعی می‌كردند از افراط و تفریط دوری كرده و انتخاب میانه‌ای داشته باشند. نظریه "منزله بین المنزلتین " ایشان خود گویای این مطلب است.
با وجود آنكه متكلمان معتزلی می‌كوشیدند كه عنایتشان به عقل، موجب بیرون رفتن از حدود نص نگردد، اما به دلیل توجه زیاد به عقل گاهی بیاناتی داشتند كه موجب اعتراض مخالفان و اتهام به خروجشان از ساحت دین می‌گشت. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره كرد قاضی عبدالجبار همدانی می‌گوید، قبول توبه حتمی است و هر گاه بنده از گناهانش توبه كرد، بر خداوند لازم است كه توبه او را بپذیرد یا آنكه ابو‌هذیل می‌گوید، اهل بهشت مختار نیستند، چون اگر مختار باشند باز هم مكلف هستند (حال آنكه اختیار مستلزم تكلیف نیست). نتیجه آنكه چنین آرائی دستاویز مخالفین گشت و بر آنها خرده گرفتند كه بنابر نظر معتزله خدا باید مطیع انسان باشد (فاضل، 1362، ص18).
با وجود مخالفتهای اهل حدیث با روش عقل‌گرایی معتزله و تلاش برای سركوبی آن، مخالفان كلام معتزلی برای گفتگو با این گروه و مبارزه با آن، از روش خود معتزلیان استفاده كردند. از آن جمله ابوالحسن اشعری كه از شاگردان ابو علی جبایی معتزلی بود و تا چهل سالگی به آموختن اصول و روش استدلال عقلی پرداخت، پس از جدا شدن از این فرقه و تأسیس فرقه كلامی اشعری، ادله عقلی را به كار برد و در واقع با سلاح معتزلیان به جنگ با آنها رفت. البته تلاش ابوالحسن اشعری بر آن بود كه عقاید اهل سنت و جماعت را مورد استدلال قرار دهد. غرض او آن بود كه میان عقل‌ گرایی افراطی و عقل ستیزی افراطی، عقل‌گرایی معتدل را ایجاد كند[5].

كلام فرقه‌ای
فرقه معتزله كه با گذشت زمان توانست دستگاه كلامی منسجمی تشكیل دهد و با روش عقلی ـ استدلالی، موقعیت مشخصی در مقابل دیگر فرق به دست آورد، طیف كلامی وسیعی را تشكیل می‌دهد كه همگی نام معتزله گرفته‌اند. به بیان جامع‌تر هر دستگاه كلامی درون خود به میزان ظرفیتی‌كه دارد، مجمع فرقه‌های متضادی می‌شود كه در عین ضدیت، این شرایط را دارند كه تحت لوای یك فرقه خاص در آیند. از این رو كلام فرقه‌ای به معنای آرای درون دستگاهی است. یعنی در سایه یك دستگاه، آرای مختلف و دیدگاه‌های مختلف شكل می‌گیرند. توجه به این نكته مهم است كه این ضدیت در آراء نباید موجب خروج از سیستم معتزلی گردد. فرقی بوده‌اند كه در ابتدا منتسب به معتزله بودند ولی به دلیل اختلافات عمده با آرای مشترك معتزلی، جزو این فرقه محسوب نمی‌شوند. از جمله دو گروه خابطیه و حدثیه كه معتزلی انگاشته شده‌اند، ولی نه در كتاب "طبقات المعتزله " ابن مرتضی و نه كتاب "مقالات الاسلامیین " اشعری، نامی از آن دو به میان نیامده است. شهرستانی آرای آنها را مخلوطی از عقاید تناسخیه، فلاسفه و معتزله دانسته است. این فرقه‌ها در آغاز جزو معتزله بودند، لكن آرائی اظهار داشتند كه با اصول معتزله مغایرت داشت و معتزله آنها را از خود دور ساختند و از آنان بیزاری جستند. آرای اختلاطی آنها كه متأثر از فرهنگ مسیحیت نیز بوده، عبارتند از:

1ـ ثنویت: خدای قدیم كه همان خدای الهی است و خدای حادث یعنی عیسی مسیح.

2ـ تناسخ.

3ـ رؤیت حق تعالی (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 61).

از این رو فرقی كه اصول مشترك دستگاه كلام معتزلی را زیر سؤال بردند، نمی‌توان معتزله نامید، اما از دیگر سو فرقی كه اصول مشترك فرقه معتزله را پذیرفته بودند و در فروع این اصول با یكدیگر اختلاف داشتند، همگی فرق كلامی معتزلی محسوب می‌شوند.
بـرای درك بهتر از كـلام فرقه‌ای، ابتدا بـه اصول پنج گانه مشـترك میان معتزلیان اشاره می‌كنیم و سپس نقاط افتراق در فروعات را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

اصول عقیدتی مشترك معتزله
بنابر قول شهرستانی و بغدادی آرای متفق علیه معتزله عبارتند از:

1ـ خدا قدیم است و صفاتی كه قدیم باشند از او نفی می‌شود.

2ـ كلام خدا حادث و مخلوق است.

3ـ اراده، سمع، بصر و... معانی و مفاهیم قائم به ذات نیستند.

4ـ نفی دیده شدن خدا به چشم در آخرت.

5ـ انسان قادر و خالق افعال خویش است.

6ـ حكیم جز صلاح و خیر انجام نمی‌دهد و به لحاظ حكمتش مراعات مصالح بندگان واجب است.

7ـ اگر مؤمن بر طاعت و توبه بمیرد مستحق ثواب است، اما اگر بنده بدون توبه و با ارتكاب گناه كبیره از دنیا رود، مستحق خلود در آتش است، البته مجازاتش از كفار كمتر است.

8 ـ قبل از رسیدن به دلیل سمعی و شرعی، اصل معرفت و شكر نعمت واجب است و شناخت حسن و قبح به عقل واجب است. ورود تكالیف نیز الطافی از باری تعالی است (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 49؛ بغدادی، بی‌‌تا، ص 114).

از دیگر موارد مورد اتفاق متكلمان معتزلی، قبول این ادعاست كه مسلمان فاسق در منزلة بین المنزلتین قرار دارد و اینكه امر به معروف و نهی از منكر امری واجب است (بدوی، 1971م، ج 1، ص 47).
ابوالحسن اشعری عقایدی را كه معتزلیان در مسأله توحید بر آن اتفاق نظر دارند، بیان كرده است. در دیگر موضوعات كلامی نیز پس از بیان وجوه اشتراك همه فرق معتزلی، به ذكر اختلافات میان آنها می‌پردازد (اشعری، 1362، ص 82 ـ 108).
در میان معتزلیان مرسوم آن است كه جهت اختصار در ذكر اصول مشترك عقیدتی، پنج اصل را به عنوان ملاك معتزلی بودن ذكر كنند و حتی كتابهایی با همین عنوان نوشته‌ شده است. برای مثال می‌‌توان از كتابهای "الخمسه الاصول " از ابوالهذیل علاف، "الاصول الخمسه " نوشته جعفر بن حرب و "شرح الاصول الخمسه " از قاضی عبد الجبار نام برد. این پنج اصل كه روح كلی اصول تشریحی فوق محسوب می شوند، عبارتند از:

1ـ توحید: مراد از توحید نزد معتزلیان، توحید صفاتی است. شهرستانی درباره اعتقاد معتزله به توحید صفاتی می‌گوید این سخن در آغاز ناپخته بود و واصل بن‌ عطا در اثبات دیدگاه خود به این استدلال ساده اكتفا می‌كرد كه لازمه اثبات صفات قدیم برای خدا، تعدد خدایان است. بعدها پیروان واصل بن عطا در توضیح عقیده او بیان داشتند كه معنای توحید صفاتی انكار مطلق صفات نیست بلكه مراد، انكار صفات زائد بر ذات الهی است (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 51؛ اشعری، 1362، ص 81). پس همان طور كه مشاهده می‌شود اصل توحید با وجود اتفاق نظر بر آن، در سیر تكاملی عقاید معتزلی، شكل معقول‌تری به خود می‌گیرد.

2ـ عدل: هیچ یك از فرق اسلامی منكر عدل به عنوان یكی از صفات الهی نیستند. اختلاف متكلمان بیشتر در تفسیری است كه از این مفهوم ارائه می‌دهند. معتزله بر اساس بینشی كه نسبت به حسن و قبح ذاتی و عقلی اشیاء دارند، عدل را خوب و ظلم را ناشایست محسوب می‌كنند و از آنجا كه خداوند از هر گونه امر قبیح مبرا است، پس لزوماً كارهایش طبق عدل است و مرتكب ظلم نمی‌شود. بنابراین هر آنچه عقل آدمی مصداق عدل بیابد، بر خداوند واجب است و هر چه عقل مصداق ظلم تشخیص دهد، خداوند انجام نخواهد داد. معتزلیان از این تفسیر به نتایج متعددی رسیدند؛ از آن جمله انكار جبر و اثبات اختیار انسانی و رد توحید افعالی اشاعره است (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 51).

3ـ منزلة بین المنزلیتن: معتزله در مقابل خوارج و مرجئه، معتقد است كه مرتكب كبیره نه كافر است و نه مؤمن، بلكه منزلت و مقامی بین كفر و ایمان دارد (همو، ص 52).

4ـ وعد و وعید: وعد به معنای نوید به پاداش و وعید به معنای تهدید به عذاب است. به عقیده معتزله همان گونه كه خداوند خلف وعده نمی‌‌كند (مورد اجماع همه مسلمانان)، خلف وعید نیز از او سر نمی‌زند. یعنی محال است كه خداوند كافران و فاسقان را ببخشد، مگر آنكه در دنیا توبه كرده باشند.

5ـ امر به معروف و نهی از منكر: این اصل مورد اتفاق مسلمانان است و اختلاف تنها در مراتب و شرایط آن است. معتزله برای امر به معروف و نهی از منكر، شروطی مانند احتمال تأثیر و عدم مفسده قائلند و آن را به قلب و زبان محدود نمی‌دانند (بدوی، 1971م، ج 1، ص 55).

ذكر این نكته لازم است كه از میان پنج اصل معتزله، دو اصل توحید و عدل اصول عمده و محوری عقاید معتزلیان هستند. دو اصل وعد و وعید و منزلة بین المنزلتین از فروع اعتقادی به حساب می‌آیند و امر به معروف و نهی از منكر جزء تكالیف عملی است و باید در فقه به آن پرداخت. به همین سبب است كه قاضی عبدالجبار در كتاب "المغنی فی اصول الدین " تنها دو اصل توحید و عدل را بر شمرده و در كتاب "مختصر الحسنی " می‌گوید "اصول دین چهار مورد است: توحید، عدل، نبوت و شرایع ". او در انتخاب پنج اصل مذكور به عنوان اصول مذهب می‌گوید "مخالفان ما از محدوده بحث و مخالفت از یكی از این اصول فراتر نمی‌روند مخالفت معطله, ملحده, دهریه و مشبهه در توحید، مجبره در عدل، مرجئه در وعد و وعید، خوارج در منزلة بین المنزلتین و اختلاف با امامیه در امر به معروف و نهی از منكر " این بیان نشانگر روند شكل‌گیری یك فرقه كلامی در رویارویی و تضارب آرا با دیگر فرق كلامی نیز می‌باشد (شهرستانی، 1416‍ه‍‍، ج 1، ص 50ـ78 ؛ بغدادی، بی‌تا، ص 114 ـ 200).

اختلافات درون فرقه‌ای معتزله
همان طور كه اشاره شد با وجود آنكه معتزله اصول مذهب مشتركی دارند كه به واسطه اعتقاد به آن از دیگر فرق كلامی جدا می‌شوند؛ این امر به معنای وحدت اعتقاد ایشان در مسائل جزئی نمی‌باشد. شاهد این مدعا، دسته‌های مختلفی است كه در طول حیات فرقه معتزله به منصه ظهور رسیدند و البته با یكدیگر اختلافاتی داشتنـد. از این دستـه‌ها، می‌توان به فرق درون كلام معتزلی تعبیر كرد. اهم این فرق عبارتند از:

واصلیه: پیروان واصل بن عطاء؛ هذیلیه: پیروان ابوالهذیل علاف؛ نظامیه: پیروان ابراهیم بن سیار نظام؛ بشریه: اصحاب بشر بن معتمر؛ معمریه: پیروان معمر بن عباد السلمی؛ مرداریه: یاران عیسی‌بن صبیح مردار؛ ثمامیه: پیروان ثمامه بن اشرس النمیری؛

هشامیه: اصحاب هشام بن عمرو الفوطی؛ جاحظیه: اصحاب عمرو بن بحر جاحظ؛ خیاطیه: پیروان ابوالحسین عبدالرحیم الخیاط؛

جبائیه: پیروان ابو‌علی محمد بن عبدالوهاب جبائی؛ بهشمیه: پیروان ابوهاشم جبائی.[6]
از دیگر سو معتزلیان از قرن سوم به بعد دو وجهه فكری عمده داشتند كه به واسطه آن به مذهب اعتزالی بغداد و یا بصره منسوب می‌شدند. این دو بخش دو جریان اصلی را در مذاهب اعتزال تشكیل می‌دادند. این تقسیم بندی بر تفاوت دیدگاه‌های مذهبی آنها استوار بود.
بشر بن معتمر(متوفی 210ه‍( مؤسس مكتب اعتزال در بغداد از هواخواهان علویان بود و از این‌ رو در دوره هارون الرشید مورد آزار و اذیت واقع می‌‌شد. از دیگر متكلمان معتزلی نامدار مكتب بغداد ابن خیاط (متوفی 290 ه‍( بود.
مكتب بصره در زمان ابوعلی جبائی (303ه‍( و خصوصاً ابوهاشم (321ه) رونق خاصی داشت و پس از او ابو‌عبدالله بصری (367 ه‍( ریاست آن را بر عهده گرفت.
تعلیمات مكتب بصری توسط ابو عمرو سعید بن باهلی (300 ه‍( كه از شاگردان ابوعلی جبائی بود به بغداد رسید و سبب غلبه تعلیم بصری بر تعلیم قدیم بغداد شد. معتزله بصری و از جمله ابوهاشم جبائی به بغداد رفتند. پیش از عزیمت او به بغداد، احمد بن علی اخشید، مكتبی تأسیس كرد كه در آن بیش از مكتب بهشمیه ابوهاشم جبایی، به آراء پدر وی، ابوعلی وفادار مانده بود. این امر سبب شكافی در میان معتزلیان شد. اخشید نیز به بغداد رفت و بدین ترتیب در قرن سوم، سه گروه از معتزله در بغداد وجود داشتند: مكتب بغداد، اخشیدیه و بهشمیه. از میان این سه مكتب، مكتب بهشمیه در پایان عمر معتزله، از برجستگی بیشتری برخوردار بود. از بزرگان معتزله بصره می‌توان به ابوهذیل علاف, نظام، جاحظ، ابوعلی جبائی، ابو هاشم جبایی و از معتزله بغداد به بشر بن معتمر، ابوموسی مردار، ثمامه بن الاشرس و احمد بن ابی داوود اشاره كرد (بدوی، 1971م، ج1، ص 44؛ مشكور، 1368، ص25).
با توجه به گروه‌بندی‌های مختلف مذكور، اختلاف نظر میان دسته‌های مختلف معتزلی بسیار طبیعی است. به ‌طور مثال بغدادی از ردیه‌هایی صحبت می‌كند كه علیه ابو‌هذیل علاف نوشته شده است. بشر بن معتمر نسبت به ابو‌هذیل بد‌بین بود و او را منافق و متظاهر می‌دانست. او معتقد بود كه ابو‌هذیل، نظر عوام را بر حقیقت ترجیح می‌دهد. پس از بشر، شاگردش مردار نیز با ابوهذیل مخالف بود و كتابی در رد آرای او نوشت. وی در بیشتر مسائل با استادش هم رأی و اختلافش با او اندك بود. مردار، كتابی پر حجم دارد كه در آن خطاهای فاحش ابوهذیل را آورده و از تكفیر او به خاطر عقاید گمراه كننده‌ای كه تنها او اختیار كرده است، سخن می‌گوید. جبایی هم بر علیه ابوهذیل كتابی نوشته است. ابن اخشید و پیروانش، ابوهاشم جبایی و پیروانش را تكفیر می‌كردند. ابوهذیل علاف شش ردیه علیه نظام نوشته است. غالب پیشوایان معتزلی از جمله جبائی علیه او ردیه نوشته‌اند.
اختلاف نظرهای شدید بین ابوعلی و ابوهاشم جبایی در حدی نقل شده است كه ابوهاشم پدرش را تكفیر كرد و ارث او را نپذیرفت. نمونه اختلاف میان آن دو در مسأله امر به معروف است كه ابوعلی معتقد بود این مسأله هم به عقل و هم به نقل دانسته می‌شود ولی ابوهاشم آن را صرفاً نقلی می‌دانست.
با وجود همه این اختلاف نظرها، اعتقاد این گروه‌ها به پنج اصل اعتقادی، محور جامع آنها تحت لوای فرقه معتزله محسوب می‌شد. این اختلافها تا حدی كه به اصول معتزله خدشه وارد نسازد، قابل طرح بود و در صورت ایجاد خلل در اصول، گروه خاطی از دامنه معتزله خارج می‌گشت. دو گروه خابطیه و حدثیه از همین دسته‌ها بودند كه ذكرشان پیش از این آمد (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص50-74؛ بدوی، 1971م، ج1، ص44).
از دیگر سو اگر فرقه كلامی معتزلی از سوی مخالفان مورد شبهه واقع می‌شد، آنان در رد شبهات و در مقام پاسخگویی از آرای همه معتزلیان مدد می‌گرفتند. به‌طور مثال می‌توان به كتاب "الانتصار " اثر عبدالرحیم خیاط معتزلی اشاره كرد.

نتیجه گیری
در پایان نتیجه می‌گیریم كه فرقه كلامی معتزله در دو سطح قابل بررسی است. نخست فرقه‌ای دارای دستگاه منظم كلامی كه در مقابل فرقه‌های كلامی دیگر هم‌ چون اشاعره، شیعه، مرجئه و خوارج قرار داشت. در پیدایش این دستگاه كلامی، عوامل مختلف مذهبی، سیاسی و اجتماعی دخالت داشتند. علاوه بر عوامل درون جامعه اسلامی كه برانگیزاننده فرق مختلف كلامی بود، مباحث كلامی ادیان پیش از اسلام در تعیین مصداق مباحث و روش بحث كلامی، نقش تعیین كننده‌ای داشتند. به ‌طور مثال در فرقه كلامی معتزله اعتقاد به جزء لایتجزاء از فلاسفه باستان اخذ شده است. همچنین عنایت بیش از حد معتزله به روش عقلی و افراط در آن، متأثر از عقل‌گرایی فیلسوفان یونانی است.
سطح دیگر، فرقه‌ای است با اختلافات ضعیف و یا شدید درون فرقه‌ای. معتزله اصولی را به‌ عنوان اصول مذهب دارد كه پذیرش یا انكار آن موجب ورود یا خروج از این فرقه كلامی است. فرقی كه اصول خمسه معتزله را پذیرفتند، در مباحث فرعی نیز لزوماً هم رأی نیستند. اختلافات میان دسته‌های مختلف معتزلی در طبقات مختلف معتزله و تفكیك مكاتب بغداد و بصره گویای این مطلب است.

منابع و مآخذ
ابن‌خلدون، عبدالرحمن؛ مقدمه ابن خلدون، لبنان، دارالكتب العلمیه، 1398 ه

ابو‌زهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیه، قاهره، دارالفكر العربی، بی تا

اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه: محسن مؤیدی، تهران، امیر كبیر، 1362

ایجی، عضدالدین، المواقف، بیروت، عالم الكتب، بی تا

بدوی، عبدالرحمن، مذاهب الاسلامیین، بیروت، دارالعلم، 1971م

بغدادی, محمد، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالمعرفه، بی تا

تفتازانی، شرح المقاصد، ج2، استانه، مطبعه محرم افندی، 1305

جرجانی، سید شریف، التعریفات، تهران، نشر ناصر خسرو، بی تا

جعفری، محمد جعفر، تاریخ المعتزله، تهران، نشر كتابخانه گنج‌ دانش، 1368

سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1372

شهرستانی، محمد، الملل و النحل، قاهره، مكتبه الانجلو المصریه، 1416ه

عطوان، حسین، فرقه‌های اسلامی در سرزمین شام در عصر اموی، ترجمه: حمید رضا شیخی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1371

فارابی، محمد بن محمد، احصاء العلوم، ترجمه: حسین خدیو جم، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1348

فاضل، محمود، معتزله، تهران، مركز نشر دانشگاهی، 1362

فرامرز قراملكی، احد، هندسه معرفتی كلام جدید، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1378

مشكور، محمد جواد، سیركلام در فرق اسلام، تهران، انتشارات شرق، 1368

ولفسن، هری اوسترین، فلسفه علم كلام، ترجمه: احمد آرام، تهران، نشر الهدی، 1368


1ـ كار ارزیابی مقاله در تاریخ 20/10/83 آغاز و در تاریخ 7/11/83 به اتمام رسید.

1ـ به دلیل نیافتن تعریف روشن از دستگاه‌های كلامی در كتب تخصصی، نگارنده جمع‌بندی خود را در قالب تعریف ارائه نموده است.

1ـ ر.ك: پاكتچی، احمد، تقریرات درس تاریخ فرق اسلامی، دانشگاه امام صادق(ع)، 1382

1ـ مقایسه آرای غیلان و معتزله پیرامون اصول پنج گانه به نحو مشخص در منبع ذیل آمده است: (عطوان، 1371، ص 42).

1ـ ر.ك: پاكتچی، احمد، تقریرات درس تاریخ فرق اسلامی، دانشگاه امام صادق(ع)، 1382

1ـ برای شرح بیشتر گروه‌های معتزلی رجوع كنید به: (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 50ـ 78؛ بغدادی، بی‌تا، ص 114-200).

نویسنده:حامد گنجعلیخان حاكمی
نسخه چاپی ارسال به دوستان
عوامل پیدایش فرقه كلامی معتزله

خبرگزاری فارس:فرقه كلامی معتزله در قرون ابتدایی شكوفایی دین مبین اسلام، در پی سلسله عوامل داخل جامعه مسلمین و خارج از آن ظهور كرد. این فرقه كلامی كه در طول سالیان پایانی‌اش به رشد قابل توجهی رسید، متأثر از شرایط اعتقادی، اجتماعی و سیاسی زمانه بود.

چكیده
فرقه كلامی معتزله در قرون ابتدایی شكوفایی دین مبین اسلام، در پی سلسله عوامل داخل جامعه مسلمین و خارج از آن ظهور كرد. این فرقه كلامی كه در طول سالیان پایانی‌اش به رشد قابل توجهی رسید، متأثر از شرایط اعتقادی، اجتماعی و سیاسی زمانه بود. برخی مستشرقین با اغراق‌‌گویی، عوامل شكل‌گیری این فرقه را به عوامل خارجی منحصر كرده‌اند؛ حال آنكه با سیر در اوضاع و شرایط درون جامعه اسلامی در آن دوران، نمی‌توان نقش آن را در شكل‌گیری این فرقه نادیده گرفت. حتی می‌توان در فرقه معتزله نیز عواملی را جست كه سبب بروز اختلافات درون فرقه‌ای گشته‌اند. در این نوشتار عوامل پیدایش فرقه كلامی معتزله و كلام درون فرقه معتزلی مورد بررسی قرار گرفته است.

واژگان كلیدی
علم كلام، دستگاه كلامی، معتزله، عقل گرایی، روش شناسی، كلام فرقه‌ای، علل شكل‌گیری

مقدمه
در بیان چیستی علم كلام، تعاریف متعدد و مختلفی از سوی اندیشمندان اسلامی ارائه شده است. در هر تعریف به موضوع، روش یا غایت این علم پرداخته شده است. با سیر در تعاریف، می‌توان به كثیر الموضوع و كثیرالروش بودن این علم پی ‌برد. از این رو بسیاری معتقدند بهترین تعریف برای علم كلام، تعریف به هدف و غایت است. در یكی از این تعاریف آمده است "كلام، علمی است كه با آن می‌توان عقاید دینی را از طریق اقامه دلیل و رد شبهات اثبات كرد " (ایجی، بی‌تا، ص5). در این گونه تعاریف تصویری دفاعی از این علم ارائه می‌شود. طبق این تعریف موضوع علم كلام بسیار عام است و هر آنچه به عقیده و یا عمل دینی در ارتباط باشد را در بر می‌گیرد (به ‌طور مثال فارابی كلام را هم شامل آراء و عقاید دینی و هم شامل افعال دینی می‌دانست و تفاوت نگاه كلامی به اعمال دینی را با نگاه فقهی ذكر كرده است) (فارابی، 1348، ص114). از سوی دیگر چون هدف دفاع از ساحت دین است، هر روش ممكنی برای نیل به آن به ‌كار گرفته می‌شود. از این رو هم برهان و هم جدل در علم كلام كاربرد دارند. عمدتاً در تصویر دفاعی از علم كلام‌، سه وظیفه برای متكلمان ترسیم می‌شود، تصحیح عقاید دینی، اثبات تعالیم دینی، دفع آرای معارض (فرامرز قراملكی، 1378، ص69). تعیین دامنه اعتقادات دینی و تمایز آن از تفكرات التقاطی و غیر دینی، اثبات این تعالیم و مقابله با شبهات وارد بر دین، جملگی مبین وجهه دفاعی كلام نسبت به دین است.
با توجه به تصویر دفاعی از علم كلام، این دانش ابزاری در خدمت اندیشه دینی است. غالب اندیشمندان اسلامی، اندیشه اسلامی را مقید به دین اسلام می‌دانستند، اما فی‌الواقع علم كلام می‌تواند در ابعاد مختلفی مطرح شود. نخست كلام بین المذاهب است. در این سطح متكلمان مذاهب مختلف از دینی واحد و از حقانیت مذهب خود در قبال دیگر مذاهب دفاع می‌كنند. سطح دیگر، كلام بین الادیان است. در این موضع، مدافع یك دین در مقابل مدافع دین دیگری قرار دارد. در نهایت كلام دینی است كه در آن اساساً از دین و دینداری در مقابل بی‌دینی و بی‌اعتقادی به امور دینی جانبداری می‌شود. امروزه كلام در هر سه سطح آن مطرح است.
ذهنیت اندیشمندان سنتی اسلامی در مورد علم كلام، منحصر در كلام بین‌المذاهب و نهایتاً بین الادیان بود. در زمان پیدایش نخستین فرق كلامی اسلامی، پیروان هر فرقه به دفاع از عقاید خود در مقابل دیگر فرق می‌پرداختند. در آن دوره فرقه‌های شاخص عبارت بودند از شیعه، معتزله، اشاعره، مرجئه و خوارج.
فرقه كلامی معتزله در پی حوادث درون و برون جامعه اسلامی شكل گرفت و در دوره خلافت بنی‌عباس، یكی از مطرح ترین فرق كلامی گشت. در نوشتار حاضر تلاش شده است عوامل شكل‌گیری كلام معتزلی و عوامل اتحاد مذهبی و اختلافات درون فرقه‌ای این گروه بررسی شود.

سابقه علم كلام
كلام علمی است كه پیش از ورود به عالم اسلام، در فلسفه یونان و جهان یهودیت و مسیحیت سابقه داشته است. شهرستانی از كتاب انباذقلس و كلام ارسطو و كلام مسیحیان سخن گفته است (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 201؛ همو، ج 2، ص 72 و 128). این علم به صورت جسته و گریخته و نه به شكل منسجم از صدر اسلام در میان مسلمانان مطرح شد؛ گرچه سطح طرح این مباحث چه به لحاظ كمی و چه به لحاظ كیفی بسیار نازل‌تر از زمان بعد از رسول اكرم(ص) است. به گزارش ابن‌خلدون، نخستین مسلمانان ضمن بیان كردن اصول عقاید، نخست به ذكر آیاتی از قرآن و یا بیانات پیامبر می‌پرداختند، اما بعدها كه اختلاف پیرامون جزئیات و تفاصیل اصول عقاید پیش آمد، علاوه بر استناد به آیات و روایات، به برهان عقلی نیز پرداختند (ابن خلدون، 1398ه‍، ص 463).


وجه تسمیه كلام
در باب وجه تسمیه این علم به كلام، دلایل مختلفی ذكر شده است كه به اهم آنها اشاره می‌كنیم:

1ـ از آنجا كه بحث عمده‌ای در این دانش مربوط به صفت كلام الهی و قدیم یا حادث بودن آن بوده است، این علم، كلام نام گرفت.

2 ـ به پیروی از فلاسفه كه فنی از فنون خود را منطق نامیده بودند، این علم كلام نامیده شد كه مترادف با منطق است. ابن خلدون نیز
امر را بین این دو دلیل دایردانسته است (ابن خلدون، 1398ه‍، ص 466؛ شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 36).

3ـ مسلمانان به هنگام بحث از مباحث مختلف اعتقادی در عنوان بحث می‌گفتند كلام فی... و این مطلع سخن، خود دلیل نامگذاری این علم، به كلام گشت.

4ـ از آن جهت كه در این فن از نیروی دلیل و سخن و بحث بهره فراوانی گرفته می‌شود، آن را در موقعیتی قرار داده كه گویا تنها این علم "همه سخن " است و نه دیگر علوم، به گونه‌ای كه در مقایسه دو رأی، به آنكه قوی ‌تر است گفته می‌شود "این است كلام " (تفتازانی، 1305ه‍، ج1، ص164 ـ 165).

دستگاه كلامی
دستگاه كلامی عبارت است از مجموعه گزاره‌ها و مسائل در موضوع خدا شناسی و مسائل اعتقادی با ابتناء بر مبانی مشخص و روش‌‌های معین. در برابر دستگاه رأی، گرایش و دید‌گاه وجود دارد كه به مسائل جزئی تعلق می‌گیرد. به عبارت دیگر مجموعه آراء و دیدگاه‌های دینی كه در یك سیستم، ارتباط مفهومی با یكدیگر هستند و بدون ایجاد تناقض با هم قابل جمع می‌باشند، تشكیل دستگاهی كلامی می‌دهند. به‌طور مثال فرقه معتزله مجموعه آرا و دیدگاه‌هایی را ارائه كرده است كه همگی سازنده كالبد فكری این فرقه هستند و ایجاد كننده دستگاه واحدی محسوب می‌شوند.[2]
علل پیدایش علم كلام عللی كه باعث ایجاد علم كـلام گشتند، محدود بـه یك یا دو زمینه نمی‌‌گردند، بلكه در این باب اساساً باید سعی در حصر عوامل مختلف نمود. در این زمینه عوامل بسیاری در كتب كلامی ذكر شده‌اند كه در طیف متنوعی از علل فرهنگی و اجـتماعی، سیـاسی، روانی و... قابل دسته‌بندی هستند:

1ـ تعصب عربی: دین اسلام بر آن بود كه با برتری نژادی مبارزه كند، ولی نتوانست این پدیده شوم را ریشه‌كن سازد. در پایان خلافت عثمان، اختلافات میان خاندان بنی‌هاشم و بنی‌امیه دامن زده شد و از سوی دیگر اختلاف بین خوارج و غیر خوارج آشكار گشت. به‌ طور مثال، قبایلی كه مذهب خوارج در بین آنان منتشر شد از قبیله ربیعه بودند و نه از قبیله مضریه و اختلاف بین این دو قبیله از قبل از اسلام مشهور است (ابو زهره،‌ بی‌تا، ج 1، ص 11).

2ـ همزیستی مسلمانان با پیروان ادیان دیگر: بسیاری از افرادی كه در اثر همزیستی با مسلمانان، مسلمان شدند، نسبت به دین اسلام دارای افكار شك آلودی بودند كه بعد از مسلمان شدن این افكار در ذهن آنان رسوخ داشت و تعالیم اسلامی را در سایه همان افكار، تفسیر و توجیه می‌‌كردند. عده‌ای نیز به ظاهر مسلمان و به دین سابق خود معتقد بودند و افكار انحرافی در میان مسلمانان پخش می‌كردند (همو، ص 13).

3ـ ترجمه كتب فلسفی: این امر اثر روشنی در پیدایش فكر فلسفی در جهان اسلام داشت. در دوره بنی‌عباس از زمان منصور تا عهد مأمون ترجمه كتب فلسفی به اوج خود رسید. مأمون كتابخانه مخصوصی به نام "بیت الحكمه " برای امر ترجمه قرار داده بود و بسیاری در آنجا به تحقیق و ترجمه مشغول بودند (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 36).

4ـ برخورد مسلمانان با صاحبان تمدن عظیم در اثر فتوحات: بعد از پیامبر كه مسلمانان توسعه و كشور گشایی را شروع كردند، این كار در كشورهایی انجام گرفت كه دارای تمدن و فرهنگ طولانی بودند. در بین مسلمانان افرادی بودند كه به كسب علوم و معارف علاقه نشان می‌دادند و همین امر موجب می‌شد كه با آنان به مباحثه و مناظره علمی بپردازند؛ لذا افكار یونانی و ایرانی در میان مسلمانان نشر یافت و مسلمانان در پی این امر، در صدد نشان دادن عقاید اسلامی و در مواردی دفاع از دین بر آمدند (سبحانی،‌ 1372، ج 1، ص 105).

5ـ طرح مباحث مشكل اعتقـادی: رواج تفكر فلسفی بـرای اثبات عقاید دینـی در بین دانشمندان اسلامی آنان را وادار كرد به مباحثی بپردازند كه عقل انسانی قدرت درك صحیحی از آنها را ندارد و نمی‌تواند از آنها به نتایج روشنی برسد. مثل بحث صفات خدا یا جبر و اختیار كه از مباحث عمده كلام هستند (ابوزهره،‌ بی‌تا، ج 1، ص 13).

6ـ آیات متشابه قرآن: وجود آیات متشابه در قرآن علمای اسلامی را وادار نمود كه برای چنین آیاتی تفسیر و توجیه پیدا كنند كه این امر خود منشأ اختلاف‌های عمده‌ای گشت. مباحثی مانند جبر و اختیار و یا تشبیه انسانی خداوند از مباحث جنجال برانگیز در قرآن بودند (همو، ص 15).

7ـ جلوگیری از تدوین و نشر حدیث پیامبر: حاكمان بعد از پیامبر صلاح خود را در جلوگیری از تدوین نشر حدیث نبوی دیدند و این كار تا بیش از یك قرن ادامه یافت. از طرفی علمای مسیحی و یهودی تازه مسلمان از راه‌های گوناگون خود را به حاكمان زمانه نزدیك می‌‌كردند و با حمایت آنان به نشر افكار مسیحی و یهودی در بین مسلمانان می‌پرداختند و در این میان، فقدان بیانات نبوی در میان مسلمانان احساس می‌شد؛ چه بسا اگر احادیث پیامبر در میان علمای اسلامی بود، ما شاهد اختلافات كلامی كمتری بودیم (سبحانی،‌1372، ص 60).

8 ـ اختلاف در رهبری امت: تا زمانی كه پیامبر اكرم(ص) زنده بود، به واسطه رهبری واحد توسط ایشان امت متحد بود، ولی پس از
رحلت آن حضرت و اختلاف بر سر جانشینی ایشان، وحدت امت اسلامی از بین رفت. پس از ایشان سه گرایش عمده به وجود آمد:

ـ گرایش بنی هاشم كه در رأس آن حضرت علی(ع) بود.
ـ گرایش انصار.
ـ گرایش مهاجرین.
اختلاف سیاسی این گروه‌ها و احزاب در امر رهبری پس از پیامبر، بحث مشهوری است كه به آن نمی‌پردازیم.

9ـ گرایش‌های فكری افـراد: انسانها به لحـاظ روحیات مختلـف و با توجه به تعالیم و تربیت‌های متنوع و فرهنگ‌های متفاوتی كه در آن رشد كرده‌اند، به لحاظ فكری اختلافات شایان توجهی دارند. این علت كه در غالب كتب كلامی مورد غفلت واقع شده است، در حقیقت نقش مهمی را در اتخاذ دیدگاه‌های مختلف كلامی ایفا می‌كند. به ‌طور مثال داشتن نگاه تعبدی به دین یا نگاه پرسش‌گرانه به آن باعث
اختلاف چشم‌گیر اهل حدیث و فرقه‌ای چون معتزله به امر دین می‌شود.

10ـ اختلاف استعدادی افراد در سطح فهم مطالب: از دیگر امور بدیهی و در عین حال تأثیر‌گذار در امر اختلافات كلامی، عامل تفاوت استعدادی افراد در میزان فهم مطالب است. انسانها به لحاظ هوشی و از سوی دیگر به لحاظ دقّی در امور دینی توجه یكسانی نداشتند و همین امر سبب اختلافات عدیده‌ای در میان آنها می‌گردید. این امر نیز هم‌ چون عامل پیش، از نظر بسیاری از كتب كلامی افتاده است.

11ـ خواسته‌های نفسانی افراد: با توجه به آنكه مسلمانان در خلوص نیت، سطح واحدی نداشتند و بعضی از ایشان مطیع اوامر نفسانی خویش بودند، به راحتی در مقابل سخن حق سر تسلیم فرود نمی‌آوردند و به عناد و لجاجت می‌پرداختند و ممكن بود كه حتی با پذیرش درونی سخن حق، در مقابل آن سركشی بیرونی داشته باشند. نمونه این امر در مورد رهبران جامعه پیش از امیرالمؤمنین(ع) است كه با وجود علم به افضلیت علی(ع) حكومت را به دست گرفتند.

شكل گیری كلام معتزلی
پیش از آنكه وارد این بحث شویم، لازم است نسبت به شكل گیری فرق كلامی دید صحیحی به‌ دست آوریم. این تصور كه فرقه‌ها از ابتدا با دغدغه كلامی صرف ایجاد شدند، تصور نادرستی است. تشكیل فرقه‌ها را باید در یك سیر تاریخی مورد مطالعه قرار داد؛ به این نحو كه برخی افراد در ابتدا دغدغه كلامی داشتند و سؤالاتشان نیز كلامی صرف بود، سؤالاتی پیرامون صفات باری تعالی، اما برخی از مسائل مربوط به احزاب و دسته‌های سیاسی بود كه سعی می‌كردند با توجیهی كلامی نظر خود را مورد قبول واقع سازند. این دسته از مسائل را می‌توان سیاسی ـ كلامی نامید و از جمله آنها می‌توان به مسائل جبر و اختیار و رهبری جامعه اشاره كرد.
نكته دیگر آنكه در قرون اول و دوم فرقه‌های فكری منظم و دستگاه‌های كلامی به معنی موجود در قرون متأخر وجود نداشت و آرای كلامی بیشتر متكی به افراد بود و نه دستگاه‌های معین. از این رو برای شناسایی جریانات كلامی باید به آرای افراد كه گاه متفاوت و جسته و گریخته و حتی ضد خود بود، بپردازیم. به ‌طور مثال در آن زمان مرجئه كه در رأی ارجاء با هم اشتراك داشتند، در مسائل دیگر اختلافاتی داشتند و دسته‌های زیر را تشكیل می‌دادند:
مرجئه قدریه، مرجئة جبریه، مرجئه خوارج و مرجئه خالص (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 125).

اگر در قرن اول و دوم از معتزله نیز سخن می‌گوئیم، این سخن به معنای فرقه‌ای با دستگاه كلامی مشخص نیست، بلكه این نام در طول تاریخ بار معنایی متفاوتی داشته است. نام‌گذاری نخست آن به معنای گروهی است كه در طرفداری از علی(ع) و معاویه موضع بی‌طرفی اتخاذ كردند (بدوی، 1971م، ج 1، ص 37).
انگیزه اولیه معتزلیان در ایجاد یك فرقه، منزلة الفاسق بود نه مسأله جبر و اختیار (گر‌چه بعداً به آن پرداختند). افرادی كه در این مسأله اتفاق نظر داشتند، تحت لوای معتزله جمع شدند. یعنی معتزله هم در بر گیرنده گروهی جبری و هم قدری بود و پس از گذشت زمان، معتزلیان قدری بر جبری‌ها فائق آمدند و فرقه معتزله به معنای قرن سومی را تشكیل دادند. در قرن اول و اوایل قرن دوم، حد و مرزها و تعاریف در برخی مسائل دینی روشن نبود، از این رو تفاوت زیادی میان معتزله قرن اول و دوم با معتزله قرن سوم مشاهده می‌شود[3].


عوامل تأثیر گذار بر تفكر معتزلی
فرقه معتزله كه در میان فرق اسلامی، فرقه‌ای عقلی ـ استدلالی محسوب می‌شود، در شكل‌دهی آراء و عقاید خویش مرهون عواملی داخل جامعه اسلامی و عواملی خارجی است كه به ‌نحو مجزا به آنها می‌پردازیم:

عوامل داخلی
از مهم‌ترین عوامل داخلی پرورش دهنده ایده اختیار نزد متفكران معتزلی، قدریه است. قدریه در دامن مرجئه رشد یافتند و سپس از فرقه مذكور جدا شدند و مسائل مذهبی مانند ایمان و كفر، قضا و قدر، صفات خدا و خلق قرآن را پیش كشیدند. از مهم‌ترین پیشوایان قدریه غیلان دمشقی بود كه در نواحی شام طرفدران فراوانی داشت (غیلانیه). او اعتقاد به قدر را از معبد جهنی بصری گرفته بود. وی به نفی صفات و خلق قرآن باور داشت و به قدر معتقد بود و خیر و شر را از جانب انسان می‌دانست. بررسی آرای مذهبی غیلان نشان می‌دهد كه وی پیش از معتزله به بحث پیرامون اصول پنج گانه معتزله پرداخته است. معتزله اصول پنج‌‌گانه خود را بر مبنای آن آراء بنا كردند، بر دامنه و عمق آن افزودند و به آن رنگ فلسفی بخشیدند.[4]
متكلمان معتزلی از جمله قاضی عبدالجبار و عبدالرحیم بن محمد خیاط معتزلی معترفند كه غیلان دمشقی پیش از معتزلیان به اصول اعتقادی ایشان متعهد بوده است، اما در افكار غیلان انسجام كامل برقرار نبود، زیرا از طرفی انسان را مختار می‌دانست و از سوی دیگر همچون مرجئه ایمان را قابل كاستی و فزونی نمی‌دانست. معتزله تلاش نمود با برقراری انسجام فكری عقاید مستدل و قابل تبیین را اخذ نماید. از دیگر سو پاره‌ای از آرای معتزلیان هم‌ چون خلق قرآن و عدم شباهت وجود حق با مخلوقات، با نظرات قدریه شباهت دارد (عطوان، 1371، ص34-48).
یكی دیگر از عوامل تأثیرگذار بر آرای معتزله، گروه جبریه است. با وجود آنكه جبریه در باب مسأله جبر و اختیار، حكم به ناتوانی انسان و قدرت مطلق الهی داده بودند، ولی در برخی عقاید دیگر، راهنمای فرقه معتزله محسوب می‌شوند. از بانیان فرقه جبریه می‌توان به "جعد بن درهم " و "جهم بن صفوان " اشاره كرد. در باب مذهب "جعد بن درهم " در میان قدماء اختلاف نظر وجود دارد. بغدادی او را قدریه و شهرستانی شاگرد او جهم بن‌صفوان را جبریه دانسته‌ است (بغدادی، بی‌تا، ص19؛ شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 79). آنچه در باب آرای او برای ما مهم است، آن است كه او موضوع خلق قرآن را مطرح كرد و در نتیجه مورد تعقیب بنی امیه قرار گرفت.

نمونه آرای معتزله در میان عقاید جعد بن درهم و جهم بن‌صفوان، یكی اعتقاد به مخلوق بودن قرآن است. قول مشترك دیگر ایشان قول به نفی صفات است. شهرستانی نقل می‌كند كه جهم بن صفوان در نفی صفات ازلی با معتزله موافق است (همو). سومین نمونه توافق، قول ایشان به امر به معروف و نهی از منكر می‌باشد كه البته شهرت جهم بن صفوان به این قول بیش از جعد است. حتی در مواردی می‌توان تأثیرگذاری جبریه بر معتزله را در آرای جزئی مشاهده كرد. به ‌طور مثال از عقاید منحصر به فرد جهم بن‌صفوان، عقیده او به فناپذیری بهشت و دوزخ است. ابو هذیل علاف،‌ رأی خود در این زمینه را از او گرفته است (همو، ص 80).

عوامل خارجی
معتزلیان همچون دیگر اصحاب فرق با پیروان سایر ادیان و تازه مسلمانانی مواجه بودند كه شبهات مختلفی پیرامون دین و اصول عقاید مطرح می‌كردند. حتی طرح شبهات جلوه رسمی نیز داشت. بدین صورت كه صاحبان ادیان مختلف جمع شده و مناظره ترتیب می‌دادند. نمونه چنین مناظراتی در محضر ائمه اطهار(ع) نیز صورت می‌گرفت. در دوره امویان تأثیر پذیری فرق مختلف از ادیان مختلف دیگر بیشتر از طریق مواجهه بود و نه ترجمه كتب. دلیل این امر آن است كه در عصر امویان كتابهایی در زمینه‌های شیمی، پزشكی، نجوم و امور حكومتی و سیاسی ترجمه می‌شد، اما در زمینه‌های دینی و فلسفی ترجمه‌ای صورت نپذیرفته بود. در باب بحث و گفتگوی مسلمانان و پیروان ادیان دیگر مطالب بسیاری نقل شده است. به ‌طور مثال آمده است كه اسقف بزرگ مسیحیان شام كه معتقد به آزادی اراده انسان بود با عمر‌بن خطاب در این باره به مخالفت برخاست و اعتقاد او به جبر را رد كرد. عمر نیز او را به باد حمله گرفت و سخت تهدیدش كرد و یا آنكه یوحنای دمشقی در مجالس رسمی خلفای اموی با دانشمندان مسلمان پیرامون الوهیت مسیح و آزادی اراده انسانی به بحث و جدل می‌پرداخت (عطوان، 1371، ص 31ـ33).
اما در دوره خلافت حاكمان عباسی ترجمه كتب فلسفی ـ كلامی مورد توجه مسلمانان قرار گرفت. نزدیك به یك قرن پس از واصل بن عطا (از پیشگامان تفكر معتزلی) معتزلیان زیر نفوذ فلسفه یونانی، كلام مسیحی و یهودی قرار گرفتند. شهرستانی در بیان این تغییر شكل می‌گوید "شیوخ معتزله به مطالعه كتابهای فلسفی كه در زمان مأمون ترجمه و شرح شده بود، پرداختند و روشهای فلسفی را با كلام در آمیختند " (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 36). از جمله این علمای معتزلی می‌توان به ابو هذیل علاف و ابراهیم بن سیار نظام اشاره كرد. ایشان اصطلاحات فلسفی مانند جوهر و عرض، حدوث و قدم و جزء لایتجزا را به‌ كار می‌بردند. این بخش كلام دقیق آنها را تشكیل می‌داد كه به نحو غیر مستقیم بر كلام جلیل (مباحث عالی مربوط به خداوند) تأثیر می‌گذاشت.
تأثیرگذاری عوامل خارج از جهان اسلامی بر مسلمانان، خصوصاً بر معتزله به لحاظ مجاز شمردن دخالت عقل فلسفی و دخل و تصرف آن در فرآورده‌های نقلی،‌ در كتب مستشرقین مورد تحقیق و بررسی بسیار واقع شده است. از جمله این كتب، كتاب "فلسفه علم كلام " است كه سراسر آن بازیابی وجوه مشترك كلام اسلامی و كلام اسلاف و در نتیجه نسبت دادن تقلید مسلمانان از غیر مسلمانان می‌باشد.
به‌ طور مثال نویسنده كتاب در تأثیرپذیری معتزله از كلام و فلسفه پیشینیان نقل می‌كند كه بعضی از مسلمانان قدیمی‌تر كه مذهب آزادی اراده و اختیار را تعلیم می‌دادند، معلمان مسیحی داشته‌اند. این ایده زیر نفوذ مسیحیت در تقابل با اعتقاد بومی اسلامی به جبر و تقدیر پدید آمد. در باب صفات آمده است كه هم تصدیق و هم انكار صفات هر دو ریشه مسیحی دارد و یوحنای دمشقی پیش از معتزله به این اعتقاد بوده است كه صفات چیزی جز خدا نیستند. در بحث مخلوق بودن قرآن نیز این مطلب را بر گرفته از لوگوس مسیحی می‌داند.
از دیگر سو كلام یهودی را نیز در اعتقاد به قدم و حدوث قرآن مؤثر می‌داند. از نظر او در باب قدمت یا مخلوق بودن قرآن‌، اعتقاد به قدمت آن ناشی از اعتقاد به قدمت تورات و اختلاف نظر در این باب ناشی از اختلاف نظر یهودیان در مورد تورات می‌باشد. همچنین گفته واصل بن عطاء درباره اختیار و آزادی اراده، تقریباً لفظ به لفظ ترجمه گفته ربانیان یهودی است.
ولفسن مؤلف كتاب در ادامه به تأثیر فلسفه یونانی بر كلام معتزله اشاره می‌كند. از نظر او نظریه كلامی اعتقاد به جزء لا‌یتجزا و نظریه خلا از آن قدمای فلاسفه است و انكار نظام معتزلی نسبت به جزء لایتجزا برگرفته از نظر فیلسوفان ملحد است. همچنین بعضی مفاهیم كلامی مانند تولد، برگرفته از مفاهیم فلسفی یونانی است (ولفسن، 1368، ص 64-75).
برخی مستشرقین در تبیین علل پیدایی فرق اسلامی، صرفاً به علل خارج از جهان اسلام و تأثیرگذاری آنها اشاره كرده‌اند. گویی بی‌آنكه جامعه مسلمین هیچ نقشی در شكل‌دهی فرق كلامی داشته باشد، این فرق صرفاً به دلیل مواجهه با فلسفه یونانی و كلام یهودی و مسیحی شكل گرفته و به عبارتی بازتاب آنها می‌باشند. نمی‌‌توان منكر تأثیر عوامل خارجی در شكل‌گیری آرای متكلمان اسلامی شد، اما از سوی دیگر نادیده گرفتن عوامل داخل سرزمین اسلامی، مغالطه‌ای بزرگ در بردارد. همان طور كه در بخش علل شكل‌گیری علم كلام اشاره شد، بسیاری از عوامل ایجاد فرق كلامی، عوامل اجتماعی، سیاسی، دینی، روانی و ... بوده‌اند كه همگی عوامل درون جامعه اسلامی هستند. از این رو در رشد فرق كلامی باید هم به عوامل داخلی و هم به علل خارجی توجه كرد و به میزان تأثیرگذاری آنها در این زمینه توجه داشت. به نظر می‌رسد علل داخلی نقش بیشتری در "اصل شكل‌گیری فرق " داشته‌اند. علل خارجی در "پرورش نظریات خاص كلامی " در فرقی هم‌ چون معتزله كه به عقل به عنوان یكی از اصلی‌ترین منابع می‌نگریسته‌اند، مؤثر بوده است.

روش شناسی كلام معتزلی
معتزله بر عقل به عنوان یگانه ابزار شناخت حقیقت تأكید می‌كردند. عقلی دانستن حسن و قبح از جانب ایشان، دلیل روشنی بر این مطلب است. آنها بیشتر بر ادله عقلی تكیه می‌كردند و عقل را بهترین شاهد مباحث اعتقادی‌شان می‌دانستند. متكلم معتزلی، جاحظ می‌گوید "حكم قاطع را ذهن صادر می‌كند و روش صحیح را فقط عقل اتخاذ می‌كند ".
با وجود آنكه معتزلیان از عوامل درون و برون سرزمین اسلامی تأثیر بسیاری گرفتند، ولی از تقلید كوركورانه به دور بودند و بدون بحث و تحقیق و مراجعه به عقل هر عقیده‌ای را نمی‌پذیرفتند. همین اعتقاد به عقل بود كه معتزله را وادار می‌كرد تا از كلیه علوم عقلی دوره خود استفاده كنند و برای اقامه دلیل و برهان و سركوبی مخالفین آماده‌تر از دیگران باشند. شاید دلیل حمایت مأمون و خلفای دیگر عباسی از ایشان نیز همین بود، زیرا آنها در برابر مخالفین، حربه‌ای پر قدرت، قوی محسوب می‌شدند.

یكی از مهم‌ترین شیوه‌های معتزله در به كار‌گیری روش عقلی، طرح شك بود. از طریق این روش آنها می‌كوشیدند تا ابعاد مختلف هر مسأله را بررسی كنند. این شك پس از معتزله به فلسفه اسلامی و كلام اشاعره نیز منتقل شد. ابن راوندی، امام فخر رازی (معروف به امام المشككین) و محمد غزالی از معتزله تأثیر گرفته‌اند (جعفری، 1368، ص 242؛ فاضل، 1362، ص 11).
فقها و اهل حدیث با روش عقلی معتزله مخالفت می‌كردند و علت این امر آن بود كه ذهن آنها با روش عقلی در مباحث دینی خو نگرفته بود. آنها به‌ كارگیری استدلالات عقلانی را معادل با فلسفه یونانی می‌گرفتند و حتی نقل سخن اغیار را برای پاسخگویی به آن جایز نمی‌دانستند (مشكور، 1368، ص 4).
در نتیجه این عقل‌گرایی معتزله با متصوفه نیز ناسازگار بودند و در جواب ایشـان كه به حلول اعتقاد داشتند ثابت می‌كردند كه خداوند در هیچ چیز حلول نمی‌كند (مشكور، 1368، ص 17).
از ویژگی‌های روشن فكری معتزله، گزینش میانه و معتدل آنها نسبت‌ به ‌طیف نظریات است. آنها به حكم عقل سعی می‌كردند از افراط و تفریط دوری كرده و انتخاب میانه‌ای داشته باشند. نظریه "منزله بین المنزلتین " ایشان خود گویای این مطلب است.
با وجود آنكه متكلمان معتزلی می‌كوشیدند كه عنایتشان به عقل، موجب بیرون رفتن از حدود نص نگردد، اما به دلیل توجه زیاد به عقل گاهی بیاناتی داشتند كه موجب اعتراض مخالفان و اتهام به خروجشان از ساحت دین می‌گشت. از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره كرد قاضی عبدالجبار همدانی می‌گوید، قبول توبه حتمی است و هر گاه بنده از گناهانش توبه كرد، بر خداوند لازم است كه توبه او را بپذیرد یا آنكه ابو‌هذیل می‌گوید، اهل بهشت مختار نیستند، چون اگر مختار باشند باز هم مكلف هستند (حال آنكه اختیار مستلزم تكلیف نیست). نتیجه آنكه چنین آرائی دستاویز مخالفین گشت و بر آنها خرده گرفتند كه بنابر نظر معتزله خدا باید مطیع انسان باشد (فاضل، 1362، ص18).
با وجود مخالفتهای اهل حدیث با روش عقل‌گرایی معتزله و تلاش برای سركوبی آن، مخالفان كلام معتزلی برای گفتگو با این گروه و مبارزه با آن، از روش خود معتزلیان استفاده كردند. از آن جمله ابوالحسن اشعری كه از شاگردان ابو علی جبایی معتزلی بود و تا چهل سالگی به آموختن اصول و روش استدلال عقلی پرداخت، پس از جدا شدن از این فرقه و تأسیس فرقه كلامی اشعری، ادله عقلی را به كار برد و در واقع با سلاح معتزلیان به جنگ با آنها رفت. البته تلاش ابوالحسن اشعری بر آن بود كه عقاید اهل سنت و جماعت را مورد استدلال قرار دهد. غرض او آن بود كه میان عقل‌ گرایی افراطی و عقل ستیزی افراطی، عقل‌گرایی معتدل را ایجاد كند[5].

كلام فرقه‌ای
فرقه معتزله كه با گذشت زمان توانست دستگاه كلامی منسجمی تشكیل دهد و با روش عقلی ـ استدلالی، موقعیت مشخصی در مقابل دیگر فرق به دست آورد، طیف كلامی وسیعی را تشكیل می‌دهد كه همگی نام معتزله گرفته‌اند. به بیان جامع‌تر هر دستگاه كلامی درون خود به میزان ظرفیتی‌كه دارد، مجمع فرقه‌های متضادی می‌شود كه در عین ضدیت، این شرایط را دارند كه تحت لوای یك فرقه خاص در آیند. از این رو كلام فرقه‌ای به معنای آرای درون دستگاهی است. یعنی در سایه یك دستگاه، آرای مختلف و دیدگاه‌های مختلف شكل می‌گیرند. توجه به این نكته مهم است كه این ضدیت در آراء نباید موجب خروج از سیستم معتزلی گردد. فرقی بوده‌اند كه در ابتدا منتسب به معتزله بودند ولی به دلیل اختلافات عمده با آرای مشترك معتزلی، جزو این فرقه محسوب نمی‌شوند. از جمله دو گروه خابطیه و حدثیه كه معتزلی انگاشته شده‌اند، ولی نه در كتاب "طبقات المعتزله " ابن مرتضی و نه كتاب "مقالات الاسلامیین " اشعری، نامی از آن دو به میان نیامده است. شهرستانی آرای آنها را مخلوطی از عقاید تناسخیه، فلاسفه و معتزله دانسته است. این فرقه‌ها در آغاز جزو معتزله بودند، لكن آرائی اظهار داشتند كه با اصول معتزله مغایرت داشت و معتزله آنها را از خود دور ساختند و از آنان بیزاری جستند. آرای اختلاطی آنها كه متأثر از فرهنگ مسیحیت نیز بوده، عبارتند از:

1ـ ثنویت: خدای قدیم كه همان خدای الهی است و خدای حادث یعنی عیسی مسیح.

2ـ تناسخ.

3ـ رؤیت حق تعالی (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 61).

از این رو فرقی كه اصول مشترك دستگاه كلام معتزلی را زیر سؤال بردند، نمی‌توان معتزله نامید، اما از دیگر سو فرقی كه اصول مشترك فرقه معتزله را پذیرفته بودند و در فروع این اصول با یكدیگر اختلاف داشتند، همگی فرق كلامی معتزلی محسوب می‌شوند.
بـرای درك بهتر از كـلام فرقه‌ای، ابتدا بـه اصول پنج گانه مشـترك میان معتزلیان اشاره می‌كنیم و سپس نقاط افتراق در فروعات را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

اصول عقیدتی مشترك معتزله
بنابر قول شهرستانی و بغدادی آرای متفق علیه معتزله عبارتند از:

1ـ خدا قدیم است و صفاتی كه قدیم باشند از او نفی می‌شود.

2ـ كلام خدا حادث و مخلوق است.

3ـ اراده، سمع، بصر و... معانی و مفاهیم قائم به ذات نیستند.

4ـ نفی دیده شدن خدا به چشم در آخرت.

5ـ انسان قادر و خالق افعال خویش است.

6ـ حكیم جز صلاح و خیر انجام نمی‌دهد و به لحاظ حكمتش مراعات مصالح بندگان واجب است.

7ـ اگر مؤمن بر طاعت و توبه بمیرد مستحق ثواب است، اما اگر بنده بدون توبه و با ارتكاب گناه كبیره از دنیا رود، مستحق خلود در آتش است، البته مجازاتش از كفار كمتر است.

8 ـ قبل از رسیدن به دلیل سمعی و شرعی، اصل معرفت و شكر نعمت واجب است و شناخت حسن و قبح به عقل واجب است. ورود تكالیف نیز الطافی از باری تعالی است (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 49؛ بغدادی، بی‌‌تا، ص 114).

از دیگر موارد مورد اتفاق متكلمان معتزلی، قبول این ادعاست كه مسلمان فاسق در منزلة بین المنزلتین قرار دارد و اینكه امر به معروف و نهی از منكر امری واجب است (بدوی، 1971م، ج 1، ص 47).
ابوالحسن اشعری عقایدی را كه معتزلیان در مسأله توحید بر آن اتفاق نظر دارند، بیان كرده است. در دیگر موضوعات كلامی نیز پس از بیان وجوه اشتراك همه فرق معتزلی، به ذكر اختلافات میان آنها می‌پردازد (اشعری، 1362، ص 82 ـ 108).
در میان معتزلیان مرسوم آن است كه جهت اختصار در ذكر اصول مشترك عقیدتی، پنج اصل را به عنوان ملاك معتزلی بودن ذكر كنند و حتی كتابهایی با همین عنوان نوشته‌ شده است. برای مثال می‌‌توان از كتابهای "الخمسه الاصول " از ابوالهذیل علاف، "الاصول الخمسه " نوشته جعفر بن حرب و "شرح الاصول الخمسه " از قاضی عبد الجبار نام برد. این پنج اصل كه روح كلی اصول تشریحی فوق محسوب می شوند، عبارتند از:

1ـ توحید: مراد از توحید نزد معتزلیان، توحید صفاتی است. شهرستانی درباره اعتقاد معتزله به توحید صفاتی می‌گوید این سخن در آغاز ناپخته بود و واصل بن‌ عطا در اثبات دیدگاه خود به این استدلال ساده اكتفا می‌كرد كه لازمه اثبات صفات قدیم برای خدا، تعدد خدایان است. بعدها پیروان واصل بن عطا در توضیح عقیده او بیان داشتند كه معنای توحید صفاتی انكار مطلق صفات نیست بلكه مراد، انكار صفات زائد بر ذات الهی است (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 51؛ اشعری، 1362، ص 81). پس همان طور كه مشاهده می‌شود اصل توحید با وجود اتفاق نظر بر آن، در سیر تكاملی عقاید معتزلی، شكل معقول‌تری به خود می‌گیرد.

2ـ عدل: هیچ یك از فرق اسلامی منكر عدل به عنوان یكی از صفات الهی نیستند. اختلاف متكلمان بیشتر در تفسیری است كه از این مفهوم ارائه می‌دهند. معتزله بر اساس بینشی كه نسبت به حسن و قبح ذاتی و عقلی اشیاء دارند، عدل را خوب و ظلم را ناشایست محسوب می‌كنند و از آنجا كه خداوند از هر گونه امر قبیح مبرا است، پس لزوماً كارهایش طبق عدل است و مرتكب ظلم نمی‌شود. بنابراین هر آنچه عقل آدمی مصداق عدل بیابد، بر خداوند واجب است و هر چه عقل مصداق ظلم تشخیص دهد، خداوند انجام نخواهد داد. معتزلیان از این تفسیر به نتایج متعددی رسیدند؛ از آن جمله انكار جبر و اثبات اختیار انسانی و رد توحید افعالی اشاعره است (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 51).

3ـ منزلة بین المنزلیتن: معتزله در مقابل خوارج و مرجئه، معتقد است كه مرتكب كبیره نه كافر است و نه مؤمن، بلكه منزلت و مقامی بین كفر و ایمان دارد (همو، ص 52).

4ـ وعد و وعید: وعد به معنای نوید به پاداش و وعید به معنای تهدید به عذاب است. به عقیده معتزله همان گونه كه خداوند خلف وعده نمی‌‌كند (مورد اجماع همه مسلمانان)، خلف وعید نیز از او سر نمی‌زند. یعنی محال است كه خداوند كافران و فاسقان را ببخشد، مگر آنكه در دنیا توبه كرده باشند.

5ـ امر به معروف و نهی از منكر: این اصل مورد اتفاق مسلمانان است و اختلاف تنها در مراتب و شرایط آن است. معتزله برای امر به معروف و نهی از منكر، شروطی مانند احتمال تأثیر و عدم مفسده قائلند و آن را به قلب و زبان محدود نمی‌دانند (بدوی، 1971م، ج 1، ص 55).

ذكر این نكته لازم است كه از میان پنج اصل معتزله، دو اصل توحید و عدل اصول عمده و محوری عقاید معتزلیان هستند. دو اصل وعد و وعید و منزلة بین المنزلتین از فروع اعتقادی به حساب می‌آیند و امر به معروف و نهی از منكر جزء تكالیف عملی است و باید در فقه به آن پرداخت. به همین سبب است كه قاضی عبدالجبار در كتاب "المغنی فی اصول الدین " تنها دو اصل توحید و عدل را بر شمرده و در كتاب "مختصر الحسنی " می‌گوید "اصول دین چهار مورد است: توحید، عدل، نبوت و شرایع ". او در انتخاب پنج اصل مذكور به عنوان اصول مذهب می‌گوید "مخالفان ما از محدوده بحث و مخالفت از یكی از این اصول فراتر نمی‌روند مخالفت معطله, ملحده, دهریه و مشبهه در توحید، مجبره در عدل، مرجئه در وعد و وعید، خوارج در منزلة بین المنزلتین و اختلاف با امامیه در امر به معروف و نهی از منكر " این بیان نشانگر روند شكل‌گیری یك فرقه كلامی در رویارویی و تضارب آرا با دیگر فرق كلامی نیز می‌باشد (شهرستانی، 1416‍ه‍‍، ج 1، ص 50ـ78 ؛ بغدادی، بی‌تا، ص 114 ـ 200).

اختلافات درون فرقه‌ای معتزله
همان طور كه اشاره شد با وجود آنكه معتزله اصول مذهب مشتركی دارند كه به واسطه اعتقاد به آن از دیگر فرق كلامی جدا می‌شوند؛ این امر به معنای وحدت اعتقاد ایشان در مسائل جزئی نمی‌باشد. شاهد این مدعا، دسته‌های مختلفی است كه در طول حیات فرقه معتزله به منصه ظهور رسیدند و البته با یكدیگر اختلافاتی داشتنـد. از این دستـه‌ها، می‌توان به فرق درون كلام معتزلی تعبیر كرد. اهم این فرق عبارتند از:

واصلیه: پیروان واصل بن عطاء؛ هذیلیه: پیروان ابوالهذیل علاف؛ نظامیه: پیروان ابراهیم بن سیار نظام؛ بشریه: اصحاب بشر بن معتمر؛ معمریه: پیروان معمر بن عباد السلمی؛ مرداریه: یاران عیسی‌بن صبیح مردار؛ ثمامیه: پیروان ثمامه بن اشرس النمیری؛

هشامیه: اصحاب هشام بن عمرو الفوطی؛ جاحظیه: اصحاب عمرو بن بحر جاحظ؛ خیاطیه: پیروان ابوالحسین عبدالرحیم الخیاط؛

جبائیه: پیروان ابو‌علی محمد بن عبدالوهاب جبائی؛ بهشمیه: پیروان ابوهاشم جبائی.[6]
از دیگر سو معتزلیان از قرن سوم به بعد دو وجهه فكری عمده داشتند كه به واسطه آن به مذهب اعتزالی بغداد و یا بصره منسوب می‌شدند. این دو بخش دو جریان اصلی را در مذاهب اعتزال تشكیل می‌دادند. این تقسیم بندی بر تفاوت دیدگاه‌های مذهبی آنها استوار بود.
بشر بن معتمر(متوفی 210ه‍( مؤسس مكتب اعتزال در بغداد از هواخواهان علویان بود و از این‌ رو در دوره هارون الرشید مورد آزار و اذیت واقع می‌‌شد. از دیگر متكلمان معتزلی نامدار مكتب بغداد ابن خیاط (متوفی 290 ه‍( بود.
مكتب بصره در زمان ابوعلی جبائی (303ه‍( و خصوصاً ابوهاشم (321ه) رونق خاصی داشت و پس از او ابو‌عبدالله بصری (367 ه‍( ریاست آن را بر عهده گرفت.
تعلیمات مكتب بصری توسط ابو عمرو سعید بن باهلی (300 ه‍( كه از شاگردان ابوعلی جبائی بود به بغداد رسید و سبب غلبه تعلیم بصری بر تعلیم قدیم بغداد شد. معتزله بصری و از جمله ابوهاشم جبائی به بغداد رفتند. پیش از عزیمت او به بغداد، احمد بن علی اخشید، مكتبی تأسیس كرد كه در آن بیش از مكتب بهشمیه ابوهاشم جبایی، به آراء پدر وی، ابوعلی وفادار مانده بود. این امر سبب شكافی در میان معتزلیان شد. اخشید نیز به بغداد رفت و بدین ترتیب در قرن سوم، سه گروه از معتزله در بغداد وجود داشتند: مكتب بغداد، اخشیدیه و بهشمیه. از میان این سه مكتب، مكتب بهشمیه در پایان عمر معتزله، از برجستگی بیشتری برخوردار بود. از بزرگان معتزله بصره می‌توان به ابوهذیل علاف, نظام، جاحظ، ابوعلی جبائی، ابو هاشم جبایی و از معتزله بغداد به بشر بن معتمر، ابوموسی مردار، ثمامه بن الاشرس و احمد بن ابی داوود اشاره كرد (بدوی، 1971م، ج1، ص 44؛ مشكور، 1368، ص25).
با توجه به گروه‌بندی‌های مختلف مذكور، اختلاف نظر میان دسته‌های مختلف معتزلی بسیار طبیعی است. به ‌طور مثال بغدادی از ردیه‌هایی صحبت می‌كند كه علیه ابو‌هذیل علاف نوشته شده است. بشر بن معتمر نسبت به ابو‌هذیل بد‌بین بود و او را منافق و متظاهر می‌دانست. او معتقد بود كه ابو‌هذیل، نظر عوام را بر حقیقت ترجیح می‌دهد. پس از بشر، شاگردش مردار نیز با ابوهذیل مخالف بود و كتابی در رد آرای او نوشت. وی در بیشتر مسائل با استادش هم رأی و اختلافش با او اندك بود. مردار، كتابی پر حجم دارد كه در آن خطاهای فاحش ابوهذیل را آورده و از تكفیر او به خاطر عقاید گمراه كننده‌ای كه تنها او اختیار كرده است، سخن می‌گوید. جبایی هم بر علیه ابوهذیل كتابی نوشته است. ابن اخشید و پیروانش، ابوهاشم جبایی و پیروانش را تكفیر می‌كردند. ابوهذیل علاف شش ردیه علیه نظام نوشته است. غالب پیشوایان معتزلی از جمله جبائی علیه او ردیه نوشته‌اند.
اختلاف نظرهای شدید بین ابوعلی و ابوهاشم جبایی در حدی نقل شده است كه ابوهاشم پدرش را تكفیر كرد و ارث او را نپذیرفت. نمونه اختلاف میان آن دو در مسأله امر به معروف است كه ابوعلی معتقد بود این مسأله هم به عقل و هم به نقل دانسته می‌شود ولی ابوهاشم آن را صرفاً نقلی می‌دانست.
با وجود همه این اختلاف نظرها، اعتقاد این گروه‌ها به پنج اصل اعتقادی، محور جامع آنها تحت لوای فرقه معتزله محسوب می‌شد. این اختلافها تا حدی كه به اصول معتزله خدشه وارد نسازد، قابل طرح بود و در صورت ایجاد خلل در اصول، گروه خاطی از دامنه معتزله خارج می‌گشت. دو گروه خابطیه و حدثیه از همین دسته‌ها بودند كه ذكرشان پیش از این آمد (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص50-74؛ بدوی، 1971م، ج1، ص44).
از دیگر سو اگر فرقه كلامی معتزلی از سوی مخالفان مورد شبهه واقع می‌شد، آنان در رد شبهات و در مقام پاسخگویی از آرای همه معتزلیان مدد می‌گرفتند. به‌طور مثال می‌توان به كتاب "الانتصار " اثر عبدالرحیم خیاط معتزلی اشاره كرد.

نتیجه گیری
در پایان نتیجه می‌گیریم كه فرقه كلامی معتزله در دو سطح قابل بررسی است. نخست فرقه‌ای دارای دستگاه منظم كلامی كه در مقابل فرقه‌های كلامی دیگر هم‌ چون اشاعره، شیعه، مرجئه و خوارج قرار داشت. در پیدایش این دستگاه كلامی، عوامل مختلف مذهبی، سیاسی و اجتماعی دخالت داشتند. علاوه بر عوامل درون جامعه اسلامی كه برانگیزاننده فرق مختلف كلامی بود، مباحث كلامی ادیان پیش از اسلام در تعیین مصداق مباحث و روش بحث كلامی، نقش تعیین كننده‌ای داشتند. به ‌طور مثال در فرقه كلامی معتزله اعتقاد به جزء لایتجزاء از فلاسفه باستان اخذ شده است. همچنین عنایت بیش از حد معتزله به روش عقلی و افراط در آن، متأثر از عقل‌گرایی فیلسوفان یونانی است.
سطح دیگر، فرقه‌ای است با اختلافات ضعیف و یا شدید درون فرقه‌ای. معتزله اصولی را به‌ عنوان اصول مذهب دارد كه پذیرش یا انكار آن موجب ورود یا خروج از این فرقه كلامی است. فرقی كه اصول خمسه معتزله را پذیرفتند، در مباحث فرعی نیز لزوماً هم رأی نیستند. اختلافات میان دسته‌های مختلف معتزلی در طبقات مختلف معتزله و تفكیك مكاتب بغداد و بصره گویای این مطلب است.

منابع و مآخذ
ابن‌خلدون، عبدالرحمن؛ مقدمه ابن خلدون، لبنان، دارالكتب العلمیه، 1398 ه

ابو‌زهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیه، قاهره، دارالفكر العربی، بی تا

اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ترجمه: محسن مؤیدی، تهران، امیر كبیر، 1362

ایجی، عضدالدین، المواقف، بیروت، عالم الكتب، بی تا

بدوی، عبدالرحمن، مذاهب الاسلامیین، بیروت، دارالعلم، 1971م

بغدادی, محمد، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالمعرفه، بی تا

تفتازانی، شرح المقاصد، ج2، استانه، مطبعه محرم افندی، 1305

جرجانی، سید شریف، التعریفات، تهران، نشر ناصر خسرو، بی تا

جعفری، محمد جعفر، تاریخ المعتزله، تهران، نشر كتابخانه گنج‌ دانش، 1368

سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1372

شهرستانی، محمد، الملل و النحل، قاهره، مكتبه الانجلو المصریه، 1416ه

عطوان، حسین، فرقه‌های اسلامی در سرزمین شام در عصر اموی، ترجمه: حمید رضا شیخی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1371

فارابی، محمد بن محمد، احصاء العلوم، ترجمه: حسین خدیو جم، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1348

فاضل، محمود، معتزله، تهران، مركز نشر دانشگاهی، 1362

فرامرز قراملكی، احد، هندسه معرفتی كلام جدید، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1378

مشكور، محمد جواد، سیركلام در فرق اسلام، تهران، انتشارات شرق، 1368

ولفسن، هری اوسترین، فلسفه علم كلام، ترجمه: احمد آرام، تهران، نشر الهدی، 1368


1ـ كار ارزیابی مقاله در تاریخ 20/10/83 آغاز و در تاریخ 7/11/83 به اتمام رسید.

1ـ به دلیل نیافتن تعریف روشن از دستگاه‌های كلامی در كتب تخصصی، نگارنده جمع‌بندی خود را در قالب تعریف ارائه نموده است.

1ـ ر.ك: پاكتچی، احمد، تقریرات درس تاریخ فرق اسلامی، دانشگاه امام صادق(ع)، 1382

1ـ مقایسه آرای غیلان و معتزله پیرامون اصول پنج گانه به نحو مشخص در منبع ذیل آمده است: (عطوان، 1371، ص 42).

1ـ ر.ك: پاكتچی، احمد، تقریرات درس تاریخ فرق اسلامی، دانشگاه امام صادق(ع)، 1382

1ـ برای شرح بیشتر گروه‌های معتزلی رجوع كنید به: (شهرستانی، 1416ه‍، ج 1، ص 50ـ 78؛ بغدادی، بی‌تا، ص 114-200).

نویسنده:حامد گنجعلیخان حاكمی
خبر گزاری فارس

سه شنبه 20/12/1387 - 20:49
بیماری ها
مصرف گردو از ورم مفاصل پیشگیری می‌كند

خبرگزاری فارس: یك كارشناس تغذیه گفت: روغن گردو درمان كننده دردهای مفاصل است و مصرف گردو از ورم مفاصل جلوگیری می‌كند.

مرتضی صفوی در گفت‌و‌گو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری فارس افزود: 10 درصد از چربی‌های گردو‌، چربی‌های غیراشباع و مفید برای سلامت قلب است كه این نوع چربی‌، پائین آورنده كلسترول بد(LDL) و افزایش دهنده كلسترول خوب (HDL) است و مصرف آن باعث كاهش خطر بیماری‌های قلبی و عروقی، التهاب می‌شود.
وی در ادامه گفت: گردو مانند سایر مغزها غنی از كالری است به دلیل مقادیر بالای پروتئین و چربی در گردو است كه منبع غنی از فیبر است كه به دلیل این‌كه حاوی مقدار زیادی چربی است و غذاهای غنی از فیبر باعث كاهش سطح كلسترول و باعث جلوگیری از بیماری‌های قلبی و سكته قلبی می‌شوند.
صفوی بیان داشت: گردوی یك ملین قوی است كه از آن برای درمان یبوست استفاده می‌شود و گردو یكی از میوه‌های پر انرژی است با توجه به اثرات مثبت آن بر كاهش كلسترول LDL و كمك به جریان خون و دارا بودن مقادیر قابل توجهی پتاسیم‌، مصرف آن به ویژه برای مبتلایان به بیماری‌های قلبی و عروقی و به سالمندان توصیه می‌شود به دلیل داشتن مقادیر قابل توجه فسفر در قدرت یادگیری و حافظه بسیار مؤثر بوده و مصرف آن برای كودكان ودانش‌آموزان بسیار مفید است.
این متخصص تغذیه درباره اثرات مفید گردو‌ افزود: افزایش قابلیت ارتجاعی رگ‌های بدن‌، محافظت در برابر بیماری قلبی‌، افزایش قدرت ذهن و هوش مفید‌،‌ برای تنگی نفس‌، بیماری‌های پوست نظیر اگزما و پسوریازیس (‌به وجود آمدن لكه‌های قرمز رنگ در پوست) مفید است‌، به دلیل داشتن آنتی‌اكسیدان ضد‌سرطان است.
وی در ادامه اضافه كرد: گردو از لخته شدن خون جلوگیری می‌كند، به تنظیم سوخت و ساز در بدن كمك می‌كند‌، در تنظیم فشارخون‌، تنظیم قند خون‌، جلوگیری از پاركینسون و آلزایمر، جلوگیری از سنگ كیسه صفرا، از استخوان‌ها محفاظت می‌كند‌، جذب مواد غذایی را آسان می‌كند و كودكانی كه مقدار امگا 3 در برنامه غذایی آن‌ها كم است، اختلال‌هایی مانند بیش‌فعالی‌، مشكلات رفتاری، كج خلقی و مشكلات خواب در آن‌ها زیاد است می‌توانند از گردو استفاده كنند.
صفوی افزود: زنانی كه در هفته 28 گرم آجیل مصرف ‌كنند، 25 درصد احتمال پیشرفت سنگ كیسه صفرا را كم می‌كنند و البته اگر كسانی می‌خواهند خواب آرامی داشته باشند، برای شام سالاد سبزیجات به همراه گردو مصرف كنند.
وی درباره ویتامین‌های موجود در گردو اضافه كرد: گردو بهترین منبع منگنز و مس است و در آن منیزیم و فسفر نیز وجود دارد و همچنین حاوی مقداری روی، آهن، كلسیم و سلنیوم نیز هست.
صفوی افزود: گردو حاوی بیش‌ترین مقدار ویتامین‌های B6، B1 و B5 (‌پانتوتنیك اسید) ‌و ‌ویتامین‌هایی نظیر‌ E، ‌B3 و B2 است و‌ 100 گرم مغز آن حدود 600 كالری دارد./

سه شنبه 20/12/1387 - 20:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته