تبیان، دستیار زندگی

درددلم این است ...آنچه درزیر آمده ...هنوز نمی دانم او واقعا دوستم داشت یا نه !؟

اتل متل ستاره

           گلم دوستم نداره

                        چه بدبخت و بیچاره ام

      مهرم اثر نداره

           میگه برم عاشق یک گل دیگه بشم

                         چرا خبر نداره گلم فقط همونه !

                                              ا ونکه دوستم نداره !!!

یه روز یه دل کوجولو عاشق یه دل دیگه شد ... دلش کوچیک بود ولی عشق و علاقه اش زیاد ،تمام لحظه هاش ، تمام زندگیش  شده بود اون دل ؛ تو سکوتش ، تو دعاهاش  ... همه جا اون بود . تو خواب و تو بیداری فقط اون بود که همیشه باهاش بود ... اما دل معشوق با دل عاشق  یکی نبود ، اون به عاشق کوچولو اعتنایی نمی کرد ... دل کوچولو را عاشق کرد و رها کرد ؛اما نمی دونست دل کوچولو وقتی عاشق می شه دیگه نمی تونه فراموش کنه ... دل کوچولو فقط محبت می کرد بدون آنکه محبتی ببینه . اون نمی خواست عاشق نامردی باشه .نمی خواست عشقش را ترک کنه هرچند دل معشوق بی محلی می کرد . یه روز دل معشوق با دل کوچیک عاشق گفت : عشق تو بچگونه است . عاشق کوچولو خیلی ناراحت شد اما بازم دوستش داشت . دوستش داشت و به دل اون محبت می کرد هر چند دل کوچیکش  به خاطر حرفهای  معشوق خیلی شکسته شده بود . یه روز عاشق با دل کوچیکش از دل معشوق  پرسید : آدم بزرگها چطوری عاشق می شن ؟ معشوق گفت : من بچه ام بو از آدم بزرگها بپرس . دل کوچولوی عاشق پرسید : اگه یه بچه عاشق بشه چکار باید کنه ؟ دل معشوق گفت : این سوال را از بچه ای بپرس که عاشق شده . سوخت ... دل عاشق کوچولو سوخت ... برای صدمین بار هم شکست  ...

عشق یعنی اینکه بدون تضمین و چشمداشت خود را وقف کنی ، عشق یعنی اینکه خود را کاملا ایثار کنی ، به این امید که عشق بی چشمداشت تو ، موجب روییدن گل عشق در دل معشوق شود ، عشق علمی است بر بنیان استوار ایمان ، و کسی که ایمان ندارد عاشق نیز نیست . عشق هنگامی کامل است که همه چیز می بخشد و هیچ چیز را طلب نمی کند . عشق هیچ بهایی را از معشوق طلب نمی کند . عشق هرگز طلبکار نیست ، هرگز سرخورده نمی شود زیرا سرخوردگی در عشق نتیجه توقع و انتظار است . اگر عاشق کسی هستید نمی توانید از او توقع داشته باشید که در ازای عشق تان او نیز عاشق شما باشد . اگر حقیقتا عاشق کسی باشید ، چاره ای ندارید جز آنکه به عشق تان اعتماد کنید ، به او ایمان داشته باشید و او را بپذیرید....

 غم این بازی تقدیر دگر سوخته جانم

 ولی ای دوست به چشمان تو سوگند

 بی تو حتی دو سه روزی نتوانم

 به دیار دگری زنده بمانم

 بی تو ای هستی دلبرده ی من

 بی تو ای عشق قسم خورده من

 بی تو من گم شده ی دشت وجودم

 بی تو ویران شده بود و نبودم

 تو صفایی ، تو دل آرامترین نغمه پر شور وفایی

 تو خود عشق و منظور وفایی

 چه بگویم ؟!

 دلم امشب به خدا تاب ندارد

 دگر از فکر سفر خواب ندارد

 ماه شب های شکوفایی من

 کوچه پس کوچه تنهایی من

 بی تو جز سایه ی مهتاب ندارد

 نازنینم !می روم من ... بی تو بر شانه ی خسته می برم من

 کوله بار خاطرات آشنایی ...

 یاد آن لحظه و دیدار رهایی

 و غم تلخ پر از سوز جدایی

 بی تو من پیرم و سرگشته و آواره ترینم

 نازنینم ! بی تو گمگشته ترین در به در روی زمینم

 من ندانم بعد من یادم کنی !

 گاهگاهی در کلامی مهربان

 یا از حصار آهنین هجر خود

 روزگاری آخر آزادم کنی

 یا گذاری در قفس نالان و حیران من بمانم ؟!

وقتی در گیرو دار خواسته هایم گیر می کنم

وقتی آنچه را می خواهم نمی یابم

وقتی .....

خدایا از تو می خواهم

از تومیخواهم تقدیرم را نیکو بنویسی

و کمکم کنی آنچه را که تو زود می خواهی من دیر نخواهم

و آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم

و اینگونه می توان صبور بود

تنها کافی است اعتماد کنی

اعتماد کنی به او

و بدانی که او

هیچگاه بنده هایش را فراموش نمی کند

او عاشق بندگانش است

و هرلحظه از یادشان غافل نمی شود

ولی ما ...

میان ما یک تصمیم فاصله است

بیا ! تا فاصله

بلا فاصله برداشته شود

افسوس که تو نیز چون من

همین را می طلبی از من

میان ما یک شهامت فاصله است

مرگ آن نیست که در قبر سیاه خاک شوم

مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها پاک شوم

تقدیم به بهترینم

از همه شما دعوت می کنم تا نظرتون را درباره ی ازدواج دانشجویی و روابط دانشجویان با هم بیان کنید .

منتظر نظراتتون هستم ....

وقتی قرار شد که تو تنها قرار زندگی ام باشی از هر چه قرار غیر تو بود گذشتم ...

هر وقت تونستی برفها را مشکی کنی

هر وقت تونستی پر کلاغ را سفید کنی

هر وقت تونستی توی آب نفس عمیق بکشی

اون موقع ، منم می تونم فراموشت کنم ...