تبیان، دستیار زندگی

بنام خدا

امروز همایش کاربران تبیان در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزارشد.

حضور شرکت کنندگان واقعاً چشمگیر بود. برنامه های جالبی اجراشد.

دوستان عزیز هرکی بیاد و اینجا راجع به برگزاری این همایش صحبت کنه و نظرشو بنویسه.

بازم سلام

بابا صب شد مگه نمیخوایم بریم راهپیمایی؟ خواب میمونیما!!!

اتفاقاً مام یه عده از دوستان رو از راه دور رؤیت کردیم و غیبتشونم کردیم.. من به جناب کلیف گفتم که اینا از ترس شما جرأت نمیکنن بیان جلو. ولی باور کنید کلیف اصلاً ترس که نداره هیچی. تازه وقتی بشناسیش میبینی که برخلاف ظاهرش چقدر آدم خوش قلبیه. همونطور که دوستانش نمیتونن ازش دل بکنن و همیشه دوست دارن ایشون تو جمعشون باشه و ایشونم همیشه نگین حلقه دوستانش هست.

(راستی بالاخره فهمیدین است با هست چه فرقی داره؟)

من همیشه میگم که

 این فقط منم که میدونم پشت این قیافه سرسخت، قلبی از طلا وجود داره

(این یکی دیگه آخره پاچه خواریه)

ولی منم واقعاً به مسئولین تبیان تبریک میگم به خاطر انتخاب

حسین رفیعی به عنوان مجری. ایشون واقعاً تو این زمینه

خیلی تواناست و امشب رو تبدیل به یه شب به یادموندنی واسه

منو بچه هام کرد. اگه یه خورده دیگه ادامه داده بود من رسماً

روده بر میشدم.

سلام دوباره

من یه نکته رو یادم رفت بگم البته من قرار بود بیام بگم خوب بود عالی بود همینا ولی چه کنم که از همون بدو تا همین دقایق زیبای شب و انشاءالله تا بعد ! پر حرف هستم و بودم و خواهد بود و خواهم باشم !  این شبیهه همون هسته و استه !

من بادم رفت از گروه موسیقی تشکر کنم ، این گروه موسیقی عالی بود یعنی آدمو میخکوب میکرد به صندلی ، گروه سرودشون عالی بود و اجراشون عالی تر  من از این قسمت هم بسیار لذت بردم  

پیرو پاخ قبلی در پاسخ به پاسخم به صورت کاملا غیر مستقیم اعلام میداریم تمامی اظاهار نظرات از جانب بنده لطفا مورد بررسی و تحلیل نود ی قرار نگیرد که نویسنده قصد یا قصطه ! هیچگونه بی ادبی نداشته و نداره و زبونش کار دستش میده وای از دست این زبون که تحت تاثیر جناب رفیعی هم قرار گرفته باشه اگه اعتماد به نفس کافی رو داشتم می رفتم یه دست ماژیک شیش رنگ برنده می شدم :-)

آقای کلایف اون طوری که من شنیدم ورزشکارند بنده به شخصه همه ی ورزشکاران رو دوست دارم البته دورادور :-) اینجا ذکر کردم که چرا سلام نکردم که بی ادبی منو ببخشید من کلا حالم معلوم نیست زیاد چرت و پرت می گم آدم مسخره ایم کلا اصلا خودمم نمی دونم گاهی وقتا چی کار می کنم و من فکر کنم یک سوم سن آقای کلایف رو دارم :-) خوب پس ترسیدنم موجه دیگه لطفا ناراحت نشید همینه دیگه کاربر محبوب نمیشم :-)

من بگم تو این همایش در زمین و هوا بودم ! از صبح و اگه یوزارسیف رو نمیدیدم حالم همین طور بد می موند یوزارسیف جوان آمد و ما را شاد کرد و خوب شد بعد از خوردن موز او را دیدم وگرنه دستمان را حین موز پوست کردن می براندیم و برچهره ی ایشان مبهوت می ماندیم !

خانم نیکادل هم در این همایش بعد از نمایشگاه قرآن ملاقات کردم و بهشون بگم ایندفعه شناختمشون :-) نمایشگاه قرآن من جو زده بودم خانم نیکادل :-)  من خانم گل رو ندیدم ! عجبا ولی راپورتر ها گفتند جلوی در بودند ! البته ایشون که ستاره ی دور قطبی هستند ! سهیل نیستند !

دیگه فکر کنم رضا رو که گفتم بذارید یه بار دیگه هم بگم جناب دکتر رضا آنلاین که بزرگ ما هستند  قراره به درجه ی عزیز تبیان برسند :-)  ایشون رو هم ملاقات کردیم.

وای خدای من داشت یادم می رفت امیر حیدری عزیز که وقتی دیدمش یاد ... نه بدهکاری نه یاد خوشیها و خرمی های زندگیم افتادم بس که صورتی بشاش و کاریکاتور خور دارد با اون عینک و کیف خوشگلش (ض ش) این بچه هایی که من میگم ازشون فیلتر دارندا یه وقت ناراحت نشید . اینا ناراحت نمیشند قبلا رو در رو بهشون گفتم همه حرفا رو !

اما مطمئنم پستم یا ویرایش میشه یا حذف پس بیشتر از این به نکات نمی پردازم فکر کنم همه رو گفتم از کل همایش هم صحبت کردم آهان رسول هم اومدش ولی خیلی کم دیدمش خیلی دور بود ازم ! نفر بعدی کی بود جعفرم که گفتم بچه های اصفهون هم که قبلا زیارت شده بودند .

همینا دیگه

بازم معذرت !

خدانگهدار  

سلام عرض می کنم به تمام دوستان تبیانی

مراسم عالی برگزار شد جای همه شما خالی

از سرکار خانم احمدی و همچنین مدیریت سایت تبیان و همه عزیزانی که در برگزاری این همایش سهیم بودند تشکر می کنم

یه گلگی به مدیر انجمن عمومی

دوست خوبم پارتی بازی می کنی من ساعت 22:48دقیقه این مطلب را ثبت کردم و شما ان را در انجمن قرار ندادید ایا این درست است که شما این کا ر را انجام می دهید.متاسفم که تبیان چنین مدیرانی را برمی گزیند.

به نام خدا سلام

اول از همه کسانی که این چشن رو ترتیب دادن متشکرم

از خانوم احمدی خیلی مخصوص متشکرم

به دوستانی که برتر شدن خیلی خیلی از صمیم قلب ، از اون اعماقش تبریک میگم

خیلی خوشحالم که بالاخره مادر تیر دراپ و آبجی نرگس کوچولو رو دیدم { همین الان عکسی که دیشب ازش انداختم رو دیدم } .. بوس بوس

پدر کلیف رو دورادور دیدم متاسفانه

بچه های انجمن روانشناسی ..

از همه مهمتر خانم گل عزیزم رو دیدم بعد از یه هفته !

فرمانده نیکادل که منو تهدید کرد ! هق هق

بچه های اصفهان { مرسی از گز ! خوشمزه بود }

و خیلی خوشحالم که یه از ساعت 9 صبح تا 10 شب ما سه تفنگدار با هم بودیم ! خیلی خوش گذشت از همه بیشتر هم بستنی که نوا برامون خرید و همبرگری که من و آنشرلی مشترکا برای سه تائیمون خریدیم ! یوهاهاهاهاهاهاها

یادم رفت بگم که با یه دوست خوب که تازه باهاش دوست شدم هم مسیر شدیم . Laahoot عزیز که فکر می کنم ایشون هم جایزه گرفتن . بازم تبریک

فعلن حرفم نمیاد .. دوستان گفتن همه چیو

شاد باشین

به نام خدا

سلام

دیشب ما هم خواستیم ازون حضورهایی داشته باشیم که چشم بصیرت می خواد! اما انگار سعادت اونم نداشتیم!!

منم یه اس ام اس زدم به آنشرلی عزیز، اما هنوز که هنوزه دلیوریش نیومده!!! یعنی نرسیده! هق هق!

ای خداااا! این طوری هم نشد شرکت کنیم! هق هق!

همش خدا خدا می کردم که نصفه شب اس ام اسم نرسه بنده خدا از خواب بپره!!

خلاصه دم مخابرات گرم که نذاشت ما غیرحضوری هم توی همایش حضور داشته باشم!

مؤید باشید...

سلام

جشن خوبی بود.برنامه های عالی و متنوع.اما اون چیزی که این جشن رو جذاب تر کرده بود دیدن دوستان خوبمون بود.کاربران انجمنهای تخصصی تبیان.

"_Aarsoo_" عزیزم.بنده هم از دیدن شما خیلی خوشحال شدم.بی تعارف باید عرض کنم یکی از کسانی که علاقه ی ویژه ای از بین دوستان انجمنی بهش دارم شخص جنابعالی هستید.

آها راستی " tear_drop" بنده شما و خانواده ی محترم رو هم دیدم.ولی بعید میدونم شما بنده رو دیده باشید

[این پست دوبار زده شده بود ، ببخشید ]