تبیان، دستیار زندگی

باز هم نه:دی

پس حتما یک فروند آدم این کارو کرده؟!!

:دی
خوب کار یک شخص به نام بنده بوده
به چه علتش مهمه:دی

تغییر دکوراسیون؟؟! :دی

نه:دی
میتونین از رو چیزهایی که رو میز هست تشخیص بدین:دی

نتایج کنکور عایا؟؟؟! :دیی

نه
بذارین خودم بگم
انتخاب رشته کنکور :))
تو سایت سنجش زده بودن تا تاریخ22م...من هم گذاشته بودم صبح سه شنبه بزنم.خواهرم میدونست.ساعت22دوشنبه به من زنگ زد...گفت بدووووووووووووووو بزن
چنان هول از جا پریدم پدرم رو از خواب بیدار کردم...
عصرش در کیس رو باز کرده بودم...گذاشته بودم پایین میز...
صندلی گیر کرد به در کیس...نزدیک بود از وسط بشکنه در کیس:|
تا بیام پشت دستگاه شد22:45:|
دستگاه من بازیش گرفت...روشن نشد:|
لب تاپ پدر هم وایرلسش مشکل داشت...از روز قبلش قطع شده بود:|
اون کابل زرده رو از وایرلس کشیدم که بالای باند دستگاهمه
مجبور شدم کیس رو به این شکل دربیارم:))
کجکی کجکی کجکی:))
باریتم اهنگ کجکی:))
زنگ زدم خواهر دوقلوم:دی
گفتم دستگاهتو روشن کن...برو تو صفحه انتخاب رشته که من اومدم
تو همین حین...بابام گفت نفس درست شد بیاااااااا
وقتی فهمیدم درست شد کیبورد رو بایک حرکت ضربتی شوتیدم به این شکل...قسمت دستی پایینش رو هم به این شکل شوتیدم رو پرینتر:))
مانیتور هم شوتیدم عقب...کجکی کجکی:))
خلاصه...سایت باز نمیشد...نفس های من در سینم حبس شده بود...واقعن میگم سکته ناقص قلبی زدم...واقعن سکته ناقص رو برای اولین بار زدم.ساعت23:20بود که صفحه سوم باز شد...
عدد هارو وارد کردم...
بابام میگفت کدومو بگم...قزوین تهران قم؟گفتم فقط بگوووووووووووووووووووووووووو بزنم
نمیفهمیدم چی میزنم...
درعرض2سوت همه روزدم...اوکی کردم...سایت خطا داد:|
واقعن به این مرحله رسیدم سکته زدم...
دیگه واقعن پس افتادم
زنگ زدم خواهریم...
اون پشت اون دستگاه من این دستگاه بابام پشت لب تابش
لب تاب برادرمم روشن کردم...اون هم از اونطرف
باز نمیشد سایت
تلفن بی سیم رو گرفتم...شوتیدم به اون سمت:))
فقط داشتم با موهام بازی میکردم.تنها چیزی که اعصابم رو کمی بهتر میکنه تو این شرایط اینه که موهام رو هی بالا پایین کنم بادستم
نفس برای کشیدن نداشتم تو سینم
ساعت شده بود23:45
به پدرم گفتم پااااشو بریم شرکت
بریم اینترنت اونجا 1مگه..اینحا512ست.باز نمیکنه
اطلاعیه تمدید اومده بود...انقد اعصابم بهم ریخته بود...نمیفهمیدم یعنی چی...
نمیتونستم از روش بخونم.خوندن و نوشتنمم از یادم رفته بود:|
حس میکردم که تمام بدنم داره از کار میفته...اگه سه دقیقه دیگه این روال ادامه داشت دوتا سکته کامل دیگه زده بودم و واقعن تمام بدنم از کار می افتاد
نوار قلبم شاهده
واقعن سکته رو زدم:|
خدا بهم رحم کرد

سلام
اون چیز خاصی نیست. همین جوری الکی جو دادم!

ولی خانم نفس صبحدم! بیخیال بابا! متن شما رو که میخوندیم ما هم سکته رو زدیم!

سلام
شما زود اتفاق مربوطه را توضیح دادید. حقیقت من تصورم این بود که اون لب تاپی که روی میز هست تازه خریدید و دیگه این سیستم هم براتون دمده شده و زدید درب و داغونش کردید که خب من دیگه لب تاپ آخرین مدل دارم این سیستم باعث آبروریزیست و از این حرفا :دی

قـــاف گرامی / سلام
ممنون عالی بود. اما خدایی این همه وضوح لازم نبود من یکی که راضی نیستم شما این همه زحمت کشیدید برای وضوح و اندازه ی تصویر خودتون. ولی در هر صورت سپاسگزارم.
:دی