سلام لیلا جان
ماشالله چه خبرهههه اینجا؟!!کلا یه گریزی به هر درسی زدی! ما که تو اتاقمون دو تا پوستر که نفس برامون فرستاده بود زده بودیم!! همین فقط:)))) دلم نمیومد شلوغ کنم اتاق رو:D خوشم میاد کتاب غیر درسی هم داری
آفرین به این برنامه ریزی:) منم که هیچ عکسی ندارم از اون دوران!!
[quote=haniehz;454874;625291][quote=لیلای او;399461;625207]چیزی شبیه میز تحریر-سال پیش دانشگاهی
همه با هم: چه مرتب و قشنگ! چه مرتب و قشنگ!!! سلام عزیزم
آشفته بازاری بود برا خودش:) بابا بچه مرتب و قشنگ:))) اتاق بدرد شلوغ کردن میخوره دیگه..پس به درد مرتب منظم بودن میخوره؟!! بعد شما رو این میز کتاب درسی میبینی اصلن؟!(شاید پیش تر بلعیده شده بودن همه!!)
اون یکی هم کتاب(زیر جامدادی) "بریدا" پائولوکوئیلوعه(گند زد به اون تابستون از بس مفتضح و صحنه دار بود..نتونستم تا آخرش برم)
آبیه دفتر خاطراته
سلطان علی بن موسی الرضا سررسیده
یکی هم که "قورباغه رو قورت بده"
یکی آلیس
یکی کتاب دکتر شریعتی(کوچولو سفیده)
بقیه کاغذپاره ها هم که قابل تشخیص نیستن یحتمل دل نوشته بیدن!
میدونی
من از اول ابتدایی انگ بچه درسخون بودن رو پیشونیم بوده تا الان!
نمیدونم آخه این چ هویت غلط اندازیه
من بخدا خجول و شرمندم جلو همه بچه درسخونا
یکی از آرزوهای دیرینه م بوده که درسخون باشم
محقق نشد
رویای نشده:((
حال میکنی تف مالی به ریا را؟!!؟غرق شد!