• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 4754)
يکشنبه 20/9/1390 - 11:42 -0 تشکر 399421
لیست مصاحبه های افراد معروف

به نام او که هرچه بود و هست اوست

 دوستان تو اینجا لیست مصاحبه تمام افراد معروفی که مصاحبشون تو صندلی داغ توسط خودمون و شما گذاشته شده رو لینک میکنیم که افراد دیگه راحت تر بتونن به مصاحبه هایی که گذاشتین دسترسی داشته باشن...از هر فردی که معروفه در هر زمینه ای اگر در مجلات و اینترنت مصاحبه ای پیدا کردین تو یه تاپیک جدید تو صندلی داغ ثبتش کنید و ما براتون لینکش میکنیم...موفق باشید:)

 

 لینک و شخص مصاحبه شونده   ثبت کننده مصاحبه

 منبع

گفت و گو با حامد بهداد

 Soltan_Azdad  خورشید نیمروز و مجله خانواده سبز

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

چهارشنبه 30/9/1390 - 15:36 - 0 تشکر 404650

آن چه در پیش روی دارید مصاحبه رقص چویل با مرحوم حسین پناهی می باشد.روحش شاد و یادش گرامی باد .

لطف میکنید خودتون رو معرفی کنید؟

من حسینم ، پناهی ام

نظرتون در مورد تاریخ چیست؟

من دلم برای تاریخ می سوزد
برای نسل ببرهایش که منقرض گشته اند
برای خمره های عسلش که در رف ها شکسته اند

رسالت شما چیست؟

و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم

به زادگاهت برمیگردی؟

بر می گردم
با چشمانم
که تنها یادگار کودکی منند
تا حالا بدون دوربین عکس گرفتی؟

آب ها لنز مورب دارند
آ دمو واروونه ثبتش می کنند
عکسمون تو آب برکه تا قیامت می مونه

تا حالا شده چیزی رو فراموش کنید؟

همه چی از یاد آدم می ره
مگه یادش که همیشه یادشه

زندگی چیست؟

دلتنگی ها ، دل خوشی ها ، ثانیه ها ، دقیقه ها
حتی اگر تعدادشان به دو برابر آن رقمی که برایت نوشته ام برسد

چرا فکر میکنید ما زنده ایم؟

ما زنده ایم چون بیداریم
ما زنده ایم چون می خوابیم
چرا فکر میکنید ما رستگار و سعادتمندیم؟

زیرا هنوز بر گستره ویرانه های وجودمان پانشینی
برای گنجشک عشق باقی گذاشته ایم

توصیه شما به دل ساده چیست؟

دل ساده

برگرد و در ازای یک حبه کشک سیاه شور
گنجشک ها را
از دور و بر شلتوک ها کیش کن
که قند شهر
دروغی بیش نبوده است

نظر شما در مورد مردگان چیست؟

چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان

نه به دستی ظرفی را چرک میکنند

نه به حرفی دلی را آلوده

تنها به شمعی قانعند

واندکی سکوت......

چه ترانه ای زمزمه میکنید؟

شک دارم به ترانه ای که

زندانی و زندانبان همزمان زمزمه میکنند!!

زندگینامه ات را به چه نامی چاپ کنیم؟

سرگذشت کسی که هیچ کس نبود

زندگی را دوست دارید؟

من زندگی را دوست دارم ولی

از زندگی دوباره می ترسم!

زیباترین شعر دنیا رو برامون میخونی؟

آب آب

بابا آب

بابا آب

آ ا

تفسیر زندگی چیست؟

سلام , خداحافظ

چیزی تازه اگر یافتید

بر این دو اضافه کنید

نازی کیه؟

عشق بی عاشق من

دوست داری به نازی چی بگی؟

من نمی بخشم اگه , جای پات بی جای پام , روی جایی حک بشه!

از دست این همشهری هات چه خاکی بر سر میکنی؟

برم از " گینه بیسائو " , خاک بیارم بریزم روی سرم؟

خاک وطن که بهتره.....!!

توی هر نیم وجبش هزار تا فامیل داریم.

سعدی و فردوسی

نادر و سبکتکین

لطفعلی خان و رهی

زین فرسوده ی رخش رستم

کفش های چنگیز

خنجر اسکندر

جیگر پاره سهراب و دل تهمینه

چرکنویس غزلای حافظ

مهر باران شسته ی مولانا

اشک مجنون و مزار لیلی

صورت قرضای شیخ ابو سعید

تسبیح گسسته عین القضات

قرصای سر درد و سر ابوعلی

سکه های حاج آمیز حاتم (آقا به تو چه)

صندوق جواهر خانم ملوک(دبیا)

تابلوی رنگ روغن استاد(به به چی چی شد؟)

جوهر مکتوبه ی مرقومه ی منظوره ی اخراج تاتار , با ید منصوره ی

ممدوحه ی شاه سلطان ابن سلطان ابن سلطان ابن سلطان

ابن سلطان ابن سلطان(وای خدا مرگم بده)

فتق بند پدر سلطان حسین

هسته خرما های سعد وقاص

استکان نعلبکی حلق طروش

آخور اسب و الاغ منصور

بی شمار بابای شل از سگدو

بی شمار مادر کور از گریه

بی شمار کودک اسهالی بی سوت سوتک

بی نهایت تابوت !!

تازه جنس خاکشم مرغوبه ،

روی سر میچسبه ، عین شاخ رو سر گاو

عین شب رو دل خاک

عین چشما و نگاه!

مگه با توپ و تفنگ جداش کنن.

جوهر وجود سر ، ذات خاک وطنه !

از سوالاتم خسته شدید؟

مثل یک سیب لهیده توی یخچال سونی.

عین آمال و محال

این قدر پاپیچم نشو !

از لئوتولستوی خبر داری؟

" لئوتولستوی " با زبونی که به نافش می رسه

تو کویر جنگ و صلح

یه گوشه نشسته و خربزه قاچ قاچ می کنه

سرش عین سردار

ریشش عین پرچم

دلش عین " سایگون " در اولین شب سقوط

پشت این پنجره(دنیایی که ما در آنیم) چیست؟

پشت این پنجره جز هیچ بزرگ هیچی نیست.............

به نظر شما ما چیستیم؟

ما چیستیم؟

جُز مولکولهای فعال ذهن ِ زمین ،

که خاطرات کهکشان ها را

مغشوش می کنیم !

به نظرت جهان رو برای چی آفریدن؟

بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ،

چون من که آفریده ام از عشق

جهانی برای تو !

نقاش خوبی میشوی؟

هیچ وقت

هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد

امشب دلی کشیدم

شبیه نیمه ی سیبی

که بخاطر لرزش دستانم

در زیر آواری از رنگ ها

ناپدید ماند

برای خاتمه شما سوال آخر رو بپرسید؟

به من بگویید
فرزانه گان رنگ بوم و قلم
چگونه
خورشیدی را تصویر می کنید
که ترسیمش
سراسر خاک را خاکستر نمی کند ؟

چهارشنبه 30/9/1390 - 15:38 - 0 تشکر 404651

آقا ببخشید من هنوز فرهنگ چطور نوشتن رو یاد نگرفتم
آخه من هی تو اون اولش فاصله می زنم به خدا
ولی تبیان می چسبوندشون به هم

چهارشنبه 30/9/1390 - 15:40 - 0 تشکر 404653

مصاحبه بااستاد، آیت الله محمدتقی جعفری/ قسمت اول
پدید آورنده : نامشخص ، صفحه 17

این بار، پای سخن فقیهی نشستیم که اراده و کار مستمر، تار و پود زندگیش را شکل می دهد. همت والا و عزم راسخش ، آرزوهای او را در سایه سار لطف بیکران الهی به گل می نشاند و پشت کاراعجاب انگیز وی ، شکوفه های اراده و تصمیم را به ثمر می رساند.

استاد جعفری ، غواص پولادین اراده ، خطرخواهی است که بی محابا به دریاهای معارف می زند و سر بلند بیرون می آید. پای نهادن در میان امواج خروشان[ مثنوی معنوی] جلال الدین رومی و سرافراز بیرون آمدن ، کار هر کسی نیست . چه بسیار صاحبان فضلی که در برابرامواج پیل افکن آن ، زمین گیر گشته اند واز مولوی بتی ساخته اند واز[ مثنوی] کتابی آسمانی واز خود عبدی درمانده ! و چه بسیار کوته بینان کم ظرفیتی که کودکانه[ مولوی] را ماتریالیست دانستند و به تلاشی بی ثمر دست یازیدند.

استاد جعفری ، مردانه گام دراین دریا نهاد و زوایای آن را در نوردید و بی آنکه خویش را درامواج آن گم کند راهی از[ دریا به دریا] گشود.

مولوی ،استاد را عاشق و شفته نساخت و همانگونه که خود می گفت : تنها خیره کرد:استاد نیز مولوی را کم بها نداد واگر چه گه گاه توسن انتقاد را بر دشت مثنوی می راند،اما در جای جای تفسیراشعارش به عظمت وی گواهی می دهد.

استاد جعفری وقتی دریای مثنوی را در نوردید، شیفته شگفتیهای اقیانوس گشت و به دنیای عظیم[ نهج البلاغه] ، سخن علی[ع] فرزند کعبه ، گام نهاد. دراینجاست که استاد سخن اندیشمندان غرب را در شعاع درخشش کلام علی[ ع] قرار می دهد تا همه را در برابر عظمت سخن مولانا[ ع] به زانو در آورد و چه در نیک از عهده بر می آید.

فلسفی استاد و بازتاب کارهای تلیفی وی در زمینه فلسفه است .

خوانندگان محترم دراین مصاحبه ، با چهره دیگراستاد آشنا خواهند شد. چهره فقیهی که وقتی از نجف بر می گشت بزرگی خطاب به وی می گوید: [جعفری ! درایران فقط فقه واصول لازم نیست باید مطالب دیگر هم بلد باشی] .

استاد جعفری در حوزه های مختلفی به تحصیل پرداخته است واز چند و چون آنها بدقت آگاه است .اساتید فراوانی دیده واز کم و کیف درسهای زیادی مطلع است ، خاطرات فراوانی از فقهاء و بزرگان حوزه های نجف ، سامراء، تبریز، قم و مشهد به خاطر دارد که صفحات مجله آوردن همه آنها را بر نمی تابد، همانگونه که[ ضیق محل] فرصت آن را نمی دهد که استاد در هر مورد توضیح بیشتری دهد و به ناچاراز مقوله های مختلفی گذرا می گذرد. بااین همه صرف جوئی اجباری ، دراین شماره بخشی از گفتگو بااستاد را چاپ می کنیم و بخش دیگر آن را به آینده موکول می کنیم .

امید که سیره سالکان و کلام صالحان ، ره توشه راهمان باشد.


[مجله حوزه]


حوزه : درابتدای این گفتگو، آشنایی با زندگانی پر بار تحصیلی و تدریسی حضرتعالی ، برای حوزه های علوم دینی جالب توجه وارزشمنداست . آنچه به این آشنایی ضرورت می بخشد، شهرت استاد در تحقیقات فلسفی و مسائل اعتقادی ،اجتماعی است که موجب شده است تا زوایای دیگری از زندگانی علمی شمااز جمله بخش تحصیلات فقهی واصولی و تحقیقات دراین زمینه چندان آشکار نباشد.

استاد: من در حدود سال 1304 در تبریز متولد شدم . تحصیلات مقدماتی را همان شهر گذراندم و بعد برای ادامه تحصیل به تهران آمدم . مقداری از متن رسائل ، مکاسب مانده بود که در تهران خواندم . همچنین در درس مرحوم آیت الله آقاشیخ محمدرضا تنکابنی ( ابوی آقای فلسفی ) نیز شرکت می کردم . دراین زمان مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی در مدرسه مروی معقول تدریس می کردند که من بااشتیاق کامل و میل فراوان ، در این درس نیز حضور داشتم .

البته من از همان ابتدای تحصیل علاقه زیادی به معقول داشتیم و در وجودم میل به هستی شناسی موج می زد چند روز پیش یکی از همدروه های گذشته این جا آمده بود، در ضمن صحبت می گفت شمااز همان دوران سیوطی و مغنی علاقه به معقول داشتید. به خاطرم می آورد که پیش چه کسانی برای درس می رفتیم و چه مباحثه هایی داشتیم بعداز تهران مشرف شدم به قم زمان آقایان اربعه بود آیات عظم مرحوم صدر، مرحوم خوانساری ، مرحوم حجت و مرحوم فیض رحمت الله علیهم جمیعا حدود یکسال از آمدن به من قم گذشته بود که نامه ای از تبریز آمد که مادرتان مریض است ، من برگشتم تبریزالبته ایشان فوت کرده بودند. در تبریز مرحوم آیت الله میرزا فتاح شهیدی صاحب حاشیه برمکاسب به من اصرار زیاد کردند که نجف بروم و می فرمودند نه تهران بمان ، نه قم . بروید نجف . مقدار زیادی از مقدمات سفر را هم ایشان تهیه کردند و رهسپار نجف شدیم .

زمانی که من وارد نجف شدم یی دو هفته بعداز فوت دو بزرگوار مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی و مرحوم آقاضیاء بود. این موقع زمان مرحوم شیخ محمدعلی کاظمینی واواخر دوران آقا شیخ موسی خوانساری بود. من یکبار دیگر جلد دوم کفایه را در نجف خواندم و بعد رفتم درس خارج .اولین درس خارج من درس مرحوم حاج شیخ کاظم شیرازی بود. مرحوم حاج شیخ کاظم شیرازی بسیار مرد مربی و فقیه با اخلاقی بود. بااخلاق و فقیه ،ازاینرو درس بیار سازنده ای داشت ایشان بسیار مورد توجه آیات و مراجع عظم به خصوص مرحوم آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی بودند. مقدار زیادی از طهرات و مکاسب محرمه رااز حضورایشان استفاده کردم بعدها نیزایشان یک دوره طهارت در مدرسه قوام فرمودند که من حضور داشتم . همزمان با دروس فقه ، در درس اصول آیت الله خوئی شرکت می کردم . همچنین دراصول ، خارج مقالات آقا ضیاء را خدمت مرحوم آقا میرزا حسن یزدی خواندم چرا که به دقت های محروم آقاضیا دراصول علاقه مند بودم .ایشان براستی دراصول مرد دقیقی بودند.

یک درس هم خدمت آیت الله سیدمحمود شاهرودی می رفتم که مکاسب محرمه بود، یک مقداری از خیارات را نیزاز حضورایشان بهره مند گشتم .

حدود یکسال و نیم خدمت مرحوم آیت الله حکیم بودم که ایشان عروه می فرمودند - همین مستمسک که نوشتند - در ماه های مبارک هم درسهای ایام تعطیلی داشتم ،از جمله قاعده فراغ و تجاوز را یک ماه خدمت مرحوم آیت الله سیدجمال گلپایگانی خواندم . و کتاب رضاع را در یک ماه مبارک خدمت آیت الله سیدعبدالهادی شیرازی بودم در فقه مدت هفت سال من خدمت آیت الله آقاسیدعبدالهادی شیرازی بودم و در جلسه حاشیه بر عروه ایشان حضور داشتم که بسیاراز نظر فقاهی پر برکت بود یکی از عالی ترین ایام زندگانی من ، همین مدت هفت سال است که خدمت ایشان بودم مرحوم آقاسیدعبدالهادی ، مرد علم و عمل و براستی تجسمی از معرفت و تقوی بود. در علم اصول ، مدت یازده سال من خدمت آیت الله خوئی بودم که تقریبا دو دوره میشد چرا که هر دوره درس اصول ایشان در آن زمان حدود 5 تا 6 سال طول می کشید .

مقداری هم درس اصول مرحوم آیت الله آقا سیدمحمدهادی میلانی شرکت کردم و همچنین در فقه کتاب اجاره را خدمت ایشان خواندم . فقه واصول ما در نجف به خوبی پیش رفت . خداوند به ما اساتید خوب و کم نظیری عنایت کرده بود و من توانستم از حضور آنها بهره ها ببرم .

واما کارهائیکه در فقه واصول انجام داده ام تقریرات دو دوره اصول را که خدمت آیت الله خوئی بودم نوشتم که جزواتش در نجف دست به دست دوستان می گشت اکنون هم بعضی از جزواتش پیش من نیست ازاین میان بحث [ الامربین الامرین] چاپ شد واولین نگارش من به زبان عربی است . در فقه هم رساله رضاع را نوشتم و حواشی کم و بیش نیز بر بعضی ازابواب فقه دارم ، مدت سه سال آخراقامت در نجف نیز درس خارج می گفتم در مسجد هندی خارج مکاسب شروع کردم بودم . ( ازابتدای آشنایی با مکاسب ، من خیلی به این کتاب علاقه پیدا کرده بودم کتاب عجیبی است عظمت شیخ انصاری (ره ) به خوبی دراین کتاب متجلی شده است )از خارج اصول همه می گفتم که عمده نظر من بر کفایه مرحوم آخوند بود. واما فلسفه و معارف دیگر - باید عرض کنم پس از تحصیلات فلسفه و معارف مربوطه در خدمت مرحوم آقا میرزا مهدی آشتیانی در تهران و مرحوم آقا شیخ صدراقفقازی و آقا یخ مرتضی طالقانی در نجف اشرف ، که البته سالهای زیادی طول کشید، دراین مقوله چه در نجف و چه در تهران تدریسهائی فراوان داشته ام .

اما درباره فلسفه ها و علوم انسانی از دیدگاه های متفکران جوامع خارجی خلاصه می کنم ،اگر چه من در نجف از طریق کتابهایی که از مصر و ایران و ترکیه و لبنان وارد نجف می شد با معارف و علوم مغرب زمین آشنا شدم ولی بعدها با شدت تلاش دراین مقوله ، مجبور شدم مخصوصا در تهران از آشنایان کامل بزبانهای خارجی درباره ترجمه هااستفاده کنم دراینجا یک نکته را هم متذکر می شوم و آن این است که چون بعضی از ترجمه ها قابل اعتماد نیست ، لذا چنانکه در مجلد 14از تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی در خاتمه بیان کرده ام ، در آن موارد که چاره ای جز رجوع به ترجمه مشخصی نداشتم ، مطالبی را که آن ترجمه ارائه کرده است مورد بررسی قرار داده ام ، بدون اینکه آنها را بطور یقین به متفکری که مترجم مطالب او را ترجمه کرده است نسبت بدهم . و به موازات کار بر روی اصول و فلسفه اسلامی به فراگیری این علوم و معارف نیز می پرداختم اما تلاش و کار در فقه واصول را هرگز رها نمیکردم . به خاطر دارم آنگاه که می خواستم از نجف به یاران باز گردم یکی از بزرگان به من فرمود ( جعفری ) درایران فقط فقه واصول نیست مردم به مطالب دیگر هم نیاز دارند بعضی ها هم به من گفته اند: جعفری ، مردم به فلسفه و علوم انسانی از دیدگاههای متفکران نیزاحتیاج دارند!!

اکنون نیز من اگر این نوشته ها و تحقیقاتم را ضروری و لازم ندانم و پرداختن به آنها را واجب نشمارم قطعا می پردازم به تدریس فقه واصول و درسهای رسمی حوزه . ولی من این ها را واجب می دانم چون جای آنها رااجتماع خالی است . واجتماع ما به آنها نیازمنداست .


حوزه : با توجه به تماسی عینی که حضرت عالی با حوزه های گوناگون داشته اید و تلاش مستمرتان ، در حوزه های مهمی همچون حوزه علمیه تبریز، قم و مشهد و نجف اشرف اگر یک مقایسه ای میان این حوزه ها داشته باشید و کاستی وامتیازات هر یک را بیان بفرمائید، مفید و سودمند خواهد بود.

استاد:این مساله را من چندین مرتبه در جلساتی که برای طلاب یا دانشجوها داشتم مطرح کردم و به این مقایسه می پرداختم ولی اینکه شما به صورت سوال از من می پرسید جالب است .

حوزه نجف از نظر مسائل فقه واصول امتیاز داشت . می توان گفت مسائلی که در آنجا مطرح می شدازاین نظر بسیار پرداخته شده بود. بویژه دقت در مسائل اصولی زیاد بود.اگر ما نسل گذشته این حوزه را در نظر بگیریم بزرگانی مانند مرحوم کمپانی و میرزای نائینی را می بینم که دراصول واقعا صاحب نظر واستاد بودند. مرحوم میرزا واقعا مطلب داشت و صاب نظر بود. مطالب نائینی دراصول استنساخی از مطالب مرحوم شیخ انصاری و صاحب کفایه نبود. نائینی فرد صاحب نظر و دقیق بود.

بیشترین همت حوزه نجف بر فقه واصول متمرکز بود. علوم و معارف دیگر هم وجود داشت اما شیوع و رواجش به اندازه فقه واصول نبود بزرگانی مانند آقاشیخ صدرا قفقازی ، آقاشیخ مرتضی طالقانی ، آقاشیخ محمد جوادجزایری و آقاشیخ محمدحسین کاشف الغطا و آقاسیدجوادعینکی بودند که در معقول واخلاق و عرفان کار می کردند حتی بعضی از بزرگان بودند مانند آقا میرزا علی ، قاضی استاد مرحوم علامه طباطبائی که در کمال و اخلاق درجاتی رفیعه پیموده بودند.

وقتی من وارد حوزه نجف شدم هیجده تا درس اخلاق در این حوزه تدریس می شد، بزرگانی از جمله اخلاف صدق مرحوم آقا سیداحمد کربلائی یا آخوند ملاحسینقلی همدانی به تربیت طلبه ها مشغول بودند و به این کاراهتمام کامل می ورزیدند.

من در عدد هیجده تاکید دارم چون ازایشان شنیدم و درست مستند به ایشان است و عرض می کنم احتمالا حداقل پنجاه درس اخلاق در حوزه نجف بوده است که هجده تای آن توانسته بود بروز و ظهوری پیدا کند می توان گفت هیجده درس از درسهای درجه دو و درجه سه بوده است که توانسته بروز نمودی داشته باشد. در عین حال فقه واصول قوی تر و شایع تر بود.

در میان علماء سامرا البته علماء نسل قبل از ما - یک روش درسی خاصی بوده است معروف به نهج سامرائی ، دراین شیوه تدریس استاد مساله را مطرح می کرد و تمامی حضاراظهار نظر می کردنداستاد راهنمائی می کرد و مساله با یک حالت بحث و مباحثه پخته می شد و نتیجه نهایی رااستاد بیان می داشت ، مرحوم آیه الله آقاسیدمیرزاحسن شیرازی و آقاسید محمدفشارکی این گونه درس می دادند،این روش در کربلا بیش از نجف توانست مرسوم شود و دوام بیاورد. شیوه تدریس نجف به گونه سامرائی نبود، بلکه مانند حوزه قم بود بعضی ازاساتید مااین روش را نقل می کردنداز جمله آقاشیخ کاظم شیرازی از بقایای علمایی بود که آن روش را (روش سامرائی ) دیده بودند و ما در مجلس درس ایشان بااین روش آشنا شدیم ،اگر چه شیوه درسی نجف به گونه استاد و شاگردی بود در عین حال زمینه برای بحث ،انتقاد و نظر باز بود.مشکلات درسی یا در همان جلسه درس و یا بعداز آن توسط استاد حل می شد و مشکلی باقی نمی ماند. در نجف حالت خودمانی شدن بااستاد زیاد بود شاگردها با اساتید رفت و آمد داشتند گاهی با هم پیاده کربلا می رفتند و بطور کلی در هر فرصتی بحث میان شاگرد واستاد برقرار بود. گاهی در یک مجلس فاتحه ، بحث فقهی یااصولی در می گرفت و تا مساله روشن و حل نمی شد بحث پایان نمی یافت .البته البته تمام این خصوصیات که من برای نجف شمردم مربوط به حداقل 25 سال پیش است چرا که من حدود بیست و پنج سال است که از نجف برگشتم واز وضع کنونی آن اطلاعی ندارم .

واما حوزه مشهداین حوزه قبل از زمان مرحوم میلانی و زمان ایشان یک شکوفائی خاصی داشت فقه واصول و حکمت در آن قوی بود درادبیات هم که مشهد زبانزد دیگر حوزه ها بود و معروف بود که طلبه های مشهدی در ادبیات قوی هستند. در حوزه مشهد مکتب آقا میرزا مهدی اصفهانی رواج یافت زیرا که عده ای ازاشخاص بسیار وزین ، وارسته و بافضل درس ایشان شرکت می جستند و مطالب ایشان را به گونه خوب و مفیدی کسب کردند. من خودم ایشان را دیدم و چندین جلسه نیز در درس ایشان شرکت کردم .ایشان با فلسفه مخالف بودند.البته به نظر من با نظر به مجموع مطالبی که ایشان ابراز داشته اند، مخالفت ایشان با فلسفه مخالفت بجهت تقید به فلسفه بدانجهت که فلسفه است و بجهت تقید به اصطلاح بود یعنی اینکه هر چه فلان فیلسوف گفته است چون فیلسوف است بایداو را پذیرفت . و گرنه ایشان نمی گفت :اگر فلسفه می گوید 2#2 میشود بگوئیم خیر، می شود 5. به عقیده من نزاع ما بین ایشان و فلسفه ر، نباید زیاد حاد بکنیم چرا که ما هم که فلسفه را وسیله رسیدم به واقعیات و تماس با حقایق می دانیم خود آن را معشوق با لذات نمی دانیم و نمی گوئیم که تمام آن چه فلاسفه گفته اند درست است و واقعیت است . نه ، البته نه ، مطالب نادرست هم در فلسفه ها وجود دارد. خود من هیچگاه نتوانستم به فلسفه بدانجهت که فلسفه است ، جذب بشوم گر چه در معقول من ، چهار نفراستاد بسیار جامع و دقیق و قوی دیدم دراین زمینه طلبگی بسیار کرده ام . بعضی مسائلی که فلاسفه مسلم گرفته اند برای من جای بحث دارد. وانگهی ، آیا میتوان دو فیلسوف پیدا کرد که نه تنها در همه مسائل بلکه حتی در مقداری معتدبه از مسائل فلسفه با پاسخ به چون و چراهای مربوطه دارای نظریات متحد بوده باشند.

ما مطیع واقعیات و حقایق هستیم ، فلسفه واگر بخواهیم بااصطلاح مناسبتری بگوئیم ، حکمت وسیله خوبی برای رسیدن به آنهااست .

در همین زمان که آقا میرزا مهدی اصفهانی در مشهد تدریس می کردند، حکمت و معقول هعم درس داده می شد.

در حوزه تبریز هم ادبیات قوی بود چند نفراستاد قوی درادبیات داشت از جمله مرحوم آقا میرزا علی اکبراهری . فلسفه در تبریز رواج چندانی نداشت گر چه بودند اساتیدی مانند آقا سید عبدالعظیم و دیگرانی که حکمت می گفتنداما در زمان ما فلسفه به اندازه حوزه تهران و مشهد واصفهان رونق نداشت . با کمال تاسف باید عرض کنم که درس تفسیر نه در حوزه تبریز و نه در حوزه مشهد، رواج چندانی نداشت و آنگونه که باید به این مهم پرداخته نمی شد.

واما حوزه قم امتیازی که این حوزه بر سایر حوزه ها حتی حوزه نجف داشت این بود که پرداخت به علوم عرضی در آن بیش از سایر حوزه ها بود مثلااگر در زمان ما در حوزه نجف دو یا سه درس معارف اسلامی گفته می شد، در قم زیادتر بوداطلاعات طلبه ها هم دراین زمینه بیشتربود. همچنین طلبه های قم از طلبه ها نیزار قم می آمدند تهران در دانشگاه شرکت می کردند و پس ازاخذ لیسانس یا دکتری به قم بر می گشتند.

از آن زمان که علامه طباطبائی رحمت الله علیه در قم شروع به تدریس کردند و به فلسفه های روز پرداختند در حوزه نهضتی بسیار بااهمیت شروع شد. در همان موقع بود که در نجف اشرف اینجانب با مشورت با مراجع عظم از آنجمله مرحوم آیه الله آقاسیدعبدالهادی شیرازی اشتغال به معارف اسلامی و فلسفه جدید و علوم انسانی که بطرز جدید سرازیر دانشگاه ها شده بود، جدی گرفتیم و با چندنفر دیگر شروع کردیم . پیش از نهضت مرحوم علامه طباطبائی واشتغال جدی طلبه های نجف به امور مزبوره در سالیان گذشته شخصیت های بزرگی مانند مرحوم آقاشیخ جواد بلاغی مولف انوارالهدی والرحله المدرسیه والهدی الی دین المصطفی (ص ) و آقای حاج آقارضا مسجدشاهی که فلسفه نشو وارتقاء شبلی شمیل ر، موردانتقاد قرار داده بود، شروع به کار کرده و نتایج بسیار خوبی هم گرفته بودند و جریانی که من عرض کردم پس از دوره کوتاهی فترت بود . خوب یادم می آید که من خدمت آقا سیدعبدالهادی شیرازی که بسیار مرد متفکر و روشنی بود و یکی دیگراز مراجع پیشنهاد کردم که مسائل روز را شروع کنیم و گفتم حوزه نباید تنها منحصر به فقه واصول باقی بماند چرا که مسائل از سراسر دنیا به کشورهای اسلامی سرازیر شده است و دنیا دارد کم کم حکم یا خانواده را پیدا می کند آن دو بزرگوار تایید کردند. و ما مطالعه فلسفه ها و علوم انسانی روز را شروع کردیم و دراین زمینه درسی هم می گفتیم که اساس و بنیاد همین کتاب ارتباط انسان و جهان و وجدان و جبرواختیار شد .


حوزه :حضرت عالی که موفق به درک محضراساتید بزرگ و فرزانگان وارسته ای شده اید. با نقل گوشه ای از خاطرات آن روزهای حضور، ما را نیز دراین بهره مندی شریک گردانید.

استاد: براستی آن روزها به خصوص در حوزه نجف بزرگانی بودند که لحظه های بودن با آنها تمامی خاطره است و دلنشین . بزرگانی در فقه و اصول ، بزرگانی در فلسفه و عرفان واخلاق که به اقتضای حال و هوای این بحث باید گزیده از آن را برگزید.از جمله خصوصیات خوبی که دل شیوه تدریس مرحوم آقاشیخ کاظم شیرازی دیده می شداین بود که به طلبه میدان می داد تا بحث کند دامنه بحث را باز گذاشته بود واجازه نقد و انتقاد واشکال را می دغاد هیچگاه کسی را نمی کوبید. فراموش نمی کنم . روزی در درس ایشان یکی از طلبه هایی که تازه آمده بوداشکال کرد اشکال وارد نبود. خوب ، طلبه تازه واردی بود. یکی از آن طلبه های با سابقه گفت آقا بی ربط صحبت نکن . آقاشیخ کاظم رحمه الله علیه ناراحت شد و گفت آق، مگر شمااز وقتی که شروع به صحبت واشکال کردید همه با ربط بود؟ صبر کن این طلبه هم تدریجا به با ربطش می رسد .

مرحوم آقاسیدعبدالهادی شیرازی نیز مردی بود که هر چه به او نزدیکتر می شدم علاقه ام به او بیشتر می شد من ندیدم کسی را که اینمقدار مقام دنبال او بدود واواز مقام فرار کند. مرحوم آقاسیدعبدالهادی واقعااز مقام گریزان بود بیاد دارم آنموقع که آیت الله بروجردی (ره )از قم برای طلبه های نجف شهریه فرستادند برای بعضی مشکل بود بپذیرند و نمی خواستند مرجعیت ایشان را قبول کنند. در حالیکه آقا سید عبدالهادی شیرازی به آقا شیخ نصرالله خلخالی که مسول توزیع شهریه ایشان بود فرموده بود چرا سهم مرا نیاوردی هر چقدر سهم و شهریه ما می شود بفرست و بااینکار عملا مرجعیت آیت الله بروجردی را پذیرفتند.

از جمله الطاف خداوندی که شامل حال من شداین است که موفق شدم یکسال و نیم محضر مقدس فقیه عارف و حکیم متاله جناب آیت الله شیخ مرتضی طالقانی را درک کنم این ایام ازایام پر برکت عمر من بود و خاطره های بیاد ماندنی ازایشان دارم از جمله خاطره ای است که قبلا نیز در بعضی مصاحبه ها نقل کردم و چاپ شده است . .

حوزه :اگراستاد میل دارید برای ما هم بازگو فرمائید.
استاد:

اعد ذکر نعمان لناان ذکره

هوالمسک ما کررته یتضوع

یکی از آخرین روزهای ذی الحجه که برای درس خدمت ایشان رسیدم ، فرمودند برای چه آمدی عرض کردم برای درس فرمودند درس تمام شد و من تصور کردم مقصودایشان فرا رسیدن تعطیلات محرم است عرض کردم دو روز به محرم مانده و هنوز درسها تعطیل نشده است ایشان فرمودند می دانم ، درس تمام شده است خر طالقان رفته پالانش مانده . روح رفته جسدش مانده . من فهمیدم که ایشان خبر رحلت خود را می دهند خدا را شاهد می گیرم که هیچ گونه علامت بیماری درایشان نبود بسیار منقلب شدم و خواهش کردم نکته ای را به عنوان یادگار بفرمائید.ابتدا کلمه لااله الاالله را با یک حالت روحانی و رو به ابدیت فرمودند و بعد در حالیکه اشک بر محاسن شریفشان جاری بود، در حال عبوراز پل زندگی فانی به سرای ابدیت و باقی این بیت را زمزمه کردند:

تا رسید دستت به خود شو کارگر

چون فتی از کار خواهی زد به سر

بار دیگر کلمه لااله الاالله را فرمودند، هر چه تلاش کردم ، دست مبارکشان را ببوسم موفق نشدم .با قدرت زیاد مانع می شدند. پیشانی و محاسن مبارک ایشان را چند بار بوسیدم ،اثر قطرات اشکهای مقدس آن مسافر دیارابدیت را بر صورتم احساس کردم و رفتم ، دو روز بعد خبر رحلت آن عالم ربانی را شنیدیم در مراسم تدفین اواغلب مراجع و بزرگان حوزه شرکت داشتند هنگامی که بدن مطهراو را غسل می دادند چنان بوی عطر دل انگیزی به مشام می رسید که هر کس از دیگری سوال می کرد شما عطر زدید جوابها منفی بود و من تا کنون هیچگاه دیگر چنان بوی دل انگیزی که آنروز در فضای روحانی آنجا به مشامم خورداستشمام نکردم .

وقتی من از نجف برگشته بودم مرحوم آیت الله بروجردی ازاساتید من پرسیدند گفتم یکی ازاساتید ما مرحوم شیخ طالقانی بود،ایشان خیلی منقلب شدند و به شیخ اظهارارادت کردند و من یکمقداراز خصوصیات شیخ را برای ایشان نقل کردم .

دراین جا باید یادی نیزاز مرحوم آیه الله آقای حاج میرزا فتاح شهیدی صاحب [حاشیه برمکاسب] داشته باشم چرا که یکی از کسانیکه من واقعاازاو استفاده کردم ایشان بود. مرحوم شهیدی مردی پخته واستاد دیده بود بعضی به استعداد خود تکیه دارند و زیاد به استاداعتنائی نمی کنند. اما مرحوم شریعت اصفهانی بود مردی فقیه صاحبنظر و در عین حال ایشان واقعا مردی بودالمعرض عن الدنیا و طیباتها شهیدی واقعااینگونه بود وقتی از دنیا رفت ما ترک ایشان مققداری کتاب و وسائل معمولی زندگی بود و خانه هم ملک ایشان نبود .

از جمله خاطرات من یک داستان شخصی است که با مرحوم آقاسید عبدالهادی شیرازی داشتم زمانی که من از نجف برگشته بودم به ایران بعداز دو سه سال دو مرتبه به نجف برگشتم و نظرم این بود که آن جا بمانم آن زمان آقاسیدعبدالهادی مریض بود، رفتم دست بوس ایشان ، دیدم در بستر بیماری ناله می کنند. عرض کردم آقا چیزی نیست انشاءالله هر چه زودتر بهبود می یابید.ایشان با یک حالت خاص فرمودند:

جان عزم رحیل کرد گفتم که مرو

گفتا چه کنم خانه فرو می آید

باایشان مشورت کردم که می خواهم نجف بمانم چگونه است فرمودنداگر نجف بمانید برای شما راهی هست ولی من معادش را نمی دانم فردای آنروز آیت الله خوئی ما را به نهار دعوت بمانم ایشان نیز فرموداگر بمانید برای شما راهی هست ولکن نمی دانم معادش چه می شود.ازاین رو من نود درصد تصمیم بازگشت گرفتم در عین حال گفتم خوب است بروم کربلا تا در ضمن زیارت یک استخاره هم بکنم رفتم کربلا هنگام اذان صبح مشرف شدم حرم اباعبدالله ( ع ) و مطلب را باایشان در میان گذاشتم و خواستم از خداوند بخواهند تا در یک استخاره امر را بر من روشن کنند،استخاره کردم آیه شریفه ی آمد که بطور شگفت انگیزاشاره به حرکت از عراق داشت .

فهمیدم که خداوند سرنوشت مرااینگونه قرار داده است که برگردم به ایران و برگشتم وابتدا رفتم مشهد زمان مرحوم آیت الله میلانی بود در جلسه استفتائات ایشان شرکت می کردم و همچنین یکی از درسهای عمومی ایشان نیز می رفتم لکن چون آب مشهد به من نمی ساخت آمدم تهران واکنون حدود 25 سال است که در تهران هستم .


حوزه : حضرت عالی حدود 25 سال است که از نجف برگشته و در تهران سکونت گزیده ایداز شما خواهش می کنیم ما را با گوشه هایی از فعالیت های مستمر و تلاشهای خستگی ناپذیرتان در طول این 25 سال آشنا بفرمائید.

استاد: درابتدای ورودم به تهران در مدرسه مروی شروع به تدریس کردم . مکاسب ، کفایه و همچنین درس خارجی داشتم که متن آن عروه مرحوم آیه الله آقاسیدکاظم یزدی بود کتاب اسفار و منظومه را نیز تدریس می کردم همراه بااین تدریس جلسات عمومی نیز برای مردم داشتم که در آن بخشهایی از معارف اسلامی را مطرح می کردم . بعداز مدتی به این نتیجه رسیدم که این جلسات ضرورت ندارد چرا که بحثهایی را که مردم می خواستند و مایل بودندافراد زیادی می توانستند مطرح کنند و این افراد بودند واین بحثها کم و بیش جریان داشت ازاین رو من بفکر افتادم که باید همان طلبگی خود راادامه دهم و مشغول تحقیق و تالیف واین قبیل امور باشم این بود که در کنار تدریس در مدرسه مروی ذهنم متوجه این امور بود و به آن نیز می پرداختم بعداز پنج شش سال تصمیم گرفتم جهت عمق بخشیدن به فعالیته، کارم را به منزل منتقل کنم .ازاینرو دیگر به مدرسه نرفتم و تدریس در آنجا نیز ترک شد. .

آن زمان بعضی از دانشگاههای کشور،اصرار زیادی داشتند که تدریس ، در آنها را بپذیریم .اما من به جهت اینکه تردید داشتم با جو آنروز دانشگاههای من می توانم تاثیر دلخواه را بگذارم یا نه نپذیرفتم ولی جلسه مستمر و مکرری با بعضی از دانشمندان و همچنین بعضی ازاساتید که انسانهای فاضل و دانشمندی بودند داشتم . دوستان دانشجو هم هر چندگاه یکبار با مشکلات زیاد در یکی از دانشکده ها کنفرانس برگزار می کردند که من پیرامون موضوعات گوناگون در آن به بحث می پرداختم در طول این سالیان چند بار به کنفرانسهای خارجی دعوت شدم که در آنجا شرکت کردم .

یکبار هم به صورت آزاد مسافرتی به خارج داشتم واز بعضی از دانشگاهها و مراکز علمی و فرهنگی آنجا دیدار کردم همچنین اندیشمندان و متفکران زیادی از خارج به اینجا آمده اند که بااینجانب مصاحبات و مذاکراتی داشته اند شاید بتوان گفت در طول این 25 سال با حدود صد نفراز دانشمندان بزرگ مذاکره و مصاحبه داشتم که صورت بعضی از آن مذاکرات نیز محفوظ است ولی با کمال تاسف تمامی حفظ نشده و من به لحاظهای گوناگون کمتر به حفظ صورت مذاکرات توجه می کردم . ولی آنچه برای خود من اهمیت دارد وازاین نظر صورت مذاکرات توجه می کردم . ولی آنچه برای خود من اهمیت دارد وازاین نظر خداوند منان را همواره شکرگزار هستم این است که در طول بیست پنج سال هیچگاه از تدریس و تحقیق و تالیف باز نایستادم و همواره مشغول طلبگی بودم درست مثل اینکه در حوزه نجف یا قم باشم ایام بیکاری من دراین سالها منحصر است به ایام بیماری یا مسافرتهای کوتاه و ضروری در غیراین صورت هیچ کاری نداشتم ازاینرو بسیاری راضی و خوشحال هستم و نسبت به خداوند سپاسگزارم . که به من عشق و علاقه به کار را عنایت فرموده است .


حوزه :از جمله تالیفات شما در طول این بیست و پنج سال[ تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی] است . گر چه شما قبلاز در فرصتهای مختلف انگیزه و چرائی پرداختن به این تالیف را فرمودید.
در عین حال مایلیم این انگیزه و چرائی رااز شما بشنویم .

استاد:اصل پرداختن من به مثنوی از آنجا آغاز می شود که جمعی از دوستان تحصیل کرده دانشگاهی از من خواستند یک درس مثنوی برایشان بگویم . در طول این درس من عمق مضامین عالی آن را بیشتراحساس کردم . دیدم ملای رومی دراین کتاب یکنگرش قوی عرفانی و حکمی و روانی و اخلاقی دارد.استناداو دراین کتاب به آیات و روایات هم که خیلی زیاداست و همچنین می دیدم که این کتاب در فرهنگ ما مطرح است و جایگاه ویژه ای دارد.از طرف دیگر آن را در عین داشتن مضامین عالی و بلند دارای اشتباهات و تناقضاتی یافتم ازاین رو گفتم این کتاب که در فرهنگ انسانی جایگاه ویژه ای دارد و به او مراجعه واستناد می شود بایداز نظر یک روحانی شیعه مورد تفسیر، نقد و تحلیل قرار گیرد. تا این کار مقداریازافراط و تفریطها را بزداید. چرا که نسبت به این کتاب افراط و تفریط زیادی هست . بعضی به صورت مطلق آن را می پذیرند و بعضی به صورت مطلق آنرا رد می کنند در حالی که مطلق نیست . مطلب خوب و مضامین عالی زیاد دارد. اشتباه و تناقض هم دارد، من کوشیدم ضمن شرح و تفسیر آن صحیح رااز ناصحیح بازشناسم . ودراین راه کوشش بسیار کرده ام گر چه امکان دارد موردی از قلم افتاده باشد. همانگونه که عرض کردم من برای این تالیف احساس وجوب کردم چرا که این کتاب قرنهااست در فرهنگ انسانی مطرح است و می تواند مورداستفاده یا سوءاستفاده هائی واقع شود. چنانکه شده است بعضی آن را در ردیف کلام انبیا می خوانند. بعضی دیگر آنرا مبتنی براندیشه های غیراسلامی می دانند.

این مرد بزرگ در کتابش به بیش از دو سوم قرآن استناد می کند،او محصول مکتب اسلام است آنچه داردازاسلام دارد، در یک مجلس کسی می گفت ملای رومی بزرگترازاسلام است ،اسلام نمی تواند چنین اندیشه ای بپرورد، من در مقام جواب گفتم تو ملای رومی را خوب شناخته ای اما متاسفانه اسلام را نمی شناسی .اگراسلام را می شناختی چنین نمی گفتی .

آنچه من دربارگاه خداوند متعال نسبت به این تالیف خواهم گفت واز آن دفاع خواهم کرداینست که من در پی این شعار رفتم[ فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه] با عمل به این شعار خواستم سدی محکم برافراط و تفریط ببندم . واین اصل اساسی را هم فراموش نکنیم که اگر خویش را گفتی و پذیرفتی آنگاه که بدش را بگوئی از تو می پذیرند.


حوزه : شیوه کار شما در[ ترجمه و تفسیر نهج البلاغه] چگونه است و چه ویژگیهائی برای این اثر خود قائل هستید.

استاد:

سخن هر چه گویم همه گفته اند

بر باغ دانش همه رفته اند

از زحمات همه شارحین نهج البلاغه باید قدردانی کرد. هر یک در جهتی کوشیده اند و تمام جهات هم لازم و مفیداست آنچه من دوست داشته و مایلم دراین شرح پی گیری کنم مشروح و تطبیقی بحث کردن است . براین باورم که هر جا مطلب نیاز به شرح و بحث دارد بقدرامکان توانم بحث کنم و دراین بحث یک حالت تطبیقی با مسلک ها و معارف دیگر به ویژه معارف غربی داشته باشم . تا با روشن شدن عظمت معارف نهج البلاغه این خام اندیشی را بزدایم که بعضی خیال می کنند به موازات پیشرفتهای صنعتی ، غرب در معارف نیزاز ما برتراست . پیشرفتهای علمی ، صنعتی حسابش کاملااز هستی شناسی و معارف الاهی انسانی جداست .

البته من نمی خواهم قدر و منزلت معارف انسانی دیگران را پائین بیاورم . چرا که غربی ها هم دراین زمینه مطالب خوبی دارند. آنها که زحمت کشیده و رنج برده اند به جائی رسیده اند چرا که اون لیس للانسان الا ما سعی خداوند در نظام هستی کوشش هیچ کسی را بی بهره نمی گذارد و با هیچ کس هم قوم و خویشی ندارد.

دراین مقایسه تا جائی که روح مقدس امیرالمومنین علیه السلام یاری و کمک کند در حدود مقدورم می خواهم ذخائر گرانبهای ما در معارف و علوم انسانی نمایان شود تا فکراستفاده چگونگی بهره برداری از آنها برایمان روشن گردد.


حوزه :از جمله توفیقاتی که خداوند متعال به شما عنایت کرده اینست که همراه با فراگیری فلسفه اسلامی موفق به فرا گرفتن فلسفه های دیگر نیز شده اید. به نظر جنابعالی فراگرفتن فلسفه غرب در حوزه های کنونی تا چه حد لازم و ضروری است .

استاد: به نظر من اگر ما خصوصیات و مشخصات اقلیمی و فرهنگهای رسوبی مغرب زمین را کنار بگذاریم ، فلسفه ای بنام فلسفه مغرب زمین نداریم ، چنانکه اگر همین خصوصیات و مشخصات رااز هستی شناسی مشرق زمین حذف کنیم ، فلسفه ای بنام فلسفه مشرق زمین نداریم . آنچه که حقیقت دارد، مسائلی است که برای انسان در رابطه با خدا و در رابطه با جهان هستی و دررابطه با همنوع خودانسان مطرح است ، خواه آن کسی که مسائل مزبور برای او بر نهاده میشود شرقی باشد و خواه غربی ، خواه دیروز و خواه امروز.البته همانگونه که بالااشاره کردیم هراقلیمی با نظر به فضای علمی و خصوصیات محیطی و عناصر فرهنگی ثابت و ریشه دار آن در طرح مسائل و تعریفات درباره مفاهیم و روش استدلال مثلا تعریف با خواص فقط،استدلال حسی و تجربییا عقلانی محض و غیر ذلک قطعا تاثیر میگذارد.اماازاین تاثیرات طبیعی که بگذریم هستی شناسی و مسائل ارتباط انسان با جهان شرقی و غربی ندارد، هر دو بایداین مسائل را حل کنند.اگر برای انسان مطرح است که آیا جهان واقعیت و هدفی دارد،این برای انسان مطرح است چه شرقی چه غربی پاسخ آن را بایدانسان بیابد گر چه وسائل رسیده به این پاسخ به لحاظ حاکمیت فرهنگهای گوناگون ممکن است متفاوت باشد.

دراین موقعیت کنونی ،اگر بخواهیم دو سرزمین شرق و غرب را در نظر بگیریم ، میتوانیم بگوئیم : فلسفه در شرق اسلامی که به یک معنی عبارتست از نگرش در هستی واصول و مبادی عالیه آن ،اگر چه از فعالیت عقلانی بیشتر برخورداراست . 1 ولی این بان معنی نیست که جمیع معارف و علوم و فلسفه های اسلامی مشرق زمین عقلای محض بوده و کاری با حس و تجربه ندارد، زیرا کاروان علوم مسلمین در تاریخ گذشته از سواحل خزر تا کرانه های اقیانوس اطلس در حرکت و تکاپو بوده و مخصوصا در قرن 3 و 4 و مقداری از قرن پنجم هجری علم رااز سقوط نجات داده است ، و پس از آن نیز که مسلمین با نگرش های علمی سطوح و روابط عینی انسان و طبیعت را مورد توجه قرار داده اند، برای هیچ احدی قابل تردید نیست . و می دانیم که معارف علمی همانطور که مستند به مشاهدات تجارب ، تحصیل می شود، دانشمندان اسلامی در آنموقع با همین روش به تکاپوی علمی پرداخته اند.

اگر می گوییم شیوه نگرش عقلانی در شرق اسلامی قوی تر بوده است ،این به آن معنی نیست که متفکران اسلامی از جهان علوم قهر کرده اند، بلکه دانش و گرایش های حسی ، تجربی در میان مسلمین آنقدر نیز قوی بوده است که پرچم علم و دانشهای تجربی در قرن 3 و 4 به دست مسلمین بوده است .اکنون هم اگر کسانی در هستی شناسی و شناخت مبادی کلی هستی نگرشی فلسفی دارنداین به معنی عدم اعتقاد به اینکه مسائل علمی را باید در آزمایشگاه یا با روش های مخصوص علمی فهمید نیست .اما در مغرب زمین پس از سپری شدن قرون وسطی و ظهور طلایه قرون نهضت ، عین گرائی در معرفت و علم شروع و تدریجا به اوج خود می رسید که حتی گاهی فلسفه ها را هم تحت تاثیر قرار می دهد واصرار در عین گرائی فلسفه بحدی شایع می شود که فلسفه علوم بوسیله اگوست کنت وارد میدان می شود.البته می دانیم که این حماسه ها و عین گرائی فلسفه بحدی شایع می شود که فلسفه علوم بوسیله اگوست کنت وارد میدان می شود.البته می دانیم که این حماسه ها و عین گرائی که از قلمرو علوم سرچشمه می گرفت ، دراین عین گرائی (پوزیتیویسم )افراطی به بن بست رسید و در نتیجه نگرش هئا فلسفی جامع و دارای نظم کلی (سیستماتیک )ازافق مغزهای متفکرین تقریبا ناپدد شد، مگر یک مقدار مطالب متفرقه .

این سرنوشت امروز فلسفه مغرب زمین است .اینکه می گوئیم طلبه ها باید فلسفه مغرب زمین رایاد بگیرند یا نه باید ببینیم چه چیز را؟

غربی ها فلسفه را داشتندامااز چند قرن پیش با شروع قرن نهضت چنان حالت تجربه گارئی در غرب غلبه پیدا می کند که همه چیز رااز میان می برد تا جائی که می گویند آنچه را که نمی بینم نمی پذیرم این طرز فکر باعث از میان رفتن هستی نگری می شود و باعث نابود شدن فلسفه می گردد. در تاییداین مطلب باید عرض کنم تقریبا دو سال پیش چند نفراز محققان فلسفه و علوم انسانی آلمان که برای شرکت در سمیناری درانجمن اسلامی حکمت و فلسفه به ایران آمده بودند، روزی بهمراه دانشمند محترم آقای فلاطوری به منزل اینجانب آمدند. پس از مقداری مذاکرات ،اینجانب به آقایان آلمانی گفتم : فلسفه در سرزمین شما (آلمان ) عمیق تر و گسترده تر و سیستماتیک تراز فلسفه های دیگر جوامع مغرب زمین حداقل در سه قرن اخیر بوده است شما به چه دلیل آن ژرف نگری و هستی شناسی های منظم (سیستماتیک ) را کنار گذاشته و به عین گرائی (پوزیتیویسم ) روی آورید؟ایشان پاسخ دادند: ، امروز محققان فلسفه در سزمین ها م، کارمندان فلسفه می باشند! دریغا. یعنی دیگر با نگرش هستی شناسی نگاه نمی شود. کارمندی است که به او گفته می شود نگاه کن تحقیق کن ببین فلان فیلسوف چه گفته است اما خودش می خواهد رابطه انسان با هستی را کشف کند؟ نه ، و به این مطلب هم هیچ احساس نیاز نمی کند. درباره فلسفه مغرب زمین و مقایسه آن با فلسفه مشرق زمین به یادنامه علامه طباطبائی نخستین کنگره فرهنگی بمناسبت سالگرد رحلت مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبائی - موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی از صفحه 59 تا صفحه 86 مراجعه فرمایید.

اما درباره لزوم آشنائی طلاب محترم با فلسفه غرب . بنظر می رسداگر جریان روش تخصص در حوزه عملی شود. پس از فراغت از دوره عمومی تحصیلات حوزه ، مثلا پس از تمامی متن ، نخست مقداری معتدبه ، تحصیل منطق و فلسفه مشرق زمین فرا گرفته شود وسپس گروهی از طلال علاقمند رشته فلسفه مغرب زمین را برای تحقیق جدی انتخاب نمایند.اعلم الناس من اضاف علم غیره الی علم نفسه (داناترین مردم کسی است که علم دیگری را بر علم خوداضافه کنند)اطلبواالعلمم ولوبالصین (طلب کنید علم را اگر چه در چین باشد) واطلاق الفقیه کل الفقیه من کان عارفا بزمانه (تمام فقیه کسی است که عارف به زمان خود باشد)این سه جمله از آن منقولات است که دلالتها تغنی عن السند (دلالت یعنی مدلول و مفاد آنها از سند بی نیاز می نماید) زیرا مطابق عقل و دریافت فطرت سلیم است . بالاترازاینها فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (پس بشارت بده به بندگان من ، کسانی که سخن را می شنوند واز بهترین آن سخن تبعیت می کنند) دراینجا یک مسئله مبنائی بسیار مهم وجود دارد که عرض می کنم و آن این است که :


آیااصلا فلسفه چه شرقی و چه غربی باید خوانده شود؟

بنظر می رسداگر مااز مفاهیمی که کلمه فلسفه باردار آنها است ، صرف نظر کنیم و حقیقت امر را مورد توجه قرار بدهیم بشر چنانکه برقرار کردن تماس علمی با جهان هستی را ضروری احساس کرده و همواره بقدرامکاناتی که داشته است ،از تماس و نگرش های علمی بجهان هستی استفاده کرده و همواره بقدرامکاناتی که داشته است ،از تماس و نگرش های علمی بجهان هستی استفاده کرده است ، همانطور در مسیر شناخت و دریافت اصول و مبادی عالی هستی نیز تکاپوها داشته و نام آن را نگرش های فلسفی نامیده است .از طرف دیگر خداوند سبحان در قرآن مجید آموختن حکمت راازاساسی ترین اهداف رسالتها بیان فرموده است که بدون درک موقعیت مجموعه ابعاد مادی و معنوی انسان در جهانی معنی دار که رویه قابل مشاهده اش طبیعت و مافوق آن ماورای طبیعت نامیده می شود، بدست نمی آید .

اصول کلی حکمت در دین اسلام بیان شده و در خصوصیات و تطبیقات و دیگرابعاد هستی دستور به تدبر و فهم و تفکر و تعقل داده شده است . خداوند متعال به ما عقل واندیشه داده است تا با آن بسراغ هستی رفته واو را بشناسیم .او لم ینظروا فی ملکوت واندیشه داده است تا با آن بسراغ هستی رفته واو را بشناسیم .او لم ینظروا فی ملکوت السموات والارض .این استفهام توبیخی چه چیزاست غیراینکه به ما می گوید از عقلت استفاده کن و بشناس وقتی بمایتدبرون و یتفکرون می گوید می خواهد بما فهماند که هستی را به کمک عقل سلیم واحساس برین باید بشناسی . هر دو رویه هستی را رویه قابل مشاهده طبیعت ، و رویه غیر قابل مشاهده ماورای طبیعت .البته قبل ازاینکه به سراغ شناخت برویم بایداندیشه را بسازیم واز نادرستی ها برهانیم . قرآن اینکار را به عهده گرفته است . قرآن کتاب انسانی سازی است ،انسان را می سازد آنگاه به انسان ساخته و پرداخته شده می گوید تو خود طبیعت و روابط و فرمولهای آن را بشناس چرا که شناساندن ذرات موجود در طبیعت یااتم شناسی کار قرآن نیست . قرآن کتاب انسان سازی است . در شناخت ماورای طبیعت قرآن نیز بابیان اصول کلی راه شناخت را برای ما باز کرده یعلمهم الکتاب والحکمه بقیه راه با خودمان است قرآن مبادی عالی را داده و فرموده است با عقل سلیم و فطرت پاکیزه که به تو دام برو سراغ هستی و هستی را بشناس فقط مواطب باش اسیراصطلاحات گول زننده و قشنگ نشوی .

بنابراین فلسفه نه بدانجهت که یک مقداراصول پیش ساخته و تعریف ها و روش های استدلالی در بر دارد، باید مورد مطالعه و تحقیق قرار بگیرد، بلکه بدانجهت که مغزهای بشری بوسیله معارف فلسفی مطالب بسیار متنوعی صحیح و باطل و حقیر و با عظمت و سازنده و ویرانگر را برای ما مطرح می نماید و مسلم است که فلسفه با در آمیختگی باامور مزبوره عده ای فراوان را با زیبائی اصطلاحات و جاذبیت مفاهیمش از حکمت اصلی دور می سازد. لذا بنظر می رسد اساتید عالیقدر حوزه در هر زمانی با نظارت عالیه براصول و مسائل فلسفی ، متون صحیحی از آنها را که کمترین مخالفتی با مبانی اسلام نداشته باشد دراختیار طالبان حکمت و فلسفه بگذارند.این شرط که اصول و مسائل فلسفی باید مخالفتی با مبانیاسلام نداشته باشد، برای محدود کردن اندیشه های طالبان هستی شناسی نیست ، بلکه برای انی است که این طالبان در فروغ فطرت اصلی و عقل سلیم واحساس برین که اساسی ترین عوامل معرفت دراسلام می باشند، حرکت کنند بدون قرار گرفتن در جاذبه شخصیت های معروف به تفکرات فلسفی اعم از شرقی و غربی و قدیم و جدید.این حقیقت را هم دراین مورد باید بدانیم که ضرورت حرکت فلسفی و حکمی بااساسی ترین عوامل معرفت دراسلام (فطرت اصلی و عقل سلیم واحساس برین ) مستند به تعبد محض بمعنای اصطلاحی آن نیست ، بلکه مستند به دلائل عقلی و تجربی قابل قبولی است که با یک تفکر بیطرفانه و سالم بدست می آید. چنانکه ملاحظه می کنیم این روش به نفی فلسفه و حکمت منتهی نمی گردد، بلکه نهضتی در جهان بینی و هستی شناسی بر مبنای عوامل معرفتی مورداطمینان در نظام باز فکری نه نظام بسته بوجود می آورد.

بااین روش که عرض کردم ، علم کلام و فلسفه و حکمت در یک وحدت عالی هماهنگ می شوند و طاب علم رااز گرفتاریها واضطرابات فکری و تردد در انتخاب یکی از معارف مزبوره نجات می دهد. واگر در متون انتخاب شده یا تالیف شده برای این منظور مباحث اخلاق نظری و عملی اسلامی نیز گنجانده شود، عرفان مثبت اسلامی هم در وحدت عالی فوق شرکت می نماید. لازم به تذکراست که اینگونه حرکت فلسفی و حکمی و عرفانی که برای همه طلبه های حوزه ضرورت دارد غیراز روش تخصصی است که افراد متخصص است که افراد متخصص در معارف مزبوره بایدانجام بدهند. آنان در هر رشته ای از معارف مزبوره که به فعالیت تخصصی خواهند پرداخت ، باید تا حدامکان همه آثار موجوده در معارف مزبوره را در رشته انتخابی خود مورد بررسی و تحقیق قرار بدهند.


حوزه : با توجه به تغییرات زمان و تحولات اجتماعی به نظر حضرت عالی چه میزان تغیر و تحول در متون درس حوزه ها ضروری و لازم است .

استاد: چند مطلب مهم دراین مورد بنظر می رسد که عرض میکنم : مطلب یکم - تاامکان دارد متون درسی بطوری انتخاب شود که فهم معانی از عبارات آن متون بصرف وقت و صرف نیروی مغزی زیاد نیازمند نباشد. مانند منطق مرحوم مظفر که خوش عبارت و سهل التناول است واحتیاج به آشنائی بالغات غریب و حل پیچیدگی ها و معضلات ترکیبی ندارد. همچنین کتابهائی که مرحوم آقا سیدمحمدباقر صدر دراصول تالیف کرده است ، و بدایه الحکمه و نهایه الحکمه مرحوم علامه طباطبائی .

برای ورزیدگی ذهن باید معانی متین و وزین باشد نه عبارات سنگین و ناموزون . به میزانی که وقت وانرژی فکری ما در فهم لغات غریب ، وحشی یا ترکیبات ناموزون صرف شود خسارت کرده ایم وقت را باید در گسترش معانی گذراند.

ممکن است گفته شوداگر عبارات ساده و آسان شود در مدت سه سال یک دوره اصول تمام می شود. خوب چه اشکال دارد می پردازیم به تاریخ ، به تفسیر و به ضرورتهای دیگر. ضرورتهایی که اجتماع ما به آن نیاز دارد.

مطلب دوم - به نظراینجانب در مقدمات اولیه ، پس از صرف و نحو ابتدائی ، خواندن تحقیقی باب اول و باب رابع مغنی اللبیب و باب مسند و مسندالیه مطول ضروری است . در مراحل متن فوق مقدمات ، معالم یااصول مظفر (یا معالم واصول مرحوم صدر) در مراحل بالای متن رسائل و مکاسب مرحوم محقق بزرگ شیخ انصاری قدس سره نباید ترک شود و همچنین اگر آراء و نظرات مرحوم نائینی از تقریرات ایشان در مباحث الفاظ و مباحث عقلی جمع آوری شود، میتوان آنها را با کفایه مرحوم آخوند خراسانی رحمه الله تعالی علیه مورد تخییر قرار داد .

مطلب سوم -این ترتیب را که عرض کردم ، برای تحصیلات عمومی است ، واگر دوران تخصص را در نظر بگیریم ، چنانکه عرض خواهم کرد، پس از آموزش کتابهای متنی مقرر کتابهای دیگر باید مورد تحقیق قرار بگیرد، مثلا برای کسی که می خواهد در منطق تخصص پیدا کند،از منطق قدیم ، حتما باید حاشیه ، شمسیه الجواهرالنضید، منطق ابن سینا (منطق صوری ارسطوئی ) واز منطق جدید، منطق علامات (رمزی یا سمبولیک ) و منطق ریاضی را مورذ مطالعه و تحقیق قرار بدهد. واگر تخصص دراصول را می خواهد حتما باید فصول ، ضوابط، قوانین ، هدایه المسترشدین و تقریرات علمای دورانهای اخیر را مورد مطالعه و تحقیق قرار بدهد.

مطلب چهارم - درباره تخصص . بنظر می رسد روش تخصص در دوران ما ضروری است . زیرا گسترش موضوع ها و مسائل در هر بابی ازابواب فقه و کلام و حکمت و منطق وادبیات و تفسیر قرآن مجید واخبار مربوط به معارف اسلامی بقدری زیاداست که می توان گفت فراگیری محققانه هر یک از آنهایک عمر معمولی را بپایان می رساند بعنوان مثال : در زمانهای گذشته مسائل ربا با آشنائی اجمالی با دو فلز معروف (طلا و نقره ) و بعضی ازاشیاء که بطور قراردادی پول تلقی می شد، با آسانی و در وقت محدودی حل و فصل می گشت .امااگر شماامروز بخواهید درباره پول مثلا (از نظر ماهیت ، خواص اولیه ، خواص ثانویه ، لوازم عینی لوازم ناملموس ،ارزشه، سیاست پول و پول در سیاست ) کار کنید حداقل صد مجلد کتاب را باید مورد توجه و تحقیق قرار بدهید باضافه لزوم آشنائی با آن اصول و مسائل اقتصادی که مستقیم یا غیرمستقیم با پول ارتباط دارند.اینجانب چند سال پیش در موقع نوشتن رساله ای درباره ربا در یکی از کتابها خواندم که در پنج سال اخیر، درباره پول در کشورهای خارج بیش از سه هزار مجلد کتاب نوشته شده است . و مسلم است که کسی که امروزاز قواعد واصول و مسائل مربوط به پول مطلع باشد واحکام فقهی مربوط به پول را چه بعنوان فتوی و چه بعنوان حکم صادر نماید، خیلی آگاه تر و به واقعیات نزدیکتراز آن کسی است که بدون شناخت آن قواعد واصول و مسائل وارد میدان شود.

خدا رحمت کند مرحوم آیت الله آقاسیدعبدالهادی شیرازی بسیار مرد روشنی بود آنزمان در نجف من خدمت ایشان مسئله تخصصی شدن ابواب فقه را عرض کردم ایشان فرمود: درست است باید دنبال مطلب را گرفت و تعقیب کرد.

من خدمت ایشان عرض کردم امر دایراست بین اینکه شخصی در تمام ابواب فقه مجتهد شود.اما دراین اجتهاد فقط به روایتهای دم دستی اکفتاء کند و بین اینکه در یکبخش مثلا مکاسب یااراضی مجتهد شوداما پیرامون آن کاملا فحص کند و نگذارد چیزی باقی بماند کدامیک ازاین دواقرب به واقع است ایشان فرمود مسلم این دومی .

مطلب پنجم - تخصص در دو مورداساسی قابل عمل است : مورد یکم - در علوم اختصاصی حوزه که تقسیم می شود به علوم مقدماتی اولیه مانندادبیات عربی و منطق و مقدماتی عالی مانند علم رجالواصول فقه و علوم اصلی مانند فقه ، تفسیر، حکمت بمعنائیکه عرض کردم و تاریخ اسلام ، علم الحدیث و علم اخبار معارف اسلامی و غیر ذلک . تخصص دراین علوم ، پس ازاتمام دوره متن یا باضافه دوره ای از خارج آغاز می شود. باید در نظر گرفت که تخصص در هر یک از علوم مقدماتی ، موجب عمق و گسترش اطلاعات و تحقیقات طلاب محترم درباره همین علوم باشد که از جنبه مقدمی بسیار مفید خواهد بود.

واما تخصص در علوم اصلی مانند فقه و تفسیر،امروز گسترش مسائل و ابعاد موضوعات فقهی و مفاد آیات قرانی و غیرذلک بقدری زیاداست که واقعا یک عمر معموملی برای بررسی و تحقیق صاحبنظرانه و همه جانبه در بعضی از مسائل وابعاد موضوعات علوم مزبوره سپری می شود. لذا اینجانب روش تخصصی قطعی باید تلقی شود.

1. در تعریف بسیار جامعی که از صدرالمتالهین رحمه الله علیه درباره فلسفه آمده است این معنی با صراحت کامل مشاهده میشود: [اعلم ان الفلسفه استکمال النفس الانسانیه بمعرفه حقائق الموجودات علی ماهی علیها والحکم بوجودها تحقیقا بالبراهین لااخذا بالظن و التقلید بقدرالواسع الانسانی ، وان شئت قلت : نظم العالم نظما عقلیا علی حسب الطاقه البشریه]... اسفارالاربعه السفرالاول المسلک الاول ج 1ص 20 (بدانکه فلسفه عبارتست از طلب کمال نفس انسانی با معرفت حقائق موجودات آنچنانکه هستند و حکم به وجود (واقعیت ) آنها بر مبنای تحقیق با براهین نه گرفتن معرفت باظن و تقلید بقدر قدرت انسانی واگر بخواهی اینگونه تعریف کن : فلسفه عبارتست از نظم عقلانی عالم بر حسب طاقت چنانکه ملاحظه می شود در تعریف دوم فعالیت عقلی را در فلسفه مورد تصریح قرار داده است .


http://www.hawzah.net/FA/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=4568&MagazineArticleID=33052

چهارشنبه 30/9/1390 - 15:42 - 0 تشکر 404654

آشنایی با دکتر الهی

--------------------------------------------------------------------------------

شهر ملبورن بار دیگر افتخار دارد كه میزبان دانشمند و فیلسوف برجسته و وارسته آقای دكتر الهی قمشه ای باشد . علیرغم فعالیتهای بسیار ، برنامه روزانه پر تحرك و طبیعت خستگی ناپذیر ایشان و به رشته تحریر در آوردن بسیاری كتابها و مقالات و ایراد سخنرانی های متعدد در نقاط مختلف دنیا به نظر می رسد كه در این دنیای پر هیاهو كه سرشار از اطلاعات اغلب بیهوده و با تاریخ مصرف یكی دو روزه است ، هنوز بسیاری از مشتاقان ادب و فرهنگ ندای درونی استاد قمشه ای را بگوش جان نشنیده اند. چنین روزهایی كه ایشان شخصا در ملبورن در میان ما هستند می توانند روزهایی تاریخی برای ما بوده و چنانچه از آنها استفاده مناسب نمائیم شاید زندگی خود را 180 درجه چرخانده و قدمی به شناخت بیشتر خود برداشته و به آنچه برای ما شادی و خوشبختی واقعی می آورد نزدیك تر شویم .

از دیدگاه دكتر قمشه ای امور دنیوی و روزمره زندگی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و بخش گیرا و انكار ناپذیری از حیات انسان بر روی كره خاك را تشكیل می دهد . او می گوید مقصود عارفان از "دنیا " تنها فراموشی خداوند و ارزشهای معنوی الهی است و به گفته مولانا :

چیست دنیا ، از خدا غافل شدن

نی قماش و خانه و فرزند و زن

اما خوشتر آنكه لحظاتی چند از نگرانی اینكه وقت ندارم و ملال كارهای روزمره و اخبار مضطرب كننده جنگ و تنش و حوادث و اینكه بالاخره اوضاع فلوجه در عراق و موضع مارك لیتهام در مقابل جان هاورد و اینكه جورج بوش به تونی بلیر چه گفته ، قیمت بورس سهام و یا اینكه بالاخره دیوید بكهم با چند زن مدل و غیره ارتباط داشته و . . . براحتی بگذریم و با خیالی آسوده و فكری متمركز با استاد قمشه ای كمی بیشتر آشنا شویم . آنچه در زیر می خوانیم چكیده ای است از گفتگوهای متعددی كه با ایشان در ملبورن داشته ایم .



بیوگرافی

حسین محی الدین الهی قمشه ای فرزند چهارم استاد فقید مهدی الهی قمشه ای و خانم طیبه تربتی در دی ماه 1318 ( ژانویه 1940 ) در تهران به دنیا آمد . تحصیلات ابتدایی ،‏ متوسطه و دانشگاهی را به ترتیب در دبستان دانش ، دبیرستان مروی و دانشكده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران تا درجه دكتری (Ph.D.In Islamic Philosophy & Theology) به پایان برد و نیز تحصیلات حوزوی و سنتی (Liberal studies)را نزد پدر و استادان دیگر دنبال كرد . پدر ایشان فیلسوف، مجتهد ، شاعر و مترجم برجسته ای بودند و اولین و معتبرترین ترجمه فارسی قرآن از كارهای ایشان می باشد . دكتر قمشه ای پس از پایان تحصیلات دانشگاهی به كار تدریس در دانشگاه تهران و سایر مراكز آموزش عالی در داخل و بعدها خارج كشور پرداخت و در كنار آن به تالیف و ترجمه در زمینه عرفان و ادبیات و زیبایی شناسی مشغول شد . وی در سال 1358 قریب یكسال نیز ریاست كتابخانه ملی ایران را عهده دار بود .

تحصیلات حوزوی یا سنتی یا همان Liberal studies شامل دوره كامل دروس و مباحث اسلامی می باشد از جمله: اخلاق (Ethics) ، منطق (Logic) ، فلسفه و كلام (Theology) ، فقه اسلامی (Islamic jurisprudence) ، زبان و ادبیات عرب ، ادبیات فارسی با تمركز بر شعرای عرفانی منجمله نظامی ، مولانا ، سعدی ، حافظ و شبستری .

ایشان دارای همسر و دو فرزند ، یك پسر و یك دختر می باشند . همسر ایشان دارای درجه دكتری (ph.D.) در رشته علوم و صنایع غذایی بوده و استاد دانشگاه علوم پزشكی شهید بهشتی و مولف و مترجم كتابها و مقالات در زمینه علوم غذایی می باشد . دكتر قمشه ای شاغل هیچ شغل رسمی نیست و كارش بیشتر به تدریس آزاد در دانشگاهها و مراكز فرهنگی و تالیف و ترجمه كتاب گذشته و می گذرد .

همه آموزش های او در ایران صورت گرفته و زبانهای انگلیسی ، عربی و فرانسه را نیز در ایران آموخته است . ساكن تهران است و سالی یكی دوبار به مدت سه تا چهار هفته برای ایراد سخنرانی به خارج كشور سفر می كند. وی در اكثر كشورهای اروپایی ، كانادا ، امریكا ، هند ، تاجیكستان و استرالیا (ملبورن ، سیدنی ، بریزبین) سخنرانی داشته است .

پیام آور عشق ، دكتر قمشه ای ، با خستگی ناپذیری تحسین بر انگیزش همواره پیك آشنایی ایرانی و غیر ایرانی با فلسفه و ادبیات غنی عرفانی ایران بوده و در این راستا در دانشگاهها و مراكز علمی و فرهنگی بیشماری در ایران و خارج از ایران تدریس و سخنرانی داشته كه از آن میان می توان تدریس فلسفه ، عرفان ، ادبیات و هنر در دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههای ایران و همچنین دانشگاههای لندن ، آكسفورد ، هاروارد ، پرینستن و بركلی كالیفرنیا را نام برد .

مجموعه سخنرانی های ایشان در Temenos Academy لندن بین سالهای 1994 تا 1996 درباره هنر و حكمت داستانسرایی در مثنوی ، هفت داستان در زیر هفت گنبد از حكیم نظامی ، عطار و قرآن نیز نمایانگر اعتبار جهانی این فیلسوف عاشق می باشد .

دكتر قمشه ای همچنین با هنرهایی چون نقاشی ، موسیقی و خوشنویسی از نزدیك آشنایی دارد و در زمینه نقاشی و خوشنویسی آثاری از او به نمایش گذاشته شده است . ایشان به موسیقی ارادت خاص دارد و آنرا بیش از سایر هنرها در سخنرانیهای خود ستوده و همگان را به آموختن آن تشویق نموده است . به قول یكی از موسیقیدانان هیچیك از سخنرانیهای دكتر قمشه ای نیست كه در آن نكته ای درباره موسیقی نباشد .

دكتر قمشه ای از حافظه درخشانی برخوردار است و به نظر می رسد كه قرآن را تقریبا از حفظ دارد و با مولانا و حافظ و نظامی و فردوسی چنان است كه گویی دیوان آنها در پیش روی او گشاده شده است، بخصوص گلشن راز شیخ محمود شبستری تماما در خاطر اوست . وی همچنین در ادبیات انگلیس و عرب نیز می تواند ساعتها از حفظ ، اشعار و قطعاتی را بازگو كند .

دكتر قمشه ای اغلب روی این نكته تاكید دارد كه اگر جاذبه ای در سخن اوست امتیازش به سعدی و حافظ و مولانا و بزرگان شرق و غرب باز می گردد و او تنها خود را توزیع كننده بخشی از فرهنگ جهانی در میان وارثان آن می داند .

دكتر قمشه ای امیدوار است كه نسل جدید با توجه به امكانات شگفت انگیز ارتباطی امروزه و با استفاده از آخرین پیشرفتهای تكنولوژیكی بتوانند چراغ فرهنگ جهانی را روشن نگه دارند و نصیحت فردوسی را بجای آورند كه فرمود :

به گفـــتار دانندگان راه جـوی
به گیتی بگرد و به هر كس بگوی

در بیان پیوند بین عرفان و علم و تكنولوژی نظر ایشان ، طبق سخنرانیهای مفصلی كه در این زمینه داشته اند ، این است كه تكنولوژی حاكمیت انسان بر دیوهای بیرونی یعنی نیروهای سركش طبیعی است و عرفان حاكمیت انسان بر دیوهای درونی مانند حرص و كبر و كینه و امثال آن است . بدین سان عرفان و تكنولوژی در هدف با هم بسیار نزدیكند و می توان و باید در میان غوغای تكنولوژی عارف نیز بود.




جوانان

استاد قمشه ای معتقدند كه جوانان با ارزش ترین سرمایه هر جامعه بوده و در این دنیای پر آشوب كه رسانه ها و مراجع گوناگون باعث بوجود آمدن پدیده مضر انباشت و آلودگی اطلاعاتی گردیده اند ، ما می بایست با تمام نیرو به یاری آنان شتافته و راهی نو در پیش پای آنها نهیم و صدایی و نوایی تازه به گوش آنها برسانیم تا حداقل آنان حق انتخابی دیگر نیز داشته باشند . به همین سبب استاد قمشه ای طرحی برای پرورش فكری و فرهنگی جوانان در دست تهیه دارند با عنوان سرمایه گذاری فرهنگی . این طرح شامل خلاصه سازی كتابهای بزرگ جهان بر مبنای قضاوت منقدان بین المللی ، ارائه مقالات و اشعار برجسته دنیا و معرفی شیوه های مطالعه برای كسب فرهنگ جهانی می باشد . كتاب 365 روز با سعدی ایشان از این گروه كتاب است كه چاپ گردیده و كتابهای دیگر 365 روز در صحبت شكسپیر ، 365 روز با ادبیات انگلیس ( در قلمرو زرین ) ، 365 روز در صحبت مولانا و 365 روز در صحبت قرآن نیز در دست چاپ می باشند . در كتاب 365 روز در صحبت قرآن علاوه بر ارائه و ترجمه و تفسیر امهات ( آیات كلیدی ) كتاب آسمانی ، دایره وسیع تاثیر قرآن بر ادب پارسی نیز به اختصار خاطر نشان خواهد شد. سخنرانیهای وی كه از شبكه 4 تلویزیون ایران و بعضا از شبكه جام جم پخش می گردد نیز در میان جوانان طرفداران بسیاری دارد .



سخنرانیهای تلویزیونی

استاد قمشه ای از حدود سی سال پیش یعنی پس از در گذشت شادروان مهدی الهی قمشه ای تاكنون در دانشگاهها و مراكز فرهنگی و فرهنگسراها به ایراد سلسله سخنرانی هایی درباره بزرگان ادب پارسی و مباحث زیبایی شناسی در هنر و فلسفه و اخلاق اجتماعی پرداخته است . سخنرانیهای اخیر ایشان ، از سال 1997 یعنی حدود هفت سال است كه به صورت هفتگی از تلویزیون ایران پخش می شود . البته چنانچه اشاره شد سخنرانیها برای تلویزیون یا مصاحبه و شركت در برنامه های تلویزیونی یا رادیویی انجام نشده است بلكه پس از انجام سخنرانی در مراكز یاد شده تلویزیون ایران اقدام به پخش بعضی از آنها می كند .

طبق آمار مجله سروش ، سخنرانیهای ایشان پر بیننده ترین برنامه ها بعد از اخبار بوده و حتی از برنامه های ورزشی و سریال های تلویزیونی نیز بینندگان بیشتری دارد . از خصوصیات جالب این سخنرانیها تنوع بینندگان است كه از نوجوانان تا سالخوردگان و از عامه مردم تا خواص را در مشاغل گوناگون و با مواضع اجتماعی و مذهبی متفاوت شامل می شود .



اسلام

استاد قمشه ای اسلام را با دید عرفانی می نگرد و معتقد است كه احكام دینی در همه ادیان الهی از جمله اسلام باید چنان تفسیر شود كه با فطرت الهی انسان هماهنگ باشد . چنانكه در قرآن آمده است خداوند انسان را بر فطرت خود آفرید و پیامبر فرموده است هر چه شرع بدان حكم كندعقل نیز بر همان حكم خواهد كرد .



زن از دیدگاه عرفانی

او درباره خانمها نظرات خاص عرفانی دارد از جمله اینكه زن در مقام معشوقی قرار دارد و مظهر معشوقیت و محبوبیت خداوند در روی زمین است . به همین سبب در ادب تغزلی عرفانی پارسی همه جا معشوق مطلق كه خداست در صورت زن وصف می شود و مقصود از دخترپادشاه چین و بت چینی یا دختر چینی جلوه و جمال الهی است .

گــیرم كه نبینی رخ آن دختر چینی
از گردش او گردش این پرده نبینی ؟



تالیفات و مقالات و سخنرانیها
حاصل كار و تلاش خستگی ناپذیر استاد قمشه ای تاكنون مجموعه با ارزشی از صدها كتاب و مقاله و سخنرانی بصورت صوتی و تصویری می باشد . برای فهرست كامل این مجموعه پر ارزش به وب سایت ایشان www.drelahighomshei.com رجوع نمائید . در ضمن دكتر قمشه ای وعده داده اند كه پیش از بازگشت به ایران از استرالیا فهرست یكصد جلد كتاب ممتاز جهان را در اختیار كانون ایرانیان ویكتوریا قرار دهند . این لیست بزودی روی وب سایت كانون www.iranian-vic.org.au و همچنین وب سایت ایشان در اختیار همگان قرار خواهد گرفت .



تهاجم غیر فرهنگی
تفكر جهانی استاد قمشه ای نشئت از این اعتقاد می گیرد كه "تهاجم فرهنگی" مشكل شرق نیست بلكه " تهاجم غیر فرهنگی" است كه مشكل زاست .چه بسا فرهنگ اصیل غرب و همه كشورهای جهان می تواند مایه تعالی و رشد معنوی همگان باشد. چنانكه فرهنگ اصیل شرق نیز برای غربیان پیوسته سرچشمه الهام و معرفت بوده است. او می گوید فرهنگ نور الهی است ، از هر كجا بتابد آنجا مشرق است و آن نور در سه جلوه ظاهرمی شود كه عبارتند از زیبایی ، دانایی و نیكویی . جامعه با فرهنگ جامعه ای است كه در آن به زیبایی و دانایی و نیكویی بیش از هر چیز بها داده می شود و ثروت و قدرت و دولت و مقام و منصب همه در خدمت این سه ارزش قرار می گیرند .

پیام دكتر قمشه ای در همه سخنرانیهایش بر محور علم و هنر و اخلاق می گردد . تعریف ایشان از این سه ارزش متعالی چنین است كه شناخت نظام و هارمونی عالم ، علم است ، احساس نظام و هارمونی و خلق و ارائه تناسبات تازه هنر است و عمل كردن بر طبق هارمونی های درون و بیرون اخلاق را تشكیل می دهد . هدف علم رسیدن به حقیقت و هدف هنر كشف و ارائه زیبایی و هدف اخلاق رسیدن به خیر و سعادت است و این هر سه یعنی حقیقت ، زیبایی و خیر ، سه جلوه از یك ذات هستند . آنچه خیر است زیباست و حقیقت دارد ، آنچه زیباست خیر است و حقیقت دارد و آنچه حقیقت دارد خیر است و زیباست . شعر معروف زیر از جان كیتز (John Keats) انگلیسی كه بخش اول آن از افلاطون گرفته شده مبین همین دیدگاه در فرهنگ غرب است :

“Beauty is truth ، truth beauty،

That is all ye know on earth،

and all ye need to know”.



گردآوری : حمید همایونی

كانون ایرانیان ویكتوریا

فروردین 1383- ملبورن ( آوریل 2004 )
http://www.drelahighomshei.com/631.aspx

چهارشنبه 30/9/1390 - 15:44 - 0 تشکر 404655

دلتنگی عین آتش زیر خاکستر است گاهی فکر میکنی تمام شده اما یک دفعه همه ات را آتش میزند . . . . .
مصاحبه با بازیگر سینمای ایران :خسرو شکیبایی
قسمت هایی از آخرین نقطه نظرات مرحوم خسرو شکیبایی در رابطه با هنرنمایش و گروه هنر ملی


شناسنامه :
خسرو شکیبایی
متولد: 1323 تهران
وفات: 1387 تهران
تحصیلات: فارغ التحصیل در رشته بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران
بازی در تئاتر: 1348 با نمایش زیر گذر لوطی صالح
گویندگی در رادیو: 1347
فعالیت در دوبله : از سال 1349 تا 1347
فعالیت در تلویزیون :1351 با سریال سمک عیار
فعالیت در سینما: 1361 با فیلم خط قرمز
عمده فعالیت در گروه هنر ملی : بازی در نمایشهای سنگ و سرنا ، تامارزوها ، غروب در دیاری غریب( اجرا در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر).
عمده فعالیت در گروه دوم هنر ملی: زیر گذر لوطی صالح ، استر و...
مرحوم شکیبایی قرار بود پس از 14 سال دوری از صحنه نمایش ، در نمایش مسافری در تاریکی نوشته مارشا نورمن به کارگردانی روح الله جعفری در سال جاری، در نقش " سام" بازی کند که اجل به او مهلت نداد و جان به جان آفرین تسلیم گفت.




جعفری: آقای"شکیبایی" به چه صورتی وارد دنیایی بازیگری در عرصه هنر نمایش شدید ؟
شکیبایی: تو ازمن چیزهایی می پرسی و می خواهی که از آنها حداقل 40 سال گذشته است. بدون هیچ رودربایستی باید بگویم چیز زیادی از آن زمان به یاد ندارم ، ولی به دلیل علاقه بیش از حد تو به ثبت و ضبط تاریخ شفاهی تئاتر معاصر ایران و همچنین استمراری که در کارت داری ، آن چه را که به یاد دارم ، بی پرده بازگو می کنم . من در دبیرستان به کارهای نمایشی علاقه داشتم و در نمایشهایی نیز در همان مقطع بازی کردم. اما فعالیت رسمی من در عرصه هنر نمایش مربوط به زمانی است که با زنده یاد" هادی اسلامی " آشنا شدم. او مرد وارسته و قابل احترامی بود که به کارهای نمایشی عشق می ورزید و زندگی خود را فدای این هنر ناب کرد . او وقتی مرا دید و از میزان علاقه ام به هنر نمایش آگاه شد، خواست که به گروهش بپیوندم . راستی تو درباره چه موضوعی داری تحقیق و پژوهش می کنی؟


جعفری:حوزه فعالیت من مربوط به پژوهشی پیرامون شکل گیری و اجرای برنامه های گروه هنر ملی از آغاز تا پایان آن می باشد . یعنی این پژوهش از سال 1335 ش ، آغاز و تا سال 1357ش، را دربرمی گیرد . آقای شکیبایی چون ورود شما در عرصه هنر نمایش با اثری تاثیر گذار توام بود ، بنابراین بیشتر در این خصوص برایم صحبت کنید.


شکیبایی : فکر می کنم منظور تو از اثری تاثیر گذار ، بازی ام در نمایش "زیر گذر لوطی صالح" است .


جعفری : بله ، دقیقا منظورم نمایش" زیر گذر لوطی صالح" به نویسندگی و کارگردانی مرحوم " هادی اسلامی" است که شما در آن به ایفای نقش پرداختید .
شکیبایی:با ورود به گروه مرحوم "هادی اسلامی " ، من آنچه که به آن عشق می ورزیدم وهنوز هم بدان عشق می ورزم ، یعنی دنیای بازیگری به صورت حرفه ای وارد شدم . در این جا لازم است از مرحوم " هادی اسلامی" به عنوان استادی که راه را در این عرصه برایم هموار نمود، یادی کنم و بگویم او دست مرا گرفت و به من بال پرواز کردن داد. روحش شاد . تو مرا به یاد یکی از بهترین دوستانم انداختی ( سکوت می کند).


جعفری : در گروه مرحوم" اسلامی " نحوه هدایت بازیگر به چه صورتی بود؟
شکیبایی: او به خلاقیت بازیگری که دلش برای کار می سوخت و دوست داشت کار قوام بهتری پیدا کند، واقعا اعتقاد داشت و به چنین بازیگری بال پرواز کردن می داد. در این گروه بازیگران می باید تمرینهای منظم بدن و بیان را هروز انجام می دادند . به یاد دارم "سیروس گرجستانی" هم با ما در این گروه حضور داشت واز بدن مناسبی برخوردار بود . در گروه مرحوم"اسلامی" نظم و انضباط حرف اول را می زد و اگر کسی فاقد چنین دیسیپلینی بود ، جایی برای ماندن و کار کردن نداشت . او خودش بسیار منضبط و با دیسیپلین بود و در عرصه هنر نمایش مثال زدنی است. کار با مرحوم"هادی اسلامی" لذت آور بود و تا به امروز طعم این لذت با من همراه است . در کارهایی که او کارگردانی می کرد ، بازیگر به توانمندی هایی که داشت ، وقوف پیدا می نمود.


جعفری : درباره اجرای نمایش "زیر گذر لوطی صالح " برایم صحبت کنید.
شکیبایی:همانطوری که تو گفتی این نمایش برای من بسیار تاثیر گذاربود وبا این کار من در عرصه هنر نمایش دیده شدم. روند تمرینهای این نمایش طولانی بود. زیرا او از کوچک ترین جزییات هم به سادگی عبور نمی کرد و بدون استدلال چیزی را از کسی نمی پذیرفت . هنگامی که این نمایش آماده اجراشد ، در انجمن ایران و آمریکا به روی صحنه رفت .


جعفری: آیا از این نمایش استقبالی هم صورت گرفت؟
شکیبایی:بله ،و شاید باورتان نشود که در هر اجرا اصلا صندلی خالی پیدا نمی شد . مردم با این نمایش ارتباط خوبی برقرار کردند.


جعفری:نحوه آشنایی شما با گروه هنر ملی به چگونه ای بود ؟
شکیبایی:دریکی از اجراهای نمایش" زیر گذر لوطی صالح" در انجمن ایران و آمریکا، " عباس جوانمرد " سرپرست و کارگردان گروه هنر ملی آمد و از این برنامه دیدن کرد و از آن خوشش آمد. به یاد دارم سپس او از مرحوم "هادی اسلامی" دعوت کرد که به همراه گروهش به گروه هنر ملی بپیوندد . بعد از این دعوت ، گروه مرحوم "اسلامی" تحت عنوان گروه دوم هنر ملی در خدمت گروه هنر ملی قرار گرفت . البته من به همراه تعداد دیگری از اعضا گروه مرحوم"هادی اسلامی" منجمله خود او در کارهای گروه هنر ملی هم بازی کردیم . زیرا " جوانمرد" دوست داشت تعاملی میان گروه خودش و گروه مرحوم " اسلامی" ایجاد کند و با این کار تا حدودی به آنچه می اندیشید ، دست یازید .


جعفری:به عنوان مثال در چه کارهایی از گروه هنر ملی بازی کردید .
شکیبایی: " سنگ و سرنا" ،" تامارزوها " و " غروب در دیاری غریب" .


جعفری: درنمایش " سنگ و سرنا" شما چه نقشی داشتید و راجع به اجرای این نمایش برایم صحبت کنید.
شکیبایی: در این نمایش که نوشته " بهزاد فراهانی" است ، من نقش " شمس الله " را بازی کردم . کارگردان این نمایش "نصرت پرتویی" همسر " عباس جوانمرد" بود که به خوبی از عهده هدایت بازیگران کارکشته گروه هنر ملی منجمله " فیروز بهجت محمدی" برآمد. درضمن کارگردانی این نمایش ، اولین تجربه او در این عرصه بود . فکر می کنم تا آن زمان هیچ کارگردان زنی در تالار 25 شهریور نمایشی را به روی صحنه نیاورده بود که " نصرت پرتویی" بالاخره توانست این کار را انجام بدهد. او با کارگردانی نمایش"سنگ و سرنا "ثابت کرد که می تواند علاوه بر بازیگری، در این زمینه هم موفق باشد . البته ایشان دراین نمایش علاوه بر کارگردانی، نقش اول زن آن را هم بازی کرد .


جعفری:" شمس الله " در نمایش " سنگ و سرنا" چه جایگاهی داشت؟
شکیبایی: فقط به یاد دارم او حامی آسیابانی بود که نقش آن را " فیروز بهجت محمدی " بازی می کرد. آسیابان در این نمایش مورد ظلم ارباب ده قرار گرفته بود و می خواست از حق خودش دفاع کند .


جعفری:آیا در این نمایش ، " عباس جوانمرد " در نحوه کارگردانی آن نقشی به عهده داشت.
شکیبایی: خیر . او فقط در بعضی از تمرینها حاضر می‌شد و نکاتی را به بازیگران گوشزد می کرد. لذا کارگردانی این نمایش تام و تمام به عهده " نصرت پرتویی" بود.


جعفری: در مصاحبه ای که با خانم " نصرت پرتویی" داشتم ، او گفت که این نمایش ضبط تلویزیونی هم شده است و شما نیز همان نقش"شمس الله" را در آن بازی کرده اید. آیا تغییر و تحولی در ضبط تلویزیونی نمایش" سنگ و سرنا" نسبت به اجرای صحنه ای آن صورت گرفت ؟ و آیا به نقش شما چیزی کم و یا اضافه شد؟
شکیبایی: جعفری جان اصلا درباره ضبط تلویزیونی نمایش" سنگ و سرنا" چیزی به یاد ندارم (می خندد) . انگار دارم پیر می شوم و حافظه ام را از دست می دهم .


جعفری : نه ، این طور نیست آقای "شکیبایی"، شما حافظه خوبی دارید که می توانید از پس دیالوگهای سنگین و یا بعضا مونولوگهای پیچیده برآیید .گذر زمان 40 ساله سبب شده است که بعضی موارد را به یاد نیاورید.
شکیبایی:تو به من لطف داری .


جعفری: راستی ، کار بعدی شما در گروه هنر ملی چه بود؟
شکیبایی: بعد از بازی در نمایش "سنگ و سرنا" ، "عباس جوانمرد" به من در نمایش " تامارزوها" نقش " جارچی" را داد. جعفری نویسنده این نمایش نامه چه کسی است؟




جعفری: "نصرت الله نویدی".
شکیبایی: بله، او در زمینه کارهای روستایی تبحر خاصی داشت.


جعفری: راجع به حس و حال و فضای این نمایش برایم صحبت کنید.
شکیبایی: موضوع نمایش" تامارزوها" راجع به فقر افراد روستا نشینی است که حتی از عهده درآوردن یک لقمه نان هم بر نمی آیند و منتظر مردن افراد متمول روستایشان هستند که بر سر سفره آنها جمع شوند و دلی سیر غذا بخورند، آن هم غذای فرد متوفی را.


جعفری: " جارچی" در نمایش "تامارزوها" چه کاری انجام می داد؟
شکیبایی: او در دسته افراد فقیر ده قرار می گرفت و مستثنی از دیگران نبود.


جعفری: با توجه به صحبتی که با "عباس جوانمرد" در خصوص فعالیتهایش در گروه هنر ملی داشتم، او اذعان داشت که شما در این نمایش به همراه " سهراب اعزاز" مدیر صحنه هم بودید .راجع به کاری که دراین کسوت انجام دادید برایم صحبت کنید.
شکیبایی: نقش مدیر صحنه نظارت بر تمام امور اجرایی یک برنامه است که به دلیل فشردگی بیش از حد کارها در این نمایش ، به همراه "اعزاز" از پس آنها بر آمدیم .


جعفری: کار بعدی شما در گروه هنر ملی بازی در نمایش"غروب در دیاری غریب" است که به جای " عباس جوانمرد" در اجرای عمومی این برنامه بازی کردید. در این خصوص برایم صحبت کنید که چه شد شما به جای " جوانمرد" نقشش را در این نمایش به عهده گرفتید ؟
شکیبایی:نمایش" غروب در دیاری غریب" به همراه " قصه ماه پنهان" چندین و چند بار در جاهای مختلف به روی صحنه رفته بود، حتی تا آنجا که به یاد دارم این نمایش توسط گروه هنر ملی اجرای خارج از کشور هم داشت. در سال 1352 ش، قرار بود این دو برنامه در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه برود که " عباس جوانمرد" به دلیل خستگی بیش از حد و فشارهای عصبی ، کمر دردش عود کرد. لذا او نتوانست در این دو نمایش بازی کند. به همین علت "جوانمرد " از من خواست که در نمایش " غروب در دیاری غریب" نقش" دیو" را به جایش بازی کنم . سپس تمرینهای فشرده آغاز شد و در مدت زمان کوتاهی توانستم از عهده این نمایش برآیم . البته " عباس جوانمرد" در هدایت من نقش به سزایی داشت. در این دو نمایش صدای بازیگران از قبل ضبط شده بود و بازیگران در صحنه می باید فقط لب می زدند و حرکاتشان را با صداهای از پیش ضبط شده تنظیم می کردند .
به یاد دارم چون در نمایش " غروب دردیاری غریب" نباید دیالوگی را ادا می کردم ، به همین دلیل تمام تمرکزم را روی اندامم گذاشتم که بتوانم در قالب یک عروسک انعطاف پذیر باشم . اجرای نمایش های "غروب دردیاری غریب" و "قصه ماه پنهان" جزو کارهای درخشان گروه هنر ملی بود که در آنها "نصرت پرتوی" بسیار درخشید.


جعفری: با توجه به حضور شما در یک نمایش از "نصرت پرتوی" و دو نمایش از "عباس جوانمرد" شیوه کارگردانی کدام یک از این دو به شما اجازه بروز خلاقیت و شکوفا شدن در صحنه را میداد؟
شکیبایی: "نصرت پرتوی" آزادی بیشتری به بازیگرانش می داد و نحوه مدیریت او دموکراتیک تر از "عباس جوانمرد" بود. اما " جوانمرد" بسیار در کارش منضبط بود و اجازه مطرح کردن پیشنهاد از سوی بازیگر و یا بازیگرانش را در حین تمرین یک نمایش نمی داد. او رفتار قاطعانه ای داشت و کمتر کسی به خود اجازه می داد در حین تمرین، پیشنهادی را مطرح کند. به یاد دارم به دلیل چنین جوی که در گروه هنر ملی ایجاد کرده بود همه به او می باید آقا می گفتند. چنین برخوردهایی میان او و بازگیران جدایی ایجاد کرده بود ، اما"نصرت پرتوی" با بازگرانش ، همراه ، همدم و رفیق بود. البته در بلد بودن کار "جوانمرد" نباید شک کرد، ولی رفتارش با اعضاء گروه خوب نبود.





جعفری:آن چه که تا به حال به گپ و گفت راجع به فعالیت های تان در عرصه هنر نمایش پرداختیم ، مربوط به کارهای شما در گروه هنر ملی بود. پس نقش "خسرو شکیبایی" در گروه هنر ملی چه بوده است؟
شکیبایی:من فقط در تعداد کمی از آثار گروه هنر ملی حضور داشتم و بیشتر فعالیت هایم مربوط به کارهایی است که در کنار مرحوم "هادی اسلامی" و سایر کارگردانان دیگر انجام دادم.


جعفری: به عنوان مثال شما در چه کارهایی از گروه دوم هنر ملی بازی داشتید.
شکیبایی:نمایش "استر"، اما از من نخواه که راجع به آن برای تو صحبت کنم ، چون چیزی درباره آن به یاد ندارم.


جعفری: در صحبت با تعدادی از اعضا گروه دوم هنر ملی و همچنین "کورس سلحشور " نویسنده نمایشنامه "استر" ،متوجه شدم شما در این برنامه در کسوت کمک کارگردان هم فعالیت داشتید. در این خصوص هم نمی توانید کمکی به من کنید؟
شکیبایی: واقعا متاسفم، فقط می دانم که کارگردان این نمایش مرحوم " هادی اسلامی" بود.


جعفری: در مصاحبه با "نادر راد" نویسنده نمایشنامه های "محراب " و " روسری قرمز " متوجه شدم که شما در این آثار به کارگردانی مرحوم "هادی اسلامی" هم بازی داشتید. درخصوص اجرای این نمایش ها برایم صحبت کنید.
شکیبایی: نمایش های "محراب " و " روسری قرمز " در تالار بیست و پنج شهریور اجرا شدند. در نمایش" محراب " نقش "گزمه" و در نمایش "روسری قرمز" نقش "آقاحیدر" را بازی کردم.
به یاد دارم در بروشور این دو نمایش نامی از گروه دوم هنر ملی آورده نشد. زیرا "عباس جوانمرد" به هنر مرحوم "هادی اسلامی" اعتقاد داشت و دست او را برای به صحنه آوردن آثار نمایشی باز می گذاشت. شاید جالب باشد که بدانی نمایش "روسری قرمز" تحت نام گروه تئاتر جاوید که وابسته به وزارت فرهنگ و هنر بود، به روی صحنه آمد.


جعفری: علت ذکر نام گروه تئاتر جاوید در بروشور نمایش"روسرقرمز" چه بود ؟ مگر گروه مرحوم " اسلامی" در آن زمان تحت نام گروه دوم هنر ملی مشغول به فعالیت در عرصه هنر نمایش نبود؟
شکیبایی: من تا این حد می دانم که نام سابق گروه مرحوم "هادی اسلامی" جاوید بود. شاید در اجرای نمایش" روسری قرمز" که دومین کار این گروه پس از نمایش "زیر گذر لوطی صالح" بود، این نام در بروشور ذکر شد.
البته در آن مقطع زمانی گروه مرحوم "اسلامی" تحت پوشش گروه دوم هنر ملی فعالیت می کرد و از امکانات مالی گروه هنر ملی بهره می برد. استنباط من از این موضوع این است که چون این نمایش دومین کار مرحوم "هادی اسلامی" در عرصه هنر نمایش به صورت جدی و رسمی بوده، لذا او از "عباس جوانمرد" خواسته که نام گروه تئاتر جاوید را در بروشور آن بنویسد که اهالی تئاتر بدانند که این نمایش متعلق به گروهی می باشد که نمایش "زیر گذر لوطی صالح" را قبلا اجرا کرده است.
زیرا استقبال عجیب و غریبی از نمایش "زیر گذر لوطی صالح" شد که در نوع خودش بی نظیر بود وشاید به همین دلیل مرحوم" اسلامی" نام گروه تئاتر جاوید را تغییر نداد که به این واسطه تماشاگرانش رااز دست ندهد.





جعفری: البته شما در نمایش "روسری قرمز" مدیر صحنه این برنامه هم بودید.
شکیبایی: اگر تو می گویی حتما این کار را کرده ام (می خندد). تو با دقت به جزئیات پرداخته ای و مو را از ماست کشیده ای.
در گروه مرحوم "اسلامی" بسیار پرکار بودم و به قول قدیمی ها خاک صحنه زیادی خورده ام . اگر علتش را بخواهی که می دانم حتما از من می خواهی ، جواب سئوال تو را بدین گونه می دهم که عاشق تمام عیار هنر نمایش بوده و هستم. اما متاسفانه بیش از یک دهه است که به دلیل مشغله زیاد کارهای تلویزیونی و سینمایی از حضور در صحنه نمایش محروم شده ام که امیدوارم به زودی دوباره به مامن اصلی خودم که همانا صحنه تئاتراست باز گردم.


جعفری : بعد از اضمحلال گروه هنر ملی شما در عرصه هنر نمایش چه کردید؟
شکیبایی: من تا سال 1361 ش، که در فیلم خط قرمز" به کارگردانی "مسعود کیمیایی" بازی کردم، فقط تمرکزم را در عرصه هنر نمایش معطوف کردم و اصلا از این کارپشیمان هم نیستم. تمام آن چه که تا به امروز درعرصه هنرهای تصویری به ‌آن دست یازیده ام، فقط و فقط به خاطر خاک صحنه خوردن در کارهای نمایشی است که درخدمت "هادی اسلامی"،"عباس جوانمرد" و "نصرت پرتوی"، "محمود استاد محمد" و دیگرانی بوده ام که ازآنان آموخته ام و مدیون همه آنها هستم. پس از اضمحلال گروه هنر ملی که تا به امروز هیچ وقت دلیل آن را نیافتم در نمایش هایی چون "صیادان" "همه پسران من" ،" شب بیست و یکم"، "بیا تا گل برافشانیم"،" سوگنامه ای برای تو" و ... بازی کردم و بعد به طرف کارهای تلویزیونی و سینمایی سوق پیدا نمودم.


جعفری: به عنوان آخرین سئوال از شما می خواهم بپرسم که چرا وضعیت هنر نمایش به خصوص در این چند ساله اخیر، دوران کم فروغی را داشته و نتوانسته به دوران شکوفایی خود نزدیک شود.
شکیبایی: به دلیل دوری بیش از یک دهه از عرصه هنر نمایش، نمی توانم اظهار نظر دقیقی نسبت به آن چه که تو از من پرسیدی داشته باشم. فقط در مورد دوران طلایی تئاتر کشور که مربوط به نیمه دوم دهه چهل و پنجاه است ، باید بگویم دست اندرکاران هنر نمایش ، همه و همه عاشق این هنر ناب بودند و زندگی خود را برای رسیدن به تعالی این هنر ناب گذاشتند و نتیجه چنین از خود گذشتگی دوران طلایی تئاتر معاصر را رقم زد.
امیدوارم که باز هم چنین فضایی در عرصه هنر نمایش،حاکم شود . زیرا نیروی جوان زیادی در این عرصه وارد شده است که باید از آنان استفاده کرد. برای شکوفایی این هنر البته باید آموزش آکادمیک نیز در کنار کار تجربی وجود داشته باشد تا بتوانیم به دوران شکوفایی تئاتر دوباره باز گردیم.


جعفری: از این که در طی تماس های مختلف با توجه به مشغله کاری فراوانی که دارید، با من همکاری صمیمانه ای داشتید و اطلاعات خود را در زمینه کارهایی که در عرصه هنر نمایش انجام دادید، در اختیارم گذاشتید، متشکرم.
شکیبایی: من هم از تو ممنونم که بعد از این همه سال دوباره مرا به یاد گذشته و کارهایی که به آن ها عشق می ورزم، انداختی.
امیدوارم هر چه زودتر نتیجه پژوهشت را درباره فعالیت های گروه هنر ملی به چاپ برسانی و فراموش نکن که یک نسخه از آن را هم باید به من دهی.
جعفری: به روی چشم و باز هم از شما متشکرم.


گالری عکس بازیگر سینمای ایران : خسرو شکیبایی


http://mehrdad2chalaki.blogfa.com/post-7.aspx

يکشنبه 23/11/1390 - 17:7 - 0 تشکر 430312

سلام
سلطان تایپیک خوبی زدی اما جناب ا1234 مطالب بهتری زد من مطلب حسین پناهی رو که تا حالا خودنم جالب بود

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.