بسم الله الرحمن الرحیم
سید کیست؟
كلمهى سید، شریف و نقیب:
كلمهى «سید» در اصل به معناى كسى است كه صاحب مجد و عظمت است. و به همین اعتبار، نسل پیامبر اسلام را سید مىگویند.
در ایران به بنى هاشم سید مىگویند و به غیر آن به كسى سید نمىگویند.
در حجاز كسانى را كه از طریق امام حسین به پیامبر مىرسند، سید مىگویند.
در قسطنطنیه عموم مردم را سید مىگویند و در آنجا كلمه سید دلالت بر هاشمى بودن ندارد.
در عهد صفوى به اولاد پیامبر كلمهى میرزا را اطلاق مىكردند ولى در زمان ما میرزا دلالت بر هاشمى بودن ندارد. (جامع الأنساب، آیتالله روضاتى، ج 1، ص 32).
... مامقانى مىنویسد: در غیر حجاز كلمه سید به بنى هاشم و بنى عبدالمطلب اطلاق مىشود.
در كشورهاى عربى شیعیان این كلمه را به اولاد هاشم و عبدالمطلب اطلاق مىكنند ولى عرب غیر شیعه در معناى لغوى آن بكار مىبرند. (علم النسب، ج 1، ص 144).
به طور كلى دربارهى كلمه «سید» مىتوان گفت كه در ابتدا این كلمه را بدون قرینه بر خود هاشم،
عبدالمطلب، پیامبر اسلام و نسل بزرگوار او اطلاق مىكردند.
پس از اینكه در میان مسلمانان اختلاف حاصل شد، شیعه این كلمه را همچنان بر آن بزرگواران اطلاق مىكرد
ولى غیر شیعه، این كلمه را از آن قداست پایین آوردند و حتى به پستترین آدم هم اطلاق كردند.
كلمهى «شریف» در اصطلاح مردم ممالك عربى به كسانى اطلاق مىشود كه از اولاد حضرت على و حضرت فاطمه باشند.
گاهى تنها بر اولاد على(ع) اطلاق مىشود گرچه از اولاد حضرت فاطمه زهرا(س) نباشد و گاهى هم بر مطلق بنى هاشم اطلاق مىشود
و در ایران شریف به كسى مىگویند كه مادرش «سیّده» باشد و پدرش «سید» نباشد.
(جامع الانساب، ج 1، ص 30 به نقل از لوامع صاحبقرانى).
اطلاق كلمهى «شریف» بر نسل پیامبر از همان صدر اسلام است و در قرن سوم اسلامى، رواج كامل پیدا كرد، (همان، ص 31).
وقتى كه فاطمیان در مصر به حكومت رسیدند، فقط سادات حسنى و حسینى را شریف نامیدند، (همان به نقل از اسعاف الراغبین).
كلمه «نقیب» در لغت به معناى پیشواست و در اصطلاح علم نسب، به معناى پیشواى سادات است.
سید حسین بن احمد از نوادگان زید شهید در سال 251 هجرى قمرى از مدینه به بغداد آمد و بر خلیفه
عباسى المستعین بالله وارد شد. سید حسین از او خواست كه شخصى را به سرپرستى طالبییّن و
اشراف تعیین كند.
خلیفه با اطرافیان خود مشورت كرد و با صلاحدید آنان، خود سید حسن را به سرپرستى سادات نصب كرد
و پس از مرگ سیدحسن، مقام نقابت در فرزندان او ماند.
به تدریج كه سادات زیاد مىگردیدند، نقیبها هم زیاد مىگردیدند.
نقابت سادات، مقام بزرگى بود، قرنها ادامه یافت و تشكیلاتى بود كه به وضع سادات مىرسید و تا این مقام بود،
حقوق سادات، خوب تأمین مىشد و متأسفانه این مقام اكنون متروك شده و حقوق سادات هم در بسیارى موارد پایمال گردیده است.
مهمترین وظایف نقیب این است كه حافظ و نگاهبان نسب سادات است، مراقبت كامل نسبت به
همهى سادات قلمرو و نقابت خود دارد تا مبادا از آنان كارهاى خلاف سربزند، ثبت و ضبط متولّد شدهها
و مردهها به عهده اوست تا كسى كه سید است از جمع سادات بیرون نرود و كسى كه سید نیست
در جمع سادات داخل نشود، مراقبت تمام نسبت به ازدواجهاى سادات به عمل می آورد
و همواره همتاها را به ازدواج یكدیگر در مىآورد، حقوق سادات را، نقیب دریافت مىكند،
اختلافات سادات را همین نقیب بررسى و برطرف مىسازد و مواظبت به عمل مىآورد
تا سادات به خاطر شرف و منزلتى كه دارند، از مردم عادى سوء استفاده نكنند و بر آنان ستم وارد كنند. این نقیب، همانند خلیفه در میان مردم بود و عظمت زیادى داشت،
(جامع الانساب، ج 1، ص 37، الغدیر، ج 4، ص 205 تا 207، در الغدیر بحث كامل درباره منصب نقابت دارد و براى نقیب 12 وظیفه ذكر كرده است و گفته است كه پنج وظیفه دیگر هم نقیب دارد و اگر آن پنج وظیفه را هم به عهده بگیرد، نقابتش عام مىگردد.)
به نظر مىرسد كه دشمنان سادات این منصب را پایمال كردند تا سادات سروسامانى نداشته باشند.
خود نقیب باید صاحب فضل و منقبت باشد و هر كسى شایستگى مقام نقابت را ندارد.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم