نقدی بر تئاتر «گروتسکی بر تبارشناسی دروغ و تنهایی»
هجویهای بر تبارشناسی دروغ و تنهایی
محسن خسروجردی|روزنامه نگار
شاید یک هفته برای نوشتن یادداشتی درباره نمایش «گروتسکی بر تبارشناسی دروغ و تنهایی» وقت گذاشته باشم و حالا یادداشت کارگردان را میخوانم و پشیمانم از وقتی که هدر رفت... کارگردانی که نام گروتسک بر روی نمایش خود میگذارد و در یادداشتی اشاراتی میکند که ابتدای آن وقیحانه با این جمله شروع میشود «بیخیالِ تمامِ سبکها و مکتبهای قراردادی، محصول مشترک تمام آدمهایِ غمگینِ جهانِ، اما چینی نیست چون تو هرلحظه از خودت، بغل دستیت، خانوادهات، مدرسه وُ دانشکدهات خندهات میگیره، خندههای شکلاتی ِاصلِ اصل، تلخِ تلخ. از روزی که شروع کردم به نوشتن تئاتر تا روزی که روی صحنه رفتم مهمترین چیزی که همیشه به عنوان دغدغه با خودم زمزمهاش کردم نیاز اجرای یک نمایش بوده وهست واین روزها طعمی بیشتر از دروغ و تنهایی اطرافم مزه مزه نکردم.»
با اینکه دیگر نای نوشتن قسمتهای جدا شده از کتاب و مقالات مختلف ندارم اما برای اینکه به مخاطب خودم کالای پرمغزی ارائه داده باشم، فراموش میکنم یادداشت بیمعنای کارگردان را و نوشته خود را ادامه میدهم. اولین و بزرگترین اشتباه نمایش مورد نظر پیشوندی است که قبل از آن آمده. گروتسک. گروتسک را شاید بتوان گفت گونهای هنری که قدمت آن بر میگردد به نقاشیهای باستانی غارها. خیلی وارد بحث نقاشی و ادبیات نمیشویم. اما بیشترین نمود گروتسک در تئاتر آنچنان که گفته شده است از کمدیهای تلخ و سیاه فردریک دورنمات به امروز رسیده است. البته از این نظر به دلیل آنکه المانهای به کار رفته در این گونه تئاتری شباهات زیادی با ابزورد دارد کارهای دورنمات را در دسته ابزوردها نیز قرار میدهند. البته در آثار شکسپیر نیز نقش مایههایی از گروتسک حضور دارند که در حال حاضر ترجیح میدهم به تئاتر تبارشناسی دروغ و تنهایی بپردازم. در کتاب گروتسک در هنر و ادبیات (نوشته جیمز لوتر آدامز-ویلسون یتس- برگردان آتوسا راستی-نشر قطره) نظریات مختلفی از نظریه پردازان جهان درباره گروتسک آمده است. کایزر در این کتاب گروتسک را نقش خیالی نقاش معرفی میکند. «نقاش با نادیده گرفتن هرگونه ابعاد واقعی عنان کار را به یک خیال میسپارد و هدف او تنها برانگیخته شدن خنده، نفرت و شگفت زدگی ناشی از آفرینشهای هیولا مانند او است و در تصورات غیرطبیعی و نامعقول وی ریشه دارد.» همچنین درجایی دیگر از این کتاب اشاره میکند: «احساسات متناقضی هستند که به واسطه گروتسک برانگیخته شدهاند، مانندسرگرمی و در عین حال ترس.» در اینجا ما مفهومی از انزجار را میبینیم، انزجاری که از شکل و شمایلات طنزگونه ایجاد میشود. تبارشناسی... قرار است به تماشاگران بفهماند دروغ بد است. در همینجا به نظر میرسد با یک نمایش کودکانه همراه هستیم که حتی کودکانه میخواهد دروغ را نفرت انگیز نشان دهد. نفرتی که به دلیل کارکردهای تجاری نمایش به هیچ وجه در هیچ صحنهای ایجاد نمیشود. اولین اپیزود نمایش درختی را نشان میدهد که تن و قامتی انسانی دارد و ماری که نمادی از شیطان گروتسک است. این صحنه نشان میدهد که قرار بوده است نمایشنامه شباهتهایی به گروتسک داشته باشد. گروتسک که در نقاشیها به شکل انسانهایی با شکل و شمایل گیاهان نشان داده میشده در این اپیزود علی رغم اینکه تنها شباهتی ظاهری به گروتسک دارد اما شاید از نقاط قوت این نمایش باشد. در صحنههای بعدی دیگر نمایش کارکردی به شیوه گروتسک ندارد. مگر صورتکهایی که هر از گاهی میخواهند انزجار به وجود بیاورند. کایزر المانهای موجود در گروتسک را چنین تعریف میکند: «یک اثر گروتسک فرزند تصورات هنرمند یا همان خیالات نقاش است. اثر هنری ساختار خود را دارد، ویژگیها و سبک خود که استقلال و عینیتی ویژه به آن میبخشد. برخی از موضوعات گروتسکی که کایزر آنها را شناسایی میکند شامل هیولاها، حیوانات به خصوص مارها، جغد، غوک، عنکبوت، خزندگان، حشرات موذی و فراتر از همه آنها خفاشها هستند که تجسم حیوانی گروتسک در نظر گرفته میشود. دیگر سوژهها مرتبط با دنیای گیاهان است مانند درختهای رز به هم پیچیده یا گیاهانی عجیب که در ذات خود شکارچی هستند. ابزار فن آوری نیز در تجسم بدسیمای خود جز مفاهیم گروتسک قرار میگیرند، از شکنجههای قرون وسطی گرفته تا بمب اتم در قرن حاضر. هم چنین جمجمه و اسکلت نیز جز تصاویر کلیدی به شمار میروند، زیرا بدن انسان را به یک عروسک خیمه شب بازی یا کولی تنزل میدهند و صورتهایشان مانند صورتکهایی بیاحساس و بیروح است.» کارگردان تلاشش را کرده است تا گروتسک به وجود بیاورد اما تنها میتواند در اپیزود اول نکات کوچکی را رعایت کند و از آن به بعد به شدت درگیر تماشاگر میشود و به سراغ خندههای سطحی میرود. (درجایی جملهای زیبا آمده بود که خنده گروتسک خندهای دراماتیک است.) کایزر معتقد است در گروتسک ترس از زندگی بیشتر از ترس از مرگ است. در نمایش تبارشناسی... نیز ما شیوههای معمولی از زندگی را میبینیم که در آنها دروغ قرار است منزجر کننده نشان داده شود. این انزجار به جز در لحظهای کوتاه که پاشیدن خون سر هابیل به روی بوم سفید است در قسمتهای دیگر تاثیری ندارد. حتی در قسمت کلاس درس و معلمی که از اعدام و اسیدپاشی دیکته میگوید و پسری که قرار است مادرش قربانی همین اتفاقات باشد نیز تاثیر آنچنانی جز یک حس نامفهومی و مضحکانه به تماشاگر نمیدهد. البته تماشاگر بلافاصله با خندههای سطحی پر میشود و یادش هم نمیآید که در صحنه قبلی چه واکنش دراماتیکی باید نشان میداده است و به خاطر کارکرد غلط نمایش چنین واکنشی از او سرنزده یا اینکه در بیان این واکنش سردرگم شده است.
«گروتسک تلاشی برای احضار و مقهور ساختن ابعاد شیطانی جهان به شمار میرود که کایزر اصرار دارد گروتسک حتی با اینکه به نظر میرسد هنرمند را گرفتار میکند، المان بذله گویانه و بازی مانند اثر را به طور کامل تخریب نمیکند و دقیقا این قدرت واکنش به اثر است که منجر به آزاد سازی راز درون آن میشود.» (از متن کتاب)
نمایش تبارشناسی... با بازیهای خوب بازیگران خوبتر آن نمایشی زیباست که دلها را شاد میکند. اما ادعای گروتسک بودن آن ادعایی توخالی و بیمعنی است. بهتر است این تئاتر را «تبارشناسی دروغ و تنهایی» بخوانیم و گروتسک را از ابتدای آن برداریم. البته تنهایی نیز به نظر برای آن عنوانی زیادی میآید و در این تئاتر چیز کمتری به اسم تنهایی دیده می شود. سجاد افشاریان نمایشنامه نویس فعال سال اخیر است و استقبال از این نمایش او به اندازه مطلوبی بوده و حضور بازیگران و اهالی رسانه در آخرین شبهای اجرای این نمایش نیز نشان از محبوبیت آن است. بازی خوبی که سیامک صفری گرامی و بهاره رهنما اجرا میکنند در کنار دیگر بازیگران به خصوص ناهید مسلمی که از پیشکسوتان هستند خاطره خوبی را در ذهن تماشاگران برجای میگذارند. حضور راوی، کارکردهای پست مدرن و استفاده از روش فاصله گذاری به شیوه معمول دیگر نمایشهای این روزها کمی از کیفیت کار کاسته بود. شب گذشته آخرین شب اجرای این نمایش بود و دفتر آن بعد از دوماه بسته شد.
تمامی نظراتی که در بالا ارائه شد، نظرات کایزر از کتاب گروتسک در هنر و ادبیات بود. قسمتی هم که درباره کارگردان و نمایش قضاوت کردم با مجموعه مطالعاتی که داشتم به حق دیدم و امیدوارم حرف و کلام اشتباهی از من گفته نشده باشد.
لینک نقد درست و زیبای سایت ایران تئاتر درباره تئاتر تبارشناسی... را در اینجا قرار می دهم:
لینک مصاحبه با سجاد افشاریان
http://www.theater.ir/fa/conversation.php?id=28656
سجاد افشاریان در پاسخ به انتخاب سبک گروتسک چنین پاسخ داده است: «اگر از همین بحث به "گروتسکی بر تبارشناسی دروغ و تنهایی" برگردیم، شما گفتید که این اجرا کمدی است، من با خود عنوان موافقم که یک گروتسک است. سؤالم این است که چرا این لحن را انتخاب کردید برای نوشتن صحنه هایی درباره دروغ و تنهایی؟
وقتی می خواهیم کاری را با توجه به محتوای آن اجرا ببریم، به اجرا شدن و به سرانجام رسیدن فکر می کنیم. ما وقتی با مفهومی مثل دروغ سر و کار داریم، مدام نگرانیم که مبادا نصیحت کنیم یا آموزش دهیم و باید حواسمان باشد که فقط قصه را خوب تعریف کنیم. من به این نتیجه رسیدم که باید لحنی انتخاب کنم که هم هیجان و شادی ایجاد کند و هم لحظاتی را در ذهن تماشاگر ثبت کند تا بعد به آنها فکر کند و این لحن کمدی، گروتسک بود.»
منبع: وبلاگ خبردان (khabardan.blogfa.com)