در سال نهم هجری و زمانی که پیامبر (ص) با گروهی از مسلمانان عازم جنگ تبوک بودند ، گروهی از منافقان که به ظاهر مسلمان بودند ، نزد ایشان آمدند و عرض کردند که به ما اجازه دهید مسجدی در میان قبیله بنی سالم (نزدیک مسجد قبا) بسازیم تا افراد ناتوان و بیمار و پیران از کار افتاده در آن عبادات خود را انجام دهند و در شبهای بارانی نیز که گروهی از مردم توانایی آمدن به مسجد شما را ندارند ، فریضه نماز را آنجا انجام دهند. پیامبر(ص) هم به آنها اجازه دادند. آنها نیز از حضرت (ص) تقاضا کردند که شخصآ بیایند و در آن مسجد نماز اقامه کنند. پیامبر (ص) فرمودند: «من عازم سفرم. هنگامی که بازگشتم ، به خواست خدا چنین خواهم کرد.» پس از بازگشت پیامبر (ص) از جنگ تبوک و در زمانی که ایشان هنوز وارد دروازه های مدینه نشده بود ، آنها مجددآ نزد پیامبر (ص) آمده و تقاضای خود را مبنی بر اقامه نماز در آن مسجد توسط آن حضرت تکرار کردند. در این هنگام فرشته وحی نازل شد و آیات 107 تا 110 سورة توبه را بر پیامبر (ص) وحی کرد و پرده از اسرار کار آنها برداشت. بدنبال این وحی آسمانی ، پیامبر (ص) دستور دادند که مسلمانان ، مسجد مزبور را آتش زده و بقایای آن را نیز ویران کنند (1). قرآن کریم در این باره می فرماید:
«والذین التخذوا مسجداً ضِراراً و کفراً و تفریقاً بینَ المؤمنین و اِرصاداً لِمَن حارَبَ اللهَ و رسولَهُ مِن قبل و لَتَحْلفُنَّ إن ارَدْنا إلا الحسنی و الله یشهدُ إنَّهم لَکاذبون» یعنی «کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان رساندن (به اسلام) و (تقویت) كفر و تفرقه افكنی میان مؤمنان و كمینگاهی برای كسی كه از قبل با خدا و پیامبرش مبارزه كرده بود. آنها سوگند یاد می كنند كه «جز نیكی (و خدمت) ، نظری نداشته ایم» اما خداوند گواهی می دهند كه آنها قطعآ دروگو هستند» (2)
«لا تَقُمْ فیه ابدا...» یعنی «هرگز در آن (مسجد به عبادت) نایست ...» (3)
«لا یَزالُ بنیانُهُمُ الذی بَنَوْا ریبةً فی قلوبهم إلا أن تقطَّع قُلُوبُهُم واللهُ علیم حکیم» یعنی «بنایی را که آنها ساخته اند ، همواره به صورت وسیله شک و تردید در دلهایشان باقی می ماند ؛ مگر اینکه دلهایشان پاره پاره شود (و بمیرند. وگرنه از دل آنها بیرون نمیرود) و خداوند دانا و حکیم است.» (4)