به نام خدا
سلام
مدت ها (شاید چند ماهی) بود که می خواستم تاپیکی درباره ی موضوع طلاق بزنم.
اما با وجودی که می دونستم موضوع آموزنده ای ه، اما نمی دونم چرا دوست نداشتم راجع به این مشکل چیزی بنویسم.
تا این که متأسفانه این اتفاق برای یکی از دوستان نزدیکم افتاد (احتمالاً صحبت هام توی آلاچیق رو خونده باشید)؛ و خلاصه دیگه تصمیم گرفتم تاپیکش رو ایجاد کنم؛ بلکه دوستان زیادی بخوننش و ازش استفاده کنن و ان شاء الله هییییییچ وقت مشکل دوستم برای اون ها پیش نیاد.
خوب، حالا:
دوست محترم، amukachal گرامی به نکات خیلی خوبی اشاره کردند. ان شاء الله بتونیم در آینده بیشتر بهشون بپردازیم، گرچه خودشون هر مورد رو توضیح دادن. اما اگر دوستان توضیح خاصی درباره ی هر کدوم از اون ها دارند و فکر می کنن نیاز به بررسی بیشتر داره هم بفرماین لطفاً. چون هر کدوم از اون موارد نیاز به کلی توضیح داره، کلی بررسی، این که چی می شه که مثلاً همسران نسبت به هم بی اعتماد می شن، یا این که به طور مثال در مقابل دخالت های خانواده ها باید چه کار کرد و...
فکر کنم باید درباره ی هر کدوم تحقیق کنیم.
بهتره دلایلی که ایشون برای طلاق گفتن رو این طور خلاصه کنم:
1. تحمیل عقاید طرفین به یکدیگر
2. لبجازی های بچگانه، غرور بیجا و امتناع از عذرخواهی، پافشاری بر اشتباهات و...
3. عدم صبر و گذشت
4. بی اعتمادی به یکدیگر
5. دخالت خانواده ها
6. عدم مسئولیت پذیری
خوب ببینید، فکر کنم بهتر باشه با بررسی این موارد شروع کنیم.
ان شاء الله در آینده به ترتیب صحبت ها و موارد طلاقی که دوستان ذکر کردند رو هم بررسی می کنیم.
با مورد اول شروع می کنیم، یعنی:
1. تحمیل عقاید طرفین به یکدیگر
می یایید در این باره صحبت کنیم؟
پس بسم الله...
خوشبخت باشید الهی...