یه بار یادمه همه با هم قرار گذاشته بودیم سر کلاس یقه تقوا رو ببندیم بعد معلممان به ما گیر داد ما هم یقه ها و دکه رو باز کردیم بد بخت مرد
یه بار دیگه هم صفحه ی اول کتاب که عکس امام خمینی بود رو همه روی سینه هامون گرفتیم و معلم عصبانی شد گفت هیچکی کتابش باز نباشه یکی از بچه ها باز گذاشت معلمه گفت:داری خودتو مسخره می کنی یا منو اسکل می کنی؟