با سلام
فصل دوم چون صفحاتش خیلی زیاده هر روز دو صفحه دو صفحه براتون میزارم راستی دوستان یادتون نره اینا رو میزارم تا مباحثه کنیم لطف کنید در بحث شرکت کنید.
فصل دوم- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای استان سمنان
مقام معظم رهبری در سفر خود در سال 1386 به سمنان با اساتید و دانشجویان آن استان دیداری داشتند و بیاناتی را فرمودند که سیار مهم و راهبردی بوده است.باتوجه به اینکه فرمایشات ایشان همانند یک کلاس درس برای تمام اقشار جامعه به خصوص نخبگان جامعه جهانی است,بر این شدیم که این فرمایشات را بصورت نکاتی با اهداف آموزشی مشخص جدا نموده و در انتها در مورد ناتو و ناتوی فرهنگی که از نکات مهم مورد تاکید ایشان در این بیانات بوده , مطالبی را ارائه کنیم.
"بعضی از انسانها آن چنان وجودشان پر تپش تحرک است که مثل اینکه همه ی اعضا و جوارح آن ها قلب است؛اینها می توانند به قله برسند.رسیدن به قله,یک مرحله ی «آروز»دیده میشود-می بینید کسانی به آن بالاها رفته اند و دارند در ارتفاعات بلند راه می روند؛لیکن کافی نیست.مرحله ی بعد این است که از رختخواب بلند شوید,بیرون بیایید,لباس مناسب بپوشید,کفش مناسب به پا کنید و به طرف کوه راه بیفتید.وقتی انسان به بخش های دامنه ای می رسد, بعضی ها,با پستی بلندی هاو سختی ها و خاک و خُل هایی که سر راهشان می بینند,خسته میشوند,حوصله شان سر می رود و تصور می کنند که رسیدن به قله,مثل پریدن یک کبوتر است که پایشان را بگذارند و بپرند و به آن جا بروند,فکرِ این حرکت ِ میان راه را نمی کنند؛ این ها زود مأیوس می شوند.بعضی ها چند تا پیچ و خم هم بالا می روند, لیکن خسته می شوند. بعضی احساس خستگی هم نمی کنند, اما حوصله شان سر می رود , عجله می کنند؛خیال می کنند که نیم ساعت یا یک ساعت که انسان راه رفت ,باید به آن جا برسد. این ها آفت های این حرکت است.آن کسی که صبورانه ,شائقانه,با استفاده ی از همه ی توان و نیروی خود و با امید به اینکه به آن جا خواهند رسید,حرکت بکند, از طولانی شدن زمان, از دراز بودن راه,از پی در پی آمدن گردنه ها , از در میان راه ماندن بعضی از رفیقانِ نیمه راه, نمی هراسد؛این آدم باید مطمئن باشد که به آن قله خواهد رسید.
بعضی ها به افرادی که اهل معنایند, مراجعه می کنند و می گویند ذکری بدهید تا ما بشویم یک آدم نورانی و خوب! خیال می کنند مثل حبه ای است که بخورند و فوری تغییر حالی در آن ها به وجود بیاید؛ نه. اگر انسان بناست نورانی بشود و دلش با عوالم غیب آشنا بشود , اگر انسان می خواهد صدای فرشتگان را بشود , اگر انسان می خواهد با ساحت جلال الهی ورود پیدا کند , اگر انسان می خواهد شامه ی معنوی اش به عطر توحید معطر بشود , باید کار کند؛ کسانی پشیمان می شوند؛ کسانی بی حوصله می شوند ؛ کسانی بر می گردند ؛ کسانی به دگیران می گویند فایده ای ندارد, کجا می روید ؛ و کسانی هم اصل قله را انکار می کنند! در راه معنویات, این مسائل هست ؛ در راه مادیات هم همین مسائل هست.
بنده در یکی از همین ملاقتها به دانشجو ها گفتم شما برای پنجاه سال آینده برنامه ریزی کنید؛ توقع ما این است.منظورم در زمینه ی علم است. هدف را این قار بدهیم که پنجاه سال بعد, کشور شما یکی از مراجع عمده و درجه ی اول علمی دنیا باشد؛ به طوری که اگر کسی خواست با تازه های دانش آشنا شود,مجبور بشود زبان ملی شما را یاد بگیرد؛همچنانی که این دختر عزیزمان گفتند که ما مجبوریم زبان بین المللی را یاد بگیریم؛ راست هم می گوید. انگلیسیها با زرنگی زبان خودشان را زبان علم و زبان بین المللی کرده اند و هر چه شما می خواهید یاد بگیرید و هر چه می خواهید بخوانید,مجبورید زبان آن ها را یاد بگیرید.شما کاری کنید که در پنجاه سال آینده,همین نیاز به زبان فارسی شما باشد.این , یک آرزوست؛ یک قله است ؛ مثل قله ی دماوند, مثل قله ی توچال , که نگاه کردن به آن , هیجان انگیز است؛ شوق رسیدن به آن , در دل همه به وجود می آید؛ اما چه کسانی می رسند؟باید کفش و کلاهش را آماده کنید؛ بیشتر از آن, باید همتش را آماده کنید و راه بیفتید.
با تشکر آنلاکر