تبیان، دستیار زندگی

به نام خدا
 با سلام به همه ي دوستان تبياني جوك هاي جالبتون رو اينجا بذاريد تا همه استفاده كنند.
براي شروع با اين جك ها شروع مي كنيم:

• يه نفر بعد از 2 سال چيدن يك پازل رو تموم ميكنه. بهش ميگن: چرا اينقدر طول دادي؟ ميگه: نه، اتفاقا خوب تموم كردم، روش نوشته بود 3 تا 5 سال يك بار غضنفر زنگ ميزنه تاكسي تلفني ميگه اقا ماشين داريد.
  
• مردي كه پشت تلفن بوده جواب ميده بله. غضنفر ميگه خوش به حالتون ما نداريم.  

غضنفر میره زیر ماشین با دمپایی میزنند درش میاد

یه روز بچه کانگورو رو می دزدند زنگ می زنه پلیس میگه : الو اقای پلیس جیبمو زدند

به غضنفر ميگن: نظرت درباره بند گردني موبايل چيه؟!
ميگه :خوبه، فقط موقع شارژ گوشي يه 2 ساعتي آدم رو از كار و زندگي ميندازه.

آموزش و پرورش اعلام کرد معلميني که مثل شمع مي سوزند تا بايان سال 86 دوگانه سوز مي شوند!!!!

غضنفر داشته پياده راه مي رفته بهش ميگن آقا کجا ميري؟ ميگه دارم ميرم کارواش. ميگن خوب چرا پياده؟ ميگه دو قدم راه که ديگه ماشين نمي خواد.

معلم: الفباي فارسي رو بگو ببينم. شاگرد: الف – ب – پ – ت – ث – چهار – پنج – شش – هفت... معلم: الفباي انگليسي رو بگو ببينم. شاگرد: ا – بي – سي – چهل – پنجاه – شصت – هفتاد... معلم: الفباي يوناني رو بگو ببينم. شاگرد: آلفا – بتا – ستا – چهارتا – پنج‌تا ... معلم: نخواستم بابا يه شعر بگو. شاگرد: نابرده رنج گنج – پنج – شش – هفت.. .

يارو ميره کتابخونه کتابشو پس بده. کتابدار ازش مي پرسه کتاب چطور بود؟ جواب مي ده : شخصيت زياد داشت ولي داستان و محتوي نداشت! کتابدار مي گه : اوشگول دفتر تلفن من دست تو چيکار مي کنه؟