ایشان هنگام ورود در صحنهی انتخاباتی در جرگهی دو تن رقیب دیگر درآمدند و با گفتمانی بغضانگیز علت انصرافشان را در دورهی قبل مصلحت دانسته و به عباراتی نظیر "غرور" برای منتخبان ریاستجمهوری متوسل شدند؛ لاجرم با ادبیاتی چون "آنان توهم مدیریت جهان را دارند"، "آنان دین را ابزار کردهاند" و عباراتی از این قبیل(که البته موارد معدودی که در اجتماع نیز قابلطرح نبود توجیحپذیر آن بود)، بهتلویح به گفتمان مهدویت و خدمترسانی تاختند (و چنانکه گفته میشود خودشان به غلیظترین اشکال، بعداز آن مصداق این حرف شدند) و سیاستهای نظام را زیر سؤال بردند. با تأکید بر تقویت شوراها نیز چون دیگران، برتعطیلی سفرهای استانی صحه گذاشتند؛ همزمان رویکرد اقتصادمحدور را برای مردم بیان میکردند. ایشان بهدلیل نداشتن پیشینه، به مناقشات داوطلبان راهنیافتند و با عرضهی برنامههایشان، سعی در ارایهی چهرهای فراجناحی داشتند؛ اما به قول یکی از دولتمردان در شرایط سخت شما یا اصلاحاتی هستی یا اصولگرا؛ راهبری ایشان از حجةالاسلاموالمسلمین رفسنجانی، و اظهاراتشان در بکارگیری ایشان و حجةالاسلاموالمسلمین ناطق نوری نشان از تمایل ایشان به جناه چپ دارد(با توجه به گفتمان اخیر ایندو) . اینجا بحث جهش جوانان را پیش میکشم؛ آیا چنین رویکردی میتواند جوانان را چون دهه شصت بهحرکت وادار کند و از اساس این ادبیات چنین ظرفیتی دارد! (اگر بهخطر افتادن خاک، مال و ناموس را نادیده بگیریم و از حضور وزنهی قوی فرهنگی-ارزشی چون آقای احمدینژاد صرفنظر کنیم و مقایسه صورت بگیرد). چندی گذشت با واکنشهای مردم و مرجعیت، ایشان سعی کردند متمایز ظاهر شودند؛ در حالی که چند دستهای های ایران را چون رییسجمهور فعلی "فرصت" میخواندند اظهار کردند که آن را چون" بچههای پدرومادر میدانند" و درتوضیح گفته شد با بالا بردن میزان رقابت بین آنها بهعنوان اهرمی در پیشرفت استفادهخواهد شد(و سؤالی که میماند آتشخاموشکنندهی اختلافات نزدیک به ذهن، و رها گذاشتن ریسمانهاو اتحادبخشهای آزمودهای چون اسلام، است ـ برخلاف اظهاراتشان در تحول فرهنگی بر مبانی اسلامی و ایرانی راهکاری راهبردی ارایه نشد). کمی که به روزهای آخر نزدیک میشدیم ایشان از بحثهای اقتصادی و شایستهسالاری کم کردند و چون به ساعات آخر و اتمام مناظرهها گفتمان اخلاقمحوری را با مذهب محوریآنی ممزوج کردند و شدیدترین تهمتها را همآهنگ رسانههای پرتعداد مقابل دولت، روانهی منتخبین ملت خدمتگزار کردند ـ و برناماههای تبلیغاتیشان را به دعا، و حضور و مدح و مرجعیت تا بهکارگیری آنهایی ـ که ایکاش همیشه خاطرشان را گرامی میداشتند ـ که همرزمانی که سبکبال پریدند و رفتند میپرداختند.
و دیگر آنکه موضعشان مقابل سؤالی مبنی بر چگونگی استراتژی اظهار خطر حمله ایالات متحده در رسانهها در صورت احتمال وقوع آن سکوت بود.
در مناظره هم از تورم گفتند و آن را غیرقابلاستناد دانستند؛ بااینحال میزان نقطه به نقطه مورد استفاده مراکز تولیدی است ـ همانطور که پیشرفتها و پسرفتهای اقتصادی با قیاس با مدت مشابه سال و سالهای قبل اظهار میکنند؛ و بهاین شکل توسعه برآورد میشود.
مورد ظریفی که قابلاشاره میبینم تصریح نکردن هیچیک از سه دواوطلب به عبارت "خدمتگزار" است؛ شاید که آن برای برخی ذلت است نه آبرو؛ شاید بعضی پیام امام را نفهمیدند و شاید که دریچه فهمشان را به آن بستند.