ابونصر فارابی، در سال 260 ق. در روستایی نزدیک فاراب )فاریاب فعلی درافغانستان) به دنیا آمد. فارابی از بزرگ ترین دانشمندان اسلامی قرن چهارم هجری بوده و به معلم ثانی، استاد الفلاسفه و مَلک الحکما خوانده می شود. وی در جوانی پس از تحصیل مقدمات در فاراب، طی سفری طولانی و پر رنج به بغداد رفت و نزد استادان بزرگ زمان، به تحصیل منطق و فلسفه یونان پرداخت. پس از اندک زمان، وی که به زبان های فارسی، ترکی، عربی، سریانی و یونانی تسلط کامل داشت، در فهم فلسفه یونان به پایه ای رسید که او را معلم دوم خواندند. معلم اول ارسطوست و پس از ابونصر دیگر هیچ کس را معلم نگفته اند.
اهمیت فارابی بیشتر در شرحهای او بر آثار ارسطو خاصه بر منطقیات معلم اول است، چون با کارهای او منطق ارسطو به بهترین وجه به مسلمین شناسانده شد. او را تالی معلم اول یعنی ارسطو دانسته و "المعلم الثانی" لقب داده اند . اما فعالیت علمی او در این حد نماند بلکه خود نیز آثار مهمی ابداع کرد که بخش بزرگی از آن در دست و بسیاری تاکنون طبع و به زبانهای مختلف ترجمه شده که از آنجمله می توان به : " رسالة فی مبادی آرا اهل المدینة الفاضلة " حاوی نظریه فارابی در اخلاق است و " الجمع بین رایی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو " را نام برد که فارابی در آن کوشیده است تا اصول عقاید افلاطون و ارسطو را با هم وفق دهد ، اغراض ما بعد الطبیعة که شرح و تحریر روشنی است از کتاب " الحروف " ارسطو در ما بعد الطبیعة ، " فصوص الحکم " ، " عیون المسائل " ، " احصاء العلوم " و چندین کتاب و رساله دیگر . به فارابی اشعاری را به پارسی نسبت داده اند که این رباعی از جمله آنهاست :
اسرار وجود خام و ناپخته بماند
و آن گوهر بس شریف ناسفته بماند
هر کس به دلیل عقل چیزی گفتست
آن نکته که اصل بود ناگفته بماند