خیلی دلم گرفته بود خودمم نمی دونستم چم شده ؟!!
نشستم خوب فکر کردم
خوب خوب
فقط به یه نتیجه رسیدم و اونم اینکه : عاشق شدم
عاشق یکی که مدتها کنارش بودم و باهاش زندگی می کردم
بد جوری بهش عادت کرده بودم
بدجوری برام ناز میکرد و دلم رو می برد
حسابی برام تریپ گذاشته بود
کلی تحویلم می گرفت
هر چی من بش می گفتم : بابا شما خوشگل و زیبائی..
شما همه چی داری...شما پولداری ...شوهر خوب برا شما خیلی بهتر از من هم هست
اما دیدم نه، خانم اصلا بروش هم نمیاره که بابا مثلا ما خجالت کشیدیم
.
چشمشو انداخت تو چشمم و بم گفت: من تو رو دوست دارم
.
و حاضرم برای با تو بودن تمام هستیمو فدات کنم
وای نمی دونین چه حالی شدم
!!
آخه یه دیقه خودتونو بذارید جای من ...
بچه ی مثبت .....سر بزیر ...آقا ....با حیا
اونوقت یه نفر بیاد بات اینجوری حرف بزنه ...نه خدا وکیلی چه حالی میشین ؟؟؟
یه جلسه گداشتیم که بشینیم با هم حرفامونو خیلی جدی بزنیم ..
قبول کرد
یه قرار گذاشتیم و با هم مفصل صحبت کردیم ...بابا عجب خانوم خانومی بود
.
هر چی بش گفتم ،گفت چشم
هر شرطی گذاشتم قبول کرد .....
تا جائی که گفت من اصلا با مهریه هم هیچ مشکلی ندارم ...هر چی شما بگین
آخه من شما رو خیلی دوست دارم ..اصلا مسئله ی مهریه مشکلی نیست
و به خاطر مهر نباید وصلت رو به هم زد و پسر به این خوبی را از دست داد
.....
خوب ما هم دیگه از خدا چی می خواستیم ...
نه خدا وکیلی یه خانوم خوشگل و پولدار بیاد خواستگاریتون
و با همه ی شروط شما موافقت کنه، چی کار می کنید ؟؟
تازه بگه تمام ثروتش رو هم به نام شما می کنه ....
فکر نکنین که طرف یه پیره دختر بود که به من کچل پیشنهاد ازدواج داد ...
نه جوون بود و زیبا ...باور کنین راست میگم
نگین این پسره رو خیال برداشته ....آخه کدوم دختر تو این دوره زمونه می ره خواستگاری یه پسر؟!!
(بگذریم که البته بعضی از خانومای خوب می رن خواستگاری)
ولی باور کنید همین چند وقت پیش اومد خواستگاریم
خلاصه
...
درد سرتون ندم ...
تمام حرفامونم با هم زدیم و قرار شد که ما بریم تحقیق ...
تا اسم تحقیق رو شنید رنگ از روش پرید
گفت یعنی با این همه اوصاف تحقیق هم احتیاجی هست؟
زودتر قرار عقد و عروس رو بذایم که دیر نشه
منم با خودم گفتم راست می گه بیچاره ..تحقیق احتیاجی نیست
ما که ضرری نمی کنیم ....طرف ظاهر مومنی هم داره ...
اصلا به قیافش هم نمی خورد که اهل داستان باشه .....
خلاصه دردسرتون ندم ....قرار بعدی رو گذاشتیم برا دو روز دیگه
ادامه ی داستان در پست بعد