در قسمت قبل، از رجز خوني و عرض اندام عمرو بن عبدود گفتیم و اینکه نعره ی هل من مبارزش رو هیشکی جز علی بن ابیطالب جواب نداد.
علی سه بار از پیغمبر رخصت خواست و بالاخره اذن میدون گرفت. پیغمبر که انگار پاره ی تنشو رَوونه ی معرکه میکرد، عمامه ی خودشو دور سر علی پیچید و شمشیرشو هم به علی بخشید.
علی سوار بر اسب، با ژستی دلیرانه، که فقط برازنده پسر ابوطالب بود، به وسط میدون جنگ رسید. به رسم همه ی جنگاورای عرب، و در جواب عربده های مستانه ی عمرو، رجز خونی خودشو شروع کرد:...
پادكست كندگ را مي توانيد روزهاي زوج، در شبکههای اجتماعی تبيان بشنويد، لذت ببريد و براي ديگران ارسال كنيد