• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 380
تعداد نظرات : 62
زمان آخرین مطلب : 5939روز قبل
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

مؤمن تسلیم خواسته ى خداست

مؤمن بر خلاف فاسق بر اساس باور و معرفت ، و ایمان و یقین و درك این حقیقت كه كسب ارزش و به دست آوردن خوشبختى فقط از راه تسلیم بودن به خواسته هاى حق ، و انجام دادن اوامر دوست ، و ترك محرّمات ، و آراسته شدن به فضایل اخلاقى میسّر است ، با عشقى توأم با معرفت ، و همّتى هماهنگ با اخلاص ، و اراده اى همراه با نشاط به دعوت حضرت حق گردن مى نهد ، و روز و شبش را در خدمت به پروردگارش سپرى مى كند ، و دقت دارد كه در هیچ زمینه اى قدمى بر خلاف مولا برندارد .

مؤمن در وقت معیّن نماز به نماز مى ایستد ، هنگام استطاعت به زیارت بیت الله مى رود ، خمس و زكات را مى پردازد ، و براى اقامه ى دین حق در فضاى زندگى مردم به امر به معروف و نهى از منكر اقدام مى كند ، و چشم و گوش و زبان و شكم و شهوت و دست و پا را از گناهان و معاصى حفظ مى نماید ، و با دمیدن هلال ماه مبارك رمضان با شوقى وافر و نشاطى كامل و مهرى جامع و عشقى سرشار به فضاى ماه مبارك درمى آید ، و از ابتداى فجر صادق تا پدید آمدن مغرب از لذت هاى مادى و آنچه از حلال به خاطر ماه صیام بر او حرام شده دست مى شوید ، و با تواضع و فروتنى و انكسار و خشوع و خاكسارى و خضوع فرمان مولا را به اجرا مى گذارد ، و به ضیافت الله و میهمانى ویژه ى حق وارد مى شود ، و از فیوضات سرشار این میهمانى و ضیافت برخوردار مى گردد ، و زمینه ى دعاى مستجاب را در دنیا ، و جلب خشنودى محبوب را در این ضیافت ، و لقاى دوست و رسیدن به بهشت جاودان را در قیامت براى خود فراهم مى كند .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

دوشنبه 8/11/1386 - 14:30
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

سرنوشت فاسقان در قیامت

قرآن كریم در بسیارى از آیات و نیز روایات فراوان ، به بیان سرنوشت فاسقان در قیامت پرداخته است ، كه نمونه هایى از آن را مى آوریم .

( وَأَمَّا الَّذِینَ فَسَقُواْ فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَآ أَرَادُوا أَن یَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِیدُواْ فِیهَا وَقِیلَ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِى كُنْتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ * وَلَنُذِیقَنَّهُم مِنَ العَذَابِ الاَْدْنَى دُونَ العَذَابِ الاَْكْبَرِ لَعَلَّهُم یَرْجِعُونَ )(1) .

و اما كسانى كه فاسق بودند جایگاهشان آتش است ، هرگاه بخواهند از آن درآیند ، آنان را در آن برمى گردانند و به آنان گویند : عذاب آتشى كه همواره آن را انكار مى كردید بچشید .

و هر آینه عذاب نزدیك تر را ( كه عذاب دنیاست ) ، و غیر از عذاب بزرگتر است به آنان مى چشانیم ، باشد كه از فسق خود باز گردند .

نكات مورد توجه در آیه ى شریفه

این دو آیه ى شریفه داراى نكات بسیار مهمى است كه به آنها اشاره مى شود .

1 ـ أمّا الذین فسقوا

عرب ، خروج خرما را از پوستش فسق مى گوید ، و قرآن به همین مناسبت انسانى را كه از مدار طاعت و عبادت و حدود انسانیت و آدمیت خارج شده فاسق مى نامد .

فاسق در همه ى امور باطنى ، و اعمال و حركات ظاهرى ضد مؤمن است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سجده ( 32 ) : 20 ـ 21 .

مؤمن در دایره ى اطاعت و عبادت ، اخلاص و ایمان ، درستى و راستى و كرامت و فضیلت قرار دارد ، و بر این عقاید استقامت مىورزد . او در این دایره بدون این كه تحت تأثیر حوادث شیرین و تلخ قرار گیرد ثبات قدم دارد ، و دست در دست كسانى كه بیرون از این دایره هستند نمى گذارد .

مؤمن با حقّ و حقّ با مؤمن است ، و مؤمن همیشه در آن جهتى است كه حق است .

مصداق اتم و اكمل این معیت و گردش ، وجود مبارك امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . چنان كه پیامبر اسلام درباره ى او فرمود :

عَلىٌ مَعَ الحَق وَالحَقُّ مَعَ عَلى یَدُورُ حَیثَما دَار عَلى(1) .

پیروان امیرالمؤمنین (علیه السلام) كه مؤمن حقیقى هستند مانند امام بزرگوارشان همه جا و در همه ى شرایط با حق هستند ، و حق هم با آنان است و در آن جهتى حركت مى كنند كه حق حركت مى كند .

ولى فاسق بیرون از حوزه ى ایمان و خارج از دایره ى طاعت و عبادت و درستى و راستى به سر مى برد ، و دست در دست هر ابلیس و شیطان و مفسد و اغواگرى مى گذارد ، و بدون توجه و آگاهى ، دنیا و آخرتش را بر باد مى دهد ، و سرمایه ى وجودش را ضایع و تباه مى كند . از انجام واجبات و ترك محرمات روى مى گرداند و گامى به سوى انبیا و امامان و قرآن برنمى دارد . از آشنایى با حقایق مى گریزد و جز شكم و لذت خواهى هم چون شكم پرستى و لذت خواهى چارپایان نمى شناسد و با این روش و منش فاسقانه ـ كه تا لحظه ى مرگش ادامه مى دهد ـ زمینه ى ورود به آتش دوزخ را براى خود به دست خود فراهم مى آورد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مناقب : 3/62 ، فصل فى أنّه مع الحق والحق معه ; بحار الانوار : 38 / 29 ، باب 57 . این روایت با عبارات مختلف و به یك معنا حدود 100 مورد در كتب شیعه و اهل سنت آمده است .

چون به قیامت وارد شود جایگاهى جز آتش نخواهد یافت ، به ناچار به آتش كشیده مى شود . و چنان كه در دنیا هرگاه از گناهى فارغ مى شد دوباره با فراهم شدن شرایط به آن گناه باز مى گشت ، در قیامت هم هربار كه بخواهد از دوزخ درآید به آن بازش مى گردانند و به او مى گویند :

( ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِی كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ )(1) .

عذاب آتشى را كه همواره انكار مى كردى بچش !!

2 ـ كُلّما أرادوا أن یخرجوا منها . . .

جاذبه ى درون و كشش باطن نسبت به حق كه گاهى از آن به عنوان فطرت یاد مى شود ، وقتى تقویت شود عشق به كمال در سراسر وجود انسان جلوه مى كند ، و زمینه ى رسیدن به كمال را به كمك عبادت و طاعت و ایمان و اخلاص فراهم مى آورد . جلوه ى كامل این كشش در قیامت ظهور مى كند و آنجاست كه میل مؤمن به لقاى حق و بهشت عنبر سرشت او را به دیدار وجه ربّ و رسیدن به بهشت یارى مى دهد .

ولى شخص فاسق چون فطرت و جاذبه ى باطنى خود را در دنیا با لبه ى تیز شمشیر گناه نابود كرده ، در قیامت نمى تواند او را براى رسیدن به لقاى معنوى و بهشت ابدى كمك دهد . مى خواهد كه از دوزخ درآید ، ولى قدرت و توانى در باطن و ظاهر او نیست كه به او كمك دهد تا از عذاب رهایى یابد .

3 ـ فمأواهم النار

اینان سزاوار آتش دوزخند ; زیرا سخن حق و وعده ى الهى را نسبت به قیامت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سجده ( 32 ) : 20 .

و عذاب بدكاران با آن كه همراه با دلیل و برهان بود از روى تكبر و خودپسندى انكار كردند ، و در برابر حقایق از عقل خدادادى استفاده نكردند ، بلكه همواره هوا و هوس خود را میدان دار زندگى قرار دادند و بلا و مصیبتى غیر قابل درمان به سر خود آوردند .

اینان از ماه مبارك رمضان و محرم و صفر و ایام فاطمیه كه بهترین كلاس پرورش و آموزش بود بهره نگرفتند ، سخن پیامبر و امام و حكیم و عارف و مؤمنى را نسبت به هیچ امرى نپذیرفتند تا مرگ گریبانشان را گرفت و به جایى بدون داشتن راه نجات ، رهسپارشان كرد .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

دوشنبه 8/11/1386 - 14:29
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

ارزش مؤمن

همه ى عنایات و الطاف خدا به مؤمن در دنیا و آخرت به خاطر ایمان و عمل و اخلاق اوست . ایمان و عمل و اخلاق كه از ارزش هاى ذاتى است به او ارزش بخشیده ، تا جایى كه وجود مؤمن فوق همه ى ارزش هاست ، و به خاطر این ارزش والاست كه مورد رحمت و مغفرت است ، و در قیامت جایگاهش بهشت و پذیرایى اش نعمت هاى ابدى است .

ارزش مؤمن در روایات اهل بیت (علیهم السلام) به صورتى اعجاب انگیز بیان شده است:

روایت شده پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) به كعبه نظر كرد و گفت :

مرحبا به بیت ، چه بزرگ و عظیمى ، و چه بزرگ است حرمتت نزد خدا ، سوگند به خدا حرمت مؤمن از تو عظیم تر است ; زیرا براى تو یك حرمت است و براى مؤمن سه حرمت : حرمت در مال ، حرمت در خون ، و حرمت در شأن و اعتبار ، چون كسى حق ندارد به مؤمن گمان بد بورزد(1) .

و نیز آن حضرت فرمود :

إنَ اللهَ جَلَّ ثَناؤُهُ یَقولُ : « وَعِزَّتِى وَجَلاَلِى مَا خَلَقْتُ مِن خَلْقِى خَلْقاً أحَبُّ اِلَىَّ مِن عَبْدِىَ المُؤمِنِ »(2).

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مشكاة الانوار : 78 ، فصل الرابع فى منزلة الشیعه ; روضة الواعظین : 2 / 293 ، مجلس فى ذكر مناقب اصحاب ; بحار الانوار : 64 / 71 ، الاخبار ، حدیث 39 ; میزان الحكمه : 1 / 390 ، الایمان ، حدیث 1396 .

2 ـ مشكاة الانوار : 33 ، فصل السابع فى الرضا ; بحار الانوار : 68 / 158 ، باب 63 ; میزان الحكمه : 1 / 390 ، الایمان ، حدیث 1399 .

خدا كه ثنایش بزرگ است مى فرماید : « سوگند به عزت و جلالم آفریده اى را در میان همه ى آفریدگانم محبوب تر از مؤمن نزد خود نیافریده ام » .

و نیز فرمود :

اَلمُؤمِنُ أكْرَمُ عَلَى اللهِ مِن مَلاَئِكَتِهِ المُقَرَّبِینَ(1) .

مؤمن نزد خدا از فرشتگان مقرب گرامى تر است .

امام صادق (علیه السلام) فرمود :

مخلوقات ، توان رسیدن به حقیقت صفات خداى عزّ و جل را ندارند ، و چنان كه توان رسیدن به حقیقت صفات خدا را ندارند توان رسیدن به حقیقت صفات پیامبر خدا را ندارند ، و چنان كه توان رسیدن به حقیقت صفات پیامبر خدا را ندارند توان رسیدن به صفات امام را ندارند ، و چنان كه توان رسیدن به صفات امام را ندارند توان رسیدن به حقیقت صفات مؤمن را ندارند !! (2)

حضرت رضا (علیه السلام) از پدرانش از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت مى كند كه رسول اكرم (صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود :

مَثَلُ المُؤمِنِ عِنْدَ اللهِ تَعَالَى كَمَثَلِ مَلَك مُقَرَّب ، وَاِنَّ المُؤمِنَ عِنْدَ اللهِ لاََعْظَمُ مِن ذَلِكَ . . .(3) .

مؤمن نزد خداى عز و جل مانند فرشته ى مقرب است ، و در حقیقت مؤمن نزد خدا از فرشته ى مقرب هم بالاتر است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كنز العمال : 821 ; میزان الحكمه : 1 / 390 ، الایمان ، حدیث 1402 .

2 ـ المؤمن : 31 ، باب 2 ، حدیث 59 ; بحار الانوار : 64 / 65 ، الأخبار ، حدیث 13 .

3 ـ عیون اخبار الرضا : 2 / 29 ، باب 31 ، حدیث 33 ; بحار الانوار : 6 / 21 ، باب 20 ، حدیث 15 .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

دوشنبه 8/11/1386 - 14:26
دعا و زیارت
  بسم الله الرحمن الرحیم

وصایاى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) به ابوذر

پیامبر عظیم الشأن اسلام جلوه ى اعلاى اسما و صفات حق و مصداق اتم و اكمل عملى آیات قرآن و اسوه و سرمشق حسنات و مكارم اخلاقى براى جهانیان و آموزگارى بى نظیر و شخصیتى بى بدیل براى تعلیم و تربیت انسان ها تا روز قیامت است .سفارشاتى كه در زمینه هاى اخلاقى به ابوذر غفارى دارند ، گوشه اى از دریاى بصیرت و علم و عقل و دانایى او به حقیقت و حاكى از دلسوزى براى بشریت و نشانه اى از دعوت انسان براى آراسته شدنش به كرامت و فضیلت است .بزرگان دین و عالمان وارسته هم چون صدوق ، دیلمى ، علامه ى مجلسى با اسناد حدیثى خود از ابوذر غفارى روایت كرده اند كه گفت :
أوصَانِى رَسولُ اللهِ بِسبع : أوصانِى أن أنظُرَ إلى مَن هُوَ دونِى وَلاَ أنظر إلى مَن هُو فَوقِى ، وَأوصَانِى بِحُبِّ المَساكِینِ والدُنُوِّ مِنهُم ، وأوصانِى أن أقولَ الحقَّ وَإن كَانَ مُرّاً ، وَأوصَانِى أن أصِل رَحِمى وَإن أدبرت ، وأوصانى أن لاَ أخافُ فِى الله لَومَةَ لائِم ، وَأوصَانِى أن أستَكثِرُ مِن قَولِ لاَ حَولَ وَلاَ قُوّةَ إلاَّ بِاللهِ العَلِىِّ العظیمِ ; فَإنّها مِن كَنوز الجَنّة(1) .
« پیامبر خدا مرا به هفت خصلت سفارش كرد : مرا سفارش كرد كه ( در امور مادى و مال و منال ) به پست تر و پایین تر از خودم نگاه كنم و از نظر به بالاتر از خود بپرهیزم ; و مرا سفارش كرد به بینوایان و تهیدستان عشق ورزم و به آنان نزدیك باشم ; و مرا سفارش كرد كه حق را گویم گرچه تلخ باشد ; و مرا سفارش كرد كه صله ى رحم كنم گرچه رحم من به من پشت كرده باشد ; و مرا سفارش كرد كه در راه خدا و براى دین از ملامت ملامت كننده نترسم و مرا سفارش كرد كه زیاد « لا حول و لا قوة الاّ بالله العلى العظیم » گویم ; زیرا این ذكر از گنج هاى بهشت است. »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ خصال : 2 / 345 ، حدیث 12 ; بحار الانوار : 74 / 75 ، باب 4 ، حدیث 2 .برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir
دوشنبه 8/11/1386 - 14:26
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

حوزه ى ایمان و حوزه ى فسق

از تفاوت هاى بسیار مهمى كه در آیات و روایات درباره ى مؤمن و فاسق مطرح است این است كه : مؤمن هنگامى كه به عبادت و طاعت و انجام كار نیك و عمل صالح برمى خیزد ، براى او ـ به تناسب معرفت و عمل و ایمان و خلوصش ـ اجر و پاداشى مقرر است ، و اگر به علّتى دچار لغزش و خطا شود ، قابل آمرزش و مغفرت است . از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایتى به این مضمون نقل شده است :

هرگاه مؤمن قصد گناه كند ولى آن را انجام ندهد ، در پرونده اش ثبت نمى شود ; ولى اگر آن را انجام دهد هفت ساعت به او مهلت مى دهند تا در آن هفت ساعت توبه كند یا عمل خیرى چون نماز به جا آورد ، كه در صورت توبه یا انجام عمل خیر گناهش آمرزیده مى شود ، و خطایش مورد مغفرت و آمرزش قرار مى گیرد(1) .

امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى فرماید : از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) شنیدم كه مى فرمود :

« یا على ! سوگند به خدایى كه مرا به درستى و راستى بشیر و نذیر فرستاد ، یقیناً هر یك از شما براى وضو برخیزد ، گناهان از اعضایش مى ریزد و هنگامى كه براى نماز به ظاهر و باطنش و به روى و به قلبش به سوى خدا مى رود ، از نماز فارغ نمى شود مگر مانند روزى كه مادر او را زاییده از همه ى گناهان پاك مى شود . و اگر میان دو نماز واجب خطایى به او برسد ، پس از اداى نماز دیگر به همان صورت گناهش بر او آمرزیده مى شود . . . »

جایگاه پنج نماز واجب براى امت من همانند نهرى است كه بر در خانه ى یكى از شما جارى است ، اگر بر بدن یكى از شما چركى باشد آن گاه در روز پنج بار در آن نهر غسل كند ، آیا در بدنش چركى مى ماند ؟ به خدا سوگند نمازهاى پنج گانه براى امت من در پاك نمودن آنان مانند همان نهر است(1) .

ولى فاسق كه از دایره ى ایمان و انسانیت بیرون است ، اگر كار نیك و عمل صالحى انجام دهد مورد قبول و پذیرش حق قرار نمى گیرد و اگر گناهى مرتكب شود به مغفرت و آمرزش نمى رسد ; زیرا او با خدا معامله نكرده است . او خدا را باور ندارد و طلب آمرزش و مغفرت از خدا نكرده است ، پس مؤمن و فاسق در هیچ زمینه اى با هم برابر و یكسان نیستند .

اینان اگرچه در دنیا بر سر یك سفره اند ـ سفره ى طبیعت و نعمت ها ـ ولى در آخرت میان آنان جدایى ابدى خواهد بود . اهل ایمان همیشه در نعمت هاى جاوید بهشت و اهل فسق تا ابد در دوزخ جاى دارند .

1 ـ عن حفص قال : سمعت اباعبد الله (علیه السلام) یقول : ما من مومن یذنب ذنبا الاّ اجله الله عز وجل سبع ساعات من النهار فان هو تاب لم یكتب علیه شی وان هو لم یفعل كتب الله علیه سیئة . فاتاه عباد البصرى فقال له : بلغنا انك قلت : ما من عبد یذنب ذنبا الاّ اجله الله عز وجل سبع ساعات من النهار فقال لیس هكذا قلت ولكنى قلت ما من مؤمن وكذلك كان قولی .

روایاتى با این مضمون در كافى : 2 / 439 ، باب الاستغفار من الذنب ، حدیث 9 ; وسائل الشیعه : 16 / 64 ، باب 85 ; مستدرك الوسائل  : 12 / 119 ، باب 85 ; بحار الانوار  : 68 / 245 ، باب 71 و . . . موجود مى باشد .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

يکشنبه 7/11/1386 - 16:41
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

پرسش و پاسخى از حضرت حق

وجود مبارك حضرت حق در یكى از آیات سوره ى مباركه ى سجده پرسش زیر را مطرح كرده و به آن پاسخ مى دهد .

 أَفَمَن كَانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كَانَ فَاسِقاً لاَ یَسْتَوُونَ )(1) .

آیا كسى كه مؤمن است همچون كسى است كه از فرمانِ ] خداى [ بیرون رفته ؟! هرگز برابر نیستند .

سبب این كه خود به آن پاسخ مى دهد این است كه : غیر او به حقایقى كه در این پرسش نهفته است آگاهى ندارد . و پس از آن در آیات دیگر ، تفسیر و توضیحى نسبت به آیه اى كه حاوى پرسش و پاسخ است مى آورد .

حضرت حق در این آیه ى شریفه مى پرسد : آیا كسى كه مؤمن است ، یعنى اعتقاد به خدا و قیامت دارد و داراى فضایل اخلاقى است و كارهاى پسندیده انجام مى دهد ، با كسى كه از مدار طاعت حق بیرون افتاده ، و از فضاى پاك انسانیت خارج شده ، و از حوزه ى امن خدا گریخته و به ناچار اسیر شیطان ها و دیوان و غولان و هوا و هوس شده ، و از اعتقاد به خدا و قیامت تهى گشته ، و به رذایل اخلاقى دچار آمده و به كارهاى ناپسند روى آورده مساوى ویكسان است؟

پاسخ مى دهد : هرگز این دو نفر برابر و مساوى نیستند ; زیرا :

مؤمن در اوج ارزش و فاسق در نهایت پستى است .

مؤمن مقرب حضرت حق و فاسق در دورى از درگاه دوست است .

مؤمن سزاوار پاداش و فاسق مستحق كیفر و عذاب است .

مؤمن اهل نجات و فاسق محروم از نجات است .

1 ـ سجده ( 32 ) : 18 .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

يکشنبه 7/11/1386 - 16:40
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

فضایل و رذایل

فضایل ، ارزش هاى خدادادى است كه از آنها به عنوان ارزش هاى فطرى و طبیعى یاد شده است ; ارزش هایى كه انسان از راه معرفت و دانش و تمرین هاى عملى و ریاضت هاى شرعى آنها را به دست مى آورد . و هر آنچه ضد آن است ، و قرار داشتنش بر صفحه ى وجود انسان از قدر و قیمت او مى كاهد و وى را به شرارت و گناه و مزاحمت براى دیگران و پایمال كردن حقوق انسان ها مى كشاند ، رذایل نامیده شده است .

انصاف و عدل ، جود و كرم ، تواضع و فروتنى ، صدق و صداقت ، امانت دارى و وفاى به عهد ، شجاعت و عفت ، مهرورزى و ادب از جنس فضایل ; و ظلم و ستم ، بخل و حرص ، تكبر و خودبینى ، نفاق و دورویى ، ترس و شهوت رانى ، و كینه و بى تربیتى از جنس رذایل است .

از آنجا كه بر اساس آیات قرآن و روایت اهل بیت (علیهم السلام) فضایل ، پرتو و شعاع ایمان و رذایل ، نشانه ى كوردلى و تاریكى درون و حالت بسیار زشت فسق است ، بایست دیدگاه قرآن و روایات را در مورد این دو صفت دانست و ما در قدم اول تلاش كرده ایم مؤمن و فاسق را ـ كه یكى برخودار از فضایل و دیگرى آلوده به رذایل است ـ از نگاه قرآن و روایات بشناسیم و بررسى نماییم .

برگرفته از کتاب زیباییهاى اخلاق اثر استاد حسین انصاریان به نشانی Erfan.ir

يکشنبه 7/11/1386 - 16:40
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

هفهاف بن مهند راسبى   از یاران امام حسین (ع)

هفهاف ، بنا به نوشته دانشمندان رجالى مردى تهمتن ، شیرافكن ، كوه كن ، نیكوسیرت و از شجاعان بصره و از مخلصین جماعت شیعه است .

هفهاف در عشقورزى به امیرمؤمنان (علیه السلام)و محبت شاه ولایت و اطاعت از اهل بیت (علیهم السلام) گوى سبقت از دیگران ربوده بود و در جنگ صفین ملازم ركاب آن حضرت بود .

پس از شهادت امیرمؤمنان (علیه السلام) روزگارش را در خدمت حضرت مجتبى (علیه السلام) به سر رسانید و پس از شهادت آن حضرت ساكن بصره شد . تا این كه شنید حضرت حسین (علیه السلام)از مكه عازم سفر عراق گردیده .

هفهاف ـ در عین این كه بیرون رفتن از بصره سخت بود و فضاى جاسوسى و رعب و وحشت بر آن دیار حكومت داشت ـ از بصره بیرون تاخت تا عصر عاشورا خود را به كربلا رسانید .

بر لشگر عمر سعد وارد شد و پرسید : مولایم حسین كجاست ؟

گفتند تو كیستى و كجا بودى ؟

گفت : من هفهاف بن مهند راسبى بصرى هستم ، براى یارى حسین آمده ام .

گفتند : ما حسین را كشتیم و از اولاد و اصحاب او جز بیمارى و جماعتى از زنان و دختران را باقى نگذاشتیم ، اكنون گروهى از لشگر عمر سعد به غارت خیمه هاى حسین هجوم برده اند !

دنیا در نظر هفهاف تاریك شد و آه از نهادش برآمد ولى نگفت اكنون كه حسین (علیه السلام)شهید شده جایى براى مبارزه من نیست ، بلكه او مبارزه را اصلى اصیل براى دفاع از حق مى دانست ، و ادامه راه حسین (علیه السلام) را بر خود از واجب ترین امور به شمار مى آورد ; به همین خاطر با ایمانى استوار و اخلاصى بى نظیر براى دفاع از دین و ملحق به حضرت حسین (علیه السلام) هم چون پلنگ بر آن لشگر بى نام و پر ننگ حمله برد و از چپ و راست سر و دست پرانید و بسیارى را به دوزخ رسانید ، تا از همه طرف به دستور عمر سعد به او حمله شد و در محاصره قرار گرفت تا اسبش از پاى درآمد و پیاده ماند . او پیاده به جنگ ادامه داد تا بر اثر كثرت جراحت نزدیك گودال قتلگاه به خاك افتاد و با به سر بردن پیمان به حضرت حسین (علیه السلام) پیوست .

اینان اصحاب و یاران امام بودند كه قلم و بیان از توصیف شخصیت آنان تا ابد عاجز است ، چه رسد به بیان شخصیت هایى هم چون قمر بنى هاشم ، على اكبر ، و سایر جوانان بنى هاشم و به خصوص سالار شهیدان حضرت سید الشهداء (علیه السلام) .

از آنجا كه قلم شكسته این عاجز از وصف شخصیت باعظمتى چون قمر بنى هاشم ناتوان است به ناچار به زیارت هایى كه نسبت به وجود مقدّس او از معصومین (علیهم السلام) رسیده متوسّل شده و نكات آن زیارات را براى شناخت دورنمایى از شخصیت آن حضرت یادآور مى شوم .

سلام خدا و سلام همه فرشتگان مقرب و انبیاى الهى و عباد شایسته حقّ و همه شهدا و صدیقین و نفوس پاكیزه و پاك در آنچه صبح و شام است بر تو اى فرزند امیرالمؤمنین !

گواهى مى دهم كه حضرت تو مقام تسلیم به حقّ و تصدیق به واقعیّات و وفادارى و خیرخواهى نسبت به سالار شهیدان را در حدّ كمال داشتى .

برترین جزا ، به خاطر مقام صبر و استقامت و خلوص نیّت و كمك بر برادر مظلومت ، براى تو باد .

سلام بر تو اى عبد صالح ! اى مطیع فرامین خدا و رسول حقّ و امیرالمؤمنین و امام مجتبى و حضرت حسین !

گواهى مى دهم در راه حقّ سستى نكردى ، و در احیاى دین كوتاهى نداشتى ، عمر بابركت خود را در بصیرت گذراندى ، به صالحین اقتدا كردى ، و از جمیع انبیا متابعت نمودى . تو در صبر و جهاد و یارى امام معصوم و دفاع از برادرت و در پاسخ گویى به دعوت حقّ و طاعت رب انسانى نیكو و بزرگوار بودى(74) .

 

برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان

سه شنبه 2/11/1386 - 19:17
دعا و زیارت
 

بسم الله الرحمن الرحیم

مالك بن عبد و سیف بن حارث   از یاران امام حسین (ع)

طبرى مى نویسد مالك بن عبد وسیف دو برادر مادرى و پسر عمو بودند كه با شبیب بن حرث به كربلا آمدند و به لشگر حضرت حسین (علیه السلام) پیوستند .

ابومخنف مى گوید : مالك و سیف روز عاشورا در حالى كه سیلاب اشك از دیدگانشان جارى بود خدمت حضرت حسین (علیه السلام) رسیدند .

امام فرمود : شما را چه مى شود و براى چه گریه مى كنید ؟

گفتند : پدر و مادر ما فدایتان باد ، گریه ما نه براى خود ماست كه اینك كشته مى شویم بلكه براى غربت و تنهایى توست كه در محاصره دشمن قرار گرفته اید و كارى از دست ما براى نجات شما از حلقه این محاصره ساخته نیست .

حضرت فرمود : من امیدوارم پس از ساعت دیگر دیده هاى شما روشن و به نعیم ابد نایل گردد ، خدا شما را پاداش خیر عنایت كند ، شما با این مواساتى كه نسبت به من دارید و به سبب سعى و كوششتان در راه خدا شایسته پاداش نیك هستید .

سپس با یكدیگر به میدان شتافتند و در جنگ با دشمن پشتیبان هم بودند . آنگاه براى این كه به فیض زیارت و دیدار حضرت حسین (علیه السلام) نایل شوند . به سوى خیمه برگشتند و به این گونه به امام سلام دادند :

اَلسَّلاَمُ عَلَیْكَ یَابْنَ رَسُولِ اللّه !

حضرت پاسخ داد :

وَعَلَیْكُمَا السَّلاَم وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَكَاتُه

پس از آن به میدان بازگشتند و آن چنان كوشیدند تا شربت شهادت نوشیدند .

مسلم بن عوسجه

كتاب هاى رجالى اهل سنت مانند اصابه ، استیعاب ، اسدالغابة ، وطبقاتو كتاب هاى رجالى شیعه اتفاق دارند كه مسلم از اصحاب رسول خدا (صلى الله علیه وآله)بود . او را مردى شب زنده دار ، قارى قرآن ، شجاعى شیرافكن برشمرده اند و نامش را در كتاب فتوحات ذكر كرده اند .

او از خواص اصحاب امیرمؤمنان (علیه السلام) و ملازم ركاب حضرت در جمل و صفین و نهروان بود ، و به روایت مهیج الاحزان چندین بار قرآن را از نظر امیرالمؤمنین گذرانید .

در زمانى كه مسلم بن عقیل به كوفه آمد ، مسلم وكیل آن حضرت در قبض اموال و خرید اسلحه و گرفتن بیعت از مردم بود . امام عصر (علیه السلام) در زیارت ناحیه مقدسه بر او سلام كرده است .

مامقانى در كتاب رجالش مى نویسد : قلم از بیان جلالت قدر و عدالت و قوت ایمان و شدت تقواى مسلم بن عوسجه عاجز و زبان ناتوان است .

هنگامى كه حضرت حسین (علیه السلام) در شب عاشورا اجازه انصراف اصحاب را داد و فرمود : من بیعت خود را از همه شما برداشتم راه بیابان را پیش گیرید و به خانه و دیار خود بازگردید . مسلم بن عوسجه از جاى برخاست و گفت :

اى سید و مولاى ما ! آیا ما شما را تنها بگذاریم ؟ اگر چنین كنیم فرداى قیامت در محضر عدالت جواب جدت پیامبر را چه بگوییم و چه عذرى بیاوریم ؟ به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا نیزه ام را در سینه این كافران بشكنم و تا قبضه شمشیر در دست من است با این گروه جهاد خواهم كرد . و اگر براى من اسلحه اى نماند كه به جهاد ادامه دهم با سنگ مى جنگم . به خدا سوگند دست از یارى تو برندارم تا معلوم شود كه تا زنده بودم ذریه پیامبر را حفظ كردم . به خدا سوگند اگر بدانم كشته مى شوم و دوباره زنده مى گردم ، سپس مرا مى كشند و به آتش مى سوزانند و تا هفتاد مرتبه با من اینگونه رفتار مى شود هرگز از تو جدا نشوم !

مسلم ، روز عاشورا چون شیر غرّان و همچون برق خاطف و صرصر عاصف بر آن سپاه خون آشام زد و جنگى نمایان كرد ، و پنجاه تن سوار را به خاك هلاك انداخت تا از كثرت زخم و جراحت به زمین افتاد . حضرت حسین (علیه السلام) با حبیب بن مظاهر بر بالین او آمد و فرمود :

 یَرْحَمْكَ اللّه یَا مُسْلِم !  فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً ) .

 

برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان

سه شنبه 2/11/1386 - 19:15
دعا و زیارت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

عبداللّه بن عمیر   از یاران امام حسین (ع)

مامقانى گوید : عبداللّه بن عمیر مكنّى به ابووهب ، مردى دلاور و شجاع و در شهر كوفه نزدیك بئر الجعده كه در قبیله هَمْدان است منزل داشت و همسرش از قبیله بنى نمرین قاسط بود .

روزى از خانه بیرون شد ، مشاهده كرد سپاهى انبوه و لشگرى فراوان به طرف نخیله ، سان مى دهند . پرسید این لشگر براى چیست و عزم كجا دارد و به جنگ چه كسى عازم است ؟

گفتند عازم كربلا براى جنگ با حسین (علیه السلام)هستند .

عبداللّه گفت : به خدا سوگند من بى تردید و شك به جنگ با كفار بسیار حریصم ، و جنگ با این قوم را كه براى ریختن خون پسر پیامبر بیرون مى روند ثوابش را كمتر از جنگ با كافران نمى دانم و به ثوابش امیدوارم .

آنگاه به خانه درآمد و همسرش را از آن ماجرا خبر داد . آن زن صالحه شایسته گفت : اندیشه خوبى كردى و به فكر مناسبى افتادى ، مرا هم با خود ببر . عبداللّه شبانه با همسرش به سوى كربلا حركت كرد و شب هشتم به محضر حضرت حسین (علیه السلام)مشرف شد .

هنگامى كه روز عاشورا رسید اول كسى كه به سوى لشگر حضرت حسین (علیه السلام)تیر انداخت عمر سعد بود ، و اول كسى كه قدم به میدان مبارزه بر ضد لشگر حق گذاشت و مبارز طلبید یسار ، آزاد كرده پدر ابن زیاد بود .

حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر خواستند به میدان او روند حضرت حسین (علیه السلام)فرمود : شما در جاى خود باشید . عبداللّه بن عمیر پیش آمد و از حضرت رخصت میدان رفتن خواست .

حضرت به او نظر كرد ، مردى دید گندم گون ، بلند قامت ، داراى بازوانى قوى ، فرمود : گمان دارم كه عبداللّه ، قرین و حریف مناسبى براى این دشمن خداست . سپس او را براى مبارزه رخصت داد .

عبداللّه به میدان تاخت . یسار گفت : كیستى كه به مبارزه با من بیرون شدى ؟ عبداللّه خود را معرفى كرد . یسار گفت : بازگرد كه توهم كفو و حریف من نیستى حریف من حبیب یا زهیر است . عبداللّه گفت : حرام زاده مگر مبارزه و جنگ به فرمان توست كه هر كه را بخواهى بیاید و هر كه را نخواهى برگردد . این بگفت و با یك ضربت كارى ، یسار را به خاك هلاك انداخت .

این زمان همسر صالحه و وفادارش ستون خیمه را برگرفت و به سوى شوهر شتافت و گفت : پدر و مادرم فدایت براى ذریه پاك محمد (صلى الله علیه وآله) فداكارى كن . شوهر به سوى او نظر كرد ، خواست او را به خیمه بازگرداند نپذیرفت ، او جامه شوهر را مى كشید و مى گفت تو را رها نمى كنم تا با تو یكجا شهید شوم .

در ابصارالعین آمده : عبداللّه چون نتوانست همسر خود را از میدان جنگ دور كند و او را به خیام حرم برگرداند به حضرت حسین (علیه السلام) متوسل شد . امام (علیه السلام) به میدان آمد و به آن زن شیردل فرمود : خدا شما را از جانب خاندان پیامبر پاداش خیر دهد ، به سوى حرم برگرد . خداى رحمتت كند جهاد بر زنان مقرر نیست .

زن اطاعت نموده به خیمه ها بازگشت ، عبداللّه در مبارزت همى كوشید تا شربت شهادت نوشید .

زن وقتى از شهادت شوى خود آگاه شد به سوى كشته شوهر شتافت و بر بالین او نشست و خاك و خون از چهره اش پاك مى كرد و مى گفت : بهشت بر تو گوارا باد . من از خدایى كه بهشت را روزى تو گردانید درخواست مى كنم كه به زودى مرا به تو ملحق سازد .

شمر به غلام خود گفت برو این زن را به شوهرش ملحق كن . آن نابكار غدار ، و مطرود از رحمت پروردگار پیش آمد و عمودى بر فرق آن زن صالحه زد كه مغز سرش پریشان شد و همانجا جان به جان آفرین تسلیم كرد !

برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان

سه شنبه 2/11/1386 - 19:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته