• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 37
زمان آخرین مطلب : 4550روز قبل
عقاید و احکام

زید بن علی از پدرانش از حضرت علی (ع) نقل کرده: رسول خدا (ص) به مردی از فرزندان عبدالمطلب وارد شد و او در حال جان دادن بود او را به طرفی غیر قبله کرده بودند. حضرت فرمود: او را رو به قبله کنید زیرا اگر چنین کنید فرشتگان به او روی می آورند و خدا نیز با نظر رحمت به او روی می کند و پیوسته به آن حال بماند تا آنکه قبض روح گردد.(1)

علت پاشیدن آب بر قبر

ابن ابی عمیر از یکی از اصحابش نقل کرده: از امام صادق(ع) راجع به پاشیدن آب بر قبر پرسیدم، فرمود: تا زمانی که رطوبت در خاک است عذاب از صاحب قبر دور است.(2)


(1) علل الشرایع. ج 1. ص 799. باب 234. انتشارات امین الله.
(2) //      //         //   ص 825. باب 255.      //          //

http://www.roshd.mihanblog.com/post/45
سه شنبه 17/3/1390 - 22:53
عقاید و احکام
آفرینش جن

شایان ذکر است قبل از پرداختن به کیفیت آفرینش انسان به چند حدیث توجه شود:
1.امام باقر علیه السلام در روایتى مى‏فرماید: قبل از خلقت نسل کنونى بشر خداوند هفت دوره جهان آفریده که از نسل آدم نبوده‏اند، و هر دوره پس از دوره‏اى منقرض شدند، سپس آدم ابوالبشر را آفرید و نسل کنونى را از او پراکنده ساخت. (22)
2. امام باقر علیه السلام در حدیث دیگر فرمود: «لقد خلق الله تبارک و تعالى الف الف عالم و الف الف آدم، و انت فی آخر تلک العوالم و اولئک الادمیین‏» (23) : خداوند هزار هزار [کنایه از عدد بى‏شمار] جهان و هزار هزار آدم آفرید که شما در آخرین جهان و از آخرین آدم‏ها هستید.
3. امام صادق علیه السلام در حدیثى مى‏فرماید: چون خداوند زمین را آفرید پنجاه هزار سال [کنایه از سال‏هاى زیاد] آن را رها کرد، سپس موجوداتى آفرید که نه از جنس جن بودند نه از فرشته و نه از انسان، این‏ها دهها هزار سال ماندند و سپس منقرض گشتند، سپس جن را آفرید که پس از مدتى بناى خون‏ریزى و فساد در زمین را شروع کردند، کار جن و ناس زمینه‏اى شد که فرشتگان با آفرینش انسان لب به سؤال گشودند که خداوندا، آیا مى‏خواهى در زمین باز کسى را بیافرینى که تباهى به بار آورد و خونریزى نماید؟ «اتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء» . (24)
قرآن مجید با اشاره به آفرینش انسان خاطر نشان مى‏سازد که آفرینش جن قبل از خلقت انسان صورت گرفته است «والجان خلقناه من قبل من نار السموم‏» (25) : جن را پیش از آدم از آتش گرم و سوزان خلق کردیم، ابلیس نیز از این گروه بود که قبل از آدم به عبادت اشتغال داشت «واذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس کان‏من الجن‏» . (کهف/50) .
«هنگامى که به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید، همه، جز ابلیس سجده کردند، او از گروه جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید» .
على بن ابراهیم حدیث جالبى از امام باقر علیه السلام و ایشان از نوشته‏هاى امیرالمؤمنین علیه السلام نقل مى‏کند که یکى از نواده‏هاى ابلیس به نام «هام‏» خدمت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم آمد و گفت : من به دست‏حضرت نوح علیه السلام توبه کردم و با او در کشتى بودم، و هنگامى که به قومش نفرین کرد او را مورد عتاب قرار دادم، همچنین با ابراهیم علیه السلام بودم هنگامى که به آتش افتاد و خداوند آتش را بر او سرد و سلامت کرد، و هنگام غرق شدن فرعون و نجات بنى اسرائیل با حضرت موسى علیه السلام بودم همچنین با هود و صالح بودم، و در کتاب‏ها خوانده‏ام که به تو نوید مى‏دادند، سلام مى‏رساندند و تو را به عنوان افضل پیامبران و گرامى‏ترین آنان مى‏خواندند، اینک آمده‏ام به آنچه خداوند بر شما نازل فرموده مرا آموزش دهید، آن‏گاه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به امیرالمؤمنین علیه السلام دستور فرمود او را آموزش دهد... (26)
بر فرض صحت‏حدیث، معلوم مى‏شود مهلت‏خداوند به ابلیس تا روز قیامت‏بى‏حکمت نبوده و چه بسا فرزندان و نوادگان فراوانى از او به راه راست هدایت‏شده باشند و معلوم مى‏شود که آنان نیز چون پدرشان ابلیس از ویژگى اختیار بهره‏مندند. فرینش انسان
در تورات مى‏خوانیم: «خداوند آدم را از خاک زمین صورت داد و نسیم حیات را بر دماغش دمید» . (27)
قرآن، آغاز آفرینش انسان را از خاک دانسته است «خلقه من تراب‏» (28) «خلقک‏من تراب ثم من نطفة‏» (29) ، «خلقکم من تراب‏» (30) ، «خلقکم من تراب ثم من نطفة‏» (31) ، «خلقناکم من تراب ثم من نطفة‏» (32) ، بعد خاک با آب آمیخته و گل شد «خلقکم من طین‏» (33) شیطان اشاره به اینجا داشت که لب به اعتراض گشود و گفت: «ءاسجد لمن خلقت طینا» (34) ابلیس گفت: آیا براى کسى که از گل آفریدى سجده کنم، غافل از این که:
آدمى بسرشته از یک مشت گل برگذشت از چرخ و از کوکب به دل
البته این گل، ساده نبوده و اوصافى نیز داشته است، مانند چیزى که از برگزیده و عصاره «سلاله‏» گل است «لقد خلقناالانسان من سلالة من طین‏» (35) به یقین انسان را از عصاره‏اى از گل آفریدیم، این گل به گونه‏اى بوده که چسب داشته مانند گل‏هاى رسى که سرشته مى‏شوند «انا خلقناهم من طین لازب‏» (36) : ما آنان را از گلى چسبنده آفریدیم، این گل رنگش تغییر کرده تیره رنگ و لجن‏گونه شده است «من صلصال من حماء مسنون‏» (37) در حقیقت انسان را از گلى خشک، از گلى سیاه و بدبو آفریدیم. گرچه از پاره‏اى روایات به دست مى‏آید مراد از گل بدبو، طینت آدمیان بدکردار است نه گل ظاهرى آنان. (38)
بارى گل مایه انسان، به تدریج‏سفال‏گونه گردیده است «صلصال کالفخار» . (39) : انسان را از گل خشکیده‏اى سفال مانند آفرید:
یک قطره از آن بحر جدا شد که جدا نیست کادم ز تک صلصل فخار برآمد بنا به ظاهر برخى روایات نخستین عضوى که از بدن انسان آفریده شد چشمان او بوده است، (40) و چون کار بدن سازى به پایان رسید و اندام او موزون و آراسته گشت، خداوند از روح خود در او دمید «ثم سواه و نفخ فیه من روحه‏» (41) آن‏گاه او را درست اندام کرد و از روح خویش در او دمید.

نتیجه سخن
خلاصه آن چه از آیات و روایات تاکنون به دست آمد:
1. خداوند درباره آفرینش جهان ماده نخست جرمى آب‏گونه همراه هوا آفرید و از میان آن، دود و کف پدید آمد، از جرم کف، زمین آفریده شد و از دود وگاز آن اجرام فضایى.
2. همه اطراف زمین را آب گرفته بود ومکه به عنوان نخستین قطعه خشکى از این فراگیرد رخ بیرون نمود و آب به تدریج عقب نشست و بر مقدار خشکى افزود.
3. زمین در مراحل نخستین خشک و سوزان و گداخته و مرده بوده و سپس باران بر آن باریده و به تدریج آماده پذیرش حیات، توسط آب آسمان گردیده است.
4. آب باران همراه خود حیات را به زمین ارمغان داشته و چشمه‏ها جوشیده‏اند. تا جایى که زمین نیز خود حیات آفرین شده است.
5. از این پس، رستنى‏ها و درختان در زمین پدید آمده و به بار نشسته‏اند.
6. با پیدایش آب و آماده شدن خاک به عنوان دو مبدا حیات آبزیان فراوان وجنبدگان زمینى و انواع حیوانات پدیدار گشتند.
7. خداوند موجودات فراوانى آفریده است که از جنس بشر نبوده‏اند و پس از مدت طولانى منقرض شده‏اند. و شاید از جمله آن‏ها «دینوسورها» شناخته شده‏اند.
8. آفرینش جن و نسناس پیش از آفرینش انسان بوده است. خمیرمایه آفرینش جن آتش و دود است، ابلیس نیز از این گروه است.
9.قرآن مراحل تکون و پیدایش انسان را از آب، خاک، گل (ترکیبى از آب و خاک) عصاره‏ى گل، گل چسب‏دار، گل بوگرفته و تیره رنگ، گلى که چون لاى و ته نشین آب به تدریج‏خشک و سفال‏گونه گردیده است.
10. خداوند، عناصر و اجرام آب، هوا، خاک، نور و سایر عناصرى که در آن‏هاست‏به گونه‏اى آفریده که سرتاسر جهان را فراگرفته و همه رازه‏مند، با جوش و خروش، تبدیل، تغییر، دگرگونى، ناایستایى و صورت پذیر مى‏باشند، عناصر یاد شده مى‏توانند کنار هم قرار گیرند و در شرایط ویژه جرمى را روح مایه باشند، این شرایط وقتى در دریاها جمع آیند مى‏توانند موجب پیدایش آبزیان گردند و هر دسته از شرایط، یک نوع آبزى را مایه گردند، چنان که ابن سینا اشاره کرد.
بنابراین هیچ بعید نیست‏با کنار هم قرار گرفتن ذرات مناسب، در شرایط ویژه، توسط دست‏هاى مرموز و ناپیداى کارگزاران عالم، در برهه‏اى از زمان انواع حیوانات دریایى، و در پاره‏اى اوقات انواع حیوانات خشکى، و با اراده‏ى ویژه خداوند از همان مایه‏هاى آب، نور به ویژه نور خورشید و منبع لا یزال انرژى، یک مشت گل و لاى بو گرفته و تیره رنگ، موجودى به نام انسان به وجود آید، و او را هدایت کند، چنان که سایر حیوانات را هدایت کرده، و مى‏تواند از دود و آتش سوزان که در اندیشه‏ى ما هر چیز را نابود مى‏کند موجودى به نام جن بیافریند، و قبل از انسان نیز موجوداتى آفریده باشند که از مایه‏هاى دیگر، و غیر از آن‏چه ذکر شد.
11. آن چه تاکنون مورد بررسى قرار گرفت، تنها در آفرینش آسمان‏ها و زمین ما تدریج، تکامل گسترش، انبساط و بسط را مشاهده کردیم، اما در آفرینش و تنوع آغازین حیوانات اعم از دریایى و خشکى و انسان ما هیچ اثر تکامل تدریجى و تغییر انواع ندیدیم، به ویژه که بر هر یک از انواع، واژه «خلق و آفرینش‏» مستقلا به کار رفته است.
افزون بر این، در تاریخ علم دلیل قطعى بر تبدیل انواع به چشم نمى‏خورد، پس امکان ندارد خوک در اثر تکامل خرس شود و خرس به تدریج میمون گردد و...
12. این نظر امروزه به نام ثبوت انواع یاFixisme شهرت یافته و از میان دانشمندان قرون اخیر غرب اندیشورانى چون ژون رى John Ray گیاه شناس شهیر انگلیسى (1628-1704) لینهLinne دانشمند گیاه شناس سوئدى (1778-1707) و به ویژه ژرژ کوویهGeorgo cuvieh (1762-1832) دیرین شناس فرانسوى است که از این نظریه دفاع کرده‏اند. (42)
در این باره سخن و نظر دیگرى نیز وجود دارد که ما در نوشته ‏ى بعد آن را پى مى‏گیریم

http://www.agaed.mihanblog.com/post/68

 

يکشنبه 12/4/1390 - 12:22
داستان و حکایت

 

 

http://uar1415.persiangig.com/baran.jpg

 

 

مردی ثروت مند و تاجر می گوید:در سفر حج بودم و همیانی«ساک،کیف»داری سه هزار دینار زر و جواهر همراهم بود که آن را به کمر بسته بودم،در یکی از منازل راه برای قضای حاجت«دستشویی»نشستم،ناگهان همیان از کمرم باز شد و افتاد،و پس از آن که چند فرسخ از آن منزل رفته بودم یادم آمد همیان خود را نیاورده ام اما برگشتن برایم ممکن نبود و چون شخص ثروت مندی بودم گم شدن این مال هنگفت برایم مهم نبود.
وقتی از سفر برگشتم درهای بلا و گرفتاری به رویم باز شد و به تدریج تمام اموالم از دستم رفت.و روزگار خوشی ام به روزهای سختی تبدیل شد و از خجالت دوستان و شماتت دشمنان و از بین رفتن مال و به وجود آمدن گرفتاری های زیاد از وطن آواره شدم.
در بین مسافرت شبی به روستایی رسیدم و از مال دنیا مقدار خیلی کمی نقره داشتم،شبی تاریک و بارانی بود با زنم به کاروان سرای خرابی که در آن روستا بود رفتیم و در همان جا وضع حمل زنم شد و زنم گفت:غذایی مقوی برای من تهیه کن و گرنه از گرسنگی هلاک می شوم.با گرفتاری فراوان به مغازه رفتم و التماس و گریه و زاری کردم که در مغازه را باز کرد،با همان مقدار کمی از نقره که داشتم مقداری روغن زیتون و حلبه«نوعی غذای مقوی»تهیه کردم و مغازه دار این ها را توی کاسه گِلی ریخت و به من داد.شب تاریک و بارانی بود و من نزدیک کاروان سرا که رسیدم پایم لغزید و به زمین خوردم و ظرف گِلی شکست و آن چه در آن بود ریخت.
از شدت ناراحتی و غصه از زندگی سیر شدم و همان جا ایستادم و به خودم سیلی می زدم و بی اختیار با صدای بلند گریه و زاری می کردم،در همان نزدیکی خانه ای بود با دیوار های بلند و منظره زیبا،مردی از دریچه سر بیرون کرد و فریاد زد این چه سر و صدایی است که نیمه شبی راه انداخته ای و خواب را از چشم من گرفته ای،سر گذشت خود را برایش تعریف کردم،گفت این همه گریه و زاری برای این مقدار کم نقره است؟حرف او من را بیشتر سوزاند،گفتم خدا می داند که مال دنیا برایم ارزش ندارد،اما برای خودم و زن و فرزندم که از گرسنگی می میرد دلم می سوزد.
به خدا قسم در فلان سال به حج رفته بودم و ثروتم خوب بود در فلان منزل همیانی داشتم که سه هزار دینار زر و جواهر در آن بود از من گم شد و اصلا برایم مهم نبود که حالا بخواهم به خاطر این مقدار کم نقره گریه و زاری کنم،از خدا بترس و من را ملامت نکن.
آن مرد وقتی اسم همیان و آن منزل را از من شنید سوال کرد نشانی همیانت چه بود؟گریه را از سر گرفتم و گفتم این چه سوال احمقانه ای است که از من می پرسی؟!! در این گرفتاری و گرسنگی زن و بچه ام این چه سوالی است که از من می پرسی؟! مرد از خانه اش بیرون آمد و گفت دست از تو بر نمی دارم تا این که نشانه همیانت را بدهی.از روی نا چاری برایش گفتم.
آن مرد دست مرا گرفت و به خانه خود برد و به غلامان خود امر نمود،بروید زن و بچه این مرد را به منزل بیاورید و هر چه لازم دارند برایشان تهیه کنید.پس پیراهن و لباسی برای من آوردند و مرا به حمام فرستاند و به بهترین وجهی آن شب گذشت.چون صبح شد خودم را در بهترین آسایش دیدم.
آن مرد گفت چند روزی خانه ما باش تا حال خانمت بهتر شود.مدت 10 روز از ما پذیرایی کرد و روزی 10 دینار هم به من می داد،من از این همه لطف و کرم او پعد از آن مسخره ای که در اول کرده بود تعجب کرده بودم.او از من سول کرد شغلت چیست؟گفتم بازرگان هستم و کارم تجارت است،به من گفت سرمایه از من و کار از تو.قبول داری؟
گفتم با کمال میل می پذیرم.رفت و دویست دینار زر آورد و گفت در همین جا معامله کن،خوشحال شدم و مشغول تجارت شدم و هر چند روزی که سود می کردم سود را نزد آن مرد می بردم.روزی به داخل خانه رفت و همانی آورد و نزد من گذاشت،دیدم همان همیانی است که در سفر حج گم کرده بودم.
از نهایت شادی غش کردم،وقتی به هوش آمدم گفت:به خدا این همان همیانی است که در راه مکه اقتاده بود.و من پیدا کردم و چند سالی است که به زحمت این همیان را نگهداری می کنم و در همان شبی که تو نشانه اش را دادی خواستم همیانت را بدهم ولی ترسیدم که از شادی سکته کنی و از دنیا بروی و به خاطر همین به تدریج به تو پول دادم.
همانم را برداشتم و آن چه آن مرد به من قرض داده بود به او باز گرداندم و از خدای خود سپاسگزای کردم و از آن مرد تشکر کردم و به وطن خود بازگشتم.و بعد از آن دوباره روزهای خوشی به من روی آورد.
دوستان این سرگذشت یک نفر بود و ممکن است در زندگی ما هم به وجود بیاید ولی فراموش نکنیم که خداوند فرموده است«با هر سختی آسایشی است«1» و نباید در سختی هایی که برای ما به وجود می آید نا امید شویم.

http://tavasool.parsiblog.com/Posts/134/

 

يکشنبه 12/4/1390 - 9:7
خانواده

 

http://img.tebyan.net/big/1387/12/23817417217566315017798127233144148176109104.jpg

 

 

اگه در سطح جامعه خوب دقت کنید می بینید که بعضی ها فقیرند و بعضیها هم بدهکارند و بعضی از مناطق هم دچار فقر فرهنگی دینی هستند و به ذهن بعضی ها می رسه که اینها برای رفع مشکلشون باید به کجا مراجعه کنند؟ و چه کسی توی جامعه اسلامی مسئول حل اینگونه مشکلات هست؟ و ایا خداوند قانونی وضع کرده که مشکلات اینگونه افراد حل بشه؟
خداوند برای حل این مشکل راه هایی قرار داده که یکی از این راه ها واجب کردن زکات بر 9 چیز هستش: 1.گندم 2.جو  3.خرما 4.انگور (کشمش) 5. طلا  6.نقره 7.گوسفند 7. گاو  9. شتر  که مالکان اونها عد از اینکه مالشون به حد نساب که رسید و شرایط پرداخت زکات رو داشته باشند واجبه که زکات بدن، گه این زکات طبق ایه قرآن به افراد زیر پرداخت میشه و بدین وسیله مشکلشون حل میشه
إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ وَ الْعامِلینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمینَ وَ فی سَبیلِ اللهِ وَ ابْنِ السَّبیلِ فَریضَةً مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَلیمٌ حَکیمٌ (60)
زکات ها مخصوص1. فقرا و 2.مساکین و 3.کارکنانی است که برای (جمع آوری) آن زحمت می کشند، 4.و کسانی که برای جلب محبتشان اقدام می شود، 5.و برای (آزادی) بردگان 6.و (ادای دَین) بدهکاران 7.و در راه (تقویت آیین) خدا، 8. و واماندگان در راه؛ این، یک فریضه (مهم) الهی است؛ و خداوند دانا و حکیم است. 


http://ahkam1.parsiblog.com/Posts/113

يکشنبه 12/4/1390 - 8:37
شعر و قطعات ادبی

 


 

http://tajrobeh.persiangig.com/%DA%AF%D9%84%20%D8%B1%D8%B2.jpeg

محمد پادوی بزازی بود

میگن که خوشگل هم  بود

زنی می گفت که عاشقشه ولی جوون بهش محل نمی ذاشت

جوون به دام  زنه افتاد

از یه طرف آبروش در خطره و دلش هم بد جوری می خواد.

از یه طرف هم خدا رو دید که داره نگاش می کنه.

یه راه فرار پیدا کرد!!

گفت برم دستشویی و بیام !!!

وقتی اومد،

عاشق دلباخته دید ، همه جاش کثافته

هوس از سرش پرید !!

آخه عاشقش نبود ، فقط هوس کامجویی از اون جوون زیبا داشت

اما اون دیگه زیبا نبود

یه جوونی شده بود که بوی گند می داد و از همه جاش کثافت می ریخت

اما چون کاری کرده بود از کار یوسف هم سخت تر

بوی بدنش و نور دلش هنوز هم که هنوزه  فرشته ها و حوری­ها رومست کرده 

خدا هم بهش مثل یوسف علم تعبیر خواب می ده

 

http://www.tajrobehjadid1.mihanblog.com/post/20

 

شنبه 11/4/1390 - 22:49
عقاید و احکام
معنای پسر خدا بودن عیسی از دیدگاه یک ارتدوکسی
پسر خدا بودن عیسی به این معنا نیست که او خداست. عیسی تنها مخلوقیست که مستقیما به دست خدا در آسمان آفریده شد.
 خداوند متعال به کمک روح مقدس خود (روح القدس) زندگی پسرش را از آسمان به رحم دختری باکره به نام " مریم " انتقال داد چیزی که برای خداوند امکان پذیر است ولی برای انسان غیرمنطقی و غیر طبیعی است. درنتیجه  محبت خدا، مریم باردار گشت و در پی آن عیسی به عنوان انسانی کامل و بی نقص متولد گردید. (متی 1 : 18)
عیسی یک بار چنین گفت : «من باید پادشاهی خدا را در شهرهای دیگر نیز بشارت دهم، چرا که به همین منظور فرستاده شده ام.» (انجیل لوقا 4 : 43)
اصل مطب در ادامه

عیسی مسیح شکی نداشت که چه کسی است، از کجا آمد و چه آینده ای در انتظارش بود – نوشته هربرت لاکیر

عیسی حقیقتا کی بود؟ او از کجا آمده بود؟ در پی چه هدف و مقصودی بود؟ و چرا پسر خدا، خوانده شده است.

 عیسی پیش از آنکه روی زمین متولد شود، می زیست !

عیسی خودش چنین گفت : «پیش از تولد ابراهیم، من بوده ام.» (انجیل یوحنا 8 : 58) ابراهیم حدود 2000 سال پیش از تولد عیسی زندگی میکرد. ولی عیسی حتی پیش از آنکه ابراهیم، این مرد وفادار خدا زندگی کند می زیست. به راستی عیسی در کجا زندگی میکرد؟ عیسی خود میگوید : «از آسمان نزول کردم» - انجیل یوحنا 6 : 38

 پسر خدا

خداوند متعال " یهوه " پسران یا  فرشتگان بسیاری دارد. اما عیسی در میان این پسران یا فرشتگان خدا شخص منحصر به فردی است. زمانیکه عیسی روی زمین زندگی میکرد خود را" مولود خدا" خواند. (یوحنا 3 : 18) این عبارت نشانگر آنست که عیسی تنها مخلوقیست که مستقیما به دست خدا در آسمان آفریده شد. این یگانه مولود خدا، تنها مخلوقی است که با خدا در آفرینش دیگر مخلوقاتش همکاری کرد. از کجا میدانیم که چنین است؟ کلام  خدا آشکار میکند و میگوید : «اوصورت خدای نادیده است، نخست زاده تمامی آفریدگان... او قبل از همه هست و در وی همه چیز قیام دارد.» (کولسیان 1 : 15 و 17)

 از طرفی، وقتی کتاب مقدس از واژه " یگانه مولود " استفاده میکند از کلمه یونانی " مونوگنس " استفاده کرده است این واژه بمعنی " تنها نسل " یعنی فاقد برادر یا خواهر است.  و به گفته کشف الایات جامع سترانگ، کلمه مونوس به معنی یگانه و گی نومای که واژه ای ریشه ای است به معنی " بوجود آوردن "، " هستی یافتن " می باشد. به این ترتیب " مونوگنس " چنین تعریف میشود : «یگانه به دنیا آمده، مولود یگانه، یعنی فرزند یگانه» برگرفته از فرهنگنامه یونانی عهد جدید – اثر ا. رابینسون   

 بنابراین زندگی عیسی، یگانه پسر مولود، آغازی داشته است. و خدای قادر مطلق حقا میتواند به وجودآورنده او یا پدر وی نامیده شود. سپس خداوند پسران دیگری نیز بوجود آورد که به پسران یا فرشتگان خدا نامیده میشوند مانند جبرائیل، یا آدم، زیرا نیروی زندگی آنها از خدای متعال که چشمه یا منبع زندگی است، سرچشمه گرفته بود. اگر کتاب مقدس عهد جدید (انجیل) را بدقت بخوانیم می بینیم که خود عیسی مسیح، هیچوقت ادعا نکرد که خداست بلکه بارها نشان داد که آفریده ای جدا از خداست و خدایی که او را " پدر " خطاب میکند. انجیل یوحنا فصل 17 آیه 3 تأکیدی بر این ادعاست که میگوید : «تو خدای واحد حقیقی» و در یوحنا 20 : 17 خطاب به مریم مجدلیه گفت : «نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما میروم.»

عیسی در جایی دیگر گفت : «پسر از خود هیچ نمیتواند کرد مگر آنچه بیند که پدر بعمل آرد.» (یوحنا 5 : 18)

باز عیسی گفت : «تعلیم من از من نیست بلکه از فرستنده من.» (یوحنا 7 : 16) بنابراین می بینیم که عیسی از ویژگی خاصی برخوردار بود بهمین سبب است که میتوانست به جرات بگوید که پسر خدای زنده است.  

 پسر انسان

هنگامیکه عیسی بر زمین آمد از این عبارت بیش از هر عبارت دیگر در اشاره به خود استفاده کرد. بطور مثال در کتاب مقدس انجیل متی فصل 8 آیه 20  عیسی چنین گفته است : «روباهان را سوراخها و مرغان هوا را آشیانه ها است. لیکن پسر انسان را جای سر نهادن نیست.» بدین ترتیب، او نشان داد که نه فرشته ایست که به شکل انسان ظاهر شود و نه خدایی است که به انسانی تبدیل شود، بلکه او خود یک انسان بود. خوب دقت کنید که خداوند متعال به کمک روح مقدس خود (روح القدس) زندگی پسرش را از آسمان به رحم دختری باکره به نام " مریم " انتقال داد چیزی که برای خداوند امکان پذیر است ولی برای انسان غیرمنطقی و غیر طبیعی است. درنتیجه  محبت خدا، مریم باردار گشت و در پی آن عیسی به عنوان انسانی کامل و بی نقص متولد گردید. (متی 1 : 18)

 مسیح موعود

در کتاب مقدس لقب «مسیح» به معنی «مسح شده» است که در زبان فارسی رواج دارد و مسیح به زبان عبری «ماشیح» و به زبان یونانی «کرستوس» آمده است یعنی کسی که از طرف خداوند برای منظور خاصی انتخاب شود قرنها پیش از تولد عیسی، خداوند در کتاب مقدس وعده داد که مسیح را به منظور نجات بشر خواهد فرستاد. پیش از تولد عیسی، بسیاری چشم انتظار ظهور " مسیح " بودند. حتی پیامبران خدا که پیش از عیسی می زیستند نشانه هایی را برای شناسایی مسیح شرح داده بودند. این نشانه ها کمکی بود تا مردم مسیح یعنی نجات دهنده موعود را شناسایی کنند.

 برای نمونه، هفتصد سال پیش از تولد عیسی، میکاه، پیامبر خدای متعال، از طرف خدا پیشگویی کرده بود که " مسیح موعود " در بیت لحم، شهر کوچکی در سرزمین یهودا، متولد خواهد شد. (میکاه 5 : 2) عیسی در همین شهر متولد شد. (متی 2 : 1 و 3 تا 9 را بخوانید) نمونه دیگر، قرنها پیش از ظهور مسیح، در پیشگویی دانیال نبی فصل 9 آیه 25 میخوانیم که زمان ظهور مسیح در سال 29 میلادی خواهد بود. و مسیح دقیقا در این سال ظهور کرد تحقق چنین پیشگویی هایی ثابت میکند که عیسی همان مسیح موعود است.

 ماموریت اصلی عیسی چه بود؟

عیسی یک بار چنین گفت : «من باید پادشاهی خدا را در شهرهای دیگر نیز بشارت دهم، چرا که به همین منظور فرستاده شده ام.» (انجیل لوقا 4 : 43) اگر چه عیسی قدمهای خیرخواهانه بسیاری در جهت درماندگان و نیازمندان برداشت، ولی هدف اصلی او اعلام پادشاهی خدا بود. بنابراین با بررسی بر حقایق کتاب مقدس در می یابیم که عیسی با انسانهای دیگر فرق بسیار داشت. زندگی و تجربیات عیسی در آسمان به سخنانش بر روی زمین ارزش و مفهوم بیشتری می بخشید. پس جای تعجب نیست، پیامیکه عیسی مسیح اعلام کرد بر زندگی میلیونها نفر در سراسر جهان تاثیری عمیق دارد.

 

 http://www.berkah.mihanblog.com/post/41

شنبه 11/4/1390 - 10:17
اخلاق

یکی از صفات ناشایست،و ناپسند تکبر است و آن اینکه انسان خود را برتر و بالاتر از دیگری فرض کند و در رفتار و گفتارش دیگری را تحقیر نماید در حقیقت تکبر نخستین گناهی است که در جهان به وقوع پیوست گناهی که سبب شد فردی همچون ابلیس که سالیان دراز و به تعبیر امیر مومنان علی (ع)در خطبه قاصعه ،شش هزار سال -خدا را عبادت کرده بود.

به خاطر تکبر یک ساعت تمام اعمال و عبادات او بر باد رفت . بسیاری از افراد هستند که گرفتار لغزش و خطاء می شوند ، ولی هنگامیکه به اشتباه خود پی بردند باز می گردند و توبه و اصلاح می کنند .

ولی تکبر و استکبار از اموری است که حتی اجازه باز گشت بعد از بیداری را نیز به انسان نمی دهد . به همین دلیل شیطان هنگامیکه متوجه خطای خود شد تو به نکرد بلکه بر لجاجت خود افزود و سو گند یاد کرد که همه انسانها را جز عباد مخلصین خداوند گمراه سازد و به این نیز بسنده نکرد از خداوند عمر جاویدان خواست که این برنامه را تا پایان جهان ادامه دهد.

http://www.arshag.blogfa.com/post-61.aspx

شنبه 11/4/1390 - 9:35
اخلاق
کجایند اهل رجب؟ این ندائی است که فردای قیامت سر داده می شود و اهالی ماه رجب به ضیافت غفران الهی فراخوانده می شوند ، آنهایی که در دنیا قدر ماه رجب را دانسته و از فرصت های آن استفاده کرده اند، دعای پر از رمز و راز "یا من ارجوه لکل خیر و آمن سخطه عند کل شرّ..." را با حضور قلب و توجه خوانده و با تمام وجود درکش کرده اند، سحرهای رجب را باشوق برای خدا بیدار شده و راز و نیاز کرده اند، از فیض روزه این ماه بهره مند شده اند و....، شامل این ندایند.
رجب فضایی است برای پاکی، فرصتی است برای ازدیاد محبت الهی در دل، رهگذری است برای زدودن غبار گناهان از دل و مقدمه ای است برای ورود به شعبان و رجب و شعبان مقدمه ای هستند برای درک رمضان!
به اعتقاد بعضی بزرگان هر کس رجب و شعبان را درک کند لیاقت درک شب قدر را به دست آورده است. پس رجب چه فرصت مغتنمی است!  خوشا به حال آنان که از معنویت این ماه عزیز نهایت استفاده را می کنند.
در دعای ماه رجب می گوییم: "یا من یعطی من سئله، یا من یعطی من لم یسئله و ..." ای خدائی که به کسی که تو را می خواند بهش عطا می کنی، ای خدائی که به کسی که حتی تو را نمی خواند باز عطا می کنی!
این اشاره به صفت رحمانیت و رحیمیت خداوند دارد که مهربانی او شامل حال همه است، ولی عنایت ویژه اش شامل حال آنهایی است که او را می خوانند و ازش طلب می کنند و خوشا به حال آنان که او را می خوانند، بعضی ها طلب خود را می گیرند ولی عده ای به ظاهر دست خالی بر می گردند ولی خدای رحیم طلب آنها را برای روزی که محتاج ترند ذخیره کرده است. آنهایی که دعایشان قبول نمی شود روز قیامت وقتی نامه اعمال خود را می نگرند حسنات زیادی را می بینند که از زیادی آن تعجب می کنند! عرض می کنند این چه حسنات و نیکی هایی است که ما خبر نداریم؟ جواب می شنوند که این ثمره همان دعاهایی است که از خدا خواستید ولی اجابت نشد!
امام صادق علیه السلام می فرماید: وقتی بندگان این لطف خدا را می بینند، می گویند کاش هیچ یک از دعاهایمان در دنیا مستجاب نشده بود.
ای خدای مهربان داده و نداده ات را شکر که همه از لطف بیکران توست.
http://www.roshd.mihanblog.com/post/57
شنبه 11/4/1390 - 9:1
شعر و قطعات ادبی

 

 http://dinist.com/sites/default/files/images/bankemadahi/halifars201062404411856_0.jpg

مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود.
http://dinist.com/content

شنبه 11/4/1390 - 8:15
عقاید و احکام
با سلام خدمت دوستان درباره رقصیدن حرف زدم. اما درباره هنر بودن رقص باید بگم که واقعا یه هنر هست اما از اون دسته هنرهای هفتگانه مشهور نیست ولی درتقسیم بندی ارسطو در کتاب بوطیقا (1)جز هنر هست.اما باید بدونیم که اسلام نه با «هنر» به طور كلى مخالفه و نه هر «هنرى» را مى‏پذیرد بلكه اساسا فلسفه خاصى در رابطه با هنر هست. به عبارت دیگر هر هنرى كه در مسیر خیر و سعادت و كمال انسان قرار بگیره مطلوب اسلامه و هنرى كه در جهت عكس آن به كار بره از نظر اسلام مطرود هست.


گاهی انسان از هنر برای ارضا خودش استفاده میکنه در حالی که به اطراف و اثر گذاری هنرش هیچ فکری نمیکنه!من فکر میکنم هنر رقص و حرکات موزون از همین قبیله یا اکثرا اینگونه هست.
غفلت از مهمترین عوامل حرام بودن رقص هست هرچند خود شخص این ادعا کنه که با رقص من به خدا میرسم یا موجب کمال من میشه یا شخصیته منو بالا میبره! این توهمی است که در خیلی از موضوعاتی که شرع اونا رو حرام کرده به ما دست میده چرا که ما فلسفه حرام بودن رو نمیدونیم .
مرز بین عقل و وهم بسیار باریک هست. اینجاست که وحی و تعالیم دینی به عقل کمک میکنه که بدون اونی که ما کار عقلی میدونستیم وهم هست. رسول خدا (ص) مى‏فرمایند: «انهاكم عن الزَفْن» یعنى من شما را از رقص نهى مى‏كنم.
تحقیق بنده درباره اونایی که اهل رقص هستند اینه که رقیصدن برای شوهرانشان جذابیت بسیار کمتری داره تا برای غیر همسر درحالی که میدانیم رقصیدن برای همسر حرام نیست!پس معلوم میشه در رقصیدن برای غیر همسر مساله دیگه ای در وجود ما شکل میگیره که به مسایل نفسانی برمیگرده.
1.سایت ویکی پدیا بخش هنرهای زیبا

http://www.ghatreh.mihanblog.com/post/100
جمعه 10/4/1390 - 19:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته