• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 37
زمان آخرین مطلب : 4548روز قبل
اخلاق

یه باغ خیلی زیبا داریم

دو روش هم داریم تا نذاریم این باغ آتیش بگیره:

اولیش این که یه چوب کبریت بندازیم توی یه گوشه باغ تا یه آتیش کوچیک روشن بشه، اون آتیش رو خوب باد بزنیم تا شعله ور بشه،  بعد هم با یه سطل آب هی خودمون رو به آب و آتیش بزنیم تا اون رو خاموش کنیم!!!!

ولی روش دوم هم این که از اول اون چوب کبریته رو نندازیم.

به نظرت کدومش بهتره ؟؟؟؟

حالا دو روش برای دوری از گناه هست:

اولیش این که  به اون چیزی که شهوتمون رو تحریک می کنه نگاه کنیم ، بعد هم هی بهش فکر کنیم و وقتی که دیگه شهوت زد به سرمون از خودمون بخوایم که گناه نکنیم!!!!

دومیش هم این که از اول اون نگاهه رو نکنیم.

به نظرت کدومش بهتره ؟؟؟؟

در ضمن الان تو فیلما (چه  ایرانی چه خارجی) روش اول رو ترویج می کنن!!!!

ولی....

http://www.tajrobehjadid1.mihanblog.com/post/19

سه شنبه 21/4/1390 - 6:4
عقاید و احکام

 

معاد در یهودیت
در هیچ جای تورات سخنی از معاد به معنی بازگشت به عالم آخرت نیامده است. البته در مواردی کلمه ی آخرت آمده است ولی مراد از آن عاقبت دنیوی است نه آخرت اصطلاحی. امّا در کتاب تلمود که سنّت شفاهی یهود است از معاد به فراوانی سخن گفته شده است. برخی از فرق یهود مثل فرقه صدوقیان که منقرض شده اند معاد را قبول نداشتند ولی فرقه فریسیان که اکنون وجود دارد معاد را باور دارد. البته برخی از علمای این فرقه معاد را به معنی بازگشت دوباره به دنیا می انگارند ؛ ولی برخی دیگر معاد را بازگشت به عالمی دیگر می دانند. یهودیان کنونی به روح نیز اعتقاد داشته و به حیات روح بعد از مرگ ایمان دارند.
اختلاف عظیم دیگر در بین علمای یهود این است که آیا معاد برای همه افراد است یا تنها برای بعضی از انسانهاست؟ بعضی از علمای یهود قائل به این هستند که معاد برای همه مردگان است ؛ ولی برخی دیگر معاد را مختص یهودیان می دانند. عده ای دیگر گفته اند حتی یهودیانی که لیاقت و امتیازات لازم را کسب نکرده باشند نیز از پاداش زندگی بعد از مرگ محروم خواهند بود. اما اینکه یهود معاد را جسمانی می داند یا روحانی؟ از مجموع نوشته های آنها معاد جسمانی استفاده می شود گرچه در نحوه ی این معاد جسمانی اختلافاتی بین علمای آنها وجود دارد. مثلا پیروان مکتب شمای می گویند شکل یافتن انسان در جهان آینده مانند شکل یافتن او در این جهان نخواهد بود در این جها ن شکل یافتن بدن از پوست و گوشت شروع شده و با رگها و استخوانها خاتمه می یابد ولی در جهان آینده بر عکس از رگها و استخوانها آغاز و با پوست و گوشت پایان می پذیرد.(گنجینه ای از تلمود ص368 نقل از حزقیال 8:37) اما پیروان مکتب هیلل می گویند شکل پذیرفتن بدن انسان در چهان آینده مانند شکل یافتنش در این جهان خواهد بود یعنی از پوست و گوشت شروع شده و با رگها و استخوانها خاتمه می یابد.
سوال دیگر که در بین علمای یهود درباره رستاخیز مطرح است درباره افرادی است که در این دنیا دارای نقایص جسمانی بوده اند آیا در آخرت هم این نقایص جسمانی را دارند یا خیر. علمای یهود با استناد به برخی موارد از تورات و منابع دیگر قائل شده اند که با همان نقایص جسمانی برانگیخته می شوند. مثلا در کتاب جامعه سلیمان نقل شده که نسلی میرود و نسل دیگری می آید در شرح کلین جمله علمای یهود در تلمود می گویند یک نسل همان طور که می رود همانگونه نیز باز می گرد و اگر کسی با پای لنگ یا چشم کور از دنیا رفت با پای لنگ و چشم کور برانگیخته خواهد شد.(جامعه سلیمان 4:1) و قائلند که مأمور واقعه عظیم رستاخیز ایلیاس (الیاس) نبی است چنانچه در میشاسوطا جلد 9 ص15 نقل شده که رستاخیز مردگان توسط ایلیا عملی خواهد شد.
از تفحصّ در آثار یهودیان چنین بر می آید که آنها به عالم قبر(عالم برزخ) به آن شکل که مسلمانان اعتقاد دارند ، معتقد نیستند. در اعتقادمسلمین و بویژه شیعه انسان در عالم برزخ صرفاً موجود روحانی نیست بلکه دارای بدنی متناسب با عالم برزخ است که از نظر شکل ظاهری شبیه بدن مادّی است. فلاسفه اسلامی این کالبد برزخی را با الهام از روایات اهل بیت (ع) جسم مثالی نامگذاری کرده اند. امّا در اعتقاد یهودیان چنین مطالبی دیده نمی شود.
معاد در مسیحیت:

مسیحیان نیز اجمالاً به معاد اعتقاد دارند ، لکن معاد آنها تفاوتهای فاحشی با معاد مسلمین دارد. به اعتقاد مسیحیان ، عیسی مسیح (خدای مجسّم) بعد از کشته شدن و دفن شدن دوباره از قبر خود برخاست و به آسمانها رفت. مسیحیان معتقدند آن حضرت دوباره به زمین برخواهد گشت و رستاخیز را در زمین بر پاخواهد نمود. سپس مردم را داوری خواهد نمود و گروهی را به جهنّم و گروهی را به فردوس خواهد فرستاد. از مجموع کلمات کتاب مقدّس چنین بر می آید که رستاخیز مورد نظر مسیحیان کاملاً روحانی است و بعد از داوری خبری از عذاب و لذّت جسمانی نیست.(ر.ک:متّی 30:22) به هر حال در اعتقادات مسیحیان اثری از آنچه مسلمین عالم قبر و برزخ می نامند به چشم نمی خورد.حتی معاد در نگاه آنان از جهاتی شبیه به رجعت می باشد.
برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه فرمایید:
ــ تاریخ ادیان ، علی اصغر حکمت
ــ درآمدی بر تاریخ و كلام مسیحیت ، تألیف محمد رضا زیبائی نژاد.
ــ تاریخ جامع مسیحیت ، جان بی ناس ، ترجمه علی اصغر حکمت
ــ آشنایی با ادیان بزرگ ، حسن توفیق
ــ كلام مسیحی ، تألیف توماس میشل ، ترجمه حسن توفیق منبع: http://dineslam.mihanblog.com/post/1314

مطلبی مشابه :
آیا تفاوتی در دیدگاه اهل کتاب با مسلمانان درباره معاد و قیامت وجود دارد؟لطفا توضیح دهید.اگر کتابی در این زمینه وجود دارد معرفی نمایید؟
برای روشن شدن پاسخ باید در دو بخش جداگانه بحث شود:
الف) معاد در بین یهود:
در این زمینه سه سوال مطرح می شود. آیا یهودیان اساسا معاد و رستاخیز را قبول داشتند یا خیر؟بر فرض قبول آیا جزو اصول آنها است یا خیر؟و آیا به معاد جسمانی قائلند یا روحانی؟
قبل از پرداختن به جواب این سوال ها ذکر این نکته لازم است که اولا به تصریح قرآن کریم و شهادت تاریخ دین یهودیت و مسیحیت دچار تحریف شده است. ثانیا این دو دین دارای فرقه های بسیار گوناگون و متنوع هستند که گاه دارای آرای متناقض در یک زمینه هستند.

در مورد اعتقاد یهودیان به رستاخیز آقای دکتر جواد مشکورد در دو مورد از کتاب خلاصه ادیان تصریح می کند بر اینکه بر خلاف مسلمین و نصاری، یهودیان اعتقاد روشنی به آخرت و روز جزا ندارند و سزا و جزای اعمالشان را بیشتر در این جهان می دانند و اعتقاد به رستاخیر که در دین ایشان ذکر شده اعتقادی قدیم نیست و چنانجه از پیش گفتیم این عقیده را پس از آزادی ایشان از اسارت بابل به دست کورش از نشست و برخاست با ایرانیان زرتشتی فرا گرفتند.(خلاصه ادیان، دکتر محمد جواد مشکور، ص134 و 142) لیکن در کتاب گنجینه از تلمود (احادیث ... در سال 216 م توسط دانشمندی یهودی بنام رابی یهودا همراه یکصد و پنجاه تن از علما یهود جمع آوری شد و میشتاه نامیده شد چون کتاب میشتاه نیاز به شرح داشت علمای یهود بر آن شرحی نوشتند به نام گمارا از ترکیب میشتاه با گمارا کتابی عظیم در بیان عقاید یهودیت بوجود آمد که معروف است به تلمود) که به صورت تفصیلی به این بحث پرداخته استفاده می شود که یهودیان معتقد بر معاد هستند و معاد جزو اصول دین آنهاست. نویسنده در این کتاب تصریح می کند که در تعلیمات دینی دانشمدان یهود هیچیک از موضوعات مربوط به جهان آینده مانند اعتقاد به رستاخیز مردگان دارای اهمیت نیست اعتقاد به رستاخیر یکی از اصول دین و ایمان یهود است و انکار آن گناهی بزرگ محسوب می شود در تلمود چنین آمده است:«کسی که به رستاخیز مردگان معتقد نباشد و آن را انکار کند از رستاخیز سهمی نخواهد داشت»(گنجینه ای از تلمود، ص362، نقل از سنهدرین 90 الف) لیکن باید گفت این اعتقاد گروهی از یهودیان به نام فرسیان است حال اگر گروهی دیگر به نام صادوقیان چنین تعلیم می داند که با مردن جسم روح نیز معدوم می شود و مرگ پایان موجودیت انسان است و دلیل صادوقیان بر رد رستاخیز مردگان این بود که در اسفار پنجگاه تورات ذکری از این موضوع به میان نیامده در مقابل فرسیان مخالفت کرده و مواردی را ذگر کرده اند که تورات اشاره به مسئله رستاخیز دارد که فعلا جای تفصیل نیست.

اختلاف عظیم دیگر در بین علمایی از یهود که معتقد به معاد هستند واقع شده که آیا معاد برای همه افراد است؟بعضی قائلند برای همه مردگان و برخی معاد را مختص یهودیان دانسته و عده دیگر محدود تر از این گفته اند که حتی یهودیانی که لیاقت و امتیازات لازم را کسب نکرده باشند از پاداش زندگی بعد از مرگ محروم خواهند بود.

اما در باره اینکه معاد را یهود جسمانی می داند یا روحانی از مجموع نوشته های آنها معاد جسمانی استفاده می شود گرچه در نحوه این معاد جسمانی اختلافاتی دارند.

مثلا پیروان مکتب شمای می گویند شکل یافتن انسان در جهان آینده مانند شکل یافتن او در این جهان نخواهد بود در این جها ن شکل یافتن بدن از پوست و گوشت شروع شده و با رگها و استخوانها خاتمه می یابد ولی در جهان آینده بر عکس از رگها و استخوانها آغاز و با پوست و گوشت پایان می پذیرد.(گنجینه ای از تلمود ص368 نقل از حزقیال 8:37) اما پیروان مکتب هیلل می گویند شکل پذیرفتن بدن انسان در چهان آینده مانند شکل یافتنش در این جهان خواهد بود یعنی از پوست و گوشت شروع شده و با رگها و استخوانها خاتمه می یابد.
سوال دیگر که در بین علمای یهود درباره رستاخیز مطرح است درباره افرادی است که در این دنیا دارای نقایص جسمانی بوده اند آیا در آخرت هم این نقایص جسمانی را دارند یا خیر. علمای یهود با استناد به برخی موارد از تورات و منابع دیگر قائل شده اند که با همان نقایص جسمانی برانگیخته می شوند. مثلا در کتاب جامعه سلیمان نقل شده که نسلی میرود و نسل دیگری می آید در شرح کلین جمله علمای یهود در تلمود می گویند یک نسل همان طور که می رود همانگونه نیز باز می گرد و اگر کسی با پای لنگ یا چشم کور از دنیا رفت با پای لنگ و چشم کور برانگیخته خواهد شد.(جامعه سلیمان 4:1) و قائلند که مأمور واقعه عظیم رستاخیز ایلیاس (الیاس) نبی است چنانچه در میشاسوطا جلد 9 ص15 نقل شده که رستاخیز مردگان توسط ایلیا عملی خواهد شد.
حاصل سخن:
از مطالبی که ذکر کردیم به دست می آید که در تورات نص صریحی بر معاد نیست بلکه اشاراتی است که بعضی دلالت آنها بر معاد پذیرفته بعضی انکار کرده لهذا وجود معاد در بین علمای یهود خصوصا یهود اوایل محل اختلاف است و ثانیا فرقه ای که قائل به معاد هستند آنرا جزء اصول دانسته و لیکن در اینکه آیا برای همه است یا بعضی افراد اختلاف داردند و ثالثا از نفل های که در آخر از فرقه شمای و هیلل بیان کردیم روشن شد که معتقدین به معاد از یهود معاد را جسمانی می دانند نه روحانی.
(برای یافتن مستندات این مطالب می توانید به کتاب افتخار اسلام به سایر ادیان تألیف محمد صادق فخر الاسلام ص129 به بعد و کتاب گنجنه ای از تلمود ص362 به بعد و کتاب خلاصه ادیان ص134 به بعد مراجعه فرمائید.)
ب) معاد در مسیحیت:
آنچه از کتاب مقدس و کتبی که درباره مسیحیت نوشته شده به دست می آید این است که همه مسیحیان معتقد به رستاخیز هستند و در باره اینکه رستاخیز از اصول است یا خیر، علمای مسیحی آن را جزء اصول می دانند لیکن برتراند راسل در کتاب «چرا مسیحی نیستم» می گوید اعتقاد به دوزخ پیرو دستور شورای خصوصی، هرچند که اسقف اعظم کانت بری و اسقف اعظم پورت آن را به رسمیت نشناختند، جزء اصول اعتقادی مسیحیت نمی باشد لیکن در تعالیم اساسی کتاب مقدس و به تصریح یونس و دیگر رسولان جزء اصول اعتقادی محسوب می شود.(انجیل مرقس باب9 آیه 43-49، یوحنا باب 5 آیه 20-27، رساله اولای یونس باب 15 آیه 15) اما در باره اینکه معاد جسمانی است یا روحانی از مواضع متعدد از کتاب مقدس تصریح به جسمانی بودن معاد شده چنانچه شیخ محمد صادق فخر الاسلام در کتاب افتخار اسلام بر سایر ادیان می گوید:«اقرار به معاد و حشر جسمانی از ضروریات دین نصاری و مجمع علیه جمیع فرق ایشان است و در این مسئله با ما هیچ اختلافی ندارند و اقرار به حشر جسمانی مخصوص علیه اناجیل است در مواضع کتبره.» و ایشان شش مورد از مواردی را که در اناجیل مختلف تصریح به جسمانی بودن معاد است ذکر می فرمایند.افتخار اسلام ...، شیخ محمد صادق فخر الاسلام ص120) لیکن نکته ای که لازم به یادآوری است که ولو علمای مسیحی و اناجیل تصریح به جسمانی بودن معاد دارند ولی درباره لذات و آلام می گویند در قیامت لذت و درد روحانی است که این خود یکی از موارد تناقض در عقابه مسیحیت است.(همان، ص121)
شایان ذکر است که گروهی از متألهین لیبرال و نوارتدکس واقعیتهای کتاب مقدس را انکار و قائل به روحانیت معاد شده اند.
مسئله دیگری که نباید از آن غفلت کرد مسئله رستاخیز حضرت مسیح در بین نصاری است که قائلند مسیح مرد و بعد از مرگ زنده شد و این رستاخیز جسمانی بود که بر این مطلب از موارد متعددی از اناجیل تصریح شده است.(انجیل یوحنا 1/23، مرقس 15/45، مثی 28/9، لوقا 24/34 و یوحنا 20/25 و موارد دیگر) که این مسئله رستاخیز مسیح نباید با مسئله معاد خلط شود.
برای مطالعه بیشتر می توانید در باره معاد در کیش یهود به کتابهای خلاصه ادیان تألیف راب ترجمه امیر فریدونی گرگانی و درباره مسیحیت به کتاب های درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت تألیف محمد رضا زیبائی نژاد، کلام مسیحی تألیف توماس میشل ترجمه حسن توفیق و منابع دیگر مراجعه فرمایید.

منبع:
http://www.jawab.ir 1

 http://www.berkah.mihanblog.com/post/32

دوشنبه 20/4/1390 - 5:55
داستان و حکایت
شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد. دختر گفت: شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و محمد به مطالعه خود ادامه داد.

از آن طرف چون این دختر فراری شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا فرار کرده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش نکردند.
http://www.ta-asman.blogfa.com/post-47.aspx
يکشنبه 19/4/1390 - 20:46
عقاید و احکام

 

 

گذشته از این، معاصر او «ذهبى» كه از نویسندگان بزرگ‏ در قرن هشتم هجرى است و آثار ارزنده‏اى در تاریخ و رجال دارد، در نامه دوستانه‏اى كه به او نوشته، او را در اشاعه فساد و ضلالت همتاى حجاج خوانده است این نامه را مؤلف «تكملة السیف الصیقل» صفحه 190 در كتاب خود آورده است و مرحوم علامه امینى نیز متن آن را در جلد پنجم، «الغدیر» صفحه 87- 89 نقل كرده است.

علاقمندان مى‏توانند به آنجا مراجعه كنند.

غائله «ابن تیمیه» با مرگ او در سال 728 در زندان شام فروكش كرد و شاگرد معروف او «ابن القیم» هر چند به ترویج افكار استاد خود پرداخت ولى در زمانهاى بعد اثرى از چنین افكار و آراء نبود.

ولى آنگاه كه فرزند «عبد الوهاب» تحت تأثیر افكار «ابن تیمیة» قرار گرفت و آل سعود براى تحكیم پایه‏هاى امارت خود در منطقه «نجد» به حمایت از او برخاستند بار دیگر عقاید موروثى از ابن تیمیه در مغز برخى از مردم نجد جوانه زد و به دنبال تعصب‏هاى خشك و متأسفانه به نام «توحید» سیل خون تحت عنوان جهاد با كافران و مشركان به راه افتاد و هزاران هزار از مرد و زن و كودك قربانى آن شدند و بار دیگر فرقه جدیدى در جامعه مسلمین پدید آمد و تأسف از روزى افزایش یافت كه حرمین شریفین در قبضه این گروه در آمد و نجدى‏هاى وهابى بر اثر سازش با بریتانیا و دیگر ابرقدرت‏هاى وقت، بر اساس متلاشى شدن امپراطورى عثمانى و تقسیم كشورهاى عربى میان ابرقدرت‏ها، بر مكه و مدینه و آثار اسلامى دست یافتند و در هدم آثار و اصالت‏ها و ویرانگرى قباب و قبور و بیوت الهى بیش از حد كوشش كردند.

                        نقدى بر وهابیت (آیین وهابیت )، ص: 36

در این موقع علماء شیعه در نقد آراء عبد الوهاب دوشادوش علماء اهل سنت كوششهاى فراوانى انجام دادند و هر دو گروه به نحو احسن جهاد منطقى و علمى را آغاز كردند.

نخستین ردى كه از طرف علماء اهل سنت بر عقاید محمد عبد الوهاب نوشته شد كتاب «الصواعق الالهیة فی الرد على الوهابیة» نگارش سلیمان بن عبد الوهاب برادر «محمد بن عبد الوهاب» است.

نخستین كتابى كه از طرف علماء شیعه بر رد عقاید محمد ابن عبد الوهاب نوشته شد كتاب «منهج الرشاد» است و مؤلف آن شیخ بزرگوار مرحوم شیخ جعفر «كاشف الغطاء» است كه در سال 1228 در گذشته است، وى این كتاب را در پاسخ رساله‏اى كه یكى از امراء آل سعود به نام «عبد العزیز بن سعود» براى او فرستاده بود نوشت و در آن رساله مجموع عقاید محمد بن عبد الوهاب را جمع نمود و این كتاب در سال 1343 هجرى قمرى در نجف چاپ شده است پس از این شخصیت، نقدهاى علمى فراوانى به تناسب حركت‏هاى وهابى‏گرى در منطقه نگارش یافته و قسمت مهم آنها چاپ شده است ولى اكنون حركتهاى وهابى بر اثر ثروت هنگفتى كه آل سعود از طریق فروش نفت به چنگ مى‏آورند افزایش یافته و سال و ماهى نیست كه از طرف أبو جهل و أبو لهب‏هاى زمان كه كعبه را در قبضه دارند به گونه‏اى به مقدسات اسلامى حمله نشود و هر روز به نحوى آثار اسلامى از بین نرود چیزى كه حركت آنها را تند ساخته، همان اشارت‏هاى زیر پرده‏اى اربابان غربى آنها است كه از وحدت مسلمین بیش از كمونیسم بین المللى مى‏هراسند و چاره‏اى جز این نمى‏بینند كه به بازار مذهب تراشى و دین سازى داغى بخشند و بخشى از پول‏

                        نقدى بر وهابیت (آیین وهابیت )، ص: 37

نفتى كه به دولت وهابى «سعودى» مى‏پردازند از این طریق نفله كنند و سرانجام از وحدت مسلمین به شدت جلوگیرى نمایند و آنها را مشغول تكفیر و تفسیق یكدیگر سازند.

ما در این رساله كوشش نمودیم كه عقاید آنان را روى دایره بریزیم و با نیش قلم پرده‏هاى ابهام را بالا بزنیم و روشن سازیم كه عقاید تمام مسلمانان جهان مأخوذ از كتاب و سنت است و اعمال و حركتهاى ضد فطرى وهابیها بر خلاف قرآن و سنت رسول گرامى اسلام (صلّى اللّه علیه و آله) مى‏باشد و در این مورد از خلاصه گوئى پیروى مى‏نمائیم.

                        نقدى بر وهابیت (آیین وهابیت )، ص: 38

فصل دوم وهابیان و تعمیر قبور اولیاء خدا

از مسائلى كه «وهابیان» درباره آن حساسیت خاصى دارند مسأله تعمیر قبور، و ساختن بنا بر روى قبور پیامبران و اولیاء الهى و صالحان است.

براى نخستین بار این مسأله را «ابن تیمیه» و شاگرد معروف او «ابن القیم» عنوان كرد و بر تحریم ساختن بناء، و لزوم ویرانى آن، فتوى داده‏اند.

 «ابن القیم» در كتاب «زاد المعاد فی هدى خیر العباد» «1» چنین مى‏گوید:

 «یجب هدم المشاهد التّى بنیت على القبور، و لا یجوز إبقاءها بعد القدرة على هدمها و إبطالها یوما واحدا» «2».

در سال 1344 هجرى قمرى كه سعودى‏ها بر مكه و مدینه و اطراف آن تسلط پیدا كردند، به فكر افتادند كه براى تخریب مشاهد بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر مستمسكى به دست آورند

(1) زاد المعاد ص 661

 (2) ویران كردن بنایى كه روى قبور ساخته شده است واجب است و پس از قدرت بر هدم و ویران كردن آن، ابقاء آنها به همان صورت حتى یك روز هم جایز نیست.

 http://www.shakheshytan.blogfa.com/post-169.aspx

يکشنبه 19/4/1390 - 19:10
سخنان ماندگار
جواب سلام را با علیک بده .

جواب تشکر را با تواضع

جواب کینه را با گذشت

جواب بی مهری را با محبت

جواب ترس را با جرات

جواب دروغ را با راستی

جواب دشمنی را با دوستی

جواب زشتی را به زیبایی

جواب توهم را به روشنی

جواب خشم را به صبوری

جواب سرد را به گرمی

جواب نامردی را با مردانگی

جواب همدلی را با رازداری

جواب پشتکار را با تشویق

جواب اعتماد را بی ریا

جواب بی تفاوت را با التفات

جواب یکرنگی را با اطمینان

جواب مسئولیت را با وجدان

جواب حسادت را با اغماض

جواب خواهش را بی غرور

جواب دورنگی را با خلوص

جواب بی ادب را با سکوت

جواب نگاه مهربان را با لبخند

جواب لبخند را با خنده

جواب دلمرده را با امید

جواب منتظر را با نوید

جواب گناه را با بخشش

و جواب عشق چیست جز عشق؟

هیچ وقت ،هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار.

        مطمئن باش هر جوابی بدهی یک روزی، یک جوری ،یک جایی به تو باز می گردد.

        پس مواظب باش که چه جوابی می دهی .
 http://www.ta-asman.blogfa.com/post-36.aspx
شنبه 18/4/1390 - 9:32
طنز و سرگرمی

 


طبق نظرات دوستان عزیز تا اینجا میتونیم به این نتیجه برسیم که دلایل رو آوردن به ماهواره صرفا به خاطر دیدن ماه پاره ها نیست، بلکه میتونه دلایل مختلفی داشته باشه:
ا- با خبر شدن از دنیا(مثل اینکه دنیا چند سالشه؛ شماره همراهش چنده،موهاش چه رنگیه...)
2- استفاده از برنامه های جذاب مثبت:
  • تحقیقات (مثلا تحقیق در مورد مسائل زنان)
  •  مسائل دینی (و اینکه تو ایران که مسائل دینی مطرح میشه نگاه نمی کنیم دلیل بر حذف این گزینه نمیشه؛ چون فرق میکنه دیگه)
  •  ورزش (البته مردا که اصلا روشون نمیشه به ورزش خانوما نگاه کنند)
  • آشپزی (چون ماهواره ماهیتابه ای است که انسانهای خام رو پخته میکنه و شاعر هم به همین اشاره داره: خام شدم پخته شدم سوختم)
  •  سرگرمی (مثلا دیدن صحنه های سرگرم کننده و تفریحات کاملا سالم و تاریخ نگذشته با آرم وزارت بهداشت)
  • فیلم (ارشادی )
  • انیمیشن (دیدن آن برای کودکان زیر 18 سال ممنوع)
  • مستند (مثل مستند مرده های متحرک یا پادشاهان پابرهنه)
  • اخبار دنیا (چون خبرنگارهای دنیا کمیته حقیقت یابند)


3- استفاده از برنامه های نیمه مبتذل 
(مخصوص عزیزان نوباوه؛ ببخشید نوبالغ)
4- استفاده از برنامه های مبتذل 
(مخصوص عزیزان چشم و گوش باز شده یا بعد از بلوغ)
(که البته به قول یکی از رفقا اونهایی که به سمت گزینه 3و4 میرن هم شاید اگر رسانه ملی تشنگی اونها را با آب زلال برطرف میکرد الان نمک گیر و معتاد آبهای آلوده نمیشدن و الان لازم نبود بعضی از ما بهترون به اونها بگن که یا لقمت حرومه یا نطفت)
5- عدم صداقت در داخل و شبکه های داخلی
6- تنوّع وحشتناک و امکان انتخاب گزینه مورد نظر در بین شبکه های مختلف 
(البته اگه در انتخاب زیاد سخت گیرید توصیه میکنم ماهواره نخرید)
7- تنها استفاده از شبکه های استانی و بهره مندی از تصویری بسیار واضح و شفاف 
(از این قشر کاملا پاک التماس دعای مخصوص داریم مخصوصا لحظاتی که ایشان با ماهواره خلوت کرده و به مناجات شعبانیه گوش میدهند)
8- مشکلات اقتصادی و عدم رعایت عدالت در کشور 
(البته اصلا جای نگرانی نیست چون مشکلات، اگه میمش رو برداری میشه شکلات، همانطور که آدم هم اگه الفش رو برداری یه دم بیشتر براش نمیمونه و حرفت چارلز داروین پس از سالها به اثبات میرسه)
9- زدگی از کار داعیه دارن مسائل اسلامی و تناقض رفتار ایشان با گفتار آنها 
(واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند...)


مردم بیشتر بخاطر چه گزینه هایی سراغ ماهواره میرن و چه گزینه هایی تقریبا منتفیه؟

 http://www.nm-leyla.mihanblog.com/post/77

شنبه 18/4/1390 - 7:1
عقاید و احکام

 

 

علمای اهل سنت كراراً اشاره می‏كنند: «پیامبر اكرم (ص) وصیّت در مورد خلافتِ بعد از خودشان نكرده‏اند، و شیعه هیچ گونه دلیلی بر آن ندارد.» سئوال این است كه آیا پیامبر (ص) عقلًا و شرعاً مجاز بوده است كه برای خود جانشین تعیین نكند و یا در مورد تعیین جانشین مرتكب غفلت یا نسیان شده باشد؟!

جواب اجمالی:

1- اهمیت وصیت اولًا از آیاتی در قرآن كه تصریح به این امر دارند فهمیده می‏شود و ثانیاً از كلام خود پیامبر اكرم (ص)، كه وصیت برای هر مسلمان را یك حق می‏دانند.

2- كسی كه شایستة جانشینی پیامبر (ص) برای هدایت امت اسلامی بود، بنابر آیة قرآن آل و اهل بیت پیامبر (ص) می‏باشد و پیامبر (ص) خود افضل پیامبران بود و آل او هم افضل از آل دیگر پیامبران می‏باشند.

3- چگونه قابل قبول است كه پیامبر (ص) برای خود جانشین تعیین نكرده است اما ابابكر برای خود جانشین تعیین كرده است؟!

جواب تفصیلی:

با كمی دقت و تفحص در آثار و اخبار و تاریخ، هیچ پیامبری را نمی‏یابیم كه از دنیا رفته باشد و برای خود جانشینی تعیین نكرده باشد. این موضوع از كلام خود پیامبر اكرم (ص) فهمیده می‏شود، كه در روایتی هیثمی از سلمان نقل می‏كند: «قلت: یا رسول الله، ان لكل نبی وصیاً فمن وصیك؟ فسكت عنّی فلمّاكان بعد رآنی. فقال: یا سلمان فأسرعت الیه، قلت: لبیك، قال: تعلّم من وصیّ موسی (ع) قال: نعم، یوشع بن نون. قال: لِمَ؟ قلت: لانه كان اعلمهم یومئذ (قال) فان وصیی وموضع سرّی و خیرمن اترك بعدی و ینجز عدتی ویقضی دینی علی بن ابی طالب.» (1) مبنی بر اینكه وصی رسول خدا (ص)، حضرت علی بن ابی طالب (ع) است.

همچنانكه خداوند در قرآن می‏فرماید: «و وصی بها ابراهیم بنیه و یعقوب یابنیَّ انّ الله اصطفی لكم الدین فلا تموتن الّا و انتم مسلمون» (2) یعنی: «ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر) فرزندان خود را به آیین، وصیت كردند و (گفتند) فرزندان من! خداوند این آیین پاك را برای شما برگزیده است؛ و شما جز به آیین اسلام از دنیا نروید.» و نیز در آیات دیگر می‏فرماید: «كتب علیكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خیراً الوصیه للوالدین والاقربین حقاً علی المتقین، فمن بدله بعدما سمعه، فانما اثمهُ علی الذین یبدلونه» (3) یعنی: «بر شما نوشته شده، هنگامی كه یكی از شما را مرگ فرا می‏رسد، اگر چیز خوبی از خود برجای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیكان، به طور شایسته وصیت كند. پس كسی كه بعد از شنیدنش آن را تغییر دهد، گناه آن، تنها بر كسانی است كه آن (وصیت) را تغییر می‏دهند.»

پیامبر (ص) هم می‏فرماید: «ما من حق امری مسلم ان یبیت الا وصیّته تحت راسه.» (4) یعنی: «آنچه از حقوق هر مرد مسلمان است اینكه، نخوابد مگر وصیتش زیر سرش باشد.» و در جای دیگر می‏فرماید: «من مات بغیر وصیتی، مات میة جاهلیته.» (5)

این آیات و اخبار در تحریص امر كردن به وصیت وارد شده است تا عظمت آن را مشخص نماید؛ و به سادگی نمی‏توان از كنار این همه تصریح در مورد وصیت گذشت. از طرفی به حكم این آیة قرآن كه می‏فرماید: «أتامرون الناس بالبرّ وتنسون انفسكم» (6) یعنی: «آیا مردمان را به نیكویی دعوت می‏كنید در حالی كه نفس‏های خود را فراموش می‏كنید.»، باید گفت آنچه پیامبر (ص) امت را به لفظ عام امر فرمود، كه امر پیامبر (ص) هم مطابق امر خداوند متعال است؛ پس باید خود نیز به آن امر قیام كرده باشد، چرا كه او خود از مكلّفین در برابر اوامر الهی است و لفظ عام او را هم شامل می‏شود.

پس اگر پیامبر (ص) وصیت نكرده باشد، مطابق دستور این آیات رفتار ننموده است و این درحالی است كه پیامبر (ص) حاوی و هادی وحی است و از هرگونه عیب و اشتباه مصون و محفوظ است. اما اگر پیامبر (ص) وصیت كرده باشد پس كسی نمی‏تواند آنرا تبدیل كند؛ چرا كه مطابق آیة گذشته، گناه آن را بر گردن گرفته است.

حال كه محرز و مسلم گشت پیامبر (ص) هم مانند دیگر افراد حق وصیت كردن دارد و اگر این حق را از خود سلب كرده باشد تناقض میان كلام و عملش به وجود می‏آید و نیز متناقض با آیات قرآن است، پس نهایتاً اینكه آن حضرت وصیت كرده است، از جمله وصیت‏های آن حضرت، بلكه مهمترین و اساسی‏ترین آنها، باید وصیت بر جانشینی رسالت خویش و ادامة راه هدایت مسلمین باشد؛ و این مهم را پیامبر (ص) پس از نزول این آیه در غدیر خم، كه می‏فرماید:

 «یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیك من ربك، و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، والله یعصمك من الناس ....» (7) یعنی: «ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان؛ و اگر انجام ندهی رسالت او را انجام نداده‏ای، خداوند تو را از (خطراتِ احتمالیِ) مردم، نگاه می‏دارد ...»، به انجام رسانید؛ چرا كه اگر به انجام نرسانیده بود مطابق این آیة شریفه حتماً رسالت او از جانب خداوند زیر سؤال می‏رفت، بلكه می‏توان گفت خداوند هدف، اتمام و اكمالِ رسالت پیامبر اكرم (ص) را بر طبق آیه كه می‏فرماید: «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا» (8) یعنی: «امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودانی) شما پذیرفتم.» و تعیین نمودن جانشین و خلیفه توسط آن حضرت را برای مردم، منحصر نموده است؛ به طوری كه اگر پیامبر (ص) این اعلان در بازگشت از حجه الوداع و در غدیر خم- كه به تصریح علمای اهل سنّت این دو آیه در این مكان نازل گشته و در خصوص جانشینی علیّ بن ابی طالب است.- (9) انجام نمی‏داد، تمام 23 سال رسالت و پیامبری او زیر سؤال می‏رفت و مثل این بود كه اصلًا رسالتش را به انجام نرسانیده باشد.

در ثانی، اگر پیامبر (ص) وصیت كرده است، و مسأله جانشینی خود را معلّق و جامع بی سرپرست رها نكرده است، این لباس بر تن چه كسانی سزاوارتر و برازنده‏تر بوده است و در نظر او چه كسی اصلح بوده است؟

همانطور كه خداوند متعال در این آیة شریفه می‏فرماید: «ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین.» (10) یعنی: «خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد (به واسطة نبوّت).» و نیز در ابتدای سورة یس می‏فرماید: «یس والقرآن الحكیم، انك لمن المرسلین.» (11) یعنی: «سوگند به قرآن حكیم، به درستی كه تو از جماعتی كه فرستاده شده و رسول بودند، می‏باشی.»

منظور از آل ابراهیم، اسماعیل و اسحاق و یعقوب می‏باشد و اینها اوصیای تمام انبیاء بودند و آل عمران، موسی و هاورن بودند كه آنها هم پیغمبران زمان خود بودند، لكن پیغمبر اسلام (ص) افضل انبیاء بود؛ زیرا خود پیامبر (ص) فرمود: «انا سید ولد آدم یوم القیامه و ... و مامن نبیّ یومئذٍ آدم فمن سواه الا تحت لوائی ...» (12) یعنی: «من آباء و بزرگ فرزندان آدم در روز قیامت می‏باشم و ... وهیچ پیامبری در این روز نیست، آدم و هر كس كه مثل او نبی و پیامبر باشد مگر اینكه تحت لوا و پرچم من (اسلام) خواهد بود.» پس باید آل پیامبر (ص) هم افضل از آل ابراهیم و آل عمران باشند؛ و این نیست مگر كلام خود پیامبر (ص) كه فرمود: «عن جابر بن سمره، ان هذاالامر لاینقضی حتی یمضی فیهم اثنی عشر خلیفه ثم تكلّم بكلامٍ خفیّ «علی» (قال) قلت لأبی: ما قال؟ فقال: قال كلهم من قریش» (13) یعنی: «جابر بن سمره از پیامبر نقل كرد كه فرمود: «همانا این امر (رسالت) به پایان نمی‏رسد تا اینكه دوازده خلیفه در ایشان (امّت من) بیایند، سپس كمی آهسته فرمود: علی است. روای می‏گوید: از پدرم پرسیدم چه فرمود؟ پدرم گفت: فرمود همة ایشان از قریش می‏باشند.» و خداوند هم به پیامبر (ص) و امتش امر فرمود: «فاتبعوا ملّه ابراهیم حنیفاً» (14) یعنی: «ملت ابراهیم را تبعیت كنید، كه به حق گرایش داشت.» چرا كه ذریّة او خلیفه و جانشین او بودند.

نكته‏ای ظریف را در پایان یادآورد می‏شویم كه اگر تمام استدلال‏های عقلی و شرعی فوق را قبول نداشته باشیم و بگوییم اصلًا در مورد خلافت، پیامبر اكرم (ص) جانشینی را برای خود تعیین نكرده است، پس چگونه بود كه ابوبكر در وصیت خویش، خلیفة بعدی و جانشین خود را تعیین كرد و به صراحت عمر بن الخطاب را بعد از خود به عنوان خلیفة مسلمین خواند، در حالی كه پیامبر (ص)- كه ابابكر به فرض جانشین اوست- در تعیین جانشین خود و رسالت الهی دچار غفلت و نسیان گشته است و هیچ جانشینی را برای خود بر مردم تعیین نكرده است.

هرگز! چرا كه بنابر آیات گذشته پیامبر مأمور به تعیین جانشین و وصی خود بود و اگر هم تعیین نموده است پس چرا آن را تغییر دادند.

 «فمن بدّله بعد ماسمعه، فانّما اثمه علی الذین یبدلونه.» (15)

--------------------------------------------------------------------------------

 (1)- هیثمی، مجمع الزوائد، مكتبه قدسی، ج 9، ص 113 و ابن حجر، تهذیب التهذیب، مطبعه مجلس، ج 3، ص 106.

 (2)- سورة بقره، آیة 132.

 (3)- سورة بقره، آیة 180 و 181.

 (4)- صحیح بخاری، ج 4، ص 2 و صحیح مسلم، ج 3، ص 1249، ح 1 و سنن ابن ماجه، ص 901، ح 2699.

 (5)- شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 19، ص 259 و ج 13، ص 352.

 (6)- سورة بقره، آیة 44.

 (7)- سورة مائده، آیة 67.

 (8)- سورة مائده، آیة 3.

 (9)- واحدی، اسباب النزول، مطبعة هندیه، ص 150 و فخر رازی، مفاتیح الغیب، مطبعة دارالطباعه عامره، ذیل آیة 67 از سورة مائده و سیوطی، الدرالمنثور، مطبعة میمنیه مصر، ذیل آیة 3 مائده، و خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مطبعة سعادت، ج 8، ص 290.

 (10)- سورة آل عمران، آیة 33.

 (11)- سورة یس، آیة 1 و 2.

 (12)- صحیح ترمذی، مطبعة بولاق، ج 2، ص 195 و صحیح مسلم، مطبعة بولاق، كتاب الفضائل، باب التفصیل نبیّنا علی جمیع الخلائق.

 (13)- صحیح مسلم همان، كتاب الاماره، باب الناس تبع لقریش و صحیح بخاری، كتاب الاحكام و مسند احمد حنبل، مطبعة میمنیه مصر، ج 5، ص 90 و 92.

 (14)- سورة آل عمران، آیة 95.

 (15)- سورة بقره، آیة 181.

 

http://www.shakheshytan.blogfa.com/post-170.aspx

 

شنبه 18/4/1390 - 6:29
خاطرات و روز نوشت

 

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید بعضی وقت ها ما آنقدر از موضوع سیمای حجاب غافلیم که هروقت صحبت از بد حجابی میشه مستقیما ذهنمان به طرف کسانی میره که موهاشون از روسریشون زده بیرون و یا لباس نازک و چسپانی پوشیدند.

البته در مردها هم به نوعی این موضوع چسپندگی لباس صدق می کند. داخل پرانتز( دیگه داره حالم از این آقایونی که شلوار فاق کوتاه می پوشند، بهم میخوره. نمونه اش دیروز تو مسجد . جلوم بود وقتی می رفت سجده ...! اون پشت موتوری ها که دیگه هیچی! به قول محمد امین من! ایییییییییییییییی!)پرانتز بسته

اما دو سه شب پیش من نمونه ی بارزی از بدحجابی رو دیدم که اگر بگم تعجب می کنید!

سکانس اول: مهمون هامون اصلا مذهبی نبودند/ اهل نماز بودند ولی خب زیاد با تیپ ما جور نبودند/ ولی انگار خیلی از مهمونی خوششون اومده بود که می گفتند: حاج آقا اگر خونه ما نیاید به خدا ناراحت میشیم/

سکانس دوم: آخر شب بود که مهمون هامون داشتند می رفتند/ خب خونه‌ی آپارتمانی و مشکلاتش!/ دخترکوچولویه مهمون ما هم ناشنوا/ جیغ هاش خیلی بلند بود/ مادر بیچاره اش هی اشاره می کرد بهش که/ فایده ای نداشت/ طفلکی که دست خودش نبود.

سکانس سوم: یک دفعه سر کله زن همسایه بالایی پیدا شد/ چراغ های محوطه خاموش بود/ ناگهان خانوم همسایه در حالی که فقط نوک بینیش از چادر پیدا بود جلوی مهمون ها سبز شد/ و با صدای بلند و عصبانیت که شما چقدر بی فرهنگین؟/ نمی تونید صدای این بچه تونو خفه کنید؟/ مرد مهمون درحالی که تیپ مذهبی هم نداشت گفت: خانوم! شما مگه شوهر ندارید که ساعت 12 شب جلو 3 مرد نامحرم دراومدیدو.../ گفت: مگه چه اشکالی داره؟ خانوم فاطمه زهرا هم در اجتماع ظاهر می شدند و.../ دیگه نتونستم تحمل کنم و گفتم: دهنتو آب بکش/ کی حضرت زهرا(س) ساعت 12 شب میاد بین 3 مرد نامحرم ظاهر بشه؟/ کی حضرت زهرا (س) همسایشو جلوی مهمون ضایع می کنه؟/ و ادامه داستان که بگذریم...

سکانس چهارم: زن مهمان ما که مانتویی بود ولی اون روز نمی دونم چطور شده بود که چادر گذاشته بود؟/ وشاید قصد داشت همیشه چادر بذاره، گفت: همین کارهارو می کنید که حالمون از شما چادری ها بهم میخوره/ نمی تونستی همسایه تو جلوی مهمون ها ضایع نکنی؟/ خانوم محجبه؟؟؟!!!

.......................................

پی سکانس: دختر مانتویی پولدار بالاشهری وقتی دید شهید گمنام آوردند نتونست تو خونه بشینه و رفت برای تشییع جنازه/ خیلی متاثر شده بود / خیلی هم گریه کرده بود/ موقع برگشتن باباش دنبالش نیومد/ ناچار سوار اتوبوسی شد که خواهران سوارش بودن/ همه هم محجبه بودند الا خودش/ ناگهان یک خانوم محجبه ای از ته اتوبوس با صدای بلند فریاد زد: برای اینکه بعضی ها از شهدا خجالت بکشند و حجاب رو رعایت کنند صلوات بفرست ...

حالا به نظر شما خود حجاب مهمتره یا سیمای حجاب ؟؟؟

  http://www.rutin.blogsky.com/1390/02/20/post-84/

جمعه 17/4/1390 - 15:40
اخلاق

 

مجازات مرتد براى سالم‏سازى فكر عمومى است.
ـ این مجازات در براى جنگ روانى و تبلیغاتى است و گرنه اسلام دستور به شنیدن حرف‏ها و انتخاب احسن را داد،
اسلام مى‏فرماید:وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكینَ اسْتَجارَك فَأَجِرْهُ حَتّى یسْمَعَ كلامَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِك بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یعْلَمُونَ[توبه/6].
صفوان از پیامبر(ص)دو ماه مهلت و تحقیق خواست، حضرت به او چهار ماه مهلت داد.[اسد الغابه، ج3، ص22]
شعار قرآنقُلْ هاتُوا بُرْهانَكمْ[بقره/111]. است.
انتقاد قرآن از تقلید كوركورانه و عدم تعقّل است.
ـ مجازات مرتد به این دلیل است كه مردم دین را سرسرى و تشریفاتى ندانند.
ـ در انتخاب و پذیرش آن دقت كنند.
ـ مجازات مرتد مانع راه كسانى است كه به خاطر كینه از اسلام آئین میلیون‏ها مسلمان را بازیچه امیال سودجویانه خود قرار داده و مكتب مستدل وحى كه از طریق شهادت‏ها و شكنجه‏هاى انبیای معصوم به دست ما رسیده با هوس و تبلیغات دشمنان آسیب‏پذیر باشد.
آرى؛ كدام كشور و رژیم و دانشگاه و مدرسه‏اى اجازه مى‏دهد كه بودجه‏ها و نیروها و تخصصات برنامه‏ریزهاى مسئولین نظام را براى رشد علمى ایجاد نماید، ولى بچه‏هاى مدرسه هر ساعتى خواستند بیایند و هر ساعتى خواستند بروند و تمام امكانات را به مسخره بگیرند.
در كجاى دنیا اجازه مى‏دهند نیروهاى مسلّح خواستند بیایند، خواستند نیایند و خواستند اطاعت كنند یا نكنند.
در كدام رژیم و كشور و در چه زمان و مكانى دیده شده كه كارمندى هر وقت خواست بیاید یا نیاید و هر كارى خواست بكند.
آرى، اسلام در آغاز مردم را به فكر و تعقّل فرا مى‏خواند و مردم را در انتخاب احسن آزاد و به آن تشویق مى‏كند، ولى بعد از آنكه راه را انتخاب كرد و رها كردن آن تضعیف مكتب، تضعیف رهبر، تضعیف امت، تضعیف نظام است، نشان دادن چراغ سبز به دشمنان است، و ایجاد دلهره در دل دوستان است و گرفتن قدرت تصمیم‏گیرى از مدیران است، را راه بسته است. بنابراین اسلام هم براى فرد حق فكر و تعقل و انتخاب را باز گذاشته و هم براى مكتب و رهبر و امت حق عزّت و صلابت و برنامه‏ریزى را پذیرفته است.
اگر مرتد سخت مجازات نشود و به هر فرد حق رها كردن مكتب داده شود، حق انبیا و شهدا و وحى و نبوت ضایع مى‏شود.
ـ مجازات مرتدّ یك حق است یا خشونت
ـ آزادى آرى، توطئه نه
ـ آزادى آرى، خلاف واقعیت خیر
دو دیدگاه: در اسلام تحمیل عقیده نیست، آزادى در انتخاب (در نتیجه تشكیك و كم رنگ كردن مجازات مرتد)

 http://www.harimeandisheh.blogfa.com/post-174.aspx

جمعه 17/4/1390 - 14:34
اخلاق
محمد بن سنان نقل کرده که امام رضا علیه السلام به او نوشت: خدا نافرمانی از پدر و مادر را حرام کرد، زیرا سبب خارج شدن از توفیق اطاعت خداست[در امر او به اطاعت آنها]. و اینکه نافرمانی آنها سبب خارج شدن از بزرگداشت و تعظیم پدر و مادر است و باعث کفران نعمت و نابودی اساس شکرگذاری است.
و همچنین [نافرمانی از والدین] منجر به کاهش نسل و نابودی آن می شود. به خاطر آن که در نافرمانی از والدین، احترامی برای پدر و مادر نمی ماند و حق آنها شناخته نمی شود و رابطه خویش قطع می شود و والدین نسبت به فرزندان بی رغبت شده و تربیت ایشان را رها می کنند زیرا فرزند نیکی به ایشان را ترک کرده است.

منبع: علل الشرایع. ج2. ص 423. باب229.
http://www.roshd.mihanblog.com/post/48
جمعه 17/4/1390 - 8:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته