• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 37
زمان آخرین مطلب : 4550روز قبل
عقاید و احکام

مدارا از منظر غرب و اسلام
واژه مدارا كه در زبان فرانسوي «تولوانس» و در زبان انگليسي «تالونس» (Tolernce) به كار مي رود، در مقابل خشونت قرار دارد مفهوم «تولرانس» از جمله اصطلاحات فرهنگ مدرن غربي است كه پس از رنسانس به تدريج رشد كرد و قبول عام يافت و امروز يكي از مشخصه هاي اصلي فرهنگي الحادي غرب شناخته مي شود. در ريشه يابي اين مهفوم بايد بگوييم كه اولا: در فرهنگ مسلط غرب همه ارزش ها _اعم از ارزش هاي اخلاقي، اجتماعي، حقوقي و سياسي_ امور اعتباري هستند و ريشه عقلاني و واقعي ندارد. به عبارت ديگر، ارزش ها تابع خواست ها و سليقه هاي مردم هستند. . مادامي كه جامعه آن را مي پذيرد، ارزشمند است و اگر روزي سليقه مردم تغيير كرد، همان ارزش تبديل به ضد ارزش مي گردد.
ثانيا: اعتقادات و باورهاي ديني را نيز در شمار همان ارزش هاي اعتباري قرار مي دهند و فرد را در گزينش آن ها و يا طرد آن ها آزاد مي بيند و آن ها را در حد يك سليقه مانند سليقه در انتخاب رنگ لباس تنزل مي دهند.
از اين رو، عدم حساسيت آنان به مسئله رذايل اخلاقي و كارهاي ناشايست بدان جت است كه در تفكر آنان انسان يك موجود ارزشي متمايز از حيوانات نيست يعني در منطق تفكر آنان تعالي بينش ها و گرايش هاي انساني لحاظ نمي شود. اما از ديدگاه اسلام و فرهنگ اسلامي، مقدسات و ارزش هاي ديني به مراتب از حال، مال، ناموس و بستگان عزيزتر است. ديني كه تنها راه رسيدن انسان به سعادت و خوش بختي جاويدان است و آن چنان گرانقدر است كه 124 هزار پيامبر براي رساندن آن به بشر از سوي خداي متعال فرستاده شده اند و در راه آن زحمت هاي بي پاياني را متحمل شدند و بلكه برخي جان خود را فداي آن كرده اند، چيزي نيست كه بتوان با تساهل و مدارا در مورد هتك و تضعيف آن برخورد كرد. به راستي اگر اسلام، «تولرانس» را آن گونه كه در غرب امروز  رايج است مي پذيرفت، چرا امام حسين عليه السلام در برابر ايجاد تغيير و بدعت گذاري در پاره اي از احكام دين، و نه حتي همه آن، به آن همه رشادت دست زد و خويشتن و فرزندان و يارانش را فداي اسلام كرد؟ و يا چرا مجازات اعدام را براي مرتد در نظر مي گرفت؟ آيا اسلام دين و احكام آن را تا حد يك سليقه تنزل مي دهد كه هرگاه خواستيم بتوانيم آن را تغيير دهيم و ياهر گونه خواستيم به آن توهين روا داريم؟ 

-----------------------------------------------------------------

منبع :(مصباح يزدي، محمدتقي، پاسخ استاد به جوانان پرسش گر، قم، موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1380، ص 226)

 

http://www.harimeandisheh.blogfa.com/post-179.aspx 


چهارشنبه 8/4/1390 - 9:4
ازدواج و همسرداری

چه کنيم زندگي زناشويي تداوم داشته باشد و به طلاق کشيده نشود؟

از آيت الله بهجت نقل شده که فرمودند: مرتب از من سؤال مي شود که براي رسيدن به مقامات چه کنيم ؟ من هم مي گويم گناه نکنيد.!

واقع مطلب اين است که هر کس اگر واقعاً و بدون تعارف در هر موردي دنبال مشکلش است و از راه چاره سؤال مي کند جوابش يک کلمه است و آن اين که در هر مورد به دستور اسلام در آن مورد عمل نمايد. زندگي زناشويي يک زندگي مشترک است و دستور اسلام در اين زندگي مشترک اين است که طرفين بايد اين زندگي رامقدس بدانند وقتي مقدس دانستند براي تداوم اين بنا تلاش مي کنند. و نيز لازم است که احترام يکديگر راداشته باشند و خدمت به همديگر را عبادت شمارند. زن و مرد لازم است ارزش خود را در اين زندگي مشترک بدانند و حقوق يکديگر را بشناسند و خود را موظف به رعايت اين حقوق بدانند در اين صورت است که زندگي شيرين مي شود و متلاشي نمي گردد. رسول خدا(ص) فرمود: واي بر زني که شوهرش را عصباني کند وخوشا به حال زني که شوهرش را راضي کند. و فرمود: جبرئيل آنقدر در مورد زن سفارش کرد فکر کردم نمي شود زن را طلاق داد مگر اين که خلاف کاري روشني داشته باشد .



http://atregoleyas.net

سه شنبه 7/4/1390 - 12:3
اخلاق

 

  http://uar1415.persiangig.com/222333.gif

 

صبح زود از خواب بيدار مي شويم و براي به دست آوردن يک لقمه نان آبرو مندانه تا شب تلاش مي کنيم و دوست داريم که نزد دوستان و آشنايان سر بلند باشيم و عزت و کرامت خود را حفظ کنيم.
عزت و آبرو خيلي با ارزش مي باشد و به خاطر همين ارزش بالايي که دارد به دست آوردن آن و حفظ کردنش نيز بسيار سخت مي باشد و آن قدر سخت مي باشد که امام سجاد عليه السلام آن را از خداوند متعال درخواست مي کند.حضرت در دعايي بسيار دل نشين با خداي اين گونه نجوا مي کند:
بار خدايات نفس من را به تقديرات خود مطمئن و به قضائت راضي و خوشنود و به ياد و خواندنت حريص و نسبت به برگزيده گان از دوستانت محب و علاقه مند قرار بده،خداوند من را در زمين و آسمان محبوب ديگران قرار بده.«1»
امام در اين فراض از دعايش به نکته قابل توجهي اشاره دارد،رمز و راز به دست آوردن و حفظ کردن آبرو در اين است که انسان به مقدرات الهي راضي باشد و براي تغير اين مقدرات از راه نا درست وارد نشود بلکه از راه هاي درست تقدير خود را طبق علاقه اش قرار دهد.
حضرت مريم شخصي بود که دوران نوجواني و جواني خود را در راه اطاعت و بندگي الهي صرف کرد و به دستورات الهي پايبند بود و تمام کوشش به دست آوردن رضايت الهي بود و به همين جهت خداوند به ايشان فرزندي عنايت فرمود که داري آبرو و شخصيت بالا در اين دنيا و اخرت مي باشد همان گونه که خداوند در قرآن مي فرمايد:
به ياد آور هنگامي را که فرشتگان گفتند:اي مريم خداوند تو را به کلمه اي«وجود با عظمتي» از طرف خودش بشارت مي دهد که نامش«مسيح،عيسي پسر مريم»است در حالي که در اين چهان و در آخرت صاحب شخصيت و از مقربان الهي خواهد بود.«2»
از نکاتي که بيان شد اين مطلب زيبا به دست مي آيد که تنها راه مطمئن براي به دست آوردن شخصيت و کرامت بندگي خداوند مي باشد و اگر راهي غير از اين انتخاب شود مطمئنا انسان را به عزت و کرامت نمي رساند و بر عکس او را بي شخصيت و بي آبرو مي نمايد.

  http://tavasool.parsiblog.com/Posts/147

 

دوشنبه 6/4/1390 - 11:6
اخلاق

 




امام جواد - علیه السلام - غیر از مناظراتش، گاه از راههای دیگر نیز بی مایگی فقها و قضات درباری را روشن نموده و برتری خود بر آنان را در پرتو علم امامت ثابت می كرد و از این رهگذر اعتقاد به اصل «امامت» را در افكار عمومی تثبیت می نمود. از آن جمله فتوایی بود كه امام در مورد چگونگی قطع دست دزد صادر كرد كه تفصیل آن بدین قرار است:
«زُرقان»، كه با «ابن ابی دُؤاد» دوستی و صمیمیت داشت، می گوید: یك روز «ابن ابی دُؤاد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالی كه بشدت افسرده و غمگین بود. علت را جویا شدم. گفت: امروز آرزو كردم كه كاش بیست سال پیش مرده بودم! پرسیدم: چرا؟
گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر (امام جواد) در مجلس معتصم بر سرم آمد!
گفتم: جریان چه بود!
گفت: شخصی به سرقت اعتراف كرد و از خلیفه (معتصم) خواست كه با اجرای كیفر الهی او را پاك سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن علی» (حضرت جواد) را نیز فرا خواند و از ما پرسید:
دست دزد از كجا باید قطع شود؟
من گفتم: از مچ دست.
گفت: دلیل آن چیست؟
گفتم: چون منظور از دست در آیه تیمم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَاَیْدِیْكُمْ»[1]: «صورت و دستهایتان را مسح كنید» تا مچ دست است.
گروهی از فقها در این مطلب با من موافق بودند و می گفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود، ولی گروهی دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود، و چون معتصم دلیل آن را پرسید، گفتند: منظور از
دست در آیه وضو: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَاَیْدِیَكُمْ اًّلی الْمَرافِقِ»[2]: «صورتها و دستهایتان را تا آرنج بشویید» تا آرنج است.
آنگاه معتصم رو به محمد بن علی (امام جواد) كرد و پرسید: نظر شما در این مسئله چیست؟
گفت: اینها نظر دادند، مرا معاف بدار.
معتصم اصرار كرد و قسم داد كه باید نظرتان را بگویید.
محمد بن علی گفت: چون قسم دادی نظرم را می گویم. اینها در اشتباهند، زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقی بماند.
معتصم گفت: به چه دلیل؟
گفت: زیرا رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق می پذیرد: صورت (پیشانی)، دو كف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا). بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستی برای او نمی ماند تا سجده نماز را به جا آورد، و نیز خدای متعال می فرماید:
«وَ اَنّ الْمَساجِدَ للّه فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّه أحَداً»[3]: «سجده گاهها (هفت عضوی كه سجده بر آنها انجام می گیرد) از آن خداست، پس، هیچ كس را همراه و همسنگ با خدا مخوانید (و عبادت نكنید)»و آنچه برای خداست، قطع نمی شود.
«ابن أبی دُؤاد» می گوید: معتصم جواب محمد بن علی را پسندید و دستور داد انگشتان دزد را قطع كردند (و ما نزد حضار، بی آبرو شدیم!) و من همانجا (از فرط شرمساری و اندوه) آرزوی مرگ كردم!
منبع:مهدی پیشوایی- سیره پیشوایان، ص 542
--------------------------------------------------
[1]سوره مائده: آیه.5
[2]سوره مائده: آیه.5
[3] سوره جن: آیه 18.

 

 

 http://www.aqaed12.mihanblog.com/post/139

دوشنبه 6/4/1390 - 9:45
اخلاق

 




ما تو زندگی کارهایی رو فقط درجمع افراد انجام میدیم و از اون طرف کارهایی رو فقط وقتی خودمون هستیم و خودمون انجام میدیم

وقتی بحث گناه پیش میاد بعضی ها هستن که جرات ندارن و یا میترسن از اینکه تو جمع و در بین افراد گناه کنن و کار خطایی انجام بدن اما وقتی با خودشون خلوت می کنن به راحتی دست به هر کاری میزنن.

وقتی قدرت تخریب گناهان رو بررسی می کنیم می بینیم که یکی از مخرب ترین گناهان اون گناهیه که توی خلوت انجام بشه یعنی وقتی که خود من هستم و دیگر هیچ کسی وجود نداره جز ....

اما نکته ای که از اهمیت زیادی برخورداره اینه که در ارتکاب گناهان حضور افراد تاثیر زیادی داره که اگر حتی یک طفل کوچک در کنار ما باشه از اون نیز شرم میکنیم و دست به گناه نمیزنیم اما حضور خداوند متعال رو که همیشه ناظر بر اعمال ماست (الم یعلم بان الله یری)را نادیده میگریم

قرآن کریم در این زمینه میفرماید:

«یَسْتَخْفُونَ مِنَ النّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضی مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطًا»؛
«آن ها زشتکاری خود را از مردم پنهان می‏ دارند؛ اما از خدا پنهان نمی ‏دارند و هنگامی که در مجالس شبانه، سخنانی که خدا راضی نبود می ‏گفتند، خدا با آن ها بود، خدا به آنچه انجام می‏ دهند، احاطه دارد»( نساء: ۱۰۸٫)

به همین خاطر است که این گناه قدرت تخریبی زیادی داره چون از بی توجهی کامل به خداوند و ضعف شدید ایمان و بی اعتنایی به نظارت و غیب دانی خدای متعال نشات میگیره.

امام سجاد علیه السلام در دعاهای آموزنده خود این درس را به ما میدهد که از گناه در خلوت به شدت دوری کنیم آنجا که با خدای خود در دعای ابوحمزه ثمالی مناجات می کند و میفرماید:

«أنا یا رب الذی لم أستحیک فی الخلاء و لم أراقبک فی الملأ، أنا صاحب الدواهی العظمی، أنا الذی علی سیده اجتری، أنا الذی عصیت جبار السماء، أنا الذی أعطیت علی معاصی الجلیل الرشا، أنا الذی حین بشرت بها خرجت إلیها أسعی ...»

منم پروردگارا آن كسی كه در خلوت از تو شرم نكردم و در آشكارا هم رعایت تو را نكردم. منم صاحب مصیبت‌ها و ماجراهای بزرگ، منم كسی كه بر آقای خود دلیری كرده، منم كسی كه نافرمانی برپادارنده آسمان‌ها را كرده‌ام. منم كسی كه برای نافرمانی‌های بزرگی كه كرده‌ام رشوه داده‌ام، منم آن كسی كه هرگاه نوید گناهی رابه من می‌دادند به‌سویش شتابان می‌رفتم.

 

http://www.hafezanenoor.mihanblog.com/post/378

يکشنبه 26/4/1390 - 9:26
اخلاق





چرا انجام برخی كارها رو زشت و ناپسند می دانیم؟ چرا وقتی كسی كار خوبی انجام دهد، او را تشویق می كنیم؟ تا به حال به این فكر كردید كه چرا؟؟؟ این خوبی و بدی گفتار و رفتار ما از كجا آمده؟
این مطلب جدیدی نیست، از گذشته ها هم مورد بحث بوده و مذهب ما (تشیع) هم از همان روز نخست پاسخ مناسبی برای این سوال داشته و ارائه كرده است.
ما شیعیان معتقدیم كه این حُسْن (خوبی) و قُبْح (بدی) افعال را عقل تشخیص می دهد، بله اینها چیزی نیست كه از طرف شرع و شارع نازل شده باشد و ما مطابق با آن رفتار كنیم.
از طرفی احكامی كه عقل سلیم صادر می كند یكسری خصوصیتها دارد از جمله اینكه حكم عقل ثابت است، یعنی اگر عقل بگوید «عدل نیكوست» همیشه و برای همه، اینچنین است و یا اگر  حكم كند كه ظلم قبیح و بد است، همینطور.
http://tasdid.mihanblog.com/post/78
يکشنبه 26/4/1390 - 8:59
سياست

 

 

پدر : پدیده ی جریان احیای تفکر دینی در دهه ی 30 ، ظهور امام خمینی(ره) و ورود ایشان به صحنه ی سیاسی – مذهبی است ،امام خمینی (ره) سال (1323- ش) اولین بیانیه ی مکتوب سیاسی خودش رو تحریر کرد و در اون، یادآور شد که « انبیاء در حالی که کاملاً مجذوب تأمل درباره ی خداوند بوده اند، برای تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی انسان ها قیام کرده اند. برعکس مسلمانان امروزی فقط به خاطر منافع دنیوی قیام کردند؛ و نتیجه ی آن هم، حاکمیت بیگانگان و عوامل آنها، مانند رضا شاه... بود. »1

مادر : در واقع نهضت امام خمینی (ره) اوج گرایش اسلام گرایی اصول گرا است، که باعث شد جنبش های اسلامی در سراسر جهان تحت تأثیر موفقیّت امام در تأسیس جمهوری اسلامی توانایی پیدا كنن.

تفکر و طرح امام خمینی(ره) در واقع تلفیقی از هویت و توسعه بود. در حالی که رهبران پیشین جنبش بیداری اسلامی چون سیّد جمال به دنبال توسعه و تجدد بودند و برخی هم به صورت کم رنگی بر هویت تأکید می کردند. امام خمینی(ره) همان طور که به دنبال احیای هویت اسلامی بودند، توسعه نیز در گفتمانش از جایگاه ویژه ای برخوردار بود، توسعه ای که در چارچوب هویت اسلامی تعریف می شد.2

مریم : اینطور به نظر می رسه كه نظریه ی سیاسی امام منحصراً در قالب و شکل اسلامی مطرح شد كه این امر موقعیت و ویژگی ممتازی به امام خمینی در جنبش اسلام گرایی در جهان اسلام داد.

پدر : اگر عمیق در تاریخ نگاه كنیم به این نتیجه می رسیم كه:
1.انقلاب اسلامی ایران، به رهبری امام خمینی، در تولد و تحرک بسیاری از جنبش های اسلامی در جهان اسلام نقش داشته.
2.افول قوم گرایی، ناسیونالیسم، لائیسیسم، راه رو برای حضور قدرتمندانه ی اسلام گرایی در منطقه مهیا کرده كه انقلاب اسلامی و اندیشه های امام خمینی  تأثیر فراوانی در این روند گذاشته.3

مادر : از این صحنه تاریخی یعنی قیام سی ام تیر 1321 ، گذشتن  دور از انصاف هست. در فاصله ی 25 تا 30 تیر 1331 که مصدق استعفا داد و محمد رضا پهلوی بلافاصله احمد قوام رو به جای اون به نخست وزیری منصوب کرد،  آیت الله کاشانی بی معطلی بار دیگه وارد صحنه شد. سخنرانی ها، مصاحبه های مطبوعاتی و اعلامیه های ایشون چنان تأثیری داشت که یک اعتراض سراسری علیه دولت قوام شکل گرفت. پاسخ مردم به ندای مرجعیت سیاسی نشان دهنده ی رشد مطلوب بیداری اسلامی و همه گیر شدن آن در ایران بود .آیت الله كاشانی در واکنش به اعلامیه ی تهدید آمیز احمد قوام، طی اعلامیه ای این طور گفت: « اعلامیه ی ایشان در نخستین روز زمامداری به خوبی نشان می دهد که چگونه بیگانگان درصددند که به وسیله ی ایشان، تیشه به ریشه ی دین و آزادی و استقلال مملکت زده و بار دیگر زنجیر اسارت را به گردن ملت مسلمان بیندازند. توطئه ی تفکیک دین از سیاست، که قرون متمادی، سر لوحه ی برنامه ی انگلیسی ها بوده و از همین راه ملت مسلمان را از دخالت در سرنوشت و امور دینی و دنیوی باز می داشته است. »4

محمد : مادر جان صحنه ی مهم دیگری كه خیلی مهم هست! و می شه اون رو از اقدامات بیدارگرانه در قالب احیای تفکر دینی، دونست تلاش آیت الله بروجردی (ره) برای خروج روحانیت شیعه از انزوای مذهبی در جهان اسلام بود. ایشون ابتدا هیئت هایی از مبلّغان جوان و اندیشمند مذهبی حوزه ی علمیه ی قم را برای رسیدگی به امور شیعیان و مسلمانان به کشورهای مختلف روانه کرد و در اروپا، امریکا، آفریقا و آسیا مراکز اسلامی ویژه ی شیعیان تأسیس کرد.5

مریم : بهتر هستش حركت های حكومت پهلوی رو هم متقابلا بگیم كه خالی از لطف نیست ! در دهه ی (40 ش)، حکومت پهلوی  مجدداً سیاست ضد دینی عصر رضا شاه را در سطحی گسترده تر شروع کرد و به تخطئه ی باورهای ملی و ارزش های اسلامی و جا به جا نمودن فرهنگ غربی با آداب و رسوم ایرانی و سنن اسلامی پرداخت. در این بین، تأسیس ساواک در (1335 ش)، در حمایت از آن سیاست، تأثیر فراوانی داشته كه در واقع با این تأسیس تا تای تمت باید گرفته باشید كه چه جنایاتی صورت گرفت !6

پدر : مهمترین رخداد این دوره آغاز بحث حكومت اسلامی در 1348 ش، با عنوان «ولایت فقیه» از سوی امام خمینی در نجف بود.ایشان در این جلسات به اثبات و تبیین حكومت فقیهان و پیوند دین و سیاست و فراتر بودن ایدئولوژی نسبت به عبادت پرداختند. كه اندیشه های ایشان از طریق شبكه پیام رسانی به ایران منتقل و باعث روشنگری و حركت تازه ای در میان مبارزان ایرانی شد. متقابلا غرب علیه حكومت ایران و كشور های اسلامی نیز موضع گرفتند و صاحب نظران را به مطالعه و بررسی در این زمینه فراخواندند.7

منابع:
1. سلسله ی پهلوی و نیرو های مذهبی به روایت تاریخ كمبریج،ص 304 - 303
2. بابی سعید، هراس بنیادین ص 109 - 105
3.فرهنگ رجایی، پدیده ی جهانی شدن وضعیت بشری و تمدن اطلاعاتی، ترجمه ی عبدالحسین آذرنگ، نشر آگاه، 1380، ص 69
4. حسینیان، بیست سال در تكاپوی اسلام شیعی در ایران 1340-1320، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 98 - 95
5. همان ص 391 - 390
6. عباس خلجی، اصلاحات آمریكایی و قیام پانزده خرداد، تهران،مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1381،ص 45 - 44
7. حمید روحانی، نهضت امام خمینی ج 2، تهران،مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 695 - 681

 

 

 http://www.zendegisaz.mihanblog.com/post/66

يکشنبه 26/4/1390 - 8:9
اخلاق
هر سال که می گذرد بهتر از سال قبل برگزار می شود، اکثر مشتریان این ضیافت الهی جوانانند، شور و شوق خاصی فضای کشور را فرا می گیرد، تمرین روزه داری است، تمرین عبادت و بندگی است، ضیافت خلوت، فکر و محاسبه است، هر کس به گذشته، حال و آینده خود نگاهی می اندازد و با هدف تسویه حساب با خدای متعال به فکر پاک شدن و تقرب به اوست، به فکر تداوم خوبی ها و زدودن زنگارهای قلب است، نگاه ها به بهشت است و این حرکت بیزاری عملی از عذاب و جهنم است، معتکفین ترسیده اند، از قهر خدا، عذاب و عاقبت بد واهمه دارند و ...
 آیا اعتکاف مسکّن است و می خواهیم با آن چند روزی از عذاب وجدان دور باشیم و گناهان گذشته را ماست مالی کنیم یا نه به فکر درمان بدی های وجودمان از دین نسخه گرفته ایم و به داروخانه معنوی رجب پناه آورده ایم؟؟؟
فضای معنوی حاکم بر مسجد در ایام اعتکاف خود عاملی مؤثر در ایجاد شوق برای عبادت و بندگی است و خیلی ها خود را در این ایام پیدا می کنند ، راه وصل به معبود را می یابند و لذت عبادت را می چشند.
یکی از عذاب های خداوند برای بندگان گرفتن لذت عبادت است که به واسطه گناهان این بلا دامنگیرشان می شود ولی اعتکاف حس لذت بردن از عبادت را زنده می کند.
عده ای برای شستن گناهان گذشته به اعتکاف آمده اند و پس از سپری شدن این ایام و لیالی به منزل قبلی خود بر می گردند و امید دارند که گناهانشان آمرزیده شده ولی از خوف غافلند[چون خوف و امید باید باهم در وجود بندگان زنده باشند] از گذشته خیالشان راحت شده(به زعم خودشان) و دیگر کاری به معنویات  ندارند و اثری از تضرع و مناجات و نماز آن سه روز نیست چون چشم به شب های قدر و اعتکاف سال آینده دارند!!
عده ای به این خاطر به اعتکاف آمده اند که ضمن توبه از کوتاهی های گذشته خود را برای درک رمضان آماده کنند و می خواهند از این فضا توشه ای بگیرند که بتواند آنها را از تاریکی های دنیا عبور دهد و به خدایشان نزدیک کند و از فاصله گرفتن از معبود واهمه دارند، آن ها امیدوارند خداوند کریم از سر تقصیرات گذشته شان گذشته باشد  ولی شب شانزدهم رجب با خوف از مسجد خارج می شوند که نکند هنوز پاک نشده باشیم! [خوف و امید را باهم دارند] و این یعنی یک پله نزدیکی به کمال.
انسان مؤمن همیشه در حالت خوف و رجاست و ضمن ترس از گناهان خود، به رحمت و فضل خداوند نیز امیدوار است.
با بیان دو تقسیم فوق مشخص شد که اعتکاف برای کدام دسته مسکّن و برای کدام دسته درمان است.
با نظرات سازنده خود به غنای مطلب بیافزائید.
http://www.roshd.mihanblog.com/post/59
يکشنبه 26/4/1390 - 7:30
اخلاق



وقتی به عبادات نگاه می کنیم در مرحله اول متوجه میشیم که ما باید مدام یه سری از کار ها رو تکرار کنیم و یا وقتی به آیات قرآن نگاه می کنیم باز میبینیم که یه سری مسائل مدام تکرار شده.مثلا نماز رو باید روزی پنج بار تکرار کنیم و یا ذکر روزهای هفته رو باید روزی صد بار بگیم.چه دلیلی داره که این کار رو بکنیم و چه رمز و رازی در تکرار  اینگونه اعمال نهفته شده؟

برای اینکه این مطلب روشن بشه باید یکی از قوانین مغز رو مورد بررسی قرار بدیم و اون قانون اینه که هر پیامی مدام تکرار بشه از ضمیر خود آگاه به ضمیر نا خودآگاه منتقل میشه و در ضمیر ناخوداگاه نفوز می کنه .

یک داستان جالب

ادیسون یکی از بزرگترین مخترعان در طول زندگی خود 2500 اختراع ثبت کرد این دانشمند بزرگ قبل از 16 سالگی به جرم کودن بودن از مدرسه اخراج شد و بعد از چند سال شنوایی خود رو نیز از دست داد وقتی در اوج شهرت از او رمز موفقیتش رو میپرسن میگه من به دو دلیل موفق شدم

1)پشت کاری که داشتم.

2)به خاطر حرف های مادرم که در اوج کودنی و نادانی مدام به من میگفت نابغه و من رو با این الفاظ مثبت بمباران می کرد.

پس تکرار بعضی از کلمات میتواند خود منشأ اثر بشه حالا اگه این کلمات منفی باشن اثر منفی تو رفتار فرد میذاره و اگر مثبت باشه اثر مثبت.

به خاطر همین میگن باید مواظب شنیده های خود باشیم به هرچیزی گوش نکنیم چون درصدی  از موسیقی ها سرشار از این کلماتی است که میتواند در ذهن و رفتار فرد بر اثر تکرار تاثیر منفی بزاره

خلاصه اگر ما کلمات و کارهایی رو تکرار کنیم میتونه به راحتی از ضمیر خوداگاه به ضمیر ناخوداگاه منتقل بشه و بعد تبدیل به انرژی بشه

حالا ما وقتی روزی چند بار در نماز مثلا سوره حمد رو میخونیم در جمله اول میخونیم بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی ما در شبانه روز چندین بار کلمات الرحمن و الرحیم رو تکرار می کنیم اگر با توجه باشه تکرار کلمه بخشنده و مهربان از ضمیر خودآگاه به ضمیر ناخوداگاه منتقل میشه و خود باعث میشه که این روحیه بخشندگی و مهربانی در شخصیت ما شکل بگیره همچنین بسیاری از عباداتی که تکرار می کنیم از این قانون مستثنی نیستند.
http://www.hafezanenoor.mihanblog.com/post/382
شنبه 25/4/1390 - 23:10
عقاید و احکام

با ورود ماه با فضیلت شعبان، زنگ دوم بندگی آغاز شد و یک قدم به رمضان زنگ آخر زدودن غبارها و آزمون نهایی بندگی نزدیک شدیم.
راستی چرا برای این سه ماه (رجب، شعبان و رمضان) این همه فضیلت قرار داده شده است؟ چرا دعا و عبادت و اعمال این ماه ها ثوابی ویژه دارد؟ مگر با دیگر ماه ها چه تفاوتی دارند ؟
با کمی تأمل در این رابطه، به این نتیجه می رسیم که همه این امتیازات، برای ترغیب بندگان به عبادت و بندگی و جبران نواقص بوده و در نتیجه اصلاح بین خود و خدای خویش را در پی دارد و به عبارتی دیگر می توان گفت خداوند کریم دنبال بهانه است، او از هر خیر کوچکی به دنبال گشودن روزنه ای به روی بندگان خود است، می خواهد دست آنها را گرفته و به خود وصلشان کند، از هر فرصتی برای بخشش و عفو استفاده می کند، گناهان را نادیده می گیرد و زود می بخشد، فرصتی ایجاد می کند تا بندگان برگردند وآنقدر مشتاق برگشت آنان است که هیچ کس را یارای درک این اشتیاق نیست، خریدار توبه های بندگان است، هر کس زودتر برگردد محبوب تر است، هر چه سن پائین تر باشد محبوبیتش بیشتر و...
او از اینکه بنده ای سر به خاک گذاشته و او را بخواند و از اعمال بد گذشته اش اظهار ندامت کند با آغوشی باز استقبال می کند و به ملائک خود می گوید: این بنده من است که در می زند و من او را دوست دارم.
[[ انّ الله یحبّ الشّاب الذی یفنی شبابه فی طاعه الله]] رسول مکرّم اسلام می فرماید: خداوند جوانی را که، جوانی خودش را در راه خدا صرف کند دوست دارد.
شعبان زنگ دوم بندگی است و با اندوخته های رجب باید از این کلاس هم سربلند بیرون آمده تا رمضانی مطلوب و دوست داشتنی را رقم بزنیم و آزمون بندگی را با بالاترین نمره ممکن به پایان رسانده و راه جدیدی را پیش روی خود قرار دهیم.

           ..........اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم..........

 

 

 http://www.roshd.mihanblog.com/post/62

شنبه 25/4/1390 - 21:47
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته