• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 227
تعداد نظرات : 6
زمان آخرین مطلب : 4045روز قبل
اهل بیت

حضرت فاطمه (علیها السلام) در اندیشه فلسفی هانری کربن (2)

حضرت فاطمه مرضیه (علیها السلام) در اندیشه فلسفی هانری کربن(2)

نویسنده:دکتر نهله غروی نائینی/فاطمه همدانیان
استادیار دانشگاه تربیت مدرس/کارشناسی ارشد مطالعات زنان دانشگاه تربیت مدرس


 

فاطمه-سوفیا لوح محفوظ

کربن با کلامی پر عمق و نغز به توضیح معرفت حضرت زهرا(علیها السلام) می پردازد و هر انسان کمال گرا را به معرفت آموزی از ایشان ارجاع می دهد. او باور دارد که «شخصیت حضرت زهرا(علیها السلام)منبع معرفت شناسی شیعی است.» (Corbin,1983,p.171) کربن دریافته که مرتبت وجودی ائمه در وجود سرمدی آنان به هر تصور و درک، به هر وسیله بیان و تعریف مخلوقات، صورتی برتر از عالم محسوسات می دهد، حال آنکه مقام حضرت فاطمه(علیها السلام)همان مرتبت تجلی آنان است؛ چرا که مرتبت وجودی ایشان همان مرتبت نفس است در هر مرتبه از وجود.
«و نیز مرتبت وجودی فاطمه - سوفیا، صورت دوم کلیت مدارج معرفت و حکمت عالیه بدان درجه از تمامیت است که مقام و تقدم پیامبران از نظر معرفت خدا با معرفت آنان از حضرت فاطمه منوط است.»
(Corbin,1990,p,105) چرا که کربن با این نکته دست یافته که تمام معارف آنان، وحی ها و قدرت های معجزات آنان از حضرت فاطمه (علیها السلام) ناشی می شود؛ زیرا فاطمه - سوفیا خود « لوح محفوظ» است.
در اینجا شأنیت حضرت زهرا به لیله قدر گره می خورد و منظور کربن هم دقیقا تصویر کردن بالاترین مقام ادراکی برای وجود بزرگوار حضرت زهرا(علیها السلام) است. کربن می گوید:
فاطمه(علیها السلام) همسر امام اول و مادر دو امام شیعیان حسن و حسین(ع) است و این حاکی از تخللی در «قوانین طبیعی»(1) نیست. اما در عین حال، ایمان الهی که به فاطمه داده می شود و با امتیازات خاص، تنها با درکی که از معصوم داریم برابری می کند. در حقیقت، فاطمه از میوه ای بهشتی خلق شد که فرشته آن را به پیامبر داد تا در سیر معراج آسمانی اش بچشد. ایشان فاطمه بتول نامیده شده است که در درون خود معنای باکرگی حضرت را دارد. در رویکرد تجلی گرایانه خداوند به انسان، حضرت فاطمه مادر لاهوتی دو امام جوان است. او قدرت رساندن آنها را به مرتبه امامت دارد. (Corbin,1983,p.97)
بدین ترتیب، کربن در متن خود این استنباط را گنجانده است که حضرت زهرا(علیها السلام)ظرف تحقق و تعیین تقدیر الهی است و واسطه ی فیض و فضل الهی به عالم و آدم و جهان غیب و غیب جهان، و همه چیز هستی از مدار وجودی او و مجرای هستی اش تشخص می یابد، و هزاران نقش بر لوح عدم از قاف قدرت الهی و قلم خداوندی از رهگذر و نسیم قدسی وجود آن عزیزالوجود رقم خورده است.

الوهیت خلّاق در صورت خیالی تأنیث خلّاق، مصداق حضرت زهرا(علیها السلام)

کربن در کتاب تخیل خلاق در عرفان ابن عربی تفکر خود را راجع به وجود زن در دست یابی به مراتب روحانی به تفکر برخاسته از عرفان ابن عربی گره می زند و فاطمه(علیها السلام) را در صدر و پیشتاز این عرصه تلقی می کند. او اشاره دارد به اینکه فصل آخر فصوص الحکم ابن عربی به مکسوبات رمز آلود بینش و حیاتی الهی در پارادایم اُنوثی پرداخته است، و علت آن است که در تصور تأنیث خلاق، تفکر و اندیشه درک تجلی عظمای الهی را که الوهیت خالق خوانده می شود، دارد.
کربن در جاده تفکر خود با ابن عربی همراه می شود و در مورد زنان و مردان تفاوت های ماهوی در معنویت نمی بیند. این عربی بی هیچ تردیدی معتقد است که زنان می توانند در سلسله اَبدال قرار گیرند. او زن را مخلوق نمی بیند، بلکه خالق می نامد. خداوند در ماده قابل رؤیت نیست و در ماده انسانی کامل تر از هر ماده دیگری قابل شهود است. همچنین او معتقد است که در زن ها این شهود قابل رؤیت تر از مردان است. وقتی که در وجود زن به تفکر و اندیشه درباره خدا پرداخته می شود، هم در جایگاه نماینده و عامل فاعل و هم منفعل (قابل) می توان درباره خدا اندیشید؛ به همین دلیل، دیدن خدا در صورت زن به معنای دیدن او در هر دو وجه است. چنین مشاهده ای کامل تر می شود.
کربن در تشریحات خود بر فصل آخر ابن عربی به این مضمون اشاره کرده که ابن عربی مادینه و نرینه را ضد یکدیگر نمی شمرد، بلکه حتی از منظر او مادینه به تنهایی هر دو جنبه فاعلی و منفعلی را در خود دارد؛ پس همچون صفت «الرحمن» که ازل مرتبه نزول از اسم اعظم است، در مظهریت باری تعالی کامل می شود؛ اما از آن رو که صادر اول و مظهر اسم الرحمن، حقیقت محمدی است، و به قول ابن عربی، هرگاه که به جشتجوی مبدأ و منشأ برآییم، به تقدم نرینه می رسیم، مؤنث را سبب ساز می بینیم؛ چنانکه او معتقد است که مذکر میان دو مؤنث ذات حق و حوا قرار می گیرد؛ پس مخلوق یعنی: فعل، اول در حالت انفعال بوده، سپس حالت فاعلی یافت و اسم الرحمن به او تعلق گرفت. بسط و گسترش عالم و خلق آن از اسم الرحمن یا نفس رحمانی است که صفت جمالی حق است؛ پس صفت جمال الهی بر جلال او تقدم دارد. به همین دلیل تجلی زمینی صفات جمال، یعنی زن نیز چنان که ابن عربی می گوید، صورت کامل تری از ذات حق شمرده می شود؛ زیرا با استدلال محیی الدین، او هم در مقام فاعلی است و هم در مقام منفعلی.
کربن در ادامه همین مبحث، از شهودی سخن می راند که آن را بابی برای تجدید خاطره سوفیای جاویدان(2) تلقی می کند. این شهود عبارت است از اینکه تأنیث برخلاف انفعال که در مقابل فعل قرار می گیرد، در مقابل تذکیر نیست، بلکه تأنیث شامل و جامع دو ساحت منفعلانه و فعالانه است، حال آنکه تذکیر یکی از آن دو جنبه را داراست. (Corbin, 1998, p.253) مصداق این نوع شهود در بیتی از مولانا آمده:

پرتو حق است آن، معشوق نیست
خالق است آن، گوییا مخلوق نیست

(دفتر اول، بیت 2437)
و این شهود سوفیایی با شهود شیعیان غالی، یعنی اسماعیلیان و نصیریان، کاملاً هماهنگ است که در شخص فاطمه - که آن را «مادر باکره» سلسله امامان معصوم دانسته اند - نوعی تجلی سوفیای جاودان، همان واسطه ی آفرینش را که در کتب حکمت مشهور است، تشخیص می دهند و نام او را به وصف جهان آفرین، در صیغه مذکر (فاطمه فاهر): فاطمه - خالق، متصف می سازند. (Corbon, 1998, p.257)
در ارجاع این رویکرد، کربن به کلام رسول الله (ص) اشاره می کند که فرمودند: فاطمه مشتق از فاطر است. و نیز فرمودند: ای فاطمه ی من! خداوند برای تو اسمی از اسامی خود برگرفته است. خداوند «فاطر» است و نام تو را «فاطمه» گذاشته است.(3)(مجلسی، 1301، ج43، ص15)
بنابراین، کربن ظرف شهود را وجود مبارک حضرت زهرا (علیها السلام) می داند. معتقد است: این شهود خالق مؤنث و در نتیجه شهود موجود مؤنث به عنوان صورت الوهیت خلاق، به هیچ وجه یک تعبیر و تفسیر نظری محض نیست، بلکه این شهود ریشه ای «تجربی» دارد که می توان آن را با تأمل در کلماتی بسیار مشهود در تصوف، یعنی این کلمات که «هر کس که خود را شناخت، پروردگارش را می شناسد» (Corbin, 1998, p.259) مکشوف داشت.
کربن حضرت زهرا(علیها السلام) را به سبب تسمیه فاطمه - فاطر، سیده ی زنان می داند. و ارجاع می دهد که این تسمیه ما را به آن می خواند که مفهوم بس والاتر و بس بالاتر از تمایل جنسی آن را درک کنیم که وضعیت بشر خاکی است؛ در مفهومی که می باید به چیزی مثل «سلطانه نوع بشر مؤنث» یا «نوع بشر به صورت مؤنث» ترجمه کنیم. آنچه در واقع باید از مؤنث افاده کرد، در درجه ی نخست کلیت وجودهای عوالم امکان است. (Corbin, 1990, p.115)
کربن حتی ائمه (علیهم السلام) را در درجه ولایت ایشان فاطمی می خواند. او از ایشان به عنوان کارگزاران تکوین عوالم مذکر یاد کرده؛ «چرا که خلقت، نفس آنان است و به عنوان عاملان خلقت معنوی، یعنی از نظر شأن و وظیفه ی ولایت، مؤنث اند؛ زیرا که نفس هستند، و نفس فاطمه (علیها السلام) است.» (Corbin, 1990, p.120) بنابراین، نقش امامان در زمینه ی تجلّی و محرم اسرار غیب کردن و ولایت، به درست، درجه ی «فاطمی»(4) بودن آنان است و این فاطمی بودن از مفهوم وصفی که به مثابه «فاطمه - فاطر»، «فاطمه - خالق» به فاطمه داده اند، استنباط می شود.

فاطمه (علیها السلام) مجمع النّورین

کربن نبوّت و ولایت را نقش هایی می خواند که هر دو مظاهر این عالم و آن عالم اند: «در هیئت لاهوت، به منزله ارض مافوق ملکوت که مافوق و سنگ زیربنای آن است و در زمین عالم خاک، به منزله ی دختر و روح پیغمبر(ص) و به عنوان بخشنده اصل و منشأ به کسانی که به نوبه خود نفس پیغمبرند؛ یعنی سلسله دوازده امام. وی تجلی الهی و ولایت است.» (Corbin,1990,p.127) بدین ترتیب، کربن با این مقدمه به آنجا می رسد که می نویسد: «فاطمه (علیها السلام) مجمع النّورین، برخوردگاه دو نور، نور پیغمبری و نور ولایت است.»(Ibid)
کربن فاطمه (علیها السلام) را واسطه ی خلقت از مبدأ امر دانسته و این میانجی گری را بالطبع حکیمانه می خواند. و به واسطه ی فاطمه (علیها السلام) است که امامان صاحب حکمت، این حکمت ها را به پیروان و شیعیان خود منتقل می کنند؛ چرا که حکمت در نفس است و نفس، وجود شخیص حضرت زهرای مرضیه است.
اگر بخواهیم در این حیطه به موشکافی رویکرد کربن بپردازیم، باید دقیقا به تاثیرپذیری خاص کربن از استاد اسلام شناسش لویی ماسینیون(5) اشاره کنیم، که در رساله جدایی به نام «تقدیس فاطمه در مباهله مدینه» به چنین مضمون هایی اشاره مستقیم داشته است. لویی ماسینیون معتقد است: «مکتب تشیع متأثر از وجود شخصیتی همچون فاطمه زهرا(علیها السلام) به چنان مکتبی تبدیل شده است که بسیار عاطفی است.» (Massignon,1955,p.12)

فاطمه (علیها السلام) صورت مشهود خورشید

کربن، صورت مثالین حضرت زهرا(علیها السلام) را مصداق خورشید در زوجیت با امام اول شیعیان می داند و نیز پیوندی مستقیم با لقب زهرا به (به معنای تابناک و درخشنده) برقرار می کند. کربن می نویسد: «زوج فاطمه (علیها السلام) - علی (علیه السلام) تجلی و نمونه ی زوج ازلی و ابدی عقل - نفس در عالم خاک اند. بنابراین، می توانیم آنچه را وجود هر کدام از آنان متضمن است، دریابیم. «عقل» در مشرب شیخیه،(6)جوهری است خفیه از نظر هر وجود و هر شیئی.» (Corbin,1990,p.134) کربن در راستای تشریح درخشش وجودی حضرت فاطمه (علیها السلام) ابتدا به تبیینی از عقل می پردازد و می نویسد: «جوهری برتر از محسوسات، که صورتی شهود و قابل رؤیت یابد، تا جلوه گری کند. عقل مانند چوبی است که در آن، صورت مجسمه ظاهر خواهد شد. و به قول بهتر، مانند جسمی است مثالی، جرمی اختری و درونی خورشید، عینی در برابر اداراک بشری، در قبال صورت شهود خود، که هاله نور آن، تابش و جلوه آن است.» (Corbin,1990,145) از این تبیین، کربن به جایگاه واقعی حضرت زهرای اطهر می رسد و مقام فاطمه (علیها السلام) را برابر با «صورت مشهود خورشید» (Ibid) می خواند که خورشد بدون آن، نه تابندگی دارد نه حرارت. و معتقد است: به همین علت است که به فاطمه ، نامی منسوب به خورشید داده اند: «فاطمه زهرا (علیها السلام) فاطمه تابناک، فروزان.»(Ibid)
نتیجتاً کربن کلیه عوالم را متشکل از نور فاطمه (علیها السلام) می داند که با آن فروزندگی هر آفتاب، هر عالم قابل تصور را روشن می کند.
در ادامه، کربن از قِبَلِ این درخشش وجودی حضرت، از نوعی عقلانیت عالم سخن می راند که منبع و منشأ آن در ذات ازلی و ابدی فاطمه - سوفیا است. و در این وجیزه، سه مرتبه، وظیفه و مقام توأمان را برای شخصیت بزرگوار حضرت فاطمه (علیها السلام) قایل می شود:
1.صورت متجلی: یعنی عین روح (نفس ائمه) و عتبه ای (باب) است که ائمه آن نور خود را می پراکنند، به همان نحوی که نور خورشید به وسیله صورت خورشید، منتشر می گردد که تابندگی آن است، نه از طریق جوهر نامرئی (جسم مثالی) آن. (Corbin,1990,p.147) در واقع، فاطمه (علیها السلام) باب متشعشع کرامات ائمه(ع)است.
2.وصف و معنی از نظرهستی: در این حیطه، تمام عالم واقعِ قابل تفکر، هیئت معانی جمیع عوالم است؛ چرا که هیچ چیزی از آنجه وجود دارد، نمی تواند بدون توصیف باشد. در واقع، وصف و معنی از نظر هستی، با صورت مرتبه یکسان دارند، و صورت صریحا همتراز نفس است؛ چرا که این «عقل-نفس» صفت و معنی عطا می کند. (Corbin,1990,p.148) به همین دلیل، سراسر عالم نفس و راز معانی که نفس می دهد، خود همان عالم و راز حضرت فاطمه (علیها السلام) می باشد.
3.عقل و قدرت الهی: حضرت زهرا (علیها السلام) سوفیا است؛ نور الهی که همه عوالم را نور باران می کند. (Ibid) بدین ترتیب، شخص سرمدی ایشان که راز جهان نفس است، بیان و ظهور آن هم هست، که بدون آن مصدر خالقه جهان ناشناخته و ناشناختنی و برای ابد در پرده غیب، نهان می ماند.

نتیجه

رویکرد فلسفی کربن در پارادایم موضوعی حضرت زهرا بسیار متأثر از استادش لویی ماسینیون است. نوع نگارش کربن در کتاب ارض ملکوت نوعی روش تیپولوژی مدار است؛ یعنی دنبال «سوفیا» است و مقایسه آن با حضرت فاطمه (علیها السلام) نوعی مکتب تراوش و فیضان (7) که بر اساس آن، هر جا شباهتی هست، نشانه ی تأثیر و تأثر است. در متون فلسفی کربن راجع به حضرت زهرا (علیها السلام) شاهد نوعی مجذوبیت مریدوارانه و خضوع عجیب در برابر حکمت شیعی هستیم. او فاطمه مرضیه را منبع معرفت شیعه می خواند و او را باب تشعشع معارف ائمه می داند.
کار کربن، توصیف، روایت، ارائه و معرفی بود و سعی می کرد در این مورد هم بنا به قاعده ی پدیدارشناس ها « اپوخه»(8) کند؛ یعنی عقاید خود را به «تعلیق» درآورد و در پرانتز بگذارد. اما آنچه آثار کربن و متون او راجع به ائمه و فاطمه(علیها السلام) را برجسته می نماید نوعی مجذوبیت و علاقه حاضر در متن اوست. بنابراین، از این علاقه و ارادت او برمی آید که با وجود پروتستانیسم بودن کربن، او شیعه دوازده امامی را بسیار دوست می داشت. کربن درون تفکر فلسفی و مثالین خود جایگاه حضرت زهرا(علیها السلام) را برترین جایگاه و در صدر ملأ اعلی تلقی می کند. در عین حال که انتقادهایی در عرصه ی کاری و روش کار کربن را در حیطه ی فلسفه اسلامی بر او وارد است، اما این به هیچ روی از ارزش کار بزرگ کربن و تأثیرگذاری بی نظیر او بر تفکر مردمان کشورهای غربی، بخصوص در معرفی ائمه و حضرت زهرا (علیها السلام) نمی کاهد. در واقع، تاریخ بزرگان فلسفه اسلامی در غرب، کمتر تفکرات برجسته ای همچون کربن راجع به حضرت زهرا(علیها السلام) را به خود دیده است.
منابع فارسی
1.جوادی آملی، عبدالله؛ زن در آیینه جلال و جمال؛ تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1370.
2.حسن زاده آملی، حسن؛ فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمه؛ قم: طوبی، 1385
3.شیمل، آنه ماری؛ تبیین آیات خداوند: نگاهی پدیدارشناسانه به اسلام؛ ترجمه عبدالرحیم گواهی؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی،1376.
4.کربن، هانری، آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی؛ ترجمه داریوش شایگاه؛ تهران: نشر و پژوهش فرزان روز، 1371.
5.کربن، هانری؛ تاریخ فلسفه اسلامی؛ ترجمه سید جواد طباطبایی؛ چ2، تهران: کویر،1377.
6.گوته، یوهان ولفگانگ فون: فاوست؛ ترجمه از زبان آلمانی به فرانسوی: ژرار دونروال؛ ترجمه - از زبان فرانسوی به فارسی: اسدالله مبشری؛ تهران: اندیشه سازان، 1384.
7.مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ تبریز: درالطباعه حاجی ابراهیم تبریزی، 1301 ق.
8.کوروز، موریس؛ فلسفه هایدگر؛ ترجمه محمود نوالی؛ تهران: حکمت، 1378.
منابع انگلیسی
1.Corbin , henry, Alone with the alone: creative imagination in the Sufism of Ibn Arabi, Princeton University press,1998.
2. Corbin,henry, Spiritual body and celestial earth: from Mazdean Iran to shi"ite Iran,Tauris,1990
3. Corbin, Henry, Cyclical time and Ismaili Gnosis, Taylor & Francis, 1983.
منابع فرانسه
1.Corbin, henry, En Islam Iranien: aspects spirituels et philosophiques, volume 1, Gallimard, 19991.
2. Corbin, henry, Le livre des penetrations metaphysiques: kitab al-Masha"l, dept. d"iranologie de l"institut franco- Iranien, 1964.
3.Massignon , Louis , La Mubahala de Medine et I"hyperdulie de fatima, Librairie orientale et americaine , 1955.

پی نوشت ها :

1.Natural rules
2.اشاره به حکمت و معرفت الهی (Anamonesis) حضور عارف و مومن است که در بیتی از حافظ آمده:
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
مَتی ما تلقِ مَن تهوی دعِّ الدنیا و اَهمِلها
3.هذه «فاطمه» و انا فاطر السماوات و الارضین فاطم، أعدائی عن رحمتی یوم فصل قضائی و فاطم اولیائی عما یعتریهم و یشینهم لها اسماء من اسمی.
4.در واقع، کربن در اینجا کلمه فاطمی را به کار نبرده، بلکه از آن به «سوفیا» تعبیر کرده، ولی از آن رو که مقصود کربن از سوفیا، معرفت الهی است که در شناخت حضرت زهرا (علیها السلام) نمود می یابد، از آن به «فاطمی» تعبیر می کنیم.
5.Louis Massignon
6.شیخیه گروهی از شیعه امامیه و از پیروان شیخ احمد احسائی از علمای قرن سیزدهم هستند.
7.Diffusionism
8.epoche
منبع: فصلنامه علمی-ترویجی بانوان شیعه - شماره

پنج شنبه 1/1/1392 - 12:44
اهل بیت

مثل چشمه ای که سیرابت کند

 مثل چشمه ای که سیرابت کند
 

نویسنده: رقیه ندیری



 
شهر آرام شده، آرام تر از آن که انتظار می رفت. همه در خود خزیده اند و سر در کار خویش دارند. کوچه و بازار خالی از جمعیت نیست؛ ولی کمتر پیش می آید که مردم مثل گذشته راحت باشند. هنوز با هم غریبی می کنند، از یکدیگر رو بر می گردانند تا نگاه شان در هم گره نخورد. روزهایی که بر این شهر گذشته و ماجراهایی که اتفاق افتاده آنقدر هراس انگیز است که کسی حال و حوصله قبل را نداشته باشد. همین که پیامبر سر بر بالین خاک نهاد شهر چهره عوض کرد و همه با هم دشمن شدند. با این که رسول خدا مردم را برای روزهای سخت آماده کرده بود و از آنها خواسته بود از دین روی بر نگردانند و بیراهه نروند. مردم مدینه یا بهتر بگویم؛ انصار خود را باختند. ترس از فتنه را بهانه کردند و ناخودآگاه به آن دامن زدند. آنها یک موضوع را خوب می دانستند و آن این بود که خلافت به علی نمی رسد. هر چند حجه الوداع حجت را بر آنها تمام کرده بود. ولی هر یک از بزرگان شهر ساز خود را می نواخت. سرکردگان انصار از به قدرت رسیدن قریش می ترسیدند. سقیفه را برای همین به راه انداختند. ابوبکر از آن بیرون آمد و همه را انگشت بر دهان گذاشت.
می گویند همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاده بود. مردم شهر غافلگیر شدند. افراد ناشناس در کوچه پس کوچه ها می رفتند و می آمدند و همه را از فتنه های نزدیک می ترساندند:
«مردم هوشیار باشید. مبدا پای در راه ناصواب بگذارید. خلیفه رسول خدا، ابوبکر همه را به صبر و آرامش می خواند. مبادا کاری کنید که پشیمان شوید. از آشوب کناره بگیرید». اما آشوب تا پستوی خانه ها نفوذ کرده بود. همه از هم می ترسیدند و زبان به دهان گرفته بودند. با این حال هر لحظه اوضاع بدتر می شد.
اگر چه قتل های ناگهانی تا آن موقع بی سابقه نبود، و پیش می آمد سران قبایلی مثل یهود کسی را غافلگیر کنند و خانواده اش را به خاک سیاه بنشانند؛ ولی تعداد افرادی که آن روزها کشته می شدند غیر عادی بود.
در این چند روز امت عزادار پیامبر حتی فکرش را هم نمی کردند که ورق به همین زودی برگشته باشد. شاید آن روز به عمق فاجعه پی بردند که خلیفه علی را برای بیعت خواست.
آن روز بود که مصیبتی دیگر فاطمه را فرا گرفت. شب آن روز، از شهر، مردمی سرخورده مانده بود و اما و اگر و افسوس و دری نیم سوخته و جانی به لب رسیده از فاطمه.
شاید آن روز مردم راز بوسه های پیامبر را درک کردند که بر سینه و گونه های زهرایش می نشاند و می گفت: از سینه اش بوی بهشت می آید.
آمده بودند علی را برای بیعت ببرند. همانی را که برادر خوانده پیامبر بود. همانی را که مرد احد و خندق و خیبر بود. همانی را که پیامبر به جای خود گذاشته و رفته بود.
فاطمه در خانه را بسته و پشتش پناه گرفته بود که آنچه نباید پیش آمد. در سوخت و بانو زیر دست و پا افتاد. کاری از کسی برنیامد به جز تازیانه که بر بازوان فاطمه می نشست و بین او و مرد خانه اش سد می شد.
باید با دستانی بسته و ریسمانی بر گردن برای بیعت می بردندش.
وقتی علی نزدیک قبر پیامبر رسید مثل آن روز هارون که گوساله پرست ها بر او مسلط شده بودند، رو به قبر پیامبر کرد و گفت: ای برادر این قوم بر من چیره شدند و نزدیک است مرا بکشند...
نزدیک بود او را بکشند. در محاصره شمشیرها بود که زهرا افتان و خیزان و پیراهن رسول خدا بر سر و دست حسنین در دست داشت، قدم در مسجد گذاشت. گریه امانش نمی داد حالش آن قدر رقت برانگیز بود که حاضران مسجد نیز بر او و همسرش گریستند. همه توانش را جمع کرد با صدایی بغض آلود فریاد زد: رها کنید همسرم را و گرنه همه تان را نفرین می کنم.
راست می گفت نه خودش از ناقه صالح کم ارج تر بود نه کودکانش از بچه او کم قدرتر. وقتی با دو پسرش بر مزار پیامبر رسید علی به سلمان گفت فاطمه را دریاب که نفرینش همه مردم را به کام مرگ می فرستد. سلمان سراسیمه خود را به فاطمه رساند و گفت خدا پدرت را مایه رحمت جهانیان قرار داده، از این مردم بگذر.
جای صبر نبود و فاطمه توان تحمل داغی دیگر را نداشت. آن هم داغ امامی که اهل شهر خودش او را تنها گذاشته بودند.
ناگهان یکی در مسجد فریاد زد: چه می کنید؟! آیا می خواهید عذاب نازل شود؟!
ابوبکر علی را رها کرد و زهرا دست همسرش را گرفت و به خانه باز گرداند.
چند روز بعد خلیفه کارگزاران فاطمه را از فدک بیرون کرد با این بهانه که از خود رسول خدا شنیده پیامبران درهم و دیناری به ارث نمی گذارند. با این بهانه که از سود این سرزمین زراعتی، اسب و شمشیر خواهد خرید و در اختیار سپاه اسلام خواهد گذاشت.
همه می دانستند فدک از آن رسول خدا بود و او آن را به جای مهریه خدیجه به فاطمه بخشیده. همه می دانستند که فاطمه با سود آن گره از کار دیگران می گشود.
آن روزها فاطمه کبوتری بود که خود را به چارچوب قفس می کوبید و راه چاره ای نمی ایفت. کسی نگفت که حدیث ارث نگذاشتن پیامبران را از رسول خدا نشنیده. علی و ام ایمن هم نتوانستند کاری از پیش ببرند.
تا این که فاطمه به قصد اتمام حجت به مسجد رفت تا با حرف هایش شکاف های بین مسلمانان را رفع کند، تیرگی های پیش آمده را کنار بزند و آنها را از چنگال کابوسی ذلت بار برهاند.
مردم برای لحظاتی به خود آمدند، پلکی زدند، چشمی تر کردند، نگاهی به اطراف افکندند. باز خلافت بر آفتاب سایه انداخت و شهر خاموش شد. اما زهرا روشن بود و نزدیک؛ مثل چشمه ای که سیرابت کند.
غروب دهمین روز بعد از پیامبر هم این گونه گذشت. از آن روز بود که شهر چنین آرام شد. همه سر در گریبان به انتظار تقدیری نشستند که خود آن را برگزیده بودند. این را خودشان نیز با صراحت می گفتند، وقتی زهرا در خانه شان را می زد و بیرون می آمدند و زهرا حرف جانشینی علی بعد رسول خدا را پیش می کشید، جواب شان این بود: اگر زودتر می آمدید با شما بیعت می کردیم. بیعت را که نمی توان شکست، می گفتند و در را به روی یادگار رسول خدا می بستند.
بعد از آن بود که فاطمه می گریست تا این که همسایگانش زبان به شکوه گشودند. علی هم سایبانی در بقیع ساخت تا بانوی خانه اش با گریه بر دردهای گفتنی و ناگفتنی اش کمی آرام شود.
کاروان هایی که از آن جا می گذشتند با صدای گریه اش راه کج می کردند و دلیل بیقراری اش را می پرسیدند. فاطمه هم آن چه را که باید، می گفت. تا این که در بستر افتاد.
بزرگان شهر فرصت را غنیمت شمردند و اجازه عیادت خواستند. اما زهرا قبلاً گفته بود با آنها که حقش را گرفته اند سخن نخواهد گفت. این را همه مردم فهمیده بودند. چون فاطمه آن وقت ها که هنوز می توانست از خانه بیرون آید از آنها روی بر می گرداند و پاسخ شان را نمی داد. قهر فاطمه دهان به دهان می گشت و مایه رسوایی بود. تا در بستر افتاد.
به فکر افتادند کاری کنند و اجازه عیادت خواستند. ولی فاطمه چشم دیدن شان را نداشت. علی را واسطه کردند و به خانه زهرا آمدند و با دست خالی بازگشتند. بر سر زنان شان نیز ماجرایی مشابه پیش آمد؛ با این تفاوت که فاطمه آن روز با زن های شهر سخن گفت و گدازه های درونش را بیرون ریخت.
کار مردم مدینه به پایان رسید. سر به زیر افکندند و پی کار خود رفتند. فاطمه هم در قفس کوچک دنیا از پا افتاد. و هیچ کس ندانست علی او را شبانه به دست کدام زمین سرد سپرد.
خواسته بود پنهانی برود. بی آن که مردم شهر بر پیکرش نماز بگذارند. بی آن که بر سر مزارش بگریند. این گونه شد که دل شکسته فاطمه بی نشان ماند و شهر در آرامشی مرگبار فرو رفت.
منبع:نشریه دیدار آشنا، شماره 115.
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:41
اهل بیت

افضل مخلوقات از سنخ خود

 افضل مخلوقات از سنخ خود
 




 
(گزیده ای از سخنان آیت الله بهجت در مورد حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام)به مناسبت تقارن سالگرد ارتحال ایشان با ایام فاطمیه)
با این که روایات حضرت زهرا(علیهاالسلام)کمتر از بقیه معصومین (ع) است ولی حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام)صاحب مصحف است و همان روایات کم از ایشان رسیده، بسیار پر اهمیت است. از آن جمله: در روایت است که زنی خدمت آن حضرت آمد و مسأله پرسید و از مزاحمتی که به ایشان داده بود، عذر خواست. حضرت فرمود: «اجر و پاداش معلم مانند کسی است که با زحمت از قله کوهی بالا رود و در آنجا یک گونی طلا به دست آورد».
کارهایی که ایشان نموده و یا دستور داده انجام شود بسیار عجیب است، از جمله وصیت آن حضرت به این که علی (ع) او را از روی پیراهن غسل بدهد و شبانه دفن کند و کسی در تشییع جنازه ی او حاضر نشود و نیز دستور ساختن تابوت تا به هیچ وجه بدنش معلوم نشود و نیز درست کردن تسبیح سی و چهار یا صد دانه ای تا در حال اشتغال به کارهای خانه، به راحتی ذکر بگوید.
در مجالسی که به مناسبت حضرت فاطمه (علیهاالسلام)برقرار می شود، شایسته است فضایل و مناقب اهل بیت، به خصوص حضرت زهرا(علیهاالسلام)بیان گردد و برگزاری مجالس خنده بدون فضایل آنها خوب نیست. زیرا چه بسا با یک کلمه ی مهمل اشخاصی به تردید بیفتند، به خصوص در زمان ما که اهل تسنن در میان ما هستند و چه بسا وسایل ضبط و استراق سمع داشته و از گفتار و کردار و صحنه ها عکسبرداری کنند و ممکن است این کارها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند، گردد. در این صورت اگر یک قطره ی خون از آنها ریخته شود، ما مسبب جرم خواهیم بود.
از راه هایی که مرحوم آقای بروجردی (قدس سره) نیز همین راه را می رفتند، همان بیان مشترکات میان ما و عامه و ترک مطاعن و یا لعن و سب آشکار آنهاست که از جمله بیان حدیث معروف و مشهور بین فریقین یعنی حدیث ثقلین است.
هر بلایی که به ما می رسد، در اثر دوری از اهل بیت(ع) و روایات مأثوره ی ایشان است. این بلاهایی که وارد می شود تأثیر این است که از روز اول نخواستیم آن کس را که خدا و پیامبر(ص) برای ما تعیین کرده بودند بر ما حکومت کنند!
یک گوشواره از زن مسلمان و یک خلخال از پای زن ذمّیّه برده بودند، وقتی که خبر به حضرت امیر(ع) رسید فرمود:«فلو ان امرا مسلماً مات من بعد هذا اسفاً، ما کان عندی ملوماً؛ بعد از این اگر مسلمانی از روی تأسف بر این مصیبت جان بسپارد، نزد من سزاوار سرزنش نیست».
حضرت فاطمه(علیهاالسلام)از فدک، گاهی به «نحله» و گاهی به «میراث»تعبیر می فرمود.
کسی نزد آیت الله بهجت رفت و علت این تعابیر را پرسید. ایشان پاسخ داد: «مقصود حضرت از آن، این است که چه نحله باشد و چه ارث، فدک حق من است و منظور کسانی که فدک را از دست آن حضرت گرفتند، بستن در خانه علی(ع) بود، و گرنه فدک موضوعیت نداشت. زیرا می دانستند که اگر فدک در دست علی(ع) باشد، در خانه اش باز خواهد بود و آنها در این صورت نمی توانند خلافت کنند.
از آیت الله بهجت نقل است:
شخصی می گفت در خواب به من گفتند به مردم بگو برای رفع گرفتاری ها و نگرانی ها به زیارت حضرت زهرا(علیهاالسلام)ملتزم شوند.
بنده تعبیر این خواب را نفهمیدم، مگر این که گفته شود: حضرت زهرا(علیهاالسلام)برای مردم همین امروز کشته شده است. بنابراین از کسی که آن روز (1) را نمی خواست و بدان راضی نبود، رفع بلا می شود؛ زیرا زیارت آن حضرت کاشف است از تولی؛ و این که در آن روز نبوده است تا تولی خودش را اظهار کند، امروز به همان اعتقاد به توسل و دعا و زیارت مشغول است، لذا از مشمولیت بلا خارج خواهد شد.
خلیفه اول روز اول در برابر حضرت زهرا(علیهاالسلام)گریه کرد و با گریه حضرت را بیرون کرد. زیرا اگر می خواست مانند دومی با خشونت با ایشان مقابله کند، نمی توانست. خلیفه اولی آن روز گفت: تو از عایشه پیش من و عمر محبوب تری. نمی توانم فرمایش پدرت را زیر پا بگذارم ولی فردای آن روز به منبر رفت و ناسزا گفت که زن ها را می فرستند و چه و چه. اگر کسی با ما کاری نداشته باشد، با او کاری نداریم و الا...
علت تأکید حضرت زهرا(علیهاالسلام)در این وصیت مهم خود به علی (ع) که: «ادفنی لیلاً؛ مرا شبانه دفن کن» و این که راضی نیستم کسانی که به من ظلم کرده اند، در تشییع جنازه ام حاضر شوند و اگر توانایی عمل به آن را نداری، به زبیر وصیت کنم، زیرا او هم با من خویش (خویشاوند) است و هم توانایی آن را هم دارد.
تمام اینها برای اعلام جدایی و نارضایتی از دستگاه حاکمه و طبل مخالفتی بود که صدای آن تا روز قیامت برای مسلمانان و کافر ثابت و باقی است، و بیانگر آن است که چه ظلم هایی بر آن حضرت روا داشتند و خلیفه دومی در خانه ی او را آتش زد، با این که به او گفتند:«ان فیها فاطمه؛ فاطمه (علیهاالسلام)در خانه است» و او گفت: «و ان» هر چند فاطمه(علیهاالسلام)در خانه باشد، آتش بزنید.
روزی که بر حضرت زهرا(علیهاالسلام)ظلم و ستم روا داشتند.
منابع:
1 ـ در محضر آیت الله العظمی بهجت، محمدحسین رخشاد، جلد 1 و 2 ، قم، مؤسسه فرهنگی سماء، 1382.
نشریه دیدار آشنا، شماره 115.
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:41
اهل بیت

همسرداری حضرت زهرا علیها السلام

 همسرداری حضرت زهرا علیها السلام

نویسنده: احمد عیسی فر




 
امام علی علیه السلام می فرماید: «جهاد زن این است که خوب همسرداری کند». (1)
حضرت فاطمه علیهاالسلام در خانه علی علیه السلام لحظه ای از این جهاد مقدس و وظیفه سنگین غفلت نورزید. آغاز زندگانی مشترک فاطمه علیه السلام و علی علیه السلام آغاز رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و‌آله و سلم بود. اسلام تازه به مدینه آمده بود و خاندان پیامبر صلی الله علیه و‌آله و سلم از جمله مهاجرانی بودند که خانه و ملک و کسب و کار نداشتند و زندگانی را با سختی می گذراندند. آنها برای مبارزه با شرک و بت پرستی هر روز به شهری رفته و با دشمنان اسلام نبرد می کردند. علی علیه السلام سردار برگ اسلام، در تمامی جنگ ها شرکت داشت و کمتر به خانه می آمد و فاطمه می ماند و بار سنگین کارهای منزل و تربیت فرزندان. وی محیط خانه را طوری می آراست که خستگی از دل و روح همسر گرامش می زدود.
امام علی علیه السلام درباره حضرت زهرا علیها السلام چنین می فرماید: «وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می کردم تمام غم و اندوهم برطرف می شد». (2)
و در جایی دیگر فرمود: «به خدا سوگند، هرگز کاری نکردم که فاطمه علیه السلام از من خشمناک شود و فاطمه نیز هیچ گاه مرا خشمناک نکرد».(3)
و خود فاطمه علیه السلام در بستر مرگ به علی علیه السلام می گفت: «ای عموزاده! هیچ گاه دروغ و خیانتی در زندگی از من ندیدی و از وقتی که با من معاشرت کردی هرگز با دستورهای تو مخالفت نکردم...».
و علی علیه السلام نیز در جواب او فرمود: «پناه به خدا ای دختر پیامبرصلی الله علیه و‌آله و سلم! که تو نسبت به خدا داناتر و نیکوتر و پرهیزکارتر و بزرگوارتر و ترسناکتر از آنی که من بخواهم در مورد مخالفت با خود تو را سرزنش و توبیخ کنم». (4)
در جایی دیگر امام علی علیه السلام می فرماید: «من هیچگاه از فاطمه علیه السلام کوتاهی ندیدم». (5)
پیش از شهادت فاطمه علیه السلام خطاب به وی چنین می فرماید: «تو تسلیت بخش من بودی، بعد از تو به که تسلیت جویم». (6)
موقعیت اجتماعی حضرت فاطمه علیه السلام چنان بود که می توانست از هرگونه موهبتی بهره مند شود. می توانست همسری قدرتمند انتخاب کند، اما او در دامان پیامبر صلی الله علیه و‌آله و سلم پرورش یافته بود. وی نمونه کامل زن در جهان اسلام بود. و بانوان عالم باید به زندگانی او تأسی می جستند. بنابراین، با بهترین انسان بعد از پدرش یعنی علی علیه السلام ازدواج کرد و با زندگانی ساده ای عُمر را سپری کرد. نه تنها هرگز شکوه و گلایه ای بر زبان نیاورد بلکه خانه را امن و آسایش شوی و فرزندانش قرار داد.
او هنگامی که پای به منزل همسرش گذاشت. علی علیه السلام کف اتاق را با شنی نرم فرش کرد. و چوبی را از یک طرف دیوار به طرف دیگر وصل کرده بود که لباس های خود را روی آن بیندازد و پوست گوسفندی را بگسترد و متکایی از لیف خرما در کنار آن گذاشت. (7)
علی علیه السلام در وصف حیات مشترک روزهای اولشان می فرماید: «با فاطمه علیه السلام ازدواج کردم در حالیکه برای من و او جز پوست گوسفندی نبود، شب ها را بر روی آن می خوابیدیم و روزها بر آن (پوست)شترمان را غذا می دادیم و جز خود خادمی نداشتیم». (8)
فاطمه علیه السلام در کنار کارهای منزل برای علی علیه السلام مشاوری امین و محرم اسرار و همسر و همراه و یاور شوهر و مطیع ولایت امری او بود. محیط خانه را کانون عشق و محبت قرار داده بود و هرگز نگذاشت کدورتی در روحیه همسرش ایجاد شود و آنقدر دستاس کرد که دستانش تاول زد و دسته دستاس در دست او اثر کرد. امام علی بن ابیطالب علیه السلام برای یکی از مردان بنی سعد به نام ابن اعبد زندگانی خود را چنین تعریف می کند: «هنگامی که فاطمه علیه السلام در خانه من بود آن قدر دستاس کرد که دستش تاول زد، و آن قدر با مشک آب کشی کرد که اثر بند مشک در گلویش دیده می شد، و آن قدر در نظافت و تمیز کردن خانه زحمت کشید که جامه اش گردآلود از ناحیه کار زیاد خانه به رنج و مشقت افتاد. من به فاطمه علیه السلام گفتم که خوب است پیش پدرت بروی و از او خادمی بخواهی تا در امر خانه داری به تو کمک دهد. زیرا در آن روزها بردگانی را خدمت پیامبر صلی الله علیه و‌آله و سلم آورده بودند. فاطمه علیه السلام برخاست و خدمت حضرت رفت، وی مشاهده کرد جمعی نزد حضرت نشسته و گفت و گو می کنند. از این رو، خجالت کشید و به منزل بازگشت. روز بعد پیامبر صلی الله علیه و‌آله و سلم به منزل ما آمد و از دختر سبب آمدنش را پرسید. فاطمه علیه السلام از شرم سخنی نگفت و من حکایت را بازگو کردم. آنگاه پیامبرصلی الله علیه و‌آله و سلم تسبیح حضرت زهرا علیه السلام را به او تعلیم داد تا رنج کار را از دوش فاطمه علیها السلام بزداید.(9)
و در این اواخر عمر، پیامبر اکرم صلی الله علیه و‌آله و سلم فضّه را برای خدمت خانه فرستاد. فاطمه علیه السلام کارهای خانه را با او تقسیم کرد. و امام علی علیه السلام به هنگام دفن حضرت فاطمه علیه السلام می فرماید: «خداوندا! من از دختر پیامبر تو راضیم، فاطمه دوستی بود که کسی در دوستی او معادل او نبود... فاطمه جان! بعد از تو خیری در حیات نیست، می ترسم زندگیم طولانی شود. اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود، برای همیشه در کنار قبرت منزل می کردم و برای این مصیبت جوی اشک جاری می کردم». (10)
از ابوسعید خدری نقل می کنند که: «روزی علی از فاطمه پرسید: در خانه غذایی هست؟ گفت: نه، سوگند به خدایی که پدرم را افتخار نبوت داد، چیزی که بتوان خورد نداریم و ما هم چیزی نخورده ایم و دو روز است که هیچ خوردنی در خانه ما نبوده است وگرنه تو را بر خود و فرزندانم مقدم می داشتم». علی گفت: «پس چرا من را از این وضع آگاه ننمودی تا چیزی برایتان فراهم سازم؟» فاطمه گفت: «خجالت کشیدم که از تو چیزی بخواهم و بر آن توانایی نداشته باشی». علی با توکل به خدا بیرون رفت و دیناری وام گرفت و چون خواست چیزی خریداری کند، مقداد را با وضعی پریشان در آن گرما و آن ساعت روز دید، چون از حال او جویا شد، متوجه شد او نیز برای تهیه آذوقه بیرون آمده و پولی نیز در کف ندارد، علی آن دینار را به او داد و خود به مسجد رفت و با پیامبر نماز گزارد پس از اتمام نماز، پیامبر رو به علی علیه السلام کرد و فرمود: «مرا به شام دعوت نمی کنی». علی با شرمندگی گفت: «مقدمت را گرامی می داریم». چون به اتفاق به منزل آمدند، فاطمه در محراب عبادت بود، چون صدای پدر را شنید، از محراب بیرون آمد و بر پدر سلام کرد. پیامبر فرمود: «دخترم حالت چطور است؟ غذایی برای خوردن آماده کن. و فاطمه قدحی را که در پشت سرش داشت و از آن بخاری برمی خاست نزد پدرگذاشت، علی با حیرت به ظرف غذا نگریست که این خوراک مطبوع از کجا آمده؟» پیامبر فرمود: «یا علی این ثواب آن دینار است، این طعام از سوی خداوند عالم است و او هر کس را که بخواهد، بی حساب روزی می دهد. یا علی! خداوند تو را همان کرامت و مرتبت داد که زکریا را، و ای فاطمه! تو را همان قدر منزلت که مریم را مرحمت فرمود». و سپس این آیه را قرائت فرمود: «هر زمان که زکریا در محراب به نزد مریم می رفت، می دید که خوراکی نزد او آماده است، می پرسید این غذا از کجا برای تو فراهم آمده».
فاطمه در زندگی مشترک خویش، هرگز در مقابل سخنان علی علیه السلام سخنی نگفت و نسبت به تعهدات همسرش احترام می گذاشت. او با آنکه حاضر نبود شیخین از او عیادت کنند، چون علی را واسطه قرار دادند، فاطمه به حرمت علی علیه السلام آنان را پذیرفت، ولی روی از آنان برتافت، یا زمانی که قصد شکایت ابوبکر را می کند، چون پیام علی علیه السلام را از سلمان می شنود. به منزل می رود و سکوت می کند و مواردی دیگر که همه حکایت از پیروی کامل فاطمه از ولایت علی است. فاطمه در طول زندگی مشترک خود با علی محیط خانه را به گونه ای می آراست که همسرش در آن احساس آرامش کند و هرگز سختی ها و تألمات خود را بر زبان جاری نساخت که خاطر علی را مکدر سازد.

پی نوشت ها :

1. نهج البلاغه، ص 1142.
2. مناقب خوارزمی، ص 256.
3. همان کتاب.
4. بحارالانوار، ج43، ص 1.
5. ریاحین الشریعه، ج1، ص 186.
6. بحارالانوار، ج43، ص 186.
7. همان کتاب، ص 114.
8. صفوه الصفوه، ج3، ص 3.
9. صحیح ابی داود، ج33، باب التسبیح.
10. نهج البلاغه.

منبع: عیسی فر، احمد؛ (1384)، زنان نامدار شیعه، تهران: رایحه عترت، (1387).
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:40
اهل بیت

زهد و عبادت حضرت زهرا علیه السلام

 زهد و عبادت حضرت زهرا علیه السلام

نویسنده: احمد عیسی فر




 
زندگانی فاطمه زهرا علیه السلام سراسر عبادت بود. وی به خانه فقیران و بیچارگان و درماندگان سر می زد و به آنها طعام می داد. ایثارگر بود و از خودگذشته؛ احکام شرعی را تعلیم می داد و سختی های زندگی را تحمل می کرد. پایبند تجملات نبود و در شوهرداری و دفاع از امامت و ولایت اسوه بود؛ و مصیبت ها و رنج هایی که پس از رحلت پدرش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم کشید، در واقع نشان دهنده عبودیت خالصانه وی در درگاه پروردگار سبحان است.
امام علی علیه السلام در شب ازدواج فاطمه زهرا علیه السلام را گریان و مضطرب دید، پرسید: «چرا ناراحتی؟» پاسخ داد: «تفکرت فی حالی و امری عند ذهاب عمری و نزولی فی قبری فشبهت دخولی فی فراشی بمنزلی کد خولی الی الحدی و قبری فانشذک الله ان قمت الی الصّلاه فنعبدالله تعالی هذه اللیله»[درباره حال و رفتار خویش می اندیشیدم به یاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر به نام قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه خودم می آیم همانند روزی که از اینجا به قبر و لحدم خواهم رفت، در این آغازین لحظه های زندگانی، تو را قسم می دهم که با هم به نماز بایستیم و در این شب خدا را عبادت کنیم].
اسماء همسر جعفر طیار نقل می کند که در واپسین لحظات عمر حضرت زهرا متوجه آن بزرگ زن جهان بودم. نخست غسل نمود و لباس عوض کرد و مشغول راز و نیاز با خدا شد. جلو رفتم، فاطمه علیه السلام را دیدم که رو به قبله نشسته و دست ها را به سوی آسمان برآورده چنین دعا می کند،‌«الهی و سیدی اسئلک بالذین اصطفیتهم و ببکاء ولی فی مفارقتی ان تغفر لعصاه شیعتی و شیعه ذریّتی»[پروردگارا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به حق اشک های حسن و حسین در فراق من، از تو می خواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشایی].
ابن عباس می گوید رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «... و اما دخترم فاطمه سیده و بزرگترین زنان عالم از اولین و آخرین است».
«و انها لتقوم فی محرابها فسلّم علیها سبعون الف ملک من الملائکه المقربین و ینادونها بما نادت به الملائکه مریم فیقولون: یا فاطمه ان الله اصطفاک و طهّرک و اصفاک علی نساء العالمین. [او در حالی در عبادتگاهش می ایستاد که هفتاد هزار فرشته از ملائکه مقرب بر او سلام و درود گفته و همان گونه که مریم را ندا کردند می گویند: ای فاطمه! خداوند تو را برگزید و مطهر و پاک نمود و بر زنان عالم اختیار کرد].
محمد بن علی بن الحسین بن علی علیه السلام فرمود: «روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سلمان را نزد حضرت فاطمه فرستاد. وی در خانه لحظه ای ایستاد تا سلام کند. شنید که حضرت در داخل خانه قرآن می خواند و آسیا در بیرون می چرخد و کسی در حضور آن حضرت نیست»... در آخر همین خبر چنین آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و اله تبسم کرد و فرمود: «ای سلمان! خداوند دل و تمام اعضا و جوارح فاطمه را پر از ایمان کرده است. او برای بندگی و اطاعت خداوند که به جای خلوتی می رود یکی از فرشتگان عالم به نام زوقائیل-و در روایت دیگری به نام جبرئیل-فرود آمده و آسیای او را می چرخاند و خداوند رنج و زحمت را به همراه زحمت آخرت از او برطرف کرده و او را کفایت می کند».
زید بن علی از پدرانش از حضرت زهرا علیه السلام روایت کند که فرمود: «از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم فرمود: همانا در جمعه ساعتی است که در آن ساعت هر مسلمانی از خداوند درخواست خیری کند پروردگار به او اعطا نماید». پرسیدم که آن کدام ساعت است؟ فرمود: «هنگامی که نیمی از خورشید در معرض غروب قرار گیرد». راوی می گوید که فاطمه علیه السلام به غلامش می گفت: «برو بالای بام اگر دیدی که نصف خورشید در حال غروب کردن است مرا خبر کن تا دعا کنم».
منبع: عیسی فر، احمد؛ (1384)، زنان نامدار شیعه، تهران: رایحه عترت، (1387).
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:39
اهل بیت

بعد سیاسی اجتماعی حضرت فاطمه علیه السلام

بعد سیاسی اجتماعی حضرت فاطمه علیه السلام

نویسنده: احمد عیسی فر




 
پس از آنکه آب ها از آسیاب افتاد و هرچه خواستند روا داشتند، در روزهای واپسین حیات دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و سلم برای جلب افکار عمومی، ابابکر و عمر به فکر عیادت و دلجویی از حضرت زهرا علیه السلام و زبان به عذرخواهی گشودند و فکر می کردند که تنها معصومه امت با آنان دشمنی خصوصی دارد ولی پاسخی قاطع را دریافت کردند. ایشان فرمودند: «والله لا اکلمکما من راسی کلمه حتی القی ربّی فاشکونکما الیه بما صنعتما به وبی و ارتکبتما منّی» [خدا بعد از این با شما دو نفر حتی کلمه ای سخن نخواهم گفت تا به دیدار خدا بشتابم و شکایت شما دو نفر را به خدا می برم و توضیح خواهم داد که شما با خدا و دین او و با من چه کردید و چه اعمالی را مرتکب شدید].
حضرت فاطمه علیه لاسلام خود در متن مسائل سیاسی و اجتماعی بودو همواره از حق و اسلام و اهل بیت دفاع می کرد. نقل می کنند که در جنگ احد که اکثر مجاهدان گریختند. تنها علی علیه السلام و معدودی از افراد در کنار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مقاومت می کردند. در آن لحظه های حساس، فاطمه علیه السلام پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرایط حساس و دشوار و بحرانی که فتنه و دشمنی تمامیت اسلام و قرآن را تهدید می کرد، این فاطمه زهرا بود که با پیوستن در صحنه سیاسی و اجتماعی و دفاع از مقام ولایت و رهبری اساس و بقای اسلام را تضمین کرد.
پس از تهاجم به منزل علی بن ابیطالب علیه السلام حضرت زهرا علیه السلام سکوت پیشه کرد و با عمرحرف نزد و به مبارزه خود پرداخت. او پس از غصب فدک و بی اثر یافتن شهادت ها ومباحث استدلالی خود خطاب به ابابکر فرمود: «والله لا اکلّمتک ابداو الله لا ذعون الله علیک فی کلّ صلوه»‍[سوگند به خدا! از این پس هرگز با تو سخن نخواهم گفت، سوگند به خدا! شکایت تو را در هر نماز به خداوند خواهم نمود].
جعفر بن محمد علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت می کند که چون موقع رحلت حضرت فاطمه علیه السلام رسید ایشان گریه اش گرفت. امیرالمومنین به آن حضرت فرمود: «ای بانوی من! چرا گریه می کنی؟» فرمود: «گریه نکن، به خدا سوگند! این مطالب در راه خدا برایم کوچک است». آنگاه حضرت زهرا علیه السلام به او وصیت کرد که ابوبکر و عمر را در تشیع جنازه اش خبر نکند.
در فتح مکه حضرت زهرا علیه السلام به همراه پدر بزرگوار و شوهر گرامیش-در حالی که برای حضرت رسول خیمه ای در بالای بلندی برافراشته بودند-به سر می برد. رسول خدا در آن خیمه غسل می کرد که به حضرت علی علیه السلام خبر رسید که خواهرش-ام هانی-عده ای از افراد قبیله محزوم را که با شوهرش خویشاوندی داشتند پناهندگی داده است. حضرت نزد او رفته و چون پوششی از زره و آهن بر خود داشت ابتدا ایشان را نشناخت. روی به علی علیه السلام کرد و گفت: «ای بنده خدا! من ام هانی دختر عموی رسول خدا و خواهر علی ابن ابیطالب هستم، از خانه من بیرون برو». حضرت فرمود: «کسانی را که جای داده اید بیرون کنید». گفت: «به خدا سوگند! شکایت تو را به رسول خدا خواهم کرد». حضرت کلاه خود را از سر برداشت و ام هانی او را شناخت و گفت: «فدایت شوم سوگند یاد کرده ام که شکایت تو را به رسول خدا ببرم». حضرت فرمود: «برو به سوگند خود عمل کن». ام هانی نزد حضرت رسول آمده و داستان را به حضرت گفت. پیامبر فرمود: «آنان را که پناه داده ای در پناه تو باشند که مورد قبول است». حضرت زهرا علیه السلام در مقام دفاع از شوهرش امیرالمؤمنین علیه السلام برآمده و روی به ام هانی کرده و فرمود:‌«ای ام هانی! تو از اینکه علی دشمنان خدا و دشمنان رسول خدا راترسانیده و تهدید کرده آمده ای به حضرت رسول شکایت می کنی...؟».
حضرت فاطمه علیه السلام خدمت به خلق را نوعی مسئولیت می داند. او در این راه هم در جنبه های ظاهری و مادی و هم در جنبه معنوی زندگی خود را وقف مردم و اسلام می کرد و روز و شب در فکر کیفیت اجرای این خدمت بود. او در شب عروسی جامه نو را به فقیر می دهد و خود با جامه ای کهنه به خانه علی می رود. افطار خود را چون همسر و فرزندانش تا سه شب به مسکین و یتیم و اسیر می دهد. درآمد فدک را صرف فقیران می کند در عین آنکه می داند در خانه اش ذخیره غذایی نیست. از دسترنج خود غذا برای فقیران تهیه می کند. پرده در خانه را به نزد پدر می فرستد تا پیراهنی برای درمانده شود؛ سهم غذای روزانه اش را گاهی به گرسنه ای می دهد و خود و فرزندانش گرسنه می مانند؛ شب تا سحر عبادت می کند و برای خلق الله خیر و سعادت و آمرزش می طلبد.
حضرت فاطمه علیه السلام کوشید زندگی زن به پوچی نگذرد، وسیله ای برای شهوت مردان نباشد، بزرگواری و شرف انسانی او به خطر نیفتد. او به زنان درس می داد و به آنان فهماند که با حفظ شخصیت اسلامی و قرآنی خود می توانند آزاد باشند؛ جلوی راه استثمارگران را سد کنند و بنا به رسالت اجتماعی که بر دوش دارند وظیفه ای عهده دار شوند. فاطمه نشان داد زن برای خرید و فروش نیست و نباید زن را چون کالایی با مهریه ای سنگین با زندگی اشرافیگری معامله کنند. وی ثابت کرد که ازدواج تنها به منظور ارضای غرایز و برآورده ساختن امیال و هوس ها مشکلی دردآلود از حیات اجتماعی و مایه سقوط ارزش زن است. تاریخ خود گواه است که همه تلاش و اضطراب فاطمه علیه السلام همه کوشش ها و فعالیت های او برای مردم بود. او با از دست رفتن حق علی، حق مردم را غصب شده می دانست. او احساس می کرد که دورداشتن علی از مقام خلافت ظلم به بشریت است. حاضر بود همه گونه رنجی را تحمل کند. آن روز که پدرش گردن بندی در گردن فاطمه دید، با نگاهش به او فهماند که ضرورت مهمتری در پیش است که باید بدان رسید. فاطمه گردن بند را از گلو باز کرد و به خدمت پدر فرستاد. پدر فرمود: «فاطمه همانا تو از من هستی ما باید با هم به درد مردم برسیم». و آنگاه از محل فروش آن بینوایی را سر و سامان داد. وی در طریق مردم آن چنان کوشاست که حتی حاضر نیست از مرگش هم برای فریب مردم استفاده شود و حتی کسی به بهانه حمایت از او در نتیجه گول زدن مردم بتواند زیر تابوت او را بگیرد و رهبری خود را به اثبات رساند.
فاطمه علیه السلام معتقد بود که نمی توان تنها برای خود زندگی کرد، زیرا اصولاً امت اسلامی امتی است که باید برای دیگران و در خدمت دیگران باشد. «کنتم خیر امه اخرجت للناس». امام که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر او وارد شد و او گردنبندی از طلا به گردن داشت که امیرمؤمنان علی از سهم خود از غنایم برای او خریده بود، پیامبر فرمود: «ای فاطمه! مردم نگویند فاطمه دختر محمد لباس جباران بر تن می کند. «فاطمه علیه السلام گردنبند را پاره کرد و فروخت و با آن بنده ای را خریداری و آزاد ساخت و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این کار شادمان شد». سلمان می گوید: «فاطمه علیه السلام را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر دارد، در شگفتی ماندم و گفتم عجبا! دختران پادشاه ایران و قیصر روم بر کرسی هایی طلایی می نشینند و پارچه های زربفت به تن می کنند، این دختر رسول خداست که نه چادری گران قیمت بر سر دارد و نه لباس های زیبا». فاطمه علیه السلام پاسخ داد: «یا سلمان انّ الله ذخرلنا الثیاب و الکراسیّ لیوم آخر». [ای سلمان! پروردگار عالمیان جامه های زمینی و تخت های طلایی برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است].
منبع: عیسی فر، احمد؛ (1384)، زنان نامدار شیعه، تهران: رایحه عترت، (1387).
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:39
اهل بیت

بُعد مبارزاتی حضرت فاطمه علیه السلام

 بُعد مبارزاتی حضرت فاطمه علیه السلام

نویسنده: احمد عیسی فر




 
فعالیتهای مبارزاتی حضرت زهرا علیه السلام را در دو مقطع زمانی باید بررسی کرد

الف) زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

فاطمه علیه السلام هنگامی که چشم گشود خود را در اسلام دید، و منزل پدرش محل رفت و آمد مسلمانان بود. او به خوبی مشکلات مسلمانان را احساس می کرد و در سختی آنان شریک بود. تبعید سه ساله پدر و طرفدارانش را در شعب ابوطالب دیده و خود با کمی سن و توان ضعیف، درد سخت مظلومیت را چشیده بود. او در این سال ها غم مرگ ابوطالب و مادرش که تنها پناهگاه های پدرش بودند را در سینه داشت و از آن لحظه به بعد وظیفه سنگین پرستاری و حمایت از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نیز برعهده داشته و از این روی لقب ام ابیها گرفت.
نمونه هایی از این تلاش این بانوی بزرگ اسلام را در حمایت از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به شرح زیر بیان می داریم:
روزی به اشاره ابوجهل شکمبه شتری بر روی کتف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ریختند. فاطمه علیه السلام از راه رسید. تا پدر را در آن حال دید با دستان کوچکش آلودگی ها را از بدن و لباس پدرش پاک کرد. (1)
روزی یکی از مشرکین، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در کوچه دید و مقداری خاکروبه و زباله بر سر و روی آن حضرت پاشید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چیزی نفرمود و با همین حالت وارد خانه شد. فاطمه علیه السلام در حالی که سن کمی داشت، به استقبال پدر شتافت. آب آورد و با چشمان اشکبار، سر و صورت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را شست. (2)
حضرت فاطمه علیه السلام در جنگ اُحد هنگامی که دریافت، پدرش به شدت مجروح شده است، نزد پدر شتافت و با دیدن بدن خون آلود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخت افسرده و ناراحت شد. دست در گردن پدر انداخت و به شدت گریست. آن گاه برای درمان زخم های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، حصیری را آتش زد و از آن خاکستری بر روی محل خونریزی گذاشت. و با این کار، جریان خون بند آمد.
در جنگ خندق، مسلمانان از جمله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در شرایط سختی به سر می بردند و چند روز گرسنه بودند. روزی حضرت فاطمه صلی الله علیه و آله و سلم پاره نانی تهیه کرد و خود را به جبهه رساند و نزد پدر رفت و آن را به ایشان تقدیم کرد و گفت: «این تکه ای از قرص نانی است که برای فرزندانم پخته بودم و این قسمت را برای شما آوردم».
پیامبر صلی الله علیه و‌آله و سلم فرمود: «ای فاطمه! بدان که این پاره نان، نخستین لقمه ای است که پدرت پس از سه روز گرسنگی به دهان می گذارد».
فاطمه علیه السلام در تمامی جنگ های پیغمبر حضور داشت و در پشت جبهه به یاری پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و مسلمانان شتافت.

ب) پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

حضرت فاطمه علیه السلام پس از رحلت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حوادث دردناکی را به چشم دید و به طور طبیعی باید نقش فعال و مؤثری داشته باشد. در میان این حوادث می توان به واقعه سقیفه و غصب فدک اشاره کرد که آن حضرت از دو طریق مبارزه خود را با دشمنان خویش آغاز نمود.

1) مبارزه فعال

برای دفاع از حقوق ولی امر مسلمانان همراه با همسر و دو فرزندش شبانه به خانه بزرگان مدینه می رفت و آنان را به یاری از امام و پیشوای خود دعوت می کرد و سفارشات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را درباره امام علی به آنان تذکر می داد. هنگامی که امام علی علیه السلام را برای بیعت گرفتن با ابوبکر به مسجد می بردند، آن حضرت در حالی که از صدمات فشار درد و ضربه های تازیانه، بی رمق و زمین افتاده بود، با تمام قوا تلاش کرد و دامن امام علیه السلام را گرفت تا مانع بردن وی شوند. اما گاهی با درگیری و مقاومت در برابر دشمنان پیام حق خویش را بیان می داشت. و گاه با خطبه های آتشین و بعضاً با احتجاجات، مناظره ها از حقوق خود دفاع می کرد، خطبه فاطمه علیه السلام در مسجد و در برابر جمعیت مهاجر و انصار یکی از خطبه های تاریخی و بی نظیر به شمار می رود. در این خطبه حضرت، مردم را به شکافی که در دین وارد آمد و انحرافی که در مسیر حق ایجاد شد آگاه ساخت.

2) مبارزه منفی

زمانی که فاطمه علیه السلام دریافت با مبارزه جدی و استدلالات منطقی کار به جایی نمی رسد مبارزه منفی خود را آغاز کرد.
او به ابوبکر گفت: «به خدا قسم! پس از هر نمازی که می خوانم از تو نزد خدا شکایت می کنم». نپذیرفتن شیخین جهت عیادت از حضرتش، وصیت بی نظیر فاطمه علیه السلام در خصوص مخفی نگاه داشتن قبر او، اعلام نکردن رسمی جهت شرکت شیخین در تغسیل، تکفین و تدفین آن حضرت، نوعی مبارزه منفی است تا تاریخ بداند برای چه یگانه دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم با آن همه سفارش حضرتش قبرش مشخص نباشد و اجازه شرکت به خلیفه و همراهانش را در مراسم تشیع او ندهد؟
فاطمه علیه السلام لحظه ای از مبارزه آرام نداشت. او در همان روزی که بر اثر صدمات بی هوش شد، پس از به هوش آمدن اولین سؤالی که طرح کرد این بود که علی را چه کردند؟ و چون دریافت علی تحت فشار برای بیعت است، با همان حال زار و بدن مجروح به مسجد رفت و فریاد کشید، دست از شوهرم علی بردارید. من ستم به او را نمی توانم تحمل کنم. به خدا قسم اگر رهایش نکنید به مزار پیامبر می روم. و از شما شکایت می کنم. او تا لحظه مرگ هرگز از مبارزه دست برنداشت.

پی نوشت ها :

1. صحیح مسلم، ج3، ص 167.
2. سیره ابن هشام، ج1، ص 416.

منبع: عیسی فر، احمد؛ (1384)، زنان نامدار شیعه، تهران: رایحه عترت، (1387).
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:37
اهل بیت

فاطمه ام التربیه

 فاطمه ام التربیه

نویسنده: احمد عیسی فر




 
از مهمترین صفات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اهتمام آن حضرت به تربیت مردم و امت اسلامی بود. کتاب و حکمت را به مردم تعلیم می داد و مردم را ارشاد می کرد. فاطمه زهرا علیه السلام در مکتب پدر پرورش یافت و این صفت را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ارث برد و فرزندانی کامل و شایسته تربیت کرد.
فضه خدمتکار حضرت فاطمه علیه السلام تحت تعلیم و تربیت آن حضرت حافظ قرآن شد و هیچ سخنی بر زبان نمی آورد مگر با جوابیاتی از قرآن، و همسو با اهل بیت سه روزه پیاپی روزه می گرفت و افطار خویش را به فقیر و یتیم و اسیر می داد.
از حضرت زهرا علیه السلام روایت شده است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به خانه ام تشریف آورد، در حالی که من بستر خود را برای خوابیدن پهن کرده بودم فرمود: «ای فاطمه! هیچ گاه پیش از آنکه چهار کار انجام داده باشی نخواب، قرآن را ختم کن، پیامبران را شفیع خود قرار ده، مؤمنین را از خود خشنود ساز، و حج و عمره انجام ده». رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تبسم کرد و فرمود: «هرگاه سوره «قل هو الله احد» را سه مرتبه بخوانی مثل این است که قرآن را ختم کرده ای و هرگاه بر من و پیامبران پیشین از من درود فرستی، ما شفیعان تو در روز قیامت خواهیم بود. و هرگاه برای مؤمنین استغفار کنی همه از تو خشنود خواهند شد و هرگاه بگویی «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله والله اکبر» حج و عمره انجام داده ای».
از امام صادق علیه السلام و نیز از جابر انصاری نقل شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فاطمه علیه السلام را دید که لباسی خشن بر تن دارد و به دست خویش آسیا می گرداند و آرد می کند و در همان حال فرزند خود را شیر می دهد. اشک به چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و فرمود: «دخترم، تلخی دنیا را به عنوان مقدمه شیرینی آخرت تحمل کن».
عرض کرد: «ای رسول خدا! خدای را بر نعمت هایش ستایشگر و سپاسگزارم». و خدای متعال این آیه را نازل فرمود: «و لسوف یعطیک ربک فترضی»(بزودی پروردگارت به تو خواهد بخشید تا راضی و خشنود شوی).

سخاوت و بخشندگی حضرت فاطمه علیه السلام

روزی پیرمردی به مسجد می رود و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درخواست کمک می کند. پیامبر صلی الله علیه و‌ آله و سلم به بلال می فرماید: «او را به خانه فاطمه ببر».
فاطمه علیه السلام تا ماجرا را دریافت، پوست گوسفندی را که حسنین علیه السلام روی آن می خوابیدند برداشت و آن را به پیرمرد داد، پیرمرد گفت: «ای دختر محمد، این پوست گوسفند جواب گرسنگی مرا نمی دهد». فاطمه علیه السلام با شنیدن این سخن، گردن بند خود را که هدیه فاطمه دختر حمزه سیدالشهداء علیه السلام بود از گردن باز کرد و به پیرمرد داد و فرمود: «این گردنبند را بگیر و بفروش شاید خداوند مهربان بهتر از آن به تو عطا فرماید...» این عمل سخاوتمندانه حضرت زهرا علیه السلام در شرایطی بود که حضرتش و اهل خانه وضع خوبی نداشتند و دو سه روزی بود که غذا نخورده بودند.
در شب عروسی حضرت زهرا علیه السلام، فقیری از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیراهن طلب کرد، در این هنگام، فاطمه علیه السلام پیراهن نویی را که پدرش برای او تهیه کرده بود به فقیر داد و خود از همان پیراهن کهنه استفاده کرد. چون هنگام رفتن به خانه همسر فرا رسید، جبرائیل بر پیامبر نازل شد و سلام خداوند را به پیامبر و دخترش ابلاغ کرد و هدیه ای از لباس های بهشتی که از سندس سبز تهیه شده بود از جانب خدا به فاطمه علیه السلام تقدیم کرد.
حضرت زهرا علیه السلام برای نذری که برای سلامتی حسنین علیه السلام کرده بود، سه روز متوالی به اتفاق خانواده روزه می گیرند، و هر سه روز به هنگام افطار سائلی از آنان تقاضای کمک می کرد. این بانوی بزرگ افطار خود و دیگر اهل منزل منجمله فضّه خدمتکار خویش را به سائل می داد و خود با آب افطار می کردند که در این باره آیه «هل اتی» نازل شد: «طعام می دهند به فقیر و یتیم و اسیر به خاطر محبتی که دارند و می گویند همانا شما را روزی می دهیم از طریق خدا و از شما هیچ مزدی و شکری نمی خواهیم».
منبع: عیسی فر، احمد؛ (1384)، زنان نامدار شیعه، تهران: رایحه عترت، (1387).
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:36
اهل بیت

فاطمه علیها السلام در قرآن



نویسنده: احمد عیسی فر




 
«انا اعطیناک الکوثر، فصل لربّک و انحر، ان شانئک هوالابتر»
[نکویی های بسیارت بخشیده ایم، پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن. بدون شک نسل دشمنت ابتر است.](1)
این سوره به گفته اکثر مفسران درباره حضرت فاطمه علیه السلام است. آیه الله صابری، این سوره را یکی از سُور بی نظیر و استثنایی می داند، زیرا در این سوره کلمه «اعطیناک» یعنی بخشیده ایم است نه به تو داده ایم، و این صیغه فقط یک بار در قرآن آمده است. «الکوثر» یعنی خیر کثیر، فقط یک بار در قرآن آمده است؛ «فصل» یک بار در قرآن آمده است؛‌«صل» در این سوره به رأی همه مفسران برخلاف سوره توبه که «دعا» است به معنی «نماز» است. «و انحر» یعنی قربانی کن. فقط یک بار در قرآن آمده است؛ «شانئک» یعنی دشمن تو، فقط یک بار در قرآن آمده است؛ «ابتر» یعنی ناقص و بی نسل، فقط یک بار در قرآن آمده است. بنابراین، حضرت فاطمه علیه السلام حتماً محبوبه ای ویژه نزد خداوند است که در حق او این سوره را با ویژگی فوق نازل کرده است، زیرا فاطمه علیه السلام خیر کثیری است برای تمامی اعصار.
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»[خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانکه باید و شاید شما را پاک سازد]. (2)
این آیه به اجتماع مفسران و به نقل از محدثان اسلام از جمله طبری درباره اهل بیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است و دلیل عصمت و ولایت این خاندان است.
«فقل تعالواندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین»
[بگو: بیایید فرزندان و زنان و خودمان را به مباهله بخوانیم و نفرین خدا را بر دروغگویان قرار دهیم]. (3)
مفسران و محدثان اسلام اتفاق نظر دارند که این آیه در مورد جریان مباهله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با بزرگان مسیحی نجران نازل شد و پیامبر خاندان خود را که علی، فاطمه، حسن و حسین بودند برای مباهله دعوت کرد و منظور از «نسائنا» فاطمه علیه السلام است.
«فتلقی ادم من ربّه بکلمات فتاب علیه»
[پس حضرت آدم علیه السلام از حضرت حق کلماتی را فرا گرفت و آن کلمات را وسیله توبه خویش قرار داد]. (4)
از این آیه و احادیث به خوبی می توان درک کرد که حضرت فاطمه علت خلقت است و یکی از اسباب آفرینش جهان است. حافظ ابن النجار از ابن عباس روایت می کند که چون از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درباره قبولی توبه حضرت آدم علیه السلام و بیان کلماتی که خداوند به واسطه آن توبه را پذیرفت سؤال شد. فرمود: «آدم علیه السلام؛ با این کلمات از خدا درخواست کرد که توبه او را بپذیرد». «به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین، توبه مرا قبول فرما» پس خداوند توبه او را پذیرفت.
«و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتّمهن»
[هنگامی که پروردگار ابراهیم او را با کلماتی امتحان فرمود و آن کلمات را تمام کرد]. (5)
در این آیه نیز مراد از کلمات عبارت اند از: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، علی علیه السلام، فاطمه علیه السلام، حسن علیه السلام، حسین علیه السلام.
مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام، درباره اتمهن سوال میکند، حضرت می فرماید. مراد نه امام دیگر از اولاد حسین بن علی علیه السلام تا حضرت مهدی علیه السلام است.
«قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی»
[ای پیامبر! بگو من از شما اجر و مزدی نمی خواهم مگر دوستی نزدیکانم].(6)
زمخشری در تفسیر کشاف و گنجی شافعی در کفایه الطالب می نویسد: «چون درباره این آیه و اقربا از پیامبر صلی الله علیه واله سوال شد حضرت فرمود: «علی و فاطمه و دو پسرانشان»
«و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا-انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا»
[در راه دوستی خدا طعام خود را به فقیر و یتیم و اسیر می دهند و می گویند ما فقط برای رضای خدا به شما طعام می دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمی طلبیم](7)
ابن عباس می گوید: حسنین علیه السلام بیمار شدند و پیامبر صلی الله علیه و‌آله و سلم با جمعی به عیادت آنان آمدند و پیشنهاد دادند. برای شفای فرزندان نذر کنند و امام علی علیه السلام نذر کردند اگر حسنین شفا یافتند سه روز، روزه بگیرند، خاندان اهل بیت علیهم السلام سه روز پیاپی روزه گرفتند و به هنگام افطار غذای خود را به مسکین، یتیم، اسیر دادند و هر سه شب بدون افطار روزه را ادامه دادند. و در روز چهارم پیامبر صلی الله علیه و‌ آله و سلم که حالت نزار آنان را مشاهده کرد، افسرده خاطر شد و در همان هنگام جبرائیل سوره «هل اتی» را بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل کرد.
«الم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمهٌ طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء»
[مگر ندیدی که خدا گفتار پاکیزه را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده است که ریشه آن ثابت و شاخه اش در آسمان است]. (8)
پیامبر گرامی اسلام فرمودند: «من آن درختم و فاطمه شاخه آن و علی تنه آن و حسن و حسین میوه های آن، دوستداران آنها از امت من و برگ های آن درخت اند».
«انّها لاحدی الکبر، نذیراً للبشر»
[این یکی از بزرگ ترین نشانه هاست. هشداری است برای آدمیان](9)
امام محمد باقر علیه السلام فرمود: «منظور از این دو آیه حضرت فاطمه علیه السلام است.
«مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه کانّها کوکب دریّ...»
[مثل نورش چراغدانی را می ماند با چراغ که آن چراغ در میان شیشه ای است و آن شیشه چونان ستاره ای درخشان...](10)
امام علی علیه السلام فرمود: «منظور از «مشکاه» در آیه فوق حضرت فاطمه علیه السلام است و «مصباح» حسن و حسین هستند و کانها کوکب دری «فاطمه ستاره درخشان زنان جهان است». (11)
«و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه»
[و آنان را بر خود مقدم می دارند هر چند خود فقیرند](12)
ابن عباس می گوید: این آیه درباره علی و فاطمه و حسن و حسین نازل شده است. (13)
«و امر اهلک بالصلوه و اصطبر علیها»
[کسان خود را به نماز فرمان ده و خود در آن کار پافشاری کن](14)
زمانی که این آیه نازل شد، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تا مدتها هر وقت برای نماز جماعت می رفت، وقتی به نزدیک خانه علی و فاطمه می رسید می فرمود: «الصلوه، رحمکم الله» و بعد آیه تطهیر را قرائت می فرمود.
«و ات ذالقربی حقّه»
[حق نزدیکان را ادا کن](15)
سیوطی در درالمنثور نقل می کند: «هنگامی که آیه شریفه فوق نازل شد، پیغمبر صلی الله علیه وآله و سلم فاطمه علیه السلام را فرا خواند و سرزمین فدک را به او واگذار کرد».
«مرج البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لا یبغیان، فبایّ الاء ربکما تکذبان یخرج منهما اللؤلو و المرجان»
‍[دو دریا را به جریان آورد که با یکدیگر برخورد کنند-حایلی میانشان است و در هم نیامیزند]. (16)
منظور از دو دریا که در آیه فوق علی و فاطمه اند و منظور از «بینهما» پیامبر گرامی اسلام است و «یخرج...» یعنی، حسن و حسین از آن دو متولد می شوند.(17)

پی نوشت ها :

1. سوره کوثر.
2. سوره احزاب، آیه 33.
3. سوره آل عمران، آیه 61.
4. سوره بقره، آیه 37.
5. همان، آیه 124.
6. سوره شوری، آیه 23.
7. سوره دهر، آیه 9-8.
8. سوره ابراهیم، آیه 24.
9. سوره مدثر، آیه 36-35.
10. سوره نور، آیه 35.
11. مناقب، ص 317.
12. سوره حشر، آیه 9.
13. شواهد التنزیل، ص 246.
14. سوره طه، آیه 132.
15. سوره اسراء، آیه 26.
16. سوره الرحمن، آیه 20-19.
17. الدر المنثور،ج7، ص 697.

منبع: عیسی فر، احمد؛ (1384)، زنان نامدار شیعه، تهران: رایحه عترت، (1387).
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:36
اهل بیت

فاطمه علیها السلام از دیدگاه پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم



نویسنده: احمد عیسی فر




 
«فاطمه سیّده نساء العالمین»
[فاطمه سرور زنان جهانیان است](1)
«کمل من الرّجال خلق کثیر و لم یکمل من النّساء الّا مریم و آسیه امراه فرعون و خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمّد»
‍[گروه زیادی از مردان به کمال رسیدند اما از میان زنان صرفاً چهار زن به مرحله کمال رسیدند: مریم و آسیه همسر فرعون و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمّد](2).
«یا فاطمه اّن الله لیغضب لغضب و یرضی لرضاک»
[ای فاطمه! به راستی پروردگار به سبب خشم تو خشم می کند و برای رضا و خشنودی تو خشنود و راضی می شود]. (3)
«فاطمه بضعه منی»
‍[فاطمه پاره تن من است](4)
‍«و هی قلبی الذّی بین جنبی».
‍‍[فاطمه جان و دل من است که در سینه ام قرار دارد]. (5)
«و هی نور عینی و ثمره فؤادی»‍
‍[فاطمه نور چشم و میوه دل من است]. (6)
«انّ اول شخص یدخل علی الجنّه فاطمه، بنت محمد»
‍[نخستین کسی که وارد بهشت می شود، فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم است]. (7)
«اذ کان یوم القیامه نادی منادیا معشر الخلائق غضوا ابصارکم حتی تجوز فاطمه بنت محمّد»
‍[روز قیامت کسی ندا می دهد: ای خلایق! چشمان خود فرو بندید تا فاطمه دخت پیامبر از صحرای محشر بگذرد- و فاطمه در حالیکه دو جامه قرمز بر تن دارد و از صحرای محشر عبور می کند]. (8)
«ان الله لیغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها»
‍[به راستی پروردگار با خشم فاطمه خشمناک و با خشنودی فاطمه خشنود می شود]. (9)
«فاطمه سیده نساء اهل الجنه من الاولین و الاخرین»
‍[فاطمه سرور زنان بهشت، از اولین تا آخرین است].(10)
«و اما ابتنی فاطمه و هی نور عینی و هی ثمره فوادی و هی روحی التی بین جنبیّ»
‍[دخترم فاطمه نور دیدگانم، ثمره دلم و روح و روانم است]. (11)
«ان فاطمه خلقت حوریه فی صوره انسیه»
‍[فاطمه حوریه است که به صورت انسان خلق شده است].(12)
«فاطمه بضعه منی من سرّها فقد سرّنی و من ساء ها فقد ساءنی»
‍[فاطمه پاره وجودم است، هر کس او را شاد کند مرا شاد کرده است و هر کس به او بد کند به من بد کرده است]. (13)
[فاطمه نامش نهادند، چرا که خداوند او و محبینش را از آتش جدا کرده است]. (14)
‍[ای علی! این دختر من است، هر کس به او احترام گذارد مرا گرامی داشته است و هر کس به او اهانت کند به من اهانت کرده است]. (15)
[بارالها! فاطمه از من است و من از اویم. خدایا! همان طور که پلیدی را از من برداشته و طاهرم کرده ای، او را نیز پاکیزه و مطهر نما]. (16)
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود: «سه چیز، که به احدی حتّی به من داده نشده، به تو داده شد: پدر زنی چون من، و من چنین پدر زنی ندارم، همسری چون فاطمه، و من همسری چون او ندارم، فرزندانی از صلبت چون حسن و حسین، و من فرزند بی واسطه همانند آنان ندارم، اما شما از من هستید و من از شمایم». (17)
«من فاطمه علیه السلام را به همسر [کسی] در نیاورم مگر آن هنگام که خداوند مرا به گزینش همسر برایش فرمان داد». (18)
فاطمه علیه السلام پاره ای از تن من است. هر آنچه او را بیازارد مرا می آزاد و هر آنچه او را شادمان سازد مرا شاد می کند، و همانا خدای بلندمرتبه با خشم فاطمه علیه السلام خشم می ورزد و با خشنودی او خشنود می شود. (19)
رسول خدا صلی الله علیه و‌ آله و سلم به هنگام عزم سفر، هر یک از خویشاوندانش را که می خواست سلام دهد (وداع گوید) سلام می داد، و آخرین کسی را که بر او سلام می کرد فاطمه بود. از این رو آخرین جایی که سفر خود را از آنجا آغاز می کرد خانه او بود و در بازگشت هم نخستین جا همین سرا بود». (20)
«هر زنی که شبانه روز نمازهای پنجگانه را بگزارد، ماه رمضان را روزه بگیرد، حج خانه خدا را به جای آورد، زکات مال خویش را بپردازد، فرمانبردار همسرش باشد و به علی علیه السلام پس از من مهر ورزد، به شفاعت دخترم فاطمه علیه السلام وارد بهشت می شود، و او سرور زنان جهانیان است». (21)
«فاطمه اعزّ النّاس علیّ»
[فاطمه گرامیترین مردم برای من است].(22)
«الحسن و الحسین خیر اهل الارض بعدی و بعد ابیهما و امّهما افضل نساء الارض»
[بعد از من، حسن و حسین و پدرشان بهترین مردم روی زمین اند و مادرشان فاطمه والاترین زن اهل زمین است]. (23)
«انی سمّیت ابنتی فاطمه لان الله عزّ و جلّ فطمها و فطم من احبّها من النّار»
‍‍[من دخترم را فاطمه نامیدم زیرا خداوند او و دوستدارش را از آتش جدا و دور کرده است].(24)
«انا و فاطمه و علی و الحسن و الحسین فی مکان واحد یوم القیامه».
[روز قیامت من و فاطمه و علی و حسن و حسین مقام و منزلتی یکسان داریم].(25)
«من احبّ هولاء یعنی الحسن و الحسین و فاطمه و علیاً فقد احبّنی و من ابغضهم فقد ابغضنی»
[هر کس حسن و حسین و فاطمه و علی را دوست بدارد مرا دوست دارد. و هر کس با اینها دشمنی کند، با من دشمنی کرده است].(26)
«من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و ذلک قوله تعالی: انّ الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدّنیا و الاخره»
‍‍[هر کس فاطمه را بیازارد مرا آزرده است و هر کس مرا بیازارد، خداوند را آزرده است. چنانکه پروردگار می فرماید کسانی که خدا و رسولش را بیازارند خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده است].(27)
ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد با من در بهشت برین خواهد بود و هر کس با او دشمن باشد در جهنم خواهد بود.
دوستی فاطمه در موارد بسیاری، خاصه در هنگام مرگ، قبر، میزان، محشر، صراط و محاسبه سودمند است.
هر کس که دخترم فاطمه از او راضی باشد من از او راضی هستم و هر کس که من از او راضی باشم خدا از او راضی است.
و هر کس که دخترم فاطمه از او خشمگین باشد من از او خشمگین هستم و هر کس که من از او خشمگین باشم خداوند از او خشمگین است.
ای سلمان! وای بر کسی که به دخترم فاطمه علیه السلام و شوهرش علی علیه السلام ستم کند و وای بر کسی که بر فرزندان و شیعیانش ستم کند. (28)
در روز قیامت جبرئیل به فاطمه خطاب می کند: «ای فاطمه! هرچه دوست داری از خدای خویش بخواه».
فاطمه می گوید: «خدایا شیعیان مرا دریاب».
«همه شیعیان تو را آمرزیدم».
«پروردگارا! شیعیان فرزندانم را ببخش».
«همه آنان را بخشیدم».
«پروردگارا! شیعیان، شیعیان مرا نیز دریاب».
در این زمان خداوند می فرماید: «اینک در میان اهل محشر برو و هر کس که به تو پناهنده شود به بهشت وارد خواهد شد».
در آن هنگام همه مردم آرزو می کنند که ای کاش آنها نیز فاطمی بودند.
«لو لا علیّ لم یکن لفاطمه کفو»
[اگر علی نبود، برای فاطمه همسر و هم شأنی وجود نداشت]. (29)
«یا علیّ انّ الله زوّج فاطمه و جعل صداقها الارض فمن مشی علیها مبغضالک مشی حراما»
[ای علی، خداوند فاطمه را برای تو تزویج کرد و زمین را مهر او قرار داد، پس هر کس بر روی زمین راه برود در حالی که تو را دشمن بدارد راه رفتنش بر زمین حرام است]. (30)
«انّما فاطمه بضعه منّی یسوءنی ما ساءَها»
‍[این است و جزا این نیست، فاطمه پاره تن من است، هر کس نسبت به او بدی کند نسبت به من بدی کرده است].(31)
«فاطمه شجنه منّی یبسطنی ما یبسطها و یقبضنی ما یقبضها»
[فاطمه جزئی از من است، خوشحال می کند مرا چیزی که او را خوشحال کند، منقبض و گرفته حال می کند مرا آنچه که او را گرفته حال کند]. (32)
«فاطمه بضغه منّی یسرّنی ما یسرّها»
[فاطمه قطعه از من است، مسرور می کند مرا آنچه که مسرور کند او را].(33)
«من احبّنی و هذین و اباهما و امّهما کان معی فی درجتی یوم القیامه»
‍[هر که مرا و این دو را و پدرشان و مادرشان را دوست بدارد، در روز قیامت در مقام من خواهد بود]. (34)
«و لو کان الحُسن شخصاً لکان فاطمه بل هی اعظم انّ ابنتی فاطمه خیر اهل الارض عنصرا و شرفا و کرما»
‍[هر آینه خوبی ها و زیبایی ها اگر به صورت انسان آشکار می شد به شکل فاطمه من ظاهر می گشت، بلک او اعظم و بزرگ تر است از هم خوبی ها، به درستی که دخترم فاطمه بهترین فرد اهل زمین است، از حیث ریشه و اصالت و کرامت]. (35)
«فاطمه بهجه قلبی، و ابناها ثمره فوادی، و بعلها نور بصری. و الائمه من ولدها امناء ربّی»
[منشأ خوشحالی دل من فاطمه است و دو پسرانش میوه دل من هستند و همسرش نور چشم من است و بقیه اولادش از ائمه طاهرین امینان خدای من هستند]. (36)
[فاطمه حوریه ای است که به صورت انسان آشکار گشته است، هرگاه بوی بهشت را آرزو کنم دخترم فاطمه را می بویم].(37)
«انّما انا بشر مثلکم اتزوّج فیکم ازوّجکم الّا فاطمه فانّ تزویجها نزل من السماء»
[همانا من بشری چون شمایم، از شما همسر می گیرم و به شما دختر می دهم، جز فاطمه را که تزویج او از آسمان آمده است]. (38)
«یا علیّ ان فاطمه بضعه منی، هی نور عینی و ثمره فوادی، یسوءُنی ما ساءَها و یسرّنی ما سرّها»
[ای علی، فاطمه پاره تن من است و نور دو چشمان و میوه دلم. هر آنچه او را بیازارد مرا آزرده است. هر آنچه او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است]. (39)
لفاطمه من انصفک فقد انصفنی ومن ظلمک فقد ظلمنی لانّک منّی و انا منک انت روحی الّتی بین جنبییّ
[هر که با تو (فاطمه) انصاف دارد با من انصاف داشته است و هر که به من ستم روا داشته است، به تو نیز. چرا که تو از منی و من از تو ام. و تو جان پیکر منی که میان دو پهلوی من است].(40)
«یا سلمان! من احبّ فاطمه بنتی فهو فی الجنّه معی و من ابغضها فهو فی النار»
[ای سلمان! هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد با من در بهشت خواهد بود و هر کس با او دشمن باشد در جهنم خواهد بود].(41)
«یا سلمان! حب فاطمه ینفع فی مائه من المواطن، ایسر ذلک المواطن الموت و القبر و المیزان و المحشر و الصراط و المحاسبه»
[ای سلمان! دوستی فاطمه در موارد بسیاری سودمند است که از آن جمله است: هنگام مرگ، قبر، میزان، محشر، صراط و محاسبه]. (42)
«دخترم فاطمه، آنگاه که در محراب عبادت بایستد نورش بر فرشتگان آسمان می درخشد. خدا به فرشتگان خطاب می کند: بنده مرا ببینید چطور در مقابل من به نماز ایستاده و اعضای بدنش از بیم من می لرزد و غرق در عبادت است و ببینید چگونه دلش را به عبادت ما سپرده. ای فرشتگان گواه باشید که شیعیان را از عذاب دوزخ در امان نگاه خواهیم داشت». (43)
«ای سلمان! ایمان به خدا در اعماق و باطن روح دخترم فاطمه چنان نفوذ کرده که برای عبادت خدا خودش را از همه چیز رها می سازد».(44)

پی نوشت ها :

1. احقاق الحق، ج1، ص 27 و 115 و بحارالانوار، ج43، ص 19.
2. تفسیرمجمع البیان، ج5، ص 320.
3. بحارالانوار، ج43، ص 19.
4. صحیح مسلم، ج7، ص 140.
5. بحارالانوار، ج43، ص 24 و 80.
6. همانجا.
7. همان کتاب، ص 44.
8. همان کتاب، ص 52.
9. همان کتاب، ص 19.
10. همان کتاب، ص 21.
11. همان کتاب، ص 172.
12. همان کتاب، ص 7.
13. همان کتاب، ص 23.
14. کنزالعمال، ج6، ص 219.
15. بحارالانوار، ج43، ص 141.
16. همان کتاب، ص 122.
17. الریاض النضره، ج2، ص 202.
18. عیون اخبارالرضا، ص 59.
19. معانی الاخبار، ص 303.
20. مکارم الاخلاق،ص 49.
21. بحارالانوار، ج43، ص 24.
22. همان کتاب، ص 23.
23. همان کتاب، ص 19.
24. همان کتاب، ص 12
25. فاطمه زهرا، ص 10.
26. همان کتاب، ص 100.
27. همان کتاب، ص 91.
28. فاطمه بهجه قلب المصطفی، ص 73.
29. فاطمه الزهرا، ص 88.
30. همانجا.
31. طبقات ابن سعد، ج8، ص 262.
32. کنزالعمال، ج12، ص 111.
33. الغدیر، ج7، ص 232.
34. کشف الغمه، ص 135.
35. فرائد المسمطین، ج2، ص 68.
36. بحارالانوار، ج22، ص 110.
37. فاطمه بهجه قلبی، ص 12.
38. من لا یحضره الفقیه، باب النکاح.
39. فاطمه الزهرا، ص 47.
40. همان کتاب، ص 111.
41. همان کتاب، ص 73.
42. همان جا.
43. بحارالانوار، ج43، ص 172.
44. همان کتاب، ص 46.

منبع: عیسی فر، احمد؛ (1384)، زنان نامدار شیعه، تهران: رایحه عترت، (1387).
پنج شنبه 1/1/1392 - 12:35
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته