ادبی هنری
السلام علیک یا ابا عبدالله
سلام بر حسین، سلام بر مظلوم عالم و سلام بر فرزند رشیدش مهدی فاطمه.
آقا جان! امشب، شب تاسوعاست و تو خوب میدانی که در دل شیعیانت چه غوغاست.
مولای من! امشب ما را دریاب که در محفل عموی غریبت عباس تو را صدا میزنیم و تو را ندا می کنیم که: «أین الطالب بدم المقتول بکربلا»
آقا جان! بیا که دل ما تنگ است.
ای رهبر عادل و دل آگاه از هجر تو سینههاست پر آه
همواره نگاه بی پناهان در راه تو یا بقیت الله
«اللهم عجل لولیک الفرج»
پنج شنبه 27/10/1386 - 20:14
ادبی هنری
تو منتقم خون خدایی مهدی
تصویرگر کرب و بلایی مهدی
بر ساحل لبهای عطشناک فرات
مفهوم عطش زدای آبی مهدی
شوریده ترین مدح، تو را میخواند
باسینهای از درد تو را میخواند
این حنجره، عدالت مقتول است
با واژه «برگرد» تو را میخواند
ای نابترین سرود رجعت برگرد
هم صحبت تنهایی و غربت برگرد
«السلام علیک یا ابا صالح المهدی»
پنج شنبه 27/10/1386 - 20:11
دعا و زیارت
شعار در اصل عبارت بود از شعرها یا نثرهایی که در جنگها میخواندند. از چیزهایی که ما در عاشورا زیاد میبینیم مسئله شعار است. شعار اباعبدالله، اصحاب اباعبدالله و خاندان اباعبدالله. در این شعارها، مخصوصاً شعارهای خود اباعبدالله گذشته از این که افراد خودشان را معرفی میکردند گاهی جملههایی که میگفتند که طی آنها نهضت خودشان را معرفی مینمودند.
ما در عاشورا دو نوع شعار میبینیم: یک نوع شعارهایی است که فقط معرف شخصیت است و نوع دیگر شعارهایی که علاوه بر معرفی شخص، معرف فکر، احساس، نظر و ایده نیز هست.
اباعبدالله علیه السلام در مقام افتخار روی علی مرتضی علیه السلام خیلی تکیه میکرد. با این که آنها که در آنجا بودند دشمنان علی بودند ولی مدعی بودند که ما امت پیغمبر هستیم. امام حسین علیه السلام کوشش داشت که افتخارش را به علی مرتضی علیه السلام رسماً بیان کرده باشد.
یکی از اشعاری که اباعبدالله علیه السلام در روز عاشورا میخواند و آن را شعار خودش قرار داده بود، این شعر بود:
الموتُ اولی مِن رکوبِ العار و العارُ اَولی مِن دخولِ النّار
نزدمن، مرگ از ننگ ذلت و پستی بهتر و عزیزتر و محبوبتر است.
اسم این شعار را باید گذاشت شعار آزادی، شعار عزت، شعار شرافت. شعارهای حسین علیه السلام شعارهای محیی بود.«یا ایها الذین آمنوا استَجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یُحییکُم»
عاشورا روز تجدید حیات ماست، در این روز میخواهیم در کوثر حسینی شستشو بکنیم، تجدید حیات بکنیم، روح خودمان را شستشو بدهیم، خودمان را زنده کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق بکنیم. ما نمیخواهیم حسّ امر به معروف و نهی از منکر، احساس شهادت، جهاد، فداکاری در راه حق در ما فراموش بشود، نمیخواهیم روح فداکاری در راه حق در ما بمیرد. این، فلسفه عاشورا است، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی بخشیده شدن! گناه آن وقت بخشیده میشود که روح ما پیوند بخورد با روح حسین بن علی. اگر پیوند بخورد، گناهان ما قطعاً بخشیده میشود، ولی علامت بخشیده شدنش این است که دیگر دنبال آن گناه نمیرویم. این اشک ریختن برای حسین علیه السلام خیلی اجر دارد اما به شرط این که چنان که هست در دل ما وارد شود: انَّ للحُسین محبةً مکنونةً فی قلوب المومنین. اگر در دل ایمان باشد، نمیتواند حسین را دوست نداشته باشد.
شعارهای اباعبدالله، شعار احیای اسلام است؛ این است که چرا بیت المال مسلمین را یک عده به خودشان اختصاص دادهاند؟ چرا حلال خدا را حرام، و حرام خدا را حلال میکنند؟
خدایا! ما را حسینی واقعی قرار بده، ما را آشنا به روح نهضت حسینی قرار بده، پرتوی از آن روح مقدس بر دلهای همه ما بتابان، ما را به روح حسینی زنده بگردان.
خدایا! انوار معرفت خودت را بر قلبهای ما بتابان. دلهای ما را محلّ محبت خودت قرار بده.
خدایا! ما را از افراد واقعی پیغمبر خودت قرار بده، دست ما را از دامان ولای واقعی علیّ مرتضی و اولاد طاهرینش کوتاه مفرما، قلب مقدّس امام زمان را از همه ما راضی بگردان.
«اللهمّ عجل لولیِک الفرج»
منبع: کتاب حماسه حسینی، نوشته متفکر شهید استاد مرتضی مطهری، جلد دوم.
پنج شنبه 27/10/1386 - 13:55
دعا و زیارت
امام حسین علیه السلام وقتی مشاهده کرد آب در خیمهها کمیاب شده، برادرش عباس علیه السلام را به فرماندهی سی سوار و ده پیاده مامور تهیه آب کرد. هلال بن نافع جملی پیشاپیش پیادگان حرکت میکرد. عمروبن حجاج پرسید کیستی؟ گفت: من نافعم، آمدهام از این آب که تو ما را محروم کردهای بنوشم. عمر گفت: بنوش گوارایت باد.
هلال گفت: وای بر تو! چگونه بنوشم در حالی که حسین علیه السلام و همراهانش تشنهاند. گفت: میدانم ولی ما مأموریم نگذاریم دست او به آب برسد. هلال به اصحابش گفت: وارد آب شوند. عمر نیز به لشکرش دستور مقابله داد. جنگ سختی درگرفت. سواران میجنگیدند و پیادگان مشکها را آب میکردند. عدهای از یاران عمروبن حجاج به هلاکت رسیدند و یاران امام با بیست مشک پر از آب به خیمهها بازگشتند و اینجا بود که حضرت عباس علیه السلام را «سقا» لقب دادند.
چهارشنبه 26/10/1386 - 18:26
دعا و زیارت
عمر سعد با همراهان وارد کربلا شد و ابن زیاد پی در پی برای او نیرو میفرستاد. در روز ششم محرم لشکری بیست و دو هزار نفره تحت فرمان داشت. روز هفتم از عبیدالله نامهای دریافت کرد که دستور داده بود نگذارند امام حسین علیه السلام و یارانش از آب فرات استفاده کنند. ابن سعد شخصی به نام عمروبن حجاج زبیدی را به فرماندهی سپاهی بر شریعه فرات گمارد و از آن روز آب در خیمه گاه امام کمیاب شد.
سه شنبه 25/10/1386 - 10:44
دعا و زیارت
خبر اقامت امام حسین علیه السلام در کربلا به کوفه رسید. ابن زیاد با خود اندیشید چه کسی حاضر میشود این ننگ را بپذیرد و با پسر پیامبر وارد جنگ شود. وی به کسی فکر میکرد که فرماندهی سپاه را بپذیرد. عمر سعد را به خاطر آورد همان کسی که به تازگی حکم فرمانداری ری را گرفته بود و برای حفظ آن به هر پستی و ذلتی تن میداد. به یاد آورد در روز شهادت مسلم، عمربن سعد به چه رذالتی اسرار مسلم را فاش کرده بود. مسلم به او اعتماد کرد و در واپسین لحظات حیات به او چند وصیت کرد، ولی او بدون این که این زیاد بخواهد، از روی چاپلوسی همه را برای او بازگفته بود. این عمل چنان زشت مینمود که ابن زیاد نیز به او طعنه زده گفت: امین خیانت نمیکند، ولی گاهی مردم خائنی را امین میپندارند.
این زیاد دریافت که مناسبترین مهره را برای این کار پیدا کرده است، فوراً او را احضار کرد. ابن شعد نخست عذر خواست، ولی ابن زیاد که نقطه ضعف او را میدانست گفت: مانعی ندارد اگر نمیخواهی این کار را قبول کنی، حکم فرمانداری را پس بده. ضربه در جای مناسب فرود آمد. عمر گفت: امشب را به من مهلت بده تا فکر کنم. با هر کس مشورت کرد او را از این کاربرحذر داشت، ولی فردا صبح خود به قصر این زیاد رفت و با چهار هزار سرباز راهی کربلا شد.
دوشنبه 24/10/1386 - 9:53
دعا و زیارت
بسم الله الرحمن الرحیم
«این وصیتی است از حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام به برادرش محمد بن علی معروف به این حنفیه. حسین شهادت میدهد که خدایی جز خدای یگانه بی شریک نیست و محمد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و رسول او ست که با پیام حق از جانب حضرت حق آمده و شهادت میدهد که بهشت و جهنم حق است و قیامت بدون شک خواهد آمد و خدا مردگان را زنده خواهد کرد. من از سَرِ خوشگذرانی و طغیان و به قصد ظلم و فساد قیام نکردم، بلکه تنها به قصد اصلاح امت جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خارج میشوم و میخواهم مردم را به خیر بخوانم و از زشتی و منکر بازدارم، و به روش جدم پیامبر و پدرم علی رفتار نمایم. پس هر کس حقانیت مرا بپذیرد، خدا را پذیرفته است و هر کس مرا رد کند، من صبر میکنم تا خدا بین من و این قوم به حق قضاوت کند که او بهترین حاکم و داور است.»
يکشنبه 23/10/1386 - 18:2
دعا و زیارت
زهیربن قین که از نظر عقیده عثمانی بوده و به اهل بیت رسول خدا چندان اعتقادی نداشت در ذیحجه سال 60 به حج رفته بود. در همان روزهایی که امام حسین علیه السلام به طرف کوفه میرفت، زهیر مراسم حج را به پایان برده و در حال بازگشت به وطن بود. کاروان امام به دلیل فزونی همراهان و توقفهای زیاد، حرکت کندتری داشت و زهیر بی آن که بخواهد به کاروان امام رسید و با ایشان هم سفر شد. یکی از همراهان زهیر روایت میکند که وقتی از مکه بیرون آمدیم، از همان راهی میرفتیم که امام حسین علیه السلام میرفت، ولی هرگز نمیخواستیم با او روبرو شویم. وقتی کاروان امام حسین علیه السلام حرکت میکرد زهیر میایستاد و هنگامی که امام توقف میکرد زهیر راه میافتاد و از کنار او میگذشت. در یکی از منازل ناچار شدیم با امام در یک جا توقف کنیم. امام در یک طرف چادر زد و ما در طرفی دیگر.
مشغول خوردن ناهار بودیم که دیدیم فرستاده امام به طرف ما میآید. منتظر شدیم تا رسید. سلام کرد و داخل شد و او به زهیر گفت: اباعبدالله میخواهد تو را ببیند. ما چنان از این خبر ناراحت شدیم که هر کس هر چه در دست داشت به زمین گذاشته و مبهوت و بی حرکت نشستیم. دلهم همسیرزهیر گفت: سبحان الله! پسر رسول خدا به دنبال تو فرستاده است و تو به نزد او نمیروی؟ برخیز و به سوی او برو سخنانش را گوش کن و بازگرد.
زهیر با ناراحتی رفت، طولی نکشید که برگشت در حالی که صورتش از خوشحالی برق میزد. دستور داد چادر و بار و بنهاش را به نزدیک خیمه گاه امام حسین علیه السلام منتقل کنند. آن گاه به زنش گفت: تو را طلاق دادم تا به خویشانت بپیوندی، من دوست ندارم به خاطر من دچار گرفتاری شوی.
آن گاه به امام حسین علیه السلام پیوست و همراه آن حضرت بود تا شهید شد.
شنبه 22/10/1386 - 10:57
دعا و زیارت
امام حسین علیه السلام در روز دوم محرم سال 61 هجری وارد کربلا شد.
هنگامی که به او گفتند این جا کربلاست، دست به دعا گشود و عرض کرد: «بارالها از کرب اندوه و بلا به تو پناه می بریم.»
آن گاه رو به اصحاب کرده فرمودند: «مردم بندگان دنیایند و دین چیزی است که بر روی زبان دارند، تا زمانی که موجب رونق دنیایشان باشد آن را نگه می دارند، اما وقتی نوبت به آزمایش رسید دینداران بسیار اندک هستند. این جا محل اندوه و بلاست. همین جا توقف کنید این جا محل اقامت و بارانداز ماست، جایی است که خون ما می ریزد، این جا قتلگاه ماست.»
همه پیاده شدند و حر و اصحابش نیز در طرف دیگر منزل کردند.
جمعه 21/10/1386 - 10:17
دعا و زیارت
روز سوم روزی است که حضرت یوسف علیه السلام از زندان بیرون شده، هر که آن روز را روزه دارد حق تعالی بر او کارهای مشکل را آسان فرماید و از او اندوه را برطرف کند و در روایت نبوی است که دعایش مستجاب شود.
جمعه 21/10/1386 - 10:16