• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 468
تعداد نظرات : 286
زمان آخرین مطلب : 3818روز قبل
آموزش و تحقيقات
قرصی برای یک قرن زندگی

ساخت قرصی که عمر انسان را به صد سالگی می رساند

چاپ نسخه چاپی
ارسال به دوست ارسال به دوستان

دانشمندان با بررسی میراث ژنتیکی یک جمعیت ساکن آلمان که به طور طبیعی تا 100 سالگی زندگی می کنند آماده ساخت قرصی هستند که عمر انسان را به یک قرن می رساند


کد خبر : 03404 تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۸۸

مهر: محققان موسسه تحقیقات طول عمر کالج انیشتین در نیویورک با بررسی ژنتیک مردم نژادی در آلمان که به دلیل زندگی طولانی تا 100 سالگی مشهور هستند توانستند رازی را کشف کنند که به کمک آن می توانند ظرف سه سال آینده "قرص جوانی جاودانه" را آماده عرضه کنند.

با کمک این قرص، بیماریهای چون آلزایمر، آلرژی، مشکلات قلبی، کلسترول بالا و دیابت بی معنا می شوند و تمام انسانها می توانند تا 100 سالگی عمر کنند.

 

این محققان با بررسی DNA گروهی متشکل از 500 فرد این نژاد ساکن آلمان دریافتند که حتی عمر متوسط 30 درصد از افراد سیگاری و چاق در این نژاد حداقل 20 برابر بیشتر از افراد نژادهای دیگر است.

 

این محققان با بررسی دو میلیون نشانگر ژنتیکی سه ژن را پیدا کردند که از این تعداد دو ژن با افزایش کلسترول خوب و یکی با پیشگیری از دیابت و آلزایمر ارتباط دارد. کلسترول خوب خطر بیماریهای قلبی و سکته مغزی را کاهش می دهد.

 

براساس گزارش اسکای نیوز، سپس این دانشمندان در تلاش بر آمدند تا اثرات حفاظتی این ژنها را به صورت مصنوعی تقلید کنند و در "قرص جوانی جاودانه" به کار برند.

چهارشنبه 7/7/1389 - 15:9
آموزش و تحقيقات
قرصی برای یک قرن زندگی

ساخت قرصی که عمر انسان را به صد سالگی می رساند

 
چهارشنبه 7/7/1389 - 15:6
تاریخ

تجمع عشایر عرب خوزستان در سالگرد جهاد علیه انگلیس

امام جمعه موقت اهواز از برگزاری تجمع بزرگ عشایر عرب خوزستان امروز همزمان با نود و پنجمین سالگرد جهاد عشایر خوزستان در مقابل استعمار انگلیس در محل یادمان این جهاد واقع در 15 كیلومتری غرب اهواز خبر داد.

آیت الله محسن حیدری در گفت وگو با خبرنگار كیهان جهاد عشایر عرب خوزستان را همزمان و همراستا و در حد و اندازه نهضت مشروطه، تحریم تنباكو و ملی شدن صنعت نفت دانست و اظهار داشت: متاسفانه به خاطر شرایط آن زمان و فقدان افرادی كه این واقعه را به افكار عمومی منتقل كنند این واقعه بزرگ مغفول واقع شد و تنها حاضران در صحنه و برخی از نوادگان آنها در جریان این رشادت ها قرار داشتند تا اینكه پس از انقلاب این موضوع در همایشی كه در سال 73 در دانشگاه شهید چمران برگزار شد مطرح شد. همچنین در سفر رهبر معظم انقلاب جمعی از این غیور مردان كه آن حوادث را درك كرده بودند به محضر آقا تشرف پیدا كرده و پرچم یكی از مبارزین این نهضت را تقدیم ایشان كردند و از این طریق به تدریج مطرح شد.

وی در ادامه افزود: رهبر معظم انقلاب بر طرح این موضوع عنایت ویژه ای دارند. به همین خاطر بنیاد آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس را موظف كردند در مقبره شهدای جهاد عشایر خوزستان یادمان فخیمی احداث نمایند. طبق دستورات ایشان در جهت بزرگداشت یاد و خاطره شهیدان در نود و پنجمین سالگرد این نهضت مردمی تجمع بزرگ عشایر غیور خوزستان نیز در محل یادمان مذكور برگزار می شود.

نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان رهبری در تشریح و بازخوانی این جریان ضداستعماری افزود: در شرایط جنگ جهانی اول استعمار انگلیس اولاً به منظور اشغال عراق و بستن عقبه كمك رسانی مردم ایران به مردم این كشور دوماً به منظور حمایت از لوله های شركت نفت انگلیسی كه در خوزستان قرار داشت خوزستان را از ناحیه غرب و جنوب اشغال كرد. دولت احمدشاه قاجار نیز كه اعلام بی طرفی كرده بود متاسفانه هیچ عكس العملی در قبال این اشغال گری نشان نداد.
دكتر حیدری در ادامه افزود: در این میان تنها حركتی كه در مقابل استعمار انگلیسی صورت گرفت حركت عشایر عرب خوزستان به فتوای مرجع تقلید شیعه مرحوم آیت الله سیدكاظم یزدی است و در واقع علما و مرجعیت پیشتاز شده و مردم نیز به ندای آن لبیك می گویند و با تمام ظرفیت وارد صحنه می شوند.

وی در ادامه درگیری مردم خوزستان با انگلیسی ها را در سه محور غرب، شمال اهواز و شهرستان شادگان عنوان كرد و اظهار داشت: درگیری اول در حد فاصل اهواز و حمیدیه با شركت طوایف بنی طرف، سواری، بنی سالم، سواعد و ... رخ داد كه حماسه المنیور را رقم زد.

امام جمعه وقت اهواز همچنین گفت: محور دوم درگیری در شمال اهواز و با حضور طوایف زرگان، باوی، حمیدی، نواصر، سلامات و در یك عملیات پارتیزانی به انفجار لوله های نفت شركت انگلیسی منتهی شد و سومین محور عملیات در منطقه شادگان توسط طوایف بنی كعب و دیگر عشایر فهیم منطقه به فرماندهی سیدجابر آلبو شوكه و الوان كعبی بر علیه نیروهای اشغالگر انجام شد.

گفتنی است از 40 خبرگزاری داخلی و خارجی جهت پوشش خبری این مراسم و انعكاس آن دعوت به عمل آمده است. تجمع بزرگ عشایر عرب خوزستان در محل یادمان عشایر عرب خوزستان در 15 كیلومتری غرب اهواز پشت روستای گمبوعه با حضور علما، مسئولین كشوری و استانی و عشایر غیور خوزستان برگزار می شود.
چهارشنبه 7/7/1389 - 15:2
داستان و حکایت

بنام خدا یکی بود یکی نبود غیراز خدا هیچکس نبود پادشاهی بود  که برمردم شهربلورین
حکومت میکرد او پادشاهی ظالم وخونخوار بودوبه مردم ستم میکرد او شخصی تجمل گرابود
وبه نوع لباسش خیلی اهمیت میداد ودوست داشت لباسش ازهمه فرق داشته باشدوکسی که ازاو
لباس شیکتر بپوشداو را سر می بریدوحتی وزرایش ازودرامان نبودندیک روزدستوردادکه همه خیاطان شهربلورین راجمع کنندوازانها خواست که لباسی برایش خیاطی کنن که کسی نپوشیدوندیده...
خیاطان یکی پس از دیگری می امدنندواندازه میگرفتند وخیاطی میکردنندولی مورد پسندپادشاه قرار
نمیگرفت وباعصبانیت دستورمیدادکه سرخیاطان راببرندتارسیدبه اخرین خیاط اوفردی دانا وحکیم بود
وفکری اندیشیدوامد نزدپادشاه واندازه اوراگرفت وگفت ای پادشاه من برای تولباسی می دوزم که کسی
ندیده ونپوشیده وکه این لباس رافقط اهل دل وبصیرت می بینند وکسی که نبیند احمق وجاهل است
درحقیقت این خیاط نقشه ای کشیده بود که پادشاه را عریان سازدبه بهانه لباسی که دیده نمشودو
فقط اهل دل وبصیرت متوانند اورا ببینند روز موعود فرارسید وخیاط به نزد پادشاه امد وگفت لباس
اماده است بیاید بپوشید وخودان خیاط بصورت پانتومیم لباس خیالی نادیده را به پادشاه پوشاندوپادشاه
به سمت آینه امد ونگاهی کرد چیزی ندید تعجب کردویادحرف خیاط افتادکه احمقهاوجهال این لباس را
نمیبینندوفقط اهل دل وبصیرت میتوانند این لباس راببینندوپادشاه که درمانده شده بود به خودگفت اگربگویم که لباس را نمیبینم وفقط جسم عریان ولخت خود را میبینم مرااحمق وجاهل میپندارندوازاهل بصیرت نمی دانند پس سکوت اختیارکرد وازلباس خیالی تعریف کردوازاهل قصرو وزیران خود در
موردلباس نادیده نظرخاست وهمه ازترس جانشان از لباسی که نمی دیدن تعریف کردن وپادشاه با
شنیدن تعریف انها باورکرد لباسی هست وخودش نمیدیدپس خیاط ازمرگ نجات یافت وبه اوهدایایی
داده شدوبه خانه برگشت درحالی که به حماقت پادشاه میخندید

چهارشنبه 7/7/1389 - 14:55
اهل بیت
 

مناظره امام رضا علیه السلام با علمای ادیان مختلف

  آنچه به اینجا پیوند دارد... حضرت امام رضا علیه السلام گ.دفاع از دین و مناظرات مناظرات حضرت رضا علیه السلام با دیگران


دعوت مامون از امام به مجلس مباحثه بزرگان ادیان

مأمون به وزیر خود، فضل بن سهل، دستور داد صابی - بزرگ صائبین - و هربذ اکبر - بزرگ آتش پرستان - و علمای زرتشت و نسطاس رومی و علمای ادیان دیگر را جمع کند تا با آنها سخنی را در میان بگذارد.
فضل بن سهل همه‌ی آنها را جمع کرد. مأمون به آنها گفت:« من پسر عمویی دارم که می‌خواهم با او مناظره کنید. فردا صبح همه شما نزد من حاضر شوید.»
فضل نوفلی روایت می‌کند که:
ما نزد حضرت رضا علیه السلام نشسته بودیم که یاسر، خادمش، وارد شد و عرض کرد:« آقای من! مأمون خدمت شما سلام می‌رساند و می‌گوید فردا علمای ادیان مختلف نزد ما جلسه‌ای تشکیل می‌دهند؛ شما هم تشریف بیاورید.»

واکنش امام علیه السلام

امام فرمود:« به مأمون سلام برسان و بگو من منظور تو را می‌دانم و انشاء الله فردا صبح در مجلس تو خواهم بود. »
وقتی یاسر رفت، امام به من فرمود:« آیا می‌ترسی آنها دلایل مرا رد کنند و مرا محکوم نمایند؟»
من گفتم:« فدایتان گردم! بله؛ چون آنها اهل مجادله و انکار هستند و هر چه را شما بگویید قبول ندارند. اگر بگویید خدا یکی است، می‌گویند چرا؟ اگر بگویید محمد صلی الله علیه و اله و سلم رسول خداست، می‌گویند رسالتش را ثابت کن. و بالاخره هر دلیلی بیاورید با مغلطه و سفسطه رد می‌کنند. از آنها بپرهیزید!»

امام فرمود: « مأمون از کار خود پشیمان خواهد شد. من با علمای تورات با تورات خودشان، با علمای انجیل با انجیل خودشان، با علمای زبور با زبور خودشان، با صائبین به زبان عبرانی، با هرابذه به فارسی، و با علمای رومی به زبان رومی استدلال خواهم کرد و همه‌ی آنها را مجاب خواهم نمود. و لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
فردا صبح حضرت رضا علیه السلام وضو گرفت و از منزل خارج شد. وقتی وارد مجلس شد، دید علمای ادیان و عده‌ای از بنی‌هاشم و بزرگان و کارگزاران حکومتی نزد مأمون نشسته‌اند. با ورود امام، مأمون و همه حاضرین به پا خاستند.

استدلال امام درباره نبوت عیسی علیه السلام

مأمون امام را کنار خود نشاند، مدّتی با او گرم صحبت شد و سپس به جاثلیق گفت: « ای جاثلیق! ایشان پسر عموی من، علی بن موسی الرضا، از فرزندان فاطمه، دختر پیامبراسلام، و علی بن ابیطالب است. دوست دارم با او بحث کنی اما انصاف را هم رعایت نمایی.»
جاثلیق گفت:« ای امیرمؤمنان! چگونه بحث کنم با مردی که می‌خواهد با من از کتابی سخن گوید که من آنرا قبول ندارم و از سخنان پیامبری برای من دلیل بیاورد که به او ایمان ندارم؟!»

حضرت رضا علیه السلام در کمال آرامش فرمود:« ای نصرانی! اگر من با انجیلی که تو قبول داری، با تو بحث کنم، آیا می‌پذیری؟»
جاثلیق گفت: « مگر من می‌توانم آنچه را انجیل بگوید، رد کنم؟ بله؛ به خدا قسم، حتی اگر خوشایندم نباشد و به ضررم تمام شود، هر چه انجیل بگوید قبول دارم.»
امام فرمود:« اینک هر چه می‌خواهی بپرس!»
جاثلیق گفت:« درباره‌ی نبوّت حضرت عیسی چه می گویی؟»

امام فرمود:« به نبوت حضرت عیسی و کتابش اعتقاد دارم ولی به عیسایی که نبوّت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را انکار کند، ایمان ندارم.»
جاثلیق پرسید:« آیا شاهدی وجود دارد که حضرت عیسی به آمدن محمد مژده داده است؟»
امام فرمود:« آیا یوحنای دیلمی را قبول داری؟»
جاثلیق گفت: « به به! نزدیکترین دوست مسیح!»
امام فرمود:« آیا یوحنا نگفت عیسی مرا به دین محمد صلی الله علیه و آله وسلم مژده داد و خبر داد که بعد از او ظهور خواهد کرد؟ و آیا یوحنا این مژده را به یاران خود نگفت؟ و آیا آنها به محمد ایمان نیاوردند؟!»
جاثلیق گفت:« بله، ولی ما پیامبر عرب نمی شناسیم.»

استدلال امام از انجیل

امام شروع کرد به خواندن سفر سوم انجیل تا رسید به نام مبارک محمد صلی الله علیه و اله و سلم. بعد فرمود:« ای نصرانی! به حق مسیح و مادرش سوگند، آیا من عالم به انجیل هستم؟»
گفت: « آری »

امام مطالب مربوط به حضرت رسول اکرم و اهل بیت و امتش را از انجیل قرائت کرد و سپس پرسید:« ای نصرانی، در برابر این گفته‌های انجیل چه می‌گویی؟! اگر انجیل را قبول نکنی و حضرت عیسی و حضرت موسی را تکذیب کنی که قتلت واجب است!»
جاثلیق گفت: « من به مطالب انجیل ایمان دارم.»
سپس از حضرت رضا علیه السلام اسامی حواریون (یاران نزدیک حضرت عیسی) را پرسید.

امام نام آنها را یک به یک بیان کرد و سپس فرمود:« اما ما به عیسای شما به جهت ضعفی که در عبادت و روزه و نماز داشت، اعتراض داریم!»
جاثلیق عصبانی شد و گفت: « من گمان می کردم امروز در میان ملت اسلام ، از شما داناتر کسی نیست! عیسی همه‌ی شب‌ها بیدار بود و روزها روزه می‌گرفت و در عبادت هرگز کوتاهی نمی‌نمود!»
امام فوراً فرمود:« اگر چنین است، حضرت عیسی برای چه کسی نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت؟! شما که می‌گویید عیسی خداست!»
جاثلیق چیزی نگفت.

امام فرمود:« ای جاثلیق! من زنده کردن مردگان را به دست حضرت عیسی علیه السلام را انکار نمی‌کنم، ولی او به اذن خداوند مردگان را زنده می‌کرد.»
جاثلیق گفت:« زنده کردن مرده از افعال خداوند است و هر کس چنین کند یا کر و کور را شفا دهد، شایسته عبادت است.»
امام فرمود:« الیسع (یکی از پیامبران) نیز مانند حضرت عیسی، مردگان را زنده می‌کرد و کورها را شفا می‌داد و روی آب راه می‌رفت، ولی امت او هرگز او را خدای خود ندانستند. حضرت حزقیل( یکی دیگر از پیامبران) سی و پنج هزار مرده را در یک روز زنده کرد؛ در حالی‌که شصت سال بود از دنیا رفته بودند و این مطلب در تورات هست. ای راس الجالوت! آیا این مطلب در تورات نیست؟»
گفت:« چرا.»

امام فرمود: « قریش نزد رسول خدا آمدند و گفتند:« مردگان را زنده کن!» رسول اکرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام را خواست و فرمود: « به گورستان برو و افرادی را که اینها نام می‌برند، صدا بزن و بگو محمد می‌گوید به اذن خداوند از جای خود حرکت کنید!» آنان زنده شدند و به رسالت پیامبر اسلام اقرار کردند.

آری، پیامبر اسلام بیماران و دیوانگان را شفا می‌داد و با حیوانات سخن می‌گفت ولی ما مسلمان‌ها او را خدای خود نگرفتیم. همچنین یکی از انبیاء بنی اسرائیل به امر خداوند به یک مشت استخوان پوسیده خطاب کرد که « به اذن خداوند از جای خود حرکت کنید.» آنها همه زنده شدند. ابراهیم خلیل پرندگانی را قطعه قطعه کرد و آنها را کوبید و هر قسمت را سر کوهی قرار داد؛ وقتی آنها را خواند، همه زنده شدند.

حضرت موسی با هفتاد نفر از برگزیدگان امّت خود به کوه طور رفت و آنها در اثر درخواست نابجای خود که گفتند می‌خواهیم خدا را ببینیم، به وسیله‌ی صاعقه‌ای هلاک شدند. آن‌گاه حضرت موسی دعا کرد و آنها زنده شدند. زنده کردن مردگان به دست پیامبران الهی نمونه‌های بسیار دارد.
من این داستان ها را نقل کردم تا نتوانی آنها را رد کنی. آیا هر کس مردگان را زنده کند باید پرستش شود؟ اگر چنین است پس همه‌ی این پیامبران باید پرستش شوند. چه می گویی؟!»
جاثلیق گفت:« حق به جانب تو است و خدایی جز خدای یگانه نیست.»

دلیل اختلاف اناجیل چهارگانه

سپس امام رضا علیه السلام به راس الجالوت رو کرد و فرمود:« تو را به حق آن ده آیه‌ای که بر حضرت موسی علیه السلام نازل شد، آیا خبر محمد صلی الله علیه و آله وسلم را در تورات ندیده‌ای؟»
رأس الجالوت گفت: « چرا.»

امام پرسید:« آیا در انجیل گفتار عیسی علیه السلام را دیده ای که فرمود « من به‌زودی نزد خدای خود می‌روم و بعد از من " فارقلیطا" خواهد آمد و به حقانیّت من گواهی خواهد داد، همان‌گونه که من به حقانیّت او گواهی می‌دهم؟»
جاثلیق گفت:« آری؛ این سخنان در انجیل هست.»
امام فرمود:« به شما بگویم انجیلی را که گم کردید، در کجا یافتید؟»
جاثلیق گفت:« ما فقط یک روز آن را گم کردیم و دوباره بدون هیچ کم‌و‌کاستی پیدایش نمودیم.»

امام فرمود:« اطلاع تو نسبت به انجیل بسیار کم است. اگر آن را فقط یک روز گم کرده‌اید، چرا در آن این همه اختلاف است؟ بدان هنگامی که انجیل از میان شما گم شد، نصاری دور هم جمع شدند تا ببینند چه باید بکنند.
«لوقا» و «مرقابوس» گفتند انجیل در سینه‌ی ما محفوظ است، آن را خواهیم نوشت.
سپس با «یوحنا» و «متی» دور هم جمع شدند و این چهار انجیل را نوشتند. لذا اناجیل چهارگانه با هم اختلاف دارد.»
جاثلیق گفت:« من امروز فهمیدم که مطلب از چه قرار بوده؛ و بر فهم و علم من افزوده شد.»

سپس امام رضا علیه السلام نمونه‌هایی از اختلاف میان انجیل‌ها را بیان فرمود؛ به طوری که جاثلیق گفت:« لوقا و مرقابوس و متی در مورد حضرت مسیح، شهادت دروغ داده‌اند.»
سپس گفت: « ای دانشمند مسلمانان! مرا معاف بدار و بگذار دیگران سؤالات خود را مطرح کنند که به مسیح سوگند، در میان علمای مسلمانان، کسی مانند شما نیست.»

اثبات نبوت پیامبر اسلام با کتب آسمانی

مناظره حضرت با رأس الجالوت:
امام رضا علیه السلام رو به رأس الجالوت، بزرگ یهودیان، کرد و فرمود: «تو می‌پرسی یا من بپرسم؟»
گفت:« من می‌پرسم؛ ولی باید از تورات و انجیل یا زبور داود و صحف ابراهیم و موسی با من صحبت کنید. شما نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را چگونه اثبات می کنید؟»
فرمود: « موسی بن عمران و عیسی بن مریم و داود به نبوت او شهادت داده اند.»

راس الجالوت گفت: « کجا؟»
امام فرمود:« مگر حضرت موسی به بنی اسرائیل وصیّت نکرد که به زودی پیغمبری از برادران شما خواهد آمد؛ او را تصدیق کنید؟»
گفت:« بله؛ این سخن موسی است.»
امام فرمود: « آیا از برادران بنی اسرائیل پیغمبری جز محمد آمده است؟»
گفت: « نه »
امام فرمود:« مگر در تورات نیامده که نور از کوه طور و کوه ساعیر و کوه فاران ظهور کرد؟»
گفت:« بله؛ اما تفسیرش چیست؟»

امام فرمود:« ظهور نور در طور سینا همان وحی خداوند است بر موسی علیه السلام و روشنی کوه ساعیر همان وحی است به حضرت عیسی علیه السلام؛ و مقصود از نوری که از کوه فاران آمده، رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم است. زیرا فاران نام یکی از کوه های اطراف مکه است که رسول خدا از آنجا مبعوث شده است.»

سپس حضرت رضا علیه السلام نمونه‌هایی از مژده‌های پیامبران را که در تورات آمده ذکر کرد و از قول « شعیای پیغمبر » و « حیقوق پیغمبر » نشانه‌های حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را بیان فرمود و از کتاب زبور داود، قسمتی را برای راس الجالوت خواند که تنها درباره‌ی حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم صدق می‌کرد.

پرسش امام از راس الجالوت

سپس فرمود:« ای رأس الجالوت! من از تو می‌پرسم دلیل نبوت حضرت موسی علیه السلام چیست؟ »
راس الجالوت گفت:« شکافتن دریا، تبدیل عصا به اژدها، جاری‌کردن آب از سنگ، انتشار نور از انگشت‌ها و معجزات دیگرش. »
امام فرمود: « راست گفتی. اگر کارهای خارق العاده دلیل بر نبوت حضرت موسی است، پس چرا شما به نبوت حضرت عیسی اقرار نمی‌کنید؛ در صورتی که او مرده‌ها را زنده می کرد، بیماران صعب العلاج را شفا می داد و از گل پرنده می‌ساخت و به آنها جان می‌بخشید؟»
راس الجالوت گفت:« ما این معجزات را از عیسی ندیده‌ایم. »
امام فرمود:« شما معجزات موسی را هم ندیده‌اید، فقط از اصحابش شنیده اید.»
رأس الجالوت از جواب عاجز شد و چیزی نگفت.

امام رضا علیه السلام فرمود:« جریان حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم هم چنین است. او کتابی نخواند و سر کلاس معلّمی حاضر نشد، ولی کتابی آورد که از گذشتگان و آیندگان تا روز قیامت خبر می‌دهد. او از اسرار مردم خبر می‌داد و معجزاتی فراوان و غیر قابل شمارش داشت.»

مناظره با عمران صائبی

امام با هربذ اکبر که عالم زرتشتیان بود سخنی کوتاه گفت و او نیز از جواب عاجز شد.
سپس فرمود:« هر کس سؤالی دارد، بپرسد.»
عمران صائبی که از علمای زبردست بود، گفت: «من با افراد زیادی در کوفه و بصره بحث کرده‌ام ولی کسی نتوانسته به من ثابت کند که این جهان خدای واحدی دارد. شما برای من ثابت کنید.»

امام با او به مباحثه پرداخت و آن‌قدر درباره وجود خداوند و صفاتش صحبت کردند که سرانجام عمران گفت:« شهادت می دهم که "الله" همان گونه است که شما وصف کردید و او را یگانه شمردید؛ و شهادت می دهم که محمد بنده اوست که به دین حق و هدایت از جانب او مبعوث شد.»
سپس خود را به خاک انداخت و سجده کرد و مسلمان شد.
سایر حضار که دیدند عمران، با اینکه در مباحثه بسیار قوی بود، مسلمان شده، جرأت نکردند چیزی بگویند و همگی از مجلس خارج شدند.

عمران پس از مسلمان شدن

حسن بن محمد نوفلی در ادامه‌ی روایت می‌گوید:
آن شب امام علیه السلام عمران را برای شام دعوت کرد. سپس یک دست لباس و یک مرکب با ده هزار درهم به عمران هدیه کرد و او را سرپرست صدقات بلخ قرار داد. مأمون هم ده هزار درهم و فضل بن سهل نیز پول زیادی به او بخشیدند.
از آن پس عمران در دفاع از اسلام با علمای ادیان دیگر بحث می‌کرد و آنها را شکست می‌داد.

منابع:

  • بحار الانوار، ج 49، ص 173. ح 12.
  • از عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 154-178.
  • اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام ص 600 تا 614
چهارشنبه 7/7/1389 - 2:13
شهدا و دفاع مقدس
سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۷ ساعت ۱۴:۲۳
رمزگشایی سردار رضایی از قرارگاه سرّی نصرت؛
الگوی اتحاد ملی؛ شهید هاشمی بروایت محسن رضایی
هشت ماه بعد از تاسیس قرارگاه نصرت در ملاقاتی به حضرت امام (ره) عرض کردم که داریم کار مخفیانه انجام می دهیم و حضرتعالی برای ما دعا بفرمائید. 9 ما
 
اشاره: حجم مطالبی که تاکنون درباره سردار سرلشکر پاسدار علی هاشمی فرمانده جاویدالاثر قرارگاه نصرت منتشر شده، بسیار اندک است. نظر به کمبود منابع پژوهشی درباره این شهید گرانقدر، خانواده و همرزمان شهید از دکتر محسن رضایی خواستند که بخشی از خاطرات خود را در ارتباط با قرارگاه نصرت و راز و رمز فرماندهی سردار علی هاشمی بیان کند. دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفتگو با ماهنامه تخصصی راست قامتان به این مهم پرداخته است که با عنوان «شهید به روایت فرمانده؛ سپه سالار اسلام شهید علی هاشمی فرمانده پر رمز و راز ترین قرارگاه جنگ» به چاپ رسیده است. متن کامل این گفتگو تقدیم شما کاربران ارجمند می گردد. با تشکر - سردبیر سایت   

ماهنامه راست قامتان - دکتر محسن رضایی: علی هاشمی یک جوان انقلابی حصیر آبادی بود که در کوچه پس کوچه های حصیر آباد اهواز با رژیم شاه می جنگید و در سال 57 چند بار دستگیر شد اما به طور معجزه آسایی از دست    شرح تصویر: از راست به چپ: سردار محمدعلی عزیز جعفری (فرمانده فعلی کل سپاه)، سرداراحمد غلامپور، سردار غلامعلی رشید، سردار شهید علی هاشمی، سردار حسین علایی.   ساواک و نیروهای شهربانی خودش را نجات داد. یک جوان انقلابی، یک جوان مبارز یک جوانی که در صف ملّت ایران برای آزادی ایران مبارزه می کرد و پس از پیروزی انقلاب در تشکیل کمیته انقلاب اسلامی حصیر آباد و کمیته اهواز نقش موثری داشت.   با تشکیل سپاه پاسداران وارد سپاه شد و سپاه حمیدیه را تشکیل داد. تشکیل سپاه در ابتدای انقلاب خود، کاری انقلابی و سخت بود و کمتر از دفاع در برابر دشمن و مقابله با تجاوزات ضد انقلاب نبود چرا که سازماندهی نیروهای جوان انقلابی در قالب نیروی نظامی و با حفظ ارزش ها و فرهنگ مردمی و انقلابی کاری بسیار پیچیده و سخت بود و معمولآ کشورهای بسیار پیشرفته به عنوان مستشار سیاسی و یا نظامی در کشور های جهان سوم انجام می دهند و لذا وقتی برادری در شهری مثل حمیدیه مسئول تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می شود با انبوهی از سوالات مواجه است و نیاز به الگوهای فراوانی دارد که بر اساس آن الگوها سازمان سپاه را تشکیل دهد.   مثلآ منابع انسانی چگونه باید باشد، گزینش چگونه صورت پذیرد، استخدام چگونه باشد، تشخیص نیروی انقلابی از غیر انقلابی چگونه باشد، ساختار سازمان و روابط چگونه شکل بگیرد، آموزشها چگونه باشد؟ لذا یک فرمانده باید تمام این مسائل را به تنهایی حل کند چرا که از طرف مرکز سپاه هم الگویی نبود. در سال های 59-58 مرکزیت سپاه هم نوبنیاد بود و دستورالعمل ها به صورت کلی صادر می شد و گاهی سرکشی های ماهیانه ای صورت می گرفت.   کسی که مسئول سپاه می شد خودش با قدرت، خلاقیت، ابداع و نوآوری همه سوالات را می بایست پاسخ دهد.
و علی هاشمی به خوبی قبل از شروع جنگ، جوانان انقلابی حمیدیه را سامان داد و سپاه حمیدیه توانست پیش از شروع جنگ هم در برقراری امنیت نقش ارزنده ای داشته باشد و هم در مبارزه با اشرار و ضد انقلاب و قاچاقچیان اسلحه و مهمات موفق بود.
به محض شروع جنگ در یک مقطع ما نیاز پیدا کردیم که تیپ ها را شکل دهیم، عملیات فتح المبین را انجام دادیم و احساس کردیم که باید در بخش «طراح» و در «کرخه نور» در جبهه سوسنگرد عملیاتی انجام دهیم و آقای علی هاشمی مسئول عملیات شد و عملیاتی را آنجا انجام دادند. وقتی این مقطع از نبرد را بررسی می کنیم، می بینیم که آقای علی هاشمی یکی از فرماندهانی است که مسئول تشکیل تیپ های جنگ می شود و تیپ 37 نور را شکل دادند. سپاه در آن زمان از یک نیروی کوچک به یک نیروی بسیار بزرگ و به صورت انفجاری توسعه پیدا کرد و راز توسعۀ سپاه در جنگ تشکیل تیپ ها بود.
تیپ 37 نور به فرماندهی شهید علی هاشمی در عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر شرکت موثر داشت و با اینکه جبهه سختی در جنوب کرخه نور وجود داشت، علی هاشمی و دوستانش که عمومآ از جوانان بومی خوزستان و حمیدیه و سوسنگرد بودند ماموریت خود را در قرارگاه قدس به خوبی انجام دادند و خط دشمن را شکستند و نقش موثری در آزادسازی خرمشهر به عهده گرفتند. در آستانه عملیات والفجر مقدماتی تیپ 37 نور تبدیل به سپاه سوسنگرد شد و بعدها از دل سپاه سوسنگرد، قرارگاه نصرت را درست کردیم که تحول اساسی در جنگ به وجود آورد.   تا اینکه بعد از عملیات رمضان متوجه شدیم که باید در طراحی عملیات تغییرات اساسی به وجود بیاوریم. اولین تغییر اینکه ما باید از تک های جبهه ای و رودررویی مستقیم با دشمن پرهیز می کردیم. در ابتدای سال سوم جنگ، ما به بن بست رسیدیم و هر جا حمله می کردیم شکست می خوردیم. یاید فکری می کردیم چون هر جا تک جبهه ای انجام می دادیم راه باز نمی شد.   در عملیات رمضان به نتیجه ای نرسیدیم، در والفجر مقدماتی هم به نتیجه نرسیدیم. باید جایی را برای عملیات انتخاب می کردیم که دشمن اعتقاد و باوری به عملیات ما در آن مکان نداشته باشد و اگر هم متوجه شد نتواند در مدت کوتاه وضعیت منطقه را تبدیل به تک جبهه ای بکند یعنی از یک حالت مطلوب وضعیت را به حالت نامطلوب تبدیل نکند. این سرزمین را در همان عملیات والفجر مقدماتی و انتهای عملیات رمضان پیدا کرده بودیم؛ منطقۀ هورالهویزه در جنوب و نقاطی در غرب.   نقطه اول، هورالهویزه با آبگرفتگی وسیع و باتلاقی با ابعاد تقریبی 100 کیلومتر در 40-30 کیلومتر، نیزارهایی را شامل می شد که مرز ایران و عراق از میان آنها می گذشت. و نقطۀ دیگر مناطق کوهستانی و ارتفاعات غرب کشور بود که البته منطقه غرب مناسب نبرد نیروهای ما بود اما باوراندان اینکه می شود در هویزه و نیزارها و باتلاق ها عملیات انجام داد برای دوستانی که در دشتهای خاکی به دشمن حمله کرده بودند و فرهنگ جنگ های زمینی را در خود رشد داده بودند کاری بسیار دشوار بود.   زمین، درب های خود را به روی ما بسته بود و ما مصصم بودیم که از باتلاق ها به دشمن حمله کنیم. همۀ نگاه ها به آسمان بلند شده بود. یادم می آید که من و شهید بزرگوار حسن باقری و شهید بقایی سوار هلیکوپتر شدیم و در سپاه سوسنگرد پیاده شدیم.   البته من به بچه های اطلاعات گفته بودم که شناسایی هایی در جنوب جادۀ چزابه به العماره در منطقۀ هورالهویزه آغاز کنیم. منتها من دیدم به دلیل همان عدم باور دوستان این حرف را جدی نگرفتند. به طوری که من خودم و شهید حسن باقری و شهید علی هاشمی سوار قایق شدیم و به همان منطقه هورالهویزه (هورالعظیم) وارد شدیم و وارد منطقۀ آبهای العزیر شدیم و قصدم هم این بود که به دوستان ارادۀ خودمان را برسانیم و نشان دهیم که اینجا برای ما جدی است. چون در سپاه دوستانمان براساس اعتماد و اقناع شدن کار می کردند و سلسله مراتب نظامی در بین ما معنا نداشت.   شهید باقری و شهید هاشمی مرتب در قایق به من می گفتند که شما فرماندۀ سپاه هستید نباید وارد آبهای عراق شوید و اگر شما اسیر شوید چطور خواهد شد و از این گونه حرفها. و من گفتم تا جایی که ممکن است باید به جلو برویم. آنها مرتب به من می گفتند که نباید در آبهای عراق می آمدید و اصلاً آیا شما از امام اجازه گرفته اید؟ به دوستان ثابت شد که مسئله جدی است اما به هر صورت نتوانستیم از هور در عملیات والفجر مقدماتی استفاده کنیم.
بعد از والفجر مقدماتی در جنوب غربی شهر هویزه و نزدیکی آبگرفتگی ها قرارگاهی را زدیم که با محوریت آقای علی هاشمی بود. قرارگاه سرّی نصرت، فرماندهی می خواست که هم بینش عملیاتی داشته باشد و هم بینش اطلاعاتی و این فرمانده علی هاشمی بود. من مرتب برای کسب گزارش به قرارگاه نصرت می رفتم اما هیچ کس از فرماندهان ما از این قرارگاه مخفی، اطلاعاتی نداشت.   حدود 8 - 7 ماه بعد از تاسیس قرارگاه نصرت من در ملاقاتی خدمت حضرت امام (ره) عرض کردم که ما داریم کار مخفیانه انجام می دهیم و حضرتعالی برای ما دعا بفرمائید. 9 ماه بعد تازه به اولین نفرات بعد از خودم یعنی برادرانم آقای شمخانی، آقای رشید و آقای صفوی گفتم و 10 ماه بعد به مسئولین اصلی کشور اطلاع دادیم که منطقه ای را برای عملیات آماده کرده ایم. سرّ نگه دار چنین راز بزرگی در جنگ، آقای علی هاشمی و جوانان غیرتمند و وفادار دشت آزادگان بودند.   این چنین مسئله مهم و بکلی سری را با آقای علی هاشمی داشتیم و در واقع پیچیده ترین طرح و پیچیده ترین قرارگاه و پر رمزترین و رازترین قرارگاه جنگ قرارگاه نصرت بود. هیچ قرارگاهی در جنگ چنین راز و رمزی نداشت. دوستان و برادران قرارگاه نصرت کاملآ مورد اعتماد بودند و جالب است بدانید که اکثر این دوستان از برادران عرب ما در استان خوزستان بودند، شهید علی هاشمی، آقای عباس هواشمی، آقای علی ناصری، و البته شهید حمید رمضانی که ایشان اهوازی بودند. اکثرآ از برادران عرب خوزستان بودند و نشان دادند که محرم ترین و سر نگه دار ترین افراد نظام در طول هشت سال دفاع مقدس بودند. نیروهای بومی دشت آزادگان حق بزرگی بر گردن دفاع مقدس دارند.
سپاه از توانایی های بومی مردم، در شناسایی ها استفاده می کرد. ساختن چنین سازمانی با چنین شیوه های نبردی متکی به انسان هایی خلاق و سازمان دهنده است که آقای علی هاشمی بخشی از ساخت سازمان سپاه و دستیابی به نوع نبردهای سپاه را بر عهده داشت. شهید حسن باقری، آقای غلامعلی رشید، شهید احمد متوسلیان، شهیدان محمد ابراهیم همت، حسین خرازی، مهدی باکری، احمد کاظمی، مهدی زین الدین، اسماعیل دقایقی و مجید بقایی اینها نیروهای موسس بودند و تنها مدیریت نمی کردند. در تاسیس نوع نبرد و خلق تاکتیک ها و ابتکارات رزم و همچنین در مسئلۀ سازماندهی ابتکاری و رزمی و نظامی نقش موثری داشتند.
برادران قرارگاه نصرت سوار بلم ها می شدند و چهل، پنجاه کیلومتر را در آبهای عراق می رفتند و کنار دجله نیروهای شناسایی را پیاده می کردند. حتی آبراه های دجله را متر می کردند که اگر قرار شد نیروها از جایی از دجله عبور کنند، عرض دجله را در نظر بگیرند. اتوبان بغداد - بصره را فیلم برداری می کردند و اطلاعات تهیه می کردند.
آنقدر علی هاشمی و دوستانش بر هور مسلط شده بودند که یک هفته قبل از عملیات خیبر تصمیم گرفتیم همه فرماندهان جنگ را با لباس مبدل عربی و دشداشه و چفیه سوار بلم ها کنیم و فرستادیمشان به کنار دجله تا آنها به زمینی که قرار بود بسیجی ها چند روز بعد عملیات بکنند، دست بزنند و اوضاع را بررسی کنند. کافی بود یکی از فرماندهان لشکر اسیر می شد.
آقای مرتضی قربانی، آقای محمد باقر قالیباف، شهید احمد کاظمی، شهید حسین خرازی، شهید مهدی باکری، شهید محمد ابراهیم همت همۀ اینها سوار بلم ها می شدند و لباس عربی به تن می کردند و با هدایت علی هاشمی و برادران قرارگاه نصرت از این دریای عظیم هور عبور می کردند و از صبح تا شب کنار دجله می نشستند و یادداشت برداری می کردند، خط حد تعیین می کردند که گردان به گردان نیروها در کجا قرار بگیرند. حتی شهید باکری و شهید کاظمی را در جزیره پیاده کردند در حالی که دشمن در جزایر مستقر بود. این مهارت های اطلاعاتی آقای علی هاشمی و دوستانش فوق العاده بالا بود. و مسئلۀ ساده ای نبود؛ مسئلۀ بسیار بزرگی بود.   ایشان در ایده های عملیاتی که بدست آورده بود و در نحوۀ سازماندهی بسیجیان خیلی نقش موثری داشتند. شاید هیچ عملیاتی به اندازۀ عملیات خیبر و بدر اینقدر محرمانه نبود، ما برای شکستن بن بست در جنگ، قرارگاه نصرت را تشکیل دادیم و ثمرۀ آن تلاش ها فتح جزایر خیبر و نا امن شدن جادۀ شمال به جنوب عراق بود که تا پایان جنگ از تقریباً برای عراقی ها از خاصیت افتاد و همچنین تجربۀ هور باعث فتح فاو و عملیات پیروز مندانه کربلای 5 شد. ما هم در فاو و هم حمله به پنج ضلعی و شلمچه از تجربه هور و قرارگاه نصرت استفاده کردیم. آقای علی هاشمی در بکارگیری نیروهای بومی تخصص فوق العاده ای داشت یعنی از نیروهای بومی توانسته بود عناصر اطلاعاتی زبردستی را آموزش دهد.
یکبار من و آقای علی هاشمی و دوستانش چند روز مانده به عملیات خیبر سوار قایق شدیم و کیلومترها رفتیم تا نزدیک جزیرۀ شمالی؛ به طوری که سیل بندهای جزیرۀ شمالی را می دیدیم و قدم زدن نیروهای عراقی را هم من شخصآ دیدم. آنچنان این نیروهای بومی که آقای علی هاشمی سازماندهی کرده بود ما را به خوبی به منطقه بردند و برگرداندند و بعد هم از لو رفتن عملیات جلوگیری کردند که فکر نمی کنم در هیچ ارتشی چنین مهارتی برای فرماندهان آنها حاصل شده باشد.
بعد از عملیات فاو، شهید علی هاشمی را فرمانده سپاه ششم کشور کردیم. که هم سپاه و هم بسیج خوزستان زیر نظرش بود و هم لشکر 5 نصر و چند تیپ دیگر. از گوشه کوشک تا چزابه که حدود 200 کیلومتر می شد، خط پدافندی سپاه ششم امام جعفر صادق (ع) بود و در واقع علی هاشمی در این میدان از سطح یک فرمانده لشکر به سطح یک فرمانده سپاه که چندین لشکر زیر نظرش است ارتقاء پیدا کرد.   در اردیبهشت، خرداد و تیر سال 67 وضع جبهه عوض شد. چون عراق وضعیت جدیدی پیدا کرد و تمام دنیا پشت سر عراق قرار گرفتند تا جنگ را پایان دهند. همچنین مجوز استفاده از سلاح های شیمیایی و غیر متعارف از طرف دنیا به عراق داده شده بود و به عراق اجازه دادند از خط قرمز عبور کند، به کشتی ها حمله کردند، و به هواپیمای مسافربری حمله کنند. همه محدودیت ها را در جنگ از روی صدام برداشتند لذا دشمن به فاو حمله کرد و به جزایر حمله کرد و در حمله به جزایر آقای علی هاشمی که مسئول آن منطقه بود و دفاع از جزایر را بر عهده داشت تا آخرین فشنگ و تا آخرین نفس مقاومت سختی انجام داد.   این نبرد کاملآ نابرابر بود. دشمن به 300 - 200 متری قرارگاه نصرت رسیده بود. تا آن نقطه مقاومت کرد که اگر عقب نمی آمدند به دست دشمن می افتادند و به آنها گفتم که نباید اسیر شوید و سریع منطقه را تخلیه کنید، اما عراق آمد با هلیکوپتر پشت سر آنها نیرو پیاده کرد و آنها در حال آمدن به عقب با نیروهای عراقی مواجه شدند.   بر اثر استقامت شدید علی هاشمی و قرارگاه نصرت تعداد نیروهای باقیمانده حدود 15 نفر شده بود در مقابل چند لشکر تا دندان مسلح بعث. از آن 15 نفر حدود 9 نفر از طریق اختفاء در نیزارها به ایران آمدند و 2 نفر اسیر شدند و 4 نفر هم مفقود شدند. علی هاشمی جزو این عده بود که بعدها ما مطمئن شدیم که علی هاشمی شهید شده است و به لقاء الهی پیوسته است اما نحوۀ شهادت او در پردۀ ابهام است.   زندگی شهید علی هاشمی و مجاهدت و مبارزات ایشان در مقابل عراق یکی از بهترین الگوها برای اتحاد ملی است چون نژاد عراقی ها عرب بود و بیشترین مقاومت در مرزهای خوزستان هم از برادران عرب ما بود و اعراب خوزستان ثابت کردند که ایرانی هستند و به ایران وفادار هستند و نمونه بارز اتحاد ملی را ما در قرارگاه نصرت و تلاشهای فراوان شهید علی هاشمی می بینیم. علی هاشمی را می توان به عنوان نماد اتحاد ملی معرفی کرد.   آقای علی هاشمی و قرارگاه نصرت بهترین الگو برای اتحاد ملی هستند. یعنی برادری که از نژاد عرب بود اما در مقابل اعراب متجاوز بعثی و وابسته به استکبار، ایستاد و مقاومت کرد و با تمام وجود از سرزمینش و از وطنش و از ملتش دفاع کرد و با اینکه از سرّی ترین راز و رمز عملیات های جنگ تحمیلی در اختیارش بود، آن ها را در دل خود حفظ کرد و با کمال صداقت و اخلاص در تحقق دفاع مقدس از جان خود گذشت و بالاخره جان خود را تقدیم ملت ایران و کیان اسلام نمود
چهارشنبه 7/7/1389 - 1:53
شهدا و دفاع مقدس
استشمام بوی شهیدان در سراسر كشور
سردار هور در زادگاهش آرام گرفت همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) پیکر سردار شهید علی هاشمی صبح امروز از مقابل حسینیه ثارالله تشییع و در گلزار شهدای اهواز در بهشت آباد برای همیشه در شهرش آرام گرفت.

به گزارش مهر در اهواز، در مراسم تشییع پیکر این شهید هشت سال دفاع مقدس که با حضور خیره کننده مردم اهواز همراه بود مقامات کشوری و لشکری فراوانی حضور داشتند که جمله می توان به حضور سردار جعفری فرمانده سپاه پاسداران، دریابان علی شمخانی وزیر دفاع سابق، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، مسعود زریبافان رئیس بنیاد شهید و نماینده رئیس جمهور، استاندار و نماینده ولی فقیه در استان خوزستان، نمایندگان مردم خوزستان در مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری  اشاره کرد.

حضور پرتعداد عشایر عرب خوزستان به همراه بیرق های خود از جلوه های خاص این مراسم بود که آنها با نوحه خوانی های عربی و سینه زنی در طول مسیر تشییع، پیکر این این شهید که از مردم عرب زبان خوزستان بود را تا گلزار شهدای اهواز مشایعت کردند.

شهید علی هاشمی در سال 1340 هجری شمسی در منطقه حصیر آباد اهواز دیده به جهان گشود و با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 به عضویت کمیته انقلاب اسلامی در آمد و درسال 1359 پس از حمله کشور متجاوز عراق به خاک ایران، به همراه 40 نفر از نوجوانان وجوانان محله های حصیر آباد و آخرآسفالت اهواز به حمیدیه عزیمت کرده که درنهایت تیپ 37 نور را تشکیل دادند  در تاریخ چهارم مردادماه سال 67 در یک در گیری نابرابر با دشمن زبون در سن 27 سالگی به شهاد رسید.

 سردار علی هاشمی یکی از فرماندهان سپاه در منطقه جبهه جنوب در استان خوزستان بود که از ابتدای جنگ حضور فعالی داشت و به ویژه در زمانی که جنگ در جبهه سوسنگرد شدت داشت وی در آن منطقه فعال بود اما نام شهید علی هاشمی با قرارگاه نصرت و تلاشهای شبانه روزی و گروه وی برای بررسی منطقه هورالهویزه جهت انجام عملیات خیبر و بدر گره خورده است.

 پیکر شهید علی هاشمی روز جمعه در تهران بعد از نماز جمعه و در روزهای گذشته در شهرهای دشت آزادگان و هویزه نیز بر روی دوش مردم تشییع شده بود.

 تشییع باشکوه پیکر دو شهید گمنام در همدان

با حضور اقشار مختلف مردم، پیکر مطهر دو شهید گمنام در شهر همدان با شکوه و عظمت خاص تشییع و خاکسپاری شد.

 در این مراسم که پیش از ظهر دوشنبه و از مقابل آستان مقدس امامزاده عبدالله شهر همدان تا دانشگاه بوعلی سینا برگزار شد، اهالی مؤمن و شهید پرور همدان با جلال و عظمت پیکر مطهر این دو شهید گمنام را تشییع کرده و در دانشگاه بوعلی به خاک سپردند.

 در این مراسم معنوی که امام جمعه، فرماندار و جمعی از مسئولان استانی و محلی نیز حضور داشتند پس از تشییع پیکر این شهدا مراسم خاص عزاداری و سوگواری در محل تعیین شده برگزار شد، سپس پیکر مطهر این شهدا در دانشگاه بوعلی آرام گرفت.

 رئیس سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران استان همدان در این مراسم گفت: این شهدای گمنام روز شنبه از تهران وارد همدان شدند و مردم استان به ویژه خانواده های شهدا، ایثارگران و جانبازان در آیین وداعی که شب گذشته در مسجد دانشگاه بوعلی سینای همدان برگزار شد، حضور یافتند.

 امیر غلامی خجسته اضافه کرد: یکی از شهدا جوانی 19 ساله است که در عملیات خیبر در منطقه عملیاتی جزیره مجنون به شهادت رسیده است.

 وی افزود: دیگری نیز جوانی 25 ساله است که در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه سومار به شهادت رسیده است.

 پیکر شهدای گمنام در شهر محمدیه قزوین تشییع شد

پیکر دوشهید گمنام پیش از ظهر دوشنبه بر روی دستان مردم شهید پرور شهر محمدیه تشییع شد.

پیکر دو تن از شهدای گمنام دفاع دوران دفاع مقدس از مابل مسجد جامع شهر محمدیه با حضور پر شور مردم و خانواده شهدا تشییع شد.

بنابر این گزارش یکی از شهدا که 18 ساله است و در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه سومار در تاریخ 10 مهر ماه سال 1361 به شهادت رسیده و شهید دیگر که با 19 سال شن در تاریخ دوم خرداد ماه در عملیات بیت المقدس در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شده است امروز در میان شعارهای انقلابی و حزن و اندوه شرکت کنندگان بر روی دستان زنان و مردان در شهر محمدیه تشییع شد.

پیکر پاک شهدا پس از تشییع در میدان شهدای گمنام شهر محمدیه به خاک سپرده شد. پیکر این دو شهید روز شنبه در شهر قزوین و دیروز هم در شهر الوند با حضورمردم  تشییع شده بود.

 مراسم وداع با شهیدان گمنام در قم

 جمع کثیری از مردم قم یکشنبه شب همزمان با برگزاری مراسم عزاداری حضرت زهرا(س)، در مسجد امام حسن عسکری(ع) گردهم آمدند و با دو شهید گمنام وداع کردند.

 در این مراسم حجت‌الاسلام احمد عابدی در خصوص نیت شهدا برای حضور در جنگ گفت: هرگز نباید تصور کرد که شهدا برای نعمت‌های بهشتی به جنگ رفتند.

 وی ادامه داد: در جهان دیگر نعمت‌های بهشتی به خدا گلایه می‌کنند که این شهدا به ما بی‌اعتنایی می‌کنند و این به آن دلیل است که شهید مجذوب خدا می‌شود.

 تشییع پیکرهای پاک دو شهید دفاع مقدس در بابل

پیکرهای پاک دو شهید گمنام دفاع مقدس صبح دوشنبه در بابل تشییع شد.  در مراسم تشییع پیکرهای پاک شهدا تعدادی از مسئولان ارشد کشوری، استاندار مازندران، ائمه جمعه و مردم شهید پرور استان و بابل حضور داشتند.

حضور پرشور جوانان و دانشجویان در مراسم تشییع این پیکرها وصف ناپذیر بوده است.

پیکرهای پاک و مطهر این شهیدان گمنام قرار است پس از تشییع با حضور دانشجویان و اساتید دانشگاه در جوار مسجد دانشگاه علوم پزشکی بابل به خاک سپرده خواهند شد.

مراسم وداع پرشور با این شهدای گمنام دیشب در جوار بارگاه امامزاده قاسم بابل برگزار شد.

مازندران در دوران انقلاب و دفاع مقدس، ده هزار و 300 شهید تقدیم اسلام و انقلاب کرده است.


چهارشنبه 7/7/1389 - 1:47
شهدا و دفاع مقدس
خاطرات محسن رضایی از سردار هور

خاطرات محسن رضایی از سردار هور

کتاب  - محمدمهدی بهداروند، خاطرات محسن رضایی، فرمانده کل سپاه پاسداران در سال‌های دفاع مقدس را از سردار شهید علی هاشمی، فرمانده سری‌ترین قرارگاه اطلاعات جنگ ـ نصرت ـ در قالب کتاب «گمشده من» تدوین کرده است.

به گزارش خبرآنلاین، «گمشده من» عنوان کتابی است که در آن محمد مهدی بهداروند، خاطرات محسن رضایی؛ فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال های جنگ تحمیلی از شهید علی هاشمی را گردآوری و تدوین کرده که مراحل انتشار را در سوره مهر طی می کند.

محمدمهدی بهداروند درباره این کتاب به سوره مهر می گوید: زمستان سال 81 به کنگره سرداران شهید خوزستان دعوت شده بودم. روز دوم این مراسم محسن رضایی حرفهایی درباره جنگ و علی هاشمی گفت که برایم تازگی داشت. از حرفهای دکتر رضایی متوجه علاقه اش به علی هاشمی شدم. از طرف دیگر سال ها بود که دلم می خواست کتابی یا حتی جزوه ای درباره شهید هاشمی بنویسم چون هم در دوران جنگ او را می شناختم و هم خاطرات متنوعی از فرماندهان دیگر درباه اش شنیده بودم.

وی ادامه می دهد: همان روز موضوع را با محسن رضایی مطرح کردم و او هم قول داد که خاطراتش را از هاشمی برایم بیان کند. چند ماه بعد به قولش عمل کرد و در اواخر سال 81 در سه جلسه یک ساعته خاطرات را گفت.

وی در مورد نحوه نوشتن خاطرات توضیح می دهد: بعد از مصاحبه با محسن رضایی تا مدتها کاری به نوارها نداشتم و بعد از مدتی در هر فرصتی که بدست می آوردم چند صفحه از حرفهای سردار رضایی را روی کاغذ می آوردم. در مرحله بعد شروع کردم به نوشتن پانوشت ها و گویا کردن پاره ای از اصطلاحات که گفته شده بود.

وی با اشاره به راهنمایی و کمک های سردار احمد سوداگر و سردارعلی ناصری برای سر وسامان گرفتن این کتاب، ادامه می دهد: وقتی این کتاب در مراحل پایانی آماده شده بود، خبر پیدا شدن پیکر شهید علی هاشمی در میان نیزارهای جزیره مجنون به اطلاع مردم رسید و روزهای آخر اردیبهشت ماه امسال بود که مردم خوزستان پس از گذدشت 22 سال دوباره یاد او را زنده کردند. 

بهداروند درباره عنوان «گمشده من» برای این کتاب می گوید: این عنوان توسط مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری و از یکی از جمله‌های محسن رضایی در این کتاب انتخاب شده است. وی در بخشی از خاطراتش گفته است: «من به دنبال گمشده‌ای بودم. فهمیدم کسی جز علی هاشمی برای این عملیات [خیبر] مناسب نیست».

چهارشنبه 7/7/1389 - 1:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته