• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 892
تعداد نظرات : 213
زمان آخرین مطلب : 4669روز قبل
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
گرافیک حسی

(گرافیك حسی) یك شیوه مخصوص در طراحی گرافیكی نیست. این یك لغت است كه به طور‌كلی از آن در همه نوع طراحی استفاده می‌شود. گرافیك حسی یك موقعیت در طراحی گرافیكی است، نه آن‌قدر معین كه تصور می‌شود بلكه یك شاخه طراحی كاملاً جوان در رشته گرافیك.

TOUCH GRAPHIC ( گرافیك حسی) یك شیوه مخصوص در طراحی گرافیكی نیست. این یك لغت است كه به طور‌كلی از آن در همه نوع طراحی استفاده می‌شود. گرافیك حسی یك موقعیت در طراحی گرافیكی است، نه آن‌قدر معین كه تصور می‌شود بلكه یك شاخه طراحی كاملاً جوان در رشته گرافیك. این روشی است برای طراحانی كه می‌خواهند ایده‌هایی اصیل داشته باشند چیزی كه بیرون از شلوغی طرح و ایده ایستاده باشد و علاقه طراح به امتحان كردن محدودیت‌ها و بالا بردن «ضریب شوخی» با طرح را نشان دهد و شاید خیلی تعجب‌برانگیز نباشد كه بگوییم اكثر طراحی‌هایی كه با استفاده از گرافیك حسی انجام شده‌اند، تبلیغات شخصی دفاتر تبلیغاتی را شامل می‌شوند. این روشی است كه طراح مشتری‌های احتمالی آینده خود را تحت تاثیر قرار می‌دهد، گرافیك حسی همان نهایتی است كه طراحان خلاق می‌خواهند به آن برسند؛ معروف بودن از برای ذهن خلاق، ایده‌های اصیل و متفاوت!
برای ایجاد طرحی كه یك شركت را از دیگر رقبا متمایز كند و هم‌چنین تفاوت یك محصول از محصول دیگر، ما از روش‌های متفاوتی استفاده می‌كنیم، گرافیك حسی روش استفاده از الگو، رنگ، فرم و بافت است. استفاده ما در این خصوص از المان‌های مختلفی است كه یك پروژه را جذاب‌تر، تك و بی‌همتا می‌كند. گرافیك حسی وقتی موجودیت پیدا می‌كند كه ما از چیزی در طراحی استفاده می‌كنیم كه برای درك آن تنها نباید به دیدن اكتفا نمود و چه بسا مجبور شویم به نحوی از دستهایمان نیز استفاده كنیم.
در این روش گرافیست مرحله جدید از تجربه را به دریافت كننده ارائه می‌دهد.
به دلیل تازگی ایده در گرافیك حسی می‌شود به آن از دیدگاه‌های متفاوتی نگاه كرد. وقتی می‌گوییم گرافیك حسی معنای طراحی گرافیكی را می‌دهد كه از سطح دو بعد فراتر باشد، به این معنا نیست كه لزوماً باید سه بعد داشته باشد. در واقع طرح می‌تواند در ظاهر همان دو بعد را داشته باشد با این شرط كه یك المان‌ برای فعال نمودن دست‌ها در آن تعبیه شده باشد. المانی كه ممكن است در وهله اول دیده نشود، اما احساس خواهد شد. به عنوان مثال اگر روی طرح با ماده‌ای پوشیده شده باشد، همان ابتدا كه آن قطعه تبلیغاتی را ببینید متوجه چیزی نمی‌شوید، تا این‌كه آن را لمس كنید آن‌وقت است كه تفاوت را احساس می‌كنید، قدمت فرم‌های اولیه گرافیك حسی احتمالا به چاپ‌های اصلی لترپرس كتاب‌های قدیمی می‌رسد، كه به خاطر فشاری كه نیاز بود تا لغات روی كاغذ چاپ شوند، هر لغت كمی برجسته یا فرورفته می‌شد. در زمان سلطنت ملكه ویكتوریا در انگلستان فرم‌های پرزرق و برق برجسته یا فرورفته در طراحی خیلی معمول بود، گرافیك حسی می‌تواند مرحله پیشرفته‌ی جدید ثبت شده‌ای از همان حركت باشد.
امروزه تكنولوژی مدرن به ما این اجازه را می‌دهد كه طرح‌های بسیار عجیبی ارائه دهیم؛ هم به عنوان راه‌حل بهتری برای بسته‌بندی و هم به عنوان طرحی كه كمی سرگرمی در آن تعبیه شده تا طرح را به طرحی فراتر از رقابت تبلیغات بدل كند. طرحی كه دریافت‌كننده را با به یاد ماندنی‌ترین روش درگیر كند. خلق چیزی كه مشكل ارتباط با مخاطب را به نحوی كه برایش دارای مفهوم باشد را حل كند. استفاده از گرافیك حسی در طراحی گرافیكی، یعنی این‌كه طراحی از دانش خود در چاپ و صنایع تولیدی برای خلق اثری كاملا متفاوت، بی‌همتا و خوشایند استفاده كند. این یك قصد عمدی از طرف طراحی است كه آیتمی طراحی كند كه دریافت‌كننده حقیقتا دوست داشته باشد آن را نگاه كند، برداشته و با دست‌هایش آن را امتحان كند.
استفاده از مواد قابل لمس جزو ملزومات تبدیل طرح به یك اثر گرافیك حسی نیست، هرچند كه ساده‌ترین راه‌حل است، نور و صدا هم می‌توانند به عنوان بخشی از اثر گرافیك حسی استفاده شوند البته این بیشتر به بودجه‌ای كه طراح در دسترس دارد بر می‌گردد.
یكی از بهترین مثال‌هایی كه برای گرافیك حسی وجود دارد؛ یك «جعبه قرص CD» است با عنوان- خانم‌ها و آقایان ما در فضا شناوریم- یك آلبوم عالی از گروه انگلیسی نوازندگان راك، كه در بهار ۱۹۹۷ كارشان را شروع كردند. پوشش مخصوص این آلبوم به نحوی طراحی شده بود تا مثل یك جعبه قرص بزرگ به نظر برسد، یك برچسب بالای جعبه بود، دقیقا مانند برچسبی كه روی نسخه‌های پزشكی انگلیسی می‌خورد، اگر كه شما از داروخانه آن را بخرید؛ CD، داخل یك كاور دقیقا مانند كاور برآمده دانه‌های قرص قرار گرفته بود. شما باید CD را از داخل بسته‌بندی‌اش دقیقا مانند قرص وقتی كه ما به آن فشار می‌آوریم تا از حفاظ آن خارج شود و قرص كاور آلومنیومی‌اش را می‌تركاند، با فشار خارج كنید. قاعدتاً با این كار، شما كاور آلومینیومی را پاره می‌كنید.
جملاتی جالبی روی بسته‌بندی جعبه نوشته شده بود مثل: «فقط برای مصرف در شنوایی» و «هر قرص شامل ۷۰ دقیقه می‌شود» و جمله جالب «فروش دور از دسترس كودكان» همچنین در داخل بسته‌بندی كتابچه كوچكی حاوی جزئیات آهنگ‌ها و تولید قرار دارد كه این كتابچه هم شباهت زیادی به كتابچه توضیحات دارویی دارد، كه در داخل بسته‌بندی واقعی داروها قرار می‌گیرد. روی كتابچه جملاتی نظیر «مسایل غیرمادی به چه دردی می‌خورند؟ امور غیرمادی برای تهدید روح و قلب هستند» و «پیشنهاد سازنده؟ یك بار دوبار در روز به این آهنگ گوش دهید یا به توصیه پزشكتان عمل كنید»... آمده است.
در گرافیك حسی همچنین نباید از این مساله فارغ بود كه چقدر این كیفیت محیط دوستانه‌ای كه این محصولات به وجود می‌آورند، استفاده دوباره از مواد قدیمی غیرقابل استفاده و نگاه «دنیوی» به كار، «حس» كار را عوض می‌كند. آن‌ها استفاده می‌كنند همان گرافیك حسی خوانده شود... در واقع مثال‌های زیادی برای استفاده از گرافیك «حسی» در دنیای روزمره وجود دارد...
گرافیك حسی در بسیاری از كشورهای دنیا شاخه شناخته شده‌ایی از گرافیك تبلیغاتی به شمار می‌رود؛ دانشجویان رشته گرافیك در كل دنیا به صورت فعالی این كیفیت را دنبال می‌كنند و طرح‌هایی عجیب با تركیب شیوه‌ها و مواد عجیب و غریب ارائه می‌دهند، این چیزی است كه هر طراح جوانی باید آن‌را تجربه كند و دنیا مكان خسته‌كننده‌ای می‌شد اگر كه قرار بود همه طرح‌ها روی سطح دوبعدی كاغذ چاپ شوند.
و در آخر یك جمله كه ما همه به خوبی (و از كودكی) معنایش را می‌دانیم؛ خیلی وقت‌ها چیزها را با انگشتانمان می‌بینیم. مثل وقتی كه به یك مغازه وارد می‌شویم. دوست داریم همه چیز را لمس كنیم، گو این‌كه به همین دلیل در آن فروشگاه نوشته شده: دست نزنید. ما همه دوست داریم چیزها را برداریم و آن‌ها را حس كنیم و این تنها روشی است كه ذهن ما كار می‌افتد.
جیسون اورتون «Jason Orton» عكاس، در طی دو سال؛ از فرو ریختن تدریجی نوار ساحلی بریتانیا عكاسی كرد او كلكسیون تصاویرش را در كتابی به نام «فرسایش نوار ساحلی» منتشر كرد و به این دلیل خیلی ساده كه كتاب چاپ و طراحی جلد شده بود، دفتر طراحی گرافیكی چیس «chase» كارش را با یك كتاب فرم گرفته شروع كرد.
قسمت مشكل كار ایجاد حس فرسایش در كتاب بود كه طراح این حس را با بریدن جلد پشتی كتاب، ایجاد كرد و بعد كار سخت و پرزحمت پاره كردن هر صفحه داخلی با دست (با كمك خط‌كش قالب) برای ایجاد یك لبه فرسوده واقعی شروع شد.
وقتی از آن‌ها پرسیده می‌شود كه آیا حاضرید این عمل را دوباره تكرار كنید جواب می‌دهند: «مسلما، با این كه روند كار خیلی طولانی و كسل‌كننده بود ولی در نهایت نشان داد كه ارزشش را داشت، چون هرجلد از كتاب یك كار بی‌همتا و عالی شد.»
سوك «soak»- محل بحث خلاق در انگلستان- برای دعوت‌نامه سخنران‌های مهم و اختصاصی‌، از دفتر طراحی گرافیكی سی «sea دریا»، در همایشی در رابطه با گرافیك، از دفتر طراحی گرافیكی ایریس «iris» كمك گرفت. پیتر داناهو «peter donahoe» و تیم همكارش با الهام از معنای واژه سوك «غوطه‌ور شدن» و سی«دریا» به خلق این اثر گرافیكی رسیدند. این كارت‌ها در نهایت هوشمندی و با استفاده از جوهر آبی تیره حساس به دما، روی جوهر آبی روشن پایدار كه متن‌ها با آن نوشته شده بود بر روی یك صفحه سفت و سخت سفید پی‌وی‌سی، چاپ اسكرین شدند.
برای تحریك خواننده در طراحی كلمه سوك كه در بالای كارت با رنگ آبی تیره نوشته شده بود، از قطرات آب استفاده شده بود، تا این حس به‌وجود بیاید كه خواننده باید كارت را با آب تماس بدهد و شاهد این باشد كه جوهر آبی تیره محو می‌شود و پیام دعوت‌نامه روی آن ظاهر می‌شود.
گری سچل «gary satchel» طراح گرافیست كمپانی مكن «maccenn» می‌گوید: «برنامه ما این بود كه به حدود ۲۰۰ مخاطب داخلی خود برنامه‌ای تحت عنوان- (ابتكار در معرفی فردی برای استخدام)- بفروشیم، شاید چیزی مثل این‌كه شما یكی از آشنایانتان را برای استخدام به ما معرفی كنید و اگر بعد از گذشت شش‌ماه او هنوز مشغول به كار بود- انتخاب شده بود- شما مبلغ ۲۰۰ پوند بدون مالیات می‌گیرید.»
او اضافه می‌كند: «ما می‌خواستیم از یك كیسه خون تقریبا خالی به عنوان شوخی‌ استفاده كنیم كه یعنی دفتر گرافیكی مكن تشنه خون جدید است (به نفرات بیشتری احتیاج دارد) اما وقتی ما ایده‌مان را به تولید كننده‌های كیسه‌های خون گفتیم آن‌ها از این‌كه ما می‌خواستیم از یك وسیله حیات‌بخش و زندگی بخش برای كار سبك و بی‌اهمیتی مثل این استفاده كنیم، جا خوردند.»
بنابراین سیمون فرو «Simon Farrow» از شركت بسته‌بندی پیشرفته در انگلستان وارد صحنه شد، او از تركیب pvc جوش داده شده و خون تاتری بسته‌های خون ساخت، آن‌ها با توجه خاص خودشان به جزییات، كار را بسیار عالی تولید كردند.
«درست است كه طرح باعث شد چند نفر از دخترها در امور مالی به گریه بیافتند اما شركت مكن از آن زمان تا به حال به جای پرداخت پول به آژانس‌های كاریابی، بالای یك هزار پوند به كارمندان خودش داده است و تیم ما به عنوان یك تجربه، از قبل خیلی مستحكم‌تر است.»
برای معرفی تبلیغات جدید برنامه تلویزیونی جان‌وست «John West» درباره كوسه‌ها به خریدارها و افراد در ارتباط با رسانه‌ها، بسته‌ای حاوی یك نوار ویدیویی، یك برنامه‌ریز رسانه‌ای و یك دستگاه منگنه فرستاده شد.
ظرف حاوی این وسایل، ضربه خورده و گاز گرفته شده بود تا به نظر بیاید از آوراه‌های یك كوسه سفید بزرگ نجات داده شده و فرستاده شده است. كه همه این‌ها داخل یك كیف پست سفارشی كه رویش نوشته شده بود: «عذرخواهی بابت تاخیر»، قرار گرفته بود.
هركدام از این بسته‌ها در دفتر طراحی گرافیكی و با دست به این حالت در آمده بودند كه این شامل یك خط تولید مجهز به ابزار خیلی تیز و اره‌ای می‌شد تا حس حمله كوسه را به درستی خلق كنند و در آن هفته فروش بسته‌های چسب زخم در منچستر به طور ناگهانی افزایش پیدا كرد.
جس وون گلوك «jess von gluck» از دفتر طراحی گرافیكی موتیو «motive» می‌گوید: «بسته‌های پستی وقتی كه غافلگیر كننده باشند همیشه خیلی بیشتر در خاطر می‌مانند».
«دریافت كننده‌ها این طرح در خاطرشان می‌ماند، اما ما فكر كردیم چه اتفاقی می‌افتد اگر كه این بسته روی پایشان بیافتد؟ خیلی هم بهتر می‌شود، البته نه این‌كه ما بخواهیم به مشتری‌هایمان صدمه بزنیم، هرچند ساختن این چیزها به اندازه كافی خطرناك است.»
برای خلق این بسته‌های تبلیغاتی، طراحان موتیو به مغاز‌ه‌های فروش آهن آلات رفتند و از ارزان‌ترین حباب‌های چراغی كه موجود بود به تعداد خیلی زیاد خریدند. آن‌ها تصمیم گرفتند كه از حباب‌های معمولی- فرم ساده حباب چراغ- برای این طرح استفاده كنند و در نتیجه حباب‌های صاف یا زیادی گرد به درد نمی‌خوردند. بعد از بریدن بخش فلزی ته حباب به داخل آن روغن مالیدند و آن‌ها را با سیمان پر كردند و بعد قسمت فلزی را به انتهای حباب متصل كردند.
حباب‌های پر شده را داخل كوره داغ آریزونا قرار دادند و وقتی كه سیمان سفت شد حباب شیشه‌ای دور آن را شكستند ( اما به سختی نیمی از چراغ‌ها سالم میماند، بنابراین تعداد زیادی اضافه تهیه كردند).
لیبل متصل به چراغ و نوشته داخل جعبه به صورت برجسته كار شد اما گلوك فهمید كه مردم به آن قسمت از كار بی‌توجه بودند. او می‌گوید: «از آن جایی كه ما طراح هستیم نه سنگتراش، ترجیح می‌دادیم روش ساده‌تری برای طراحی‌مان پیدا كنیم اما از آن‌جا كه این طرح خیلی خوب جواب داده است به نظر می‌رسد حالا حالاها قرار نیست از دستش خلاص شویم.»
ربكا مندز «Rebeca Mendez» می‌گوید: «این مجموعه مقالات، با عنوان «Slow Space» نوشته شده توسط معماران و هنرمندان درباره وضعیت بی‌ثبات «ماهیت ماده در حركت آهسته» صحبت می‌كند. مقالات چگونگی نقش زمان در ماده و چگونگی واكنش ماده در گذر زمان را شامل می‌شود. موادی كه برای كتاب استفاده می‌شد هم به نوبه خود خیلی مهم بود.» جلد قابل لمسی كه مندز برای این كتاب طراحی كرده بود از ماده حساس به دما ساخته شده بود ( با تغییر درجه حرارت محیط یا لمس با دست رنگ جلد تغییر می‌كرد) و كاملا حس مقالات را به خواننده منتقل می‌كرد.

چهارشنبه 11/1/1389 - 11:52
بیوگرافی و تصاویر بازیگران

 گرافیک هنری که دیده نمی شود!

«گرافیک»!با خواندن این کلمه، به یاد چه می افتید؛ یاد بیلبوردهای سرچهار راه ها یا تابلوهای نئون ریز و درشت نصب شده بر سردر مغازه ها؟ یاد طراحی های رنگ و وارنگ روی جلد کتابها یا تصاویر ریز و درشت صفحات اول روزنامه ها و مجلات؟ چه تصویری از این کلمه در ذهن شما شکل می بندد؟
گرافیک در جامعه امروز ما (وجهان) آن چنان مسیر پر افت و خیز و در عین حال پرشتابی را طی می کند که ایستادن در یک نقطه و قضاوت کردن درباره مسیر طی شده را به شدت دشوار می نمایاند.
اختصاص یافتن روزی به نام «روز گرافیک» بهانه ای شد تا پای صحبتهای چند نفر از گرافیستهای جوانی بنشینیم که مدتهاست در این عرصه فعالند و تجربه هایی اندوخته اند. «وحید عرفانیان»، «احسان مهدوی» و «داود مرگان» سه گرافیستی بودند که در یک نشست دوستانه، با ما پیرامون مسائل مبتلا به هنر گرافیک این سرزمین به گپ و گفتی دوستانه پرداختند. آنچه می‌خوانید، بخشی از حرفها و درد دلهای این هنرمندان است.
● گرافیک باید در شهر دیده شود
وحید عرفانیان در ابتدای این گفتگو می گوید: هنر گرافیک برای استفاده بهتر مردم از هنرهای مختلف به وجود آمد، چون هنرمندانی بودند که نقاشی کنند، خوشنویسی کنند و یا بنویسند، اما آن چیز که باعث شد همه این هنرها با هم تلفیق شود و هنر گرافیک را به وجود آورد، کاربردی شدن این هنرها و استفاده از آنها در زندگی روزمره مردم بود.
این گرافیست معتقد است: هنر گرافیک به وجود آمد و به جامعه ما وارد شد اما اتفاق ناخوشایندی برای هنرمند گرافیک این روزگار افتاده. متأسفانه هنرمند گرافیست این سرزمین جایی برای نشان دادن هنرش ندارد و گرافیستها، به عده ای هنرمند مجازی تبدیل شده اند که با تیراژ صد تا(!) پوستر تولید و در خانه هایشان نگهداری می کنند، در حالی که پوستر برای نصب در مکانهای عمومی مثل خیابانها طراحی می شود، اما امروزه گرافیستها فقط برای جشنواره ها و نمایشگاهها پوستر طراحی می کنند و من نمی فهمم کار گرافیک در گالری و در آرشیو شخصی گرافیست یعنی چه؟ گرافیک باید در شهر دیده شود!
این گرافیست، نصب پوسترهای هنری در سطح شهر را در بالا بردن سطح سواد بصری مردم مؤثر می داند و می گوید: از آن جایی که در این شهر و در خیلی از شهرها، جایی برای نصب پوسترهای هنری وجود ندارد، مردم هنر گرافیک را نمی شناسند و کلاً شناختی از این هنر ندارند، برای همین هنر گرافیک به زندگی مردم راه پیدا نکرده است.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا تعریف خاصی از هنر گرافیک وجود دارد یا نه، می گوید: تعریفهایی که به صورت آکادمیک در خصوص هنر گرافیک ارائه شده برای یک هنرمند گرافیست - یا حداقل برای من - معنا ندارد. من هنر گرافیک را با دیدن آثار گرافیکی هنرمندان دنیا شناختم.
او تحمیل ایده های سفارش دهنده به یک گرافیست را از مهمترین مشکلات هنرمندان عرصه گرافیک می داند و می گوید: بعضی سفارش دهنده ها در هنگام سفارش کار، ایده هایی دارند که این ایده ها را به بهانه عدم درک مردم، به گرافیستها تحمیل می کنند، در حالی که هنرمند با درک مردم هیچ مشکلی ندارد، باید ایده های نو را به جامعه منتقل کرد و باید اجازه داد مردم کارهای نو را ببینند به نظر من مردم زیبایی شناسی یک اثر را درک می کنند، به شرط اینکه به آنها اجازه «دیدن» داده شود، چون با دیدن آثار هنری است که هنر، بخشی از زندگی مردم می شود.
این هنرمند همچنین می گوید: هنر گرافیک جزء هنرهای روبه رشد بوده، اما هیچ وقت مورد توجه قرار نگرفته، زیرا مسؤولان فرهنگی همیشه نسبت به این هنر بی اعتنا هستند.
مسأله قابل اشاره دیگر پوسترها و پرده های آویزان بر سر چهارراه هاست که اصلاً ربطی به هنر گرافیک ندارند، اما سلیقه جامعه را عوض کرده اند. من معتقدم سلیقه بصری جامعه امروز را یک عده تکنیسین چاپ می سازند، نه هنرمندان گرافیست!
من مطمئنم ما هیچ نقشی در شکل دادن سلیقه بصری مردم نداریم، چون اگر ما اختیار چنین کاری را داشتیم، می دانستیم باید چه طور این کار را انجام دهیم!
عرفانیان ادامه می دهد: لزومی ندارد مسؤولان فرهنگی و سفارش دهندگان، هنر گرافیک را بشناسند و از این هنر درک کاملی داشته باشند اما باید بدانند آنها به اندازه یک گرافیست این هنر را نمی شناسند و باید کار را بدون اعمال نظر بر عهده این هنرمندان بگذارند.
این هنرمند ضمن انتظار از عملکرد مسؤولان فرهنگی و سفارش دهندگان آثار گرافیکی فرهنگی می گوید: آن قدر محصولات نامناسب فرهنگی به خورد مخاطب داده شده که سلیقه بصری مردم همگام با این هنر رشد نکرده است.
وی در پاسخ به این سؤال که چرا هنرمندان گرافیک در وضعیت فعلی از هنر فاصله گرفته و به سمت سفارشهای بازاری کشیده شده اند، گفت: اگر می خواهیم راجع به گرافیک امروز صحبت کنیم، باید راجع به کسانی صحبت کنیم که با «فتوشاپ» کار می کنند، چون نمی توان گرافیست بد را حذف کرد تا گرافیست خوب دیده شود!یک گرافیست، مثل همه آدمهای دیگر مجبور است گاهی به ایده های - حتی سطحی - سفارش دهندگان تن دهد تا امور زندگی اش را بگذراند.
● کار دست کسانی است که تخصص ندارند
احسان مهدوی، گرافیست دیگری است که در این نشست، همراه ماست. این گرافیست در خصوص تحمیل نظر سفارش دهنده بر طراحی یک پوستر می گوید: متأسفانه جریان هنر در جامعه ما جا نیفتاده است و هنر در دست کسانی است که تخصص هنری ندارند اما قدرت و نفوذ دارند. به عبارت دیگر فعلاً لزومی برای وجود هنر در جامعه ما دیده نمی شود. ما معتقدیم که هنر دارای اندیشه است، اما متأسفانه این اندیشه هیچ وقت جدی گرفته نمی شود.
هنوز هنرمندان به عنوان آدمهای تأثیر گذار بر روند فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه شناخته نشده اند و همین مسأله باعث شده مردم شهرستانها، تئاتر، نقاشی و موسیقی را نشناسند و به هنر سینما فقط به عنوان یک ابزار تفریحی نگاه کنند.مهدوی ادامه می دهد: همواره دیواری بین هنرمند و سفارش دهنده (که بیشتر سرمایه گذار هم هست) وجود داشته است. این سفارش دهنده ها همیشه طراحان مخصوص به خودشان را دارند؛ طراحانی که کارشان هم با هنر فاصله دارد و بازاری است اما می‌توانند نظر سفارش دهنده را تأمین کنند.
این گرافیست می گوید: البته نباید توقع داشت گرافیستها به توصیه های سفارش دهنده ها بی توجه باشند، گرافیست لزومی نمی بیند به سختی زندگی کند و به اعمال نظر و سلیقه سفارش دهنده ها بی اعتنا باشد. اتفاقاً به نظر من کسانی که فکر می کنیم کارشان با هنر فاصله دارد، گرافیست ترند، چون تیراژ کارهایشان و میزان سفارش هایشان بالاتر است و کارهای آنها در مقایسه با طرحهای ما بیشتر دیده می شود !نگاهی به انبوه تابلوهای ریز و درشت سردر مغازه ها بیندازید تا ببینید سلیقه بصری مردم چگونه با تصاویری ساده انگارانه از بین می رود!
من فکر می کنم تنزل نگاه و سلیقه سفارش دهنده ها، باز هم به میزان درک هنری جامعه بر می گردد. اگر اندیشه از تصویر، شعر و کلاً اندیشه هنر از زندگی روزمره مردم حذف نمی شد، نیاز بصری و هنری مردم، سفارش دهنده را به سمت هنر با ارزش سوق می داد.
مهدوی ادامه می دهد: البته تنزل بعضی آثار گرافیکی مربوط به عدم درک و یا اعمال نظر شخصی سفارش دهنده نیست، بلکه متأسفانه بعضی گرافیستها هم نسبت به هنر گرافیک بی سوادند.
● گرافیستها تسلیم نشوند!
داوود مرگان، هنرمند دیگر گرافیست می گوید: به نظر من خود گرافیستها مهمترین عاملی اند که باعث ناشناخته ماندن این هنر نزد مردم شده اند. گرافیستهای هنرمند (و نه گرافیستهای بازاری) بسیار کم کار شده اند و حتی در مقابل ایده های - گاه نا به جای - سفارش دهنده ها سکوت می کنند و گاهی آن قدر نظر سفارش دهنده را بر اثر خود اعمال می کنند که اثر، از حیطه هنر خارج می شود.این گرافیست می افزاید: گرافیست باید در مقابل خواسته های سفارش دهنده، که اثر را از هنر دور می کند مقاومت کند، چون بعضی سفارش دهنده ها هنر را نمی شناسند یا فکر می کنند مردم گرافیک هنری را درک نمی کنند. من فکر می کنم اگر سفارش دهنده ها جایگاه طراحی گرافیک را بدانند، مسأله اعمال نظرشخصی حل می شود.
وی ادامه می دهد: از طرفی سفارش دهنده ها جزئی از جامعه اند و وقتی درک بصری یک جامعه پایین است، درک بصری سفارش دهنده هم تابع درک بصری همان جامعه است. مکانی وجود ندارد تا یک اثر هنری خوب دیده شود، آن اثر هنری شناخته نمی شود و تأثیری هم بر جامعه نخواهد گذاشت.

چهارشنبه 11/1/1389 - 11:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته